مقاله ارتباط تمدن با فرهنگ

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله ارتباط تمدن با فرهنگ

تعداد صفحات : ۱۱

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

در ارتباط فرهنگ و تمدن چهار دیدگاه مطرح است که پاره اى هم افق هستند:

الف. یکسان بودن فرهنگ و تمدّن.

ب. فرهنگ به وجه معنوى و تمدّن وجه مادى تمدّن گفته مى شود.

ج. فرهنگ جنبه قومى و تمدّن جنبه عام دارد.

د. فرهنگ وجه پویاى تمدّن و تمدّن وجه ایستایى آن است.

بى گمان تمدّن بدون فرهنگ پویا نه پا مى گیرد و نه مى پوید.تمدّن بدون مبنا و زمینه قبلى پدید نخواهد آمد. مبناى تمدّن فرهنگ است. این فرهنگ است که جامعه را به جلو مى برد بالا مى برد و به مرحله اى مى رساند که با یک رخداد با یک جرقه و یا یک تکان شدید تمدّنى از دل خاک سر بر مى آورد.پس از پدید آمدن تمدّن فرهنگ و تمدّن در دادوستد با یکدیگر پیش مى روند و چنانچه تمدّنى فرهنگ پویاى خود را که سبب پدیدارى تمدّن بوده از دست بدهد به مرور از پیشروى و شکوفایى باز مى ایستد و رو به افول مى رود و روح آن که همان فرهنگ باشد از کالبد خارج مى شود و به سرزمینهاى فرهنگ پرور بال مى گشاید و یا تمدّن پدید مى آورد و یا تمدّنهاى نوپا را به اوج مى رساند.پس از این دگرگونى از تمدّن گذشته فقط نامى مى ماند. آثار علمى آن در کتابها و آثار تاریخى آن در بناها بازتاب مى یابد. از نظر استاد مطهرى تمدّن باقى است و به هیچ قومى اختصاص ندارد; اما فرهنگ به منزله روح ملتها است و هر ملتى که روحش را از او بگیرند دیگر آن ملت مرده است و توان پیشرفت ندارد: فرق مى گذارند میان تمدّن و فرهنگ و مى گویند: تمدّن همگانى است یعنى تمدّن به هیچ قومى اختصاص ندارد ولى فرهنگ هر ملتى همان روح آن ملت است… واین است که مى گویند: براى این که ملتى را از بین ببرند اول فرهنگش را از او مى گیرند فرهنگش را که از او بگیرند روحش را از او گرفته اند وقتى روحش را از او بگیرند دیگر مرده است یک لاشه بیش تر نیست و دیگر نمى تواند باقى بماند… به هر حال فرهنگ یعنى روح جامعه.

واژه های کلیدی: فرهنگ، تمدن، وجه معنوی، وجه مادی، وجه پویایی، وجه ایستایی

فهرست مطالب

رابطه فرهنگ و تمدن    ۴
پیوند فرهنگ و تمدّن    ۴
دیدگاه های گوناگون    ۶
منابع    ۱۱

  منابع

۱- صدری، احمد (۱۳۸۰)، مفهوم تمدن و لزوم احیای آن در علوم اجتماعی

۲- لوئیس پل تاد، کنت اس کویر و کلارنس و وروسون سن (۱۳۴۲) سیر تکاملی تمدن با سیر تاریخ تمدن و فرهنگ بشری، ترجمه ی هاشم رضی و مجید رضی

۳- منصور نژاد، محمد (۱۳۴۰) رویکردهای نظری در گفتگوی تمدن ها

۴- یکتایی، مجید (۱۳۵۲) تاریخ تمدن و فرهنگ (بی تا)

۵- لینتن، رالی (۱۳۵۷) سیر تمدن، ترجمه  ی پرویز مرزبان

۶- منصور نژاد محمد، خلیلی اسماعیل (۱۳۸۱) گفتگوی تمدن ها، نشر جهاد دانشگاهی.

رابطه فرهنگ و تمدن

در جایى به جایى تمدّنها و افول در جایى و طلوع در جاى دیگر فرهنگ مهم ترین انگیزه است. از جمله شایستگیهایى که سرزمین و مردمى اگر دارا باشند تمدّن مهاجر به آغوش آنها پناه مى برد فرهنگ است. فرهنگ در بین عاملهاى مهم و ریشه گرفتن تمدّنى در سرزمینى مانند: جغرافیا آب و هوا حاصلخیزى ثبات سیاسى آرامى محیط و… والاترین جایگاه را دارد. فرهنگ نیاز نخستین شکل گیرى تمدّن است. فرهنگ روح و اساس تمدّن است.

پیوند فرهنگ و تمدّن

در بحث هجرت و افول تمدّنها این مقوله جاى طرح دارد که چه چیزى هجرت مى کند چه چیزى افول این مهم را مى شود از آثار به جاى مانده و دفینه ها بویژه فرهنگ به پا دارنده هر تمدّن کهن به دست آورد. فرهنگ و فرهنج در فارسى به معناى دانش عقل فضل ادب بزرگى و سنجیدگى به کار رفته است. فرهنگ و فرهنج به معناى شاخه درختى که در زمین خوابانیده مى شود تا جاى دیگر سربرآورد و کاریز آب گفته مى شود.براى واژه کالچر در انگلیسى که برابر واژه فرهنگ است معناى همانند معناى فرهنگ در فارسى یاد کرده اند: زراعت تعلیم و تربیت تمدّن استعداد و تهذیب. در هماهنگى و همخوانى واژه فرهنگ در انگلیسى فرانسه و فارسى یکى از نویسندگان صاحب ذوق نکته اى را یادآور شده که درخور یاد است:(واژه هاى (کولتور) و (کالچر) در زبان انگلیسى و فرانسه که برابر آنها در فارسى فرهنگ یا معرفت است در اصل به معناى شخم زدن و شیار انداختن است. فرهنگ و معرفت در مغز و ذهن اثرى شبیه شخم و شیار دارد که در لابه لاى آن بذرهاى فهم و شعور و کمال دانایى و احساس فرو پاشیده مى شود و سرانجام کشتزار روان و پهنه نهاد آدمى را به گلهاى معرفت و ایمان مى آراید….).

در معناى واژه فرهنگ در فارسى باید توجه داشت که این واژه هم به دانش گفته مى شود و هم به ادب و سنجیدگى و هم به تعلیم و تربیت و هم به تهذیب. این معنى نشانگر آن است که علمى عنوان فرهنگ مى یابد که با سنجش و ادب همراه باشد و تعلیمى ارزش دارد و عنوان فرهنگ مى یابد که با تهذیب و تربیت همراه باشد.نکته دیگر این که: در معناى لغوى فرهنگ که شاخه باشد معناى دقیق و نکته آموزى وجود دارد و آن این که: هر درخت و شاخه اى را نمى شود فرهنج و یا فرهنگ کرد. درخت و یاشاخه اى را مى شود فرهنج کرد که نرم و حالت کشسانى داشته و درخور انعطاف باشد.در فرهنگ و معرفت نیز همین معنى را باید در نظر داشت. فرهنگى مى ماند اگر چه از اصل خود جدا شود و جدا بیفتد که جوان شاداب و درخور هماهنگ شدن با هر محیط و شرایطى را داشته باشد. تنه اصلى درخت دیرسال ناگزیر روزى خشک مى شود و این شاخه هاى درخور فرهنج آن است که به مانند روح آن درخت از جاهاى دیگر سر بر مى آورد رشد مى کند سایه مى گستراند و ثمر مى دهد و سرزمین دیگرى را آبادان و سرسبز مى سازد. بذر تمدّن را اگر فرهنگ بدانیم با مرگ تمدّن بذر آن از بین نمى رود و به گونه هسته دانه و یا شاخه در خور فرهنج از دل زمین دیگر مى روید و شاخ و برگ مى گستراند.

10,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله اهمیت و نقش فرهنگ در زندگی انسان و جامعه
  • مقاله نقش فرهنگ در حسابداری
  • مقاله مبانی و مفاهیم فرهنگ سازمانی در مدیریت
  • مقاله بررسی عوامل تهاجم فرهنگی از نظر دانشجویان دختر
  • مقاله آغاز تمدن و مدنیت
  • برچسب ها : , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.