مقاله ارسطو در مباحث اخلاق

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله ارسطو در مباحث اخلاق

تعداد صفحات : ۳۹

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده:

بحث و بررسی پیرامون جایگاه و منزلت علم اخلاق در ارتقاء آدمی به فضایل اخلاقی و نیل به سعادت و زندگی نیک از مهم ترین دغدغه های آدمی در طول تاریخ بوده است. امّا از آنجا که بحث اخلاق از آن زمان که در کانون توجه برخی از اندیشوران قرار گرفت تا اخلاقی که امروزه از آن سخن به میان می آید تاریخ تطور بلندی به جهت معنا و کارکرد داشته است و بنابراین نوشته حاضر به مطالعه تطبیقی علم اخلاق ارسطویی، به عنوان مبدأ و خاستگاه یک علم اخلاق کاربردی و مدوّن و علم اخلاق از دیدگاه دکارت در سده هفدهم میلادی بپردازیم.

دکارت در کتاب گفتار در روش ضمن نقد روش و آراء علمای علم اخلاق بویژه ارسطو و متهم نمودن آنان به گزافه گویی، تصویرپردازی و توصیفی بودن و نیز عدم ارائه راه و طریق صعود به قله رفیع اخلاق، وعده می نماید تا در نظام اخلاقی خود نرده بان صعود به این قلّه را به دست دهد و اخلاقی کاربردی و توصیه ای ارائه نماید. اما چنان که در این نوشتار ملاحظه نمودیم، نه تنها او به انجام این مهم نائل نمی گردد، از استفاده های فراوانی که او از آراء ارسطو نموده است و نیز از وجود پیشینی یک اخلاق توصیه ای و کاربردی در نزد ارسطو اطلاع حاصل خواهد شد .

 کلمه های کلیدی:نفس ،عقل ، فضیلت، بدن ، اراده ، حکمت عملی،عواطف، میل ،حکمت نظری ، احساس، انفعالات

فهرست مطالب

چکیده    ۴
مقدمه     ۵
علم اخلاق از دیدگاه ارسطو    ۷
ملاحظاتی کلی درباره اخلاق ارسطویی    ۱۲
الف) جایگاه عقل در نظام اخلاقی ارسطو    ۱۲
ب) نسبی گرایی در اندیشه اخلاقی ارسطو    ۱۵
ج) نقش تجربه در اخلاق ارسطویی    ۱۷
د) غایت انگاری در اخلاق ارسطویی    ۱۸
جایگاه اخلاق در نظام فکری دکارت     ۲۰
۱ ـ اخلاق موقت    ۲۰
۲ ـ انفعالات نفس    ۲۲
۳ ـ ارتباط انفعالات نفس با علم اخلاق    ۲۴
۴ ـ مؤلفه‌های فعل اخلاقی    ۲۶
۵ ـ رابطه انفعالات با نفس و بدن    ۲۸
۶ ـ انفعالات بنیادین نفس    ۲۹
مقایسه اخلاق ارسطویی با اخلاق دکارت    ۳۰
نتیجه    ۳۶
فهرست منابع و مأخذ    ۳۸

فهرست منابع و مأخذ

۱ . گمپرتس، تئودور، متفکران یونانی، ترجمه محمد حسن لطفی، انتشارات خوارزمی، تهران، ۱۳۷۵٫

۲ . ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه دکتر سید جلال‌الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، تهران، چاپ نوزدهم، ۱۳۸۳٫

۳ . ارسطو، اخلاق نیکوماخوسی، ترجمه محمد حسن لطفی، طرح نو، تهران، ۱۳۷۸٫

۴ . کاپستون، فریدریک، تاریخ فلسفه یونان و روم، ترجمه سید جلال‌الدین مجتبوی، انتشارات علمی و فرهنگی، جلد اول ، تهران، ۱۳۷۵٫

۵ . ــــــــ ، ــــــــ ، ترجمه دکتر غلامرضا اعوانی، جلد چهارم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۰

۶ . سالیوان راجر، اخلاق در فلسفه کانت، ترجمه عزت‌الله فولادوند، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۸۰٫

۷ . نوسبام، مارتا، ارسطو، ترجمه عزت‌الله فولادوند، طرح نو، تهران، ۱۳۸۰٫

۸ . دکارت، رنه، گفتار در روش، ترجمه محمدعلی فروغی، نشر مهر دامون، تهران، ۱۳۸۵٫

۹٫ ـــــــــ ، تأملات در فلسفه اولی، ترجمه دکتر احمد احمدی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۹٫

۱۰٫ ـــــــــ ، انفعالات نفس، ترجمه دکتر منوچهر صانعی دره‌بیدی، انتشارات بین المللی هدی، تهران، ۱۳۷۶٫

۱۱٫ اسپینوزا، باروخ دِ بندیکت، شرح اصول فلسفه دکارت و تفکرات مابعد الطبیعی، ترجمه دکتر محسن جهانگیری، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۸۲٫

۱۲٫ مجتهدی، کریم، فلسفه غرب، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۰٫

۱۳٫ ــــــــــــــ ، دکارت و فلسفه او، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۲٫

۱۴ . برهیه، امیل، تاریخ فلسفه قرن هفدهم، ترجمه اسماعیل سعادت، انتشارات هرمس، تهران، ۱۳۸۵٫

۱۵٫واربرتون، نیگل، آثار کلاسیک فلسفه، ترجمه مسعود علیا، چاپ شمشاد، تهران، ۱۳۸۶

مقدمه :

آن زمان که آدمی چشم خود را به عالم هستی گشود، فهم معنای هستی و پرسش ازحقایق درون و بیرون پیوسته به عنوان پرسشی بنیادین برای او مطرح بوده است. او پس از آن که شناختی فی الجمله از علوم نظری، آلی و عملی حاصل نمود و به فهم معنای هستی و رمز و راز و غایت خلقت آدمی بار یافت از آن رو که اولاً موجودی مدنیٌ بالطبع است و در درون اجتماع بشری با دیگران تعامل و ارتباط دارد و ثانیاً می دانست که عبث آفریده نشده است و باید در جهت تربیت نفس، کسب فضیلت و سعادت و خدمت به دیگران گام بردارد؛ به تدریج وارد حوزه اخلاق شده و در می یابد که معنای نیک و بد، خیر و شر و حُسن و قبح چیست. هم هنگام او دو پرسش بنیادین را که در مباحث اخلاقی دوران باستان نقش محوری داشت در صدر پژوهش های خود قرار می دهد:

۱ ـ زندگی خوب برای انسان چه نوع زندگی است؟

۲ ـ آدمی برای این که زندگی خوب و سعادتمندانه‌ای را داشته باشد، چگونه باید زندگی کند؟

بحث و بررسی پیرامون جایگاه و منزلت علم اخلاق در ارتقاء آدمی به فضایل اخلاقی و نیل به سعادت و زندگی نیک از مهم ترین دغدغه های آدمی در طول تاریخ بوده است. امّا از آنجا که بحث اخلاق از آن زمان که در کانون توجه برخی از اندیشوران قرار گرفت تا اخلاقی که امروزه از آن سخن به میان می آید تاریخ تطور بلندی به جهت معنا و کارکرد داشته است و بی تردید بررسی تاریخ این تفکر در این مقال نمی گنجد. از این رو بر آن شدیم تا صرفاً به مطالعه تطبیقی علم اخلاق ارسطویی، به عنوان مبدأ و خاستگاه یک علم اخلاق کاربردی و مدوّن و علم اخلاق از دیدگاه دکارت در سده هفدهم میلادی بپردازیم. این مقایسه به چند دلیل حائز اهمیت است: اولاً متوجه خواهیم شد که اگر تفکر افلاطون، آن گونه که وایتهد توجه داده است، بر کل تاریخ تفکر غرب سایه انداخته است، چنان چه خوب بنگریم ردپای اخلاق ارسطویی و سلطه بلامنازع او را حتی در و بر آثار فیلسوفان اخلاق متأخر باز خواهیم شناخت؛ و پر واضح است که این مطلب ما را در فهم بهتر نظام اخلاقی و به ویژه نظام مابعدالطبیعی ارسطو مدد خواهد رساند. ثانیاً به رغم انتقاد های دکارت به سنت مابعدالطبیعی و به تعبیر وی اخلاق توصیفی ارسطویی، و همچنین با وجود تلاش دکارت به گذر از آن به سمت یک علم اخلاق دائمی و توصیه ای(کاربردی)، میزان وام داری او به ارسطو و تأثیر پذیری وی از او در حوزه اخلاق و مواضع اختلاف آنها را مشاهده خواهیم نمود . این امر، خود موجب خواهد گردید به فهم بهتری از وضعیت اخلاق در سده هفدهم و به ویژه نظام اخلاقی و مابعدالطبیعی دکارت نائل گردیم.

در پاسخ به دو سؤال مذکور که در واقع بنیادی ترین پرسش در زمینه اخلاق است با توجه به اختلاف در مبانی فکری و همچنین فهم اندیشمندان از معنای واژگانی چون، فضیلت (سعادت)، خوبی یا بدی و… و همچنین با توجه به اختلاف زمان و مکان و شرایط جغرافیایی و تاریخی، همیشه اختلاف نظر وجود داشته است و از این رو مکاتب و نحله‌های متفاوتی در باب اخلاق و زندگی اخلاقی شکل گرفته است.

 بخش اول

علم اخلاق از دیدگاه ارسطو:

چنان که می دانیم، نظرگاه افلاطون؛ یا به تعبیر درست‌تر سقراط در باب اخلاق یک نظریه مطلق انگارانه است. بر اساس این دیدگاه عملِ خلاف اخلاق یا عمل بد نتیجه جهل و نادانی است و هیچ کسی دانسته و از روی علم و آگاهی مرتکب عمل بد و نادرست نمی شود. او همچنین معتقد بود که قواعد اخلاقی در تمام اوضاع و احوال و شرایط ثابت و مطلق‌اند؛ یا به تعبیر دیگر فقط یک نوع نحوه زندگی خوب برای همه مردم وجود دارد و خیر، مستقل از همه آدمیان است.

اما ارسطو به خلاف اسلاف خود که رفتار و امور اخلاقی را به قوانین طبیعت استناد می‌دادند، تلاش نمود برای مسائل اخلاقی، طریقی تجربی و علمی پیدا کند. او به خوبی از نقیصه نظریه مطلق گرایانه افلاطونی آگاه بود و لذا این که همه انسان‌ها با وجود اختلافات شدید روحی، فردی، اجتماعی ، جغرافیایی، جسمی و جنسی باید یک قانون عام و کلی را نصب العین خود قرار دهند و از آن متابعت کنند برای او قابل پذیرش نبود. از این رو درصدد برآمد زندگی خوب برای همه آدمیان را از طریق تفکر و تعقّل و مشاهده و بررسی تجربی و عینی رفتار و گفتار انسان‌ها بدست آورد.

ارسطو در پایان دریافت که زندگی خوب برای آدمی عبارت است از «ائودایمونیا» یا زندگی سعادت- مندانه. اما پرسش بعدی این بود که ائودایمونیا چه نوع زندگی است. آیا زندگی قرین با لذت و شادی را ائودایمونی می‌نامند یا زندگی توأم با کامیابی و شهرت را. آیا چنان که سقراط و رواقیون گفته اند، برای ائودایمونیا صرفاً فضیلت مند بودن کافی و بسنده است یا این که باید هم داستان با ارسطو خیرات و امور خارجی را نیز برای آن ضروری دانست؟ در پاسخ به این پرسش سه اثر مهم و ارزشمند از ارسطو برجای مانده است که در واقع سلسله درس گفتارهای او در لوکیوم بوده است:

۱ـ اخلاق کبیر ، متشکل از دو دفتر و حاوی خلاصه نظریات اخلاقی ارسطو است. این کتاب منبع درسی لوکیوم بوده است و ساختار و محتوای آن شباهت زیادی به اخلاق نیکوماخوسی و به ویژه اخلاق ائودموسی دارد.

۲ـ اخلاق نیکوماخوسی که گویا نیکوماخوس؛ پسر ارسطو به همکاری تئوفراستوس آن را گرد آورده است و شامل ده دفتر است.

۳ـ اخلاق ائودموسی که احتمالاً شاگرد محبوب او «اُدِموس» آن را تنظیم نموده و در ۸ دفتر گرد آمده است .

بنابراین با توجه به اشتراک کلّی این سه اثر در ساختار و محتوا، به منظور فهم صحت و سقم ادعای دکارت در باب اخلاق ارسطویی و نیز فهم کلیّاتی از اخلاقی ارسطو؛ به بررسی اجمالی مضمون و محتوای بخش هایی از کتاب اخلاق نیکوماخوسی خواهیم پرداخت. سپس آراء اخلاقی دکارت مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در پایان به مقایسه این دو رویکرد خواهیم پرداخت.

الف) اخلاق نیکوماخوسی در یک نگاه کلّی:

ارسطو در دفتر نخست این اثرخیرات یا امور نیک را به دو بخش غایت و وسیله تقسیم می کند و غایت زندگی یا خیر اعلاء را «سعادت» می‌نامد. سپس می افزاید سعادت یا «ائودایمونیا» دو گونه است:

الف) سعادت یا ادمونی که جنبه تحصّلی دارد، به معنای لذت، ثروت و افتخار.

ب) حالت کلی یا سالم نفس انسانی.

40,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله علم اخلاق
  • مقاله تأثیر سازنده اینترنت بر اخلاق کاربران
  • مقاله یونان
  • مقاله بررسی رابطه بین سن و تحول قضاوت اخلاقی دانشجویان
  • مقاله اخلاق در قرآن
  • برچسب ها : , , , , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.