عنوان :
تعداد صفحات : ۸۲
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
مقاله حاضر به بررسی «نگرش صدرا بر پیوند وجودی انسان با حکمت و فلسفه» پرداخته است و در جستجوی این مسأله است که نشان دهد فلسفه و حکمت جزء ساختار وجودی انسان است. البته با این فرض که نگرش صدرا بر این موضوع از موضوعات انسانشناسی به لحاظ روششناسی نوعی کثرتگرایی است و رویآوردی متعالیه دارد. یعنی با یک رویآورد مستقل و جامع به همه رویآوردهای قرآنی، عرفانی و فلسفی پرداخته است.
در مکتب صدرالمتألهین علم و ادراک چیزی جز طی مراحل و مدارج استکمال و انتقال از نشئهای به نشئه دیگر نیست و لذا پیدایش هر صورت علمی حاکی از یک نحوه توسعه و استکمال نفس ناطقه است. و این صورت علمیه خود، مقام بسط نفس است که بعد از مقام قبض و اتصال به عقل فعال و رب النوع انسانی حاصل میشود و داخل در وجود نفس است. و بنابر تعریفی که از فلسفه ارائه میدهد، فلسفه همان استکمال نفس خواهد بود به نظم عقلی جهان هستی، نه معرفت به نظم عقلی آن.
حکمت که عبارت از علم به حقایق بلندی چون حقیقت انسان، حقیقت عالم و مبدأ آن است و به دیگر سخن همان فلسفه پیراسته است، چگونه میتواند منفک از وجود آدمی باشد؟ زیرا به واسطه فلسفه و حکمت است که انسان خود را به علم مطلق که مساوق وجود مطلق است نزدیک و نزدیکتر میسازد و چون هر چه متعلق علم عالیتر باشد، ارزشمندتر است پس فلسفه و حکمت که علم الهیات نیز نامیده میشود از جایگاه شرافت ویژهای برخوردار خواهد بود از این رو صدرا آن را علمی میداند که انسان را مستعد ارتقای به ملأ اعلی و غایت قصوی میکند. لذا انسانی که مراحل استکمالی را طی نموده و به مرتبه عقل بالفعل رسیده است نمیتواند فاقد حکمت و فلسفه باشد و این قسم از علم جزء ساختار وجودی اوست. از این رو صدرا انسانی را که جامع حکمت نظری و عملی است حکیم الهی و مؤمن حقیقی مینامد.
در ادامه مقاله تحلیلی از عرفان ذکر شده و بعد جایگاه زن در عرفان و زیبایی معنوی او و برخی نمونه های عملی آن بیان شده است.
واژه های کلیدی: صدرا ، وجودی انسان، حکمت ، فلسفه، عرفان، جایگاه زن،
مقدمه ۱
چگونگی مراحل استکمالی نفس انسانی ۴
معانی علم، ادراک، حکمت، فلسفه و رابطه آنها جسم ۶
کیفیت علم و ادراک انسان در نظر صدرا ۱۴
نیاز انسان به فلسفه و حکمت و ضرورت پرداختن به آن ۱۷
حکمت و رابطه آن با انسان و بعد جسمانی ۲۰
نتیجه ۲۳
زن از نگاه بعد جسمانی و عرفانی ۲۴
تحلیلی از عرفان: ۲۴
جایگاه زن در عرفان: ۲۵
عنایات ویژه حق به زن: ۲۷
زیبایی معنوی زن: ۲۹
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) والاترین الگوی زن عارف: ۳۱
زینب (سلام الله علیها) عابده ای عارفه: ۳۲
علت اصرار تفهیم عبادت و فطرت برای عده ای از افراد ۳۴
رهجوی کمال ۴۰
فطرت و بعد جسمانی انسان ۴۰
عمده ترین دریچه ی فعالیّت فطرت چیست؟ ۴۰
فطرت و حرکت به سمت آن ۴۰
ارتباط هوشمندی با فطرت ۴۳
کج روی انسان ها در حرکت فطری ۴۵
شخصیت شناسی و آشنایی با بعد جسمانی ۵۰
ابعاد جسمانی شخصیت ۵۱
بعد روانی شخصیت ۵۴
بعد ” دراماتیک” یا نمایشی شخصیت. ۵۷
” نقطهی ضعف” شخصیت. ۶۰
انسان شناسی اعتقادات دینی و جماعت گرایی های جدید شهری و بعد جسمانی انسان ۶۲
نظریه های قدسی و ناقدسی ۶۳
نظریه های معاصر انسان شناسی دین ۶۶
حوزه مطالعات ۶۷
جماعت گرایی ۷۳
نتیجه گیری ۷۵
منابع :. ۷۷
پی نوشتها: ۷۸
۱- ولبور اسکات،دیدگاه های نقد ادبی،مترجم: فریبرز سعادت،نشرامیرکبیر.
۲- دیوید بال،از پایان تا آغاز از آغاز تا پایان،مترجم: محمود کریمی حکاک،نشر گل.
۳- کنت پیکرینگ،چگونه منایشنامه ای مدرن را بخوانیم،مترجم: مریم کبیری و دیگران،نشر نوروز هنر.
۴- گائتان پیکون،آندره مالرو حماسه سرای تمدن ها،مترجم: سیروس ذکاء،نشر علمی فرهنگی.
۵- اس.و.داوسن،درام،مترجم: فیروزه مهاجر،نشر مرکز.
۶- رضا سید حسینی،مکتب های ادبی،جلد اول،نشر نگاه.
۷- سعید شاملو،بهداشت روانی،نشر رشد.
۸- ابراهیم مکی،شناخت عوامل نمایش،نشر سروش.
۹- جمشید ملک پور،گزیده ی تاریخ نمایش در جهان،نشر کیهان.
۱۰- فرهاد ناظر زاده کرمانی،درآمدی به نمایشنامه شناسی،نشر سمت.
۱۱- آرنولد هاوزر،تاریخ اجتماعی هنر،مترجم: امین موید،نشر چابخش.
۱۲- اورلی هولتن،مقدمه ای بر تئاتر،مترجم: محبوبه مهاجر،نشر سروش.
چون حکمت خداوند در آفرینش نفس انسانی ـ با خصوصیت و ویژگی صورت بشری که مقام و مرتبه متوسط میان آخرین مراتب تجسم و اولین مدارج تجرد است ـ ادراک عالم وحدت محض و کثرت محض است، انسان را ذو وجهین و ذو قوتین آفرید تا وجهی به حق داشته باشد و وجهی به خلق. و در وجود او قوهای لطیف بنا نهاد تا بواسطه آن مناسبتی که با عالم وحدانی مییابد، آن را درک کند و آن قوه عقل بالفعل است و قوه دیگر که مادی و جسمانی است تا کثرات جسمانی را همان گونه که هستند بیابد. اما در ابتدای تکون بدلیل نقص و قصورش، کثرت جسمانی بر او غالب بوده فعلیت دارد و بواسطه حرکت از نشئه اولی بسوی نشئه ثانی در حرکت است تا بتدریج ذاتش قوی میگردد و فعلیتش شدت مییابد و در نتیجه جهت وحدت بر او غالب گشته و عقل و معقول میگردد. و از آن جا که فلسفه به معنای «استکمال النفس الانسانیه بمعرفه حقایق الموجودات علی ماهی علیها…» میباشد؛ و نیز با توجه به مسائل آن، خصوصاً عالیترین و شریفترین آن، که مبدأ عالم است و همچنان تقسیمات فلسفه به نظری و عملی، حکمت همان فلسفه پیراسته از سفسطه و مطابق با واقع خواهد بود. به عقیده صدرا حکمت آن علمی است که انسان را مستعد ارتقا به ملأ اعلی و غایت قصوی کند و این همان حکمتی است که گاه از آن تعبیر به «قرآن» میشود. حقیقت دین چیزی جز معرفت و دریافت صحیح حقایق نخواهد بود؛ زیرا دین ابعاد مختلف ظاهری و باطنی دارد و باطن دین همان علم به حقایق است و قرآن کریم کسانی را که به حقایق دست یافتهاند «راسخون» مینامد پس راسخان در علم همان حکیمانند و غایت قصوای حکیمان و راسخان در علم حکمت مطلق و مطلق حکمت است. زیرا حکیم علیالاطلاق خداست و همان طور که خداوند علت وحی است، علت حکمت نیز هست و حکمت مطلق نزد اوست. صدرا کسانی را حکیم میداند که از علم تفصیـل در عین اجمال برخوردار باشند و حکیم الهی را که جامع حکمت نظری و عملی است «مؤمن حقیقی» مینامد؛ و بدین ترتیب همسویی دین و فلسفه امری مسلم و قطعی است و صدرا که پرچمدار این هماهنگی و همسویی است فلسفه و دین و عرفان را عناصر یک مجموعه هماهنگ میداند و بر این عقیده است که تنها در سایه حکمت است که هم جنبههای علمی برهان، عرفان و قرآن به کمال لایق خود میرسند و هم جنبههای عملی اخلاق به کمال لایق خود نائل میشود؛ چون شهود نفس زمینه تکامل همه شؤون آن اعم از نظری و عملی را فراهم میسازد. و از این روست که صدرا با تأویل رمزی متون مقدس، کیفیت عرفانی معنای باطنی روح را به اثبات میرساند و با شهود عرفانی، تفکر بحثی و عقلی را تابع حقایق کلی شناخت عرفانی مینماید و در نتیجه پایه بحثهای علمی و فلسفی خود را بر اساس توفیق میان عقل و کشف و شرع میگذارد و در راه کشف حقایق الهیات از مقدمات برهانی و مطالب کشفی و مواد قطعی دینی استفاده میکند.
مقاله حاضر به بررسی «نگرش صدرا بر پیوند وجودی انسان با حکمت و فلسفه» پرداخته است و در جستجوی این مسأله است که نشان دهد فلسفه و حکمت جزء ساختار وجودی انسان است. البته با این فرض که نگرش صدرا بر این موضوع از موضوعات انسانشناسی به لحاظ روششناسی نوعی کثرتگرایی است و رویآوردی متعالیه دارد. یعنی با یک رویآورد مستقل و جامع به همه رویآوردهای قرآنی، عرفانی و فلسفی پرداخته است.
صدرالمتألهین انسان را حقیقت واحد ذومراتبی میداند که در ذات و گوهر خود دائماً در تحول و سیلان است و بواسطه این حرکت میتواند از مرتبه طبیعت به تجرد مثالی یا برزخی و سپس به تجرد عقلی و در نهایت به مقام فوق تجرد یعنی مقام الهی که هیچ حد و محدودیت و ماهیتی ندارد، نائل آید[۲] (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶، باب ۲۰، ص ۳۸۰).
همین مرتبه الهی است که مبدأ آن خداست و بسوی او باز میگردد و خداوند درباره آن «نفخت فیه من روحی» (حجر، ۲۹) و «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» (فجر، ۲۷-۲۸) میفرماید (همو، ۱۳۶۶، ص ۳۸۰). و معتقد است که همین مراتب طبیعی، نفسانی و عقلانی نیز دارای مراتب نامتناهی است که آدمی از مراتب پائینتر، به ترتیب و تدریج راهی مراتب بالاتر و شریفتر میشود و تا همه مراحل طبیعی را طی نکند وارد مراحل مرتبه نفسانی و سپس عقلانی نمیشود. و لذا انسان از ابتدای کودکی تا عنفوان رشد خود، بشری طبیعی است و این انسان اول است. و سپس بتدریج مراحل این وجود را طی میکند و صفا و لطافت مییابد تا هستی اخروی نفسانی برای او حاصل شود، در این مرتبه او انسانی نفسانی است و این انسان دوم است. این انسان دارای اعضای نفسانی است که در وجود نفسانیاش به مواضع پراکنده نیازی ندارد، بر خلاف حواس انسان در مرتبه وجود طبیعی، که پراکندهاند و به مواضع مختلف نیاز دارند، چنانچه موضع چشم غیر از موضع گوش و موضع چشایی غیر از موضع بویایی است. و برخی تفرق بیشتر و تعلق شدیدتری به ماده دارند مانند لامسه. به همین دلیل است که این قوه نخستین درجه حیوانیت است و هیچ حیوانی خالی از آن نیست. اما انسان در مرتبه نفسانی از جمعیت بیشتری برخوردار است. و لذا همه حواس او حس واحد مشترکی است. حال اگر این انسان به مرتبه عقلانی و وجود عقلی منتقل شود و عقل بالفعل گردد، انسان عقلی خواهد بود که اعضای عقلی دارد. و ایـن انسان سوم است. البتـه تعداد اندکـی از افراد مـردم به ایـن مرتبـه از وجود نایل میشوند (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۸، ج ۹، ص ۹۶-۹۷).
انسان عقلی حقیقت کلیه و مظهر اسم الله و کلمه او[۳] (نساء، ۱۷۱)، و روح اوست[۴] (حجر، ۲۹) و افراد و اشخاص انسان مثالهای این حقیقت اصلیهاند و مشاعر و تصاویر ذهنی او مظاهر این حقیقت میباشند (همو، ۱۳۶۸، ج ۹، ص ۱۷). صدرا در یکی از آثار تفسیری خود مراتب سهگانهای را که از قول ارسطو[۵] برای انسان ترسیم مینماید و انسان جسمانی و نفسانی و عقلی مینامد، مطابق قرآن مجید مییابد. یعنی به عقیده او، انسان عقلی همان انسان تام کاملی است که همه ملائکه مأمور به سجده در برابر او و اطاعت از او بودند. و انسان نفسانی همان انسانی است که قبل از هبوطش به عالم ماده و طبیعت، در جنت جای دارد، زیرا جنت از جمله مراتع و تماشاخانههای نفس است که «فیها ما تشتهی الأنفس و تلذ الاعین» (زخرف، ۷۱)، و انسان طبیعی یا جسمانی که مربوط به عالم سفلی است مخلوطی از خاک و منزلگاه مرگ و فساد، و شر و دشمنی و خصومت است؛ چنان که خداوند سبحان میفرماید: «اهبطوا بعضکم لبعض عدوّ و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» (بقره، ۳۹؛ صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۶، ص ۱۰۷).
پس از بیان نظر صدرا در خصوص مراتب و مراحل استکمالی نفس انسانی، اکنون نوبت بررسی معنای حکمت و فلسفه رسیده است و در مرتبه بعد نشان دادن این مسأله که آیا علم و حکمت جزء ساختار وجودی انسان است و لذا انسانیت انسان وابسته بدان خواهد بود و در نتیجه حقیقت انسان را نمیتوان منهای از آن تصور نمود؛ و یا امر زائدی است که عارض بر انسان میشود. برای رسیدن به این مقصود اشارهای هر چند کوتاه به موارد زیر ضروری است:
۱ـ معانی علم و ادراک، حکمت و فلسفه و رابطه آنها؛ ۲ـ کیفیت علم و ادراک در انسان از نظر صدرا؛ ۳ـ حکمت و رابطهاش با انسان.
صدرالمتألهین علم و ادراک را که در لغت به معنای یافتن و رسیدن است و حقیقت علم را که انکشاف است، یک نحو وجود خارجی و مجرد میداند نه از اعراض ذهنی و کیف نفسانی. قیام صور ذهنی به نفس قیامی صدوری است. ملاک ادراک انتقال از نشئهای به نشئه دیگر است. یعنی انتقال و مسافرت که نفس از محسوس که همان معقول هیولانی است به متخیل که معقول بالملکه است و از آن به معقول بالفعل و عقل فعال و رفتنش از دنیا به آخرت و سپس به جایی که برتر از آن دو است و آیه شریفه «ولقد علمتم النشأه الاولی فلولا تذکرون» (واقعه، ۶۲) اشاره بدان دارد زیرا نفس انسانی در دنیا بواسطه ریاضت و تمرین در ادراک علوم به جهان دیگر منتقل میشود و از محسوسات به معقولات مسافرت میکند (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۲، ص ۱۱۴).
صدرا در معنای حکمت موارد زیر را بر میشمرد:
۱ـ حکمت به هر عمل نیکو و پسندیدهای اطلاق میشود و لذا به علم عملی و تهذیب نفس اختصاص بیشتری خواهد یافت تا علم نظری.
۲ـ در بسیاری از موارد، خود عمل، «حکمت» نامیده میشود.
۳ـ حکمت خداوند تعالی عبارت از آفرینش و خلقتی است که در آن منفعت بندگان و مراقبت آنچه مایه سود و صلاح آنان در حال و یا آینده است.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .