عنوان :
تعداد صفحات : ۳۶
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
مسأله جبر و اختیار از دیرباز در میان فیلسوفان و متکلمان مطرح بوده است. نظریه جبر و اختیار ابن عربی را در تفکر عرفانی وی میتوان یافت. نظریه جبر و اختیار ابن عربی را بیشک در مبانی تفکر عرفانی او میتوان یافت. بارزترین و مهمترین ویژگی تفکر او نظریه وحدت وجود است. او قائل است که حقیقت هستی، حقیقتی واحد است که تنها احکام آن مختلف میگردد. به تعبیر دیگر، عین واحده وجود به صور مختلفی که از یکدیگر ممتاز میباشند، ظهور میکند. براساس این بینش، بینونت میان حق و خلق رخت از میان برمیبندد و تمامی موجودات ظلی وامکانی، پرتو ذات حق و مظهر اسماء و صفات الهی میگردند. یعنی همانگونه که واحد با اعداد بینونتی نداشته، بلکه موجد اعداد و با آنهاست، با آنکه خود عدد نیست، حق نیز موجد اعیان اشیاء و با آنهاست، اما خود آنها نیست.
حاصل آنکه در بینش عرفانی اختیار در قلمرو قدر، و به عنوان یکی از ویژگیهای عین ثابت عبد و از استعدادات آن تلقی میگردد، اما از آنجا که خود اعیان ثابته لوازم اسماء و صفات حق میباشند، در نهایت همه چیز به حق منسوب است، و وجه قل کل من عندالله نیز همین میباشد. و این یک نحوه جبر است، اما نه به معنای اشعری آن. لذا مرحوم جلال الدین همایی در رسالهای که در جبر و اختیار از دیدگاه مولوی نوشته است، میگوید: «اما از نظر تحقیق و کشف و شهود عرفانی که همه موجودات امکانی را ظل وجود و پرتو ذات حق و مظهر اسماء و صفات الهی ببینند، و حقیقت «کل شیء هالک إلا وجه» را به عیان مشاهده کنند، و همچنین، با منطق کسانی که قضیه وحدت وجود و توحید حقیقی صفات و افعال واجب را پذیرفته و آن را به درجه «عین الیقین» و «حق الیقین» دریافته باشند، دیگر از هستی مستعار و نمودار اختیار بشر اثری نیست؛ بلکه هرچه هست اثر حق و فعل حق است…
در این مقاله به تفصیل نظریه ابن عربی را در این زمینه با توجه به آثار وی بیان میکنیم.
کلید واژهها: جبر، اختیار، قضا،فیض اقدس، فیض مقدس، اعیان ثابته، سرّالقدر، اسماء و صفات الهی، اراده تشریعی، اراده تکوینی
چکیده: ۱
جبر و اختیار از دیدگاه ابن عربی ۵
قضا و قدر ۱۸
نفی توحید افعالی از نظر ابن عربی ۲۲
رابطه اعیان ثابته با اسماء و صفات الهی ۲۵
منابع: ۳۰
پاورقیها: ۳۰
دو رساله در فلسفه اسلامی,جلال الدین همایی
الفتوحات المکیه,ابن العربی
فصوص الحکم,ابن العربی
مسأله جبر و اختیار از کهنترین مسائلی است که در میان صاحبان تفکر فلسفی از یک سو، و به عنوان مسأله جبر و تفویض در میان اهل کلام از سوی دیگر، مورد بحث قرار گرفته است. مشخص نیست که این مسأله دقیقا از چه زمانی مطرح شده، اما بدیهی است که در بینش اسلامی که با هدایتهای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهار علیهمالسلام شکل میگیرد. اعتقاد به جبر قویا مورد نفی قرار گرفته است و در عین حال اعتقادی راسخ بر مشیت و قضا و قدر الهی وجود دارد. بنابراین روشن است که در دین مقدس اسلام هیچگونه ملازمهای میان اعتقاد به قضا و قدر الهی و اعتقاد به جبر وجود ندارد. با اینهمه، با گذشت کمتر از یک قرن از ظهور اسلام، تفکر جبری در میان مسلمانان پیدا میشود و از این طریق راه برای حفظ منافع خلفای جور، هموار میگردد. بسیاری از مسلمانان در این خصوص در جرگه دو دسته «جبری»ها و «قدری»ها، که بعدها بشکل دو دسته اشاعره و معتزله خود را نشان میدهند، در میآیند. بعدها که مسائل کلامی رواج بیشتری در میان مسلمانان پیدا میکند، بینش سوم که بینش امامیه است، خود را نشان داده، راه سومی را که همان امر بین الامرین و نفی جبر و تفویض بطور مطلق است، پیشنهاد میکند.
در میان اهل فلسفه بندرت بحثی مستقل تحت عنوان جبر و اختیار مطرح میشود.اما به مناسبت بحثهای دیگر نظیر «مسأله ضرورت در مبحث علیت»، «توحید افعالی حق تعالی» و «علم ازلی حق تعالی» این بحث نیز به میان میآید. بطور اجمال ارتباط مسأله جبر و اختیار با سه مسأله مذکور چنین است :
۱ـ ضرورت در علیت: نظر به اینکه عقل به یک ارتباط ضروری میان وجود علت و معلول حکم میکند، که از این حکم عقل با قواعدی فلسفی چون «الشیء مالم یجب لم یوجد»، «کل ممکن محفوف بالوجوبین» و «استحاله تخلف معلول از علت» یاد میشود، اختیار آدمی، آنجا که فاعل و موجد فعلی از افعال خویش است، مورد شبهه قرار میگیرد. زیرا بر این اساس که او علت موجده فعل خویشتن است، ایجاد فعل، امری ضروری مینماید و از آن رو که موجودی مختار است، باید ایجاد فعل امری فی نفسه ممکن باشد، بگونهای که او هم قادر به فعل و هم قادر به ترک آن باشد.
از سوی دیگر چون فعل آدمی در سلسله علل و معالیل موجود در این عالم واقع شده است و در این سلسله رابطهای جز ضرورت و حتم یافت نمیشود، چه جایی برای اختیار آدمی باقی خواهد ماند؟
۲ـ علم ازلی حق تعالی به عالم: معلوم بودن ازلی همه چیز برای حق تعالی، حکم میکند که افعال انسان نیز از ازل معلوم و در نتیجه محتوم و معین باشد؛ به نحوی که بدوا به نظر میرسد دیگر کاری از اختیار انسان ساخته نیست و شبهه معروفی که به خیام نسبت داده شده، بر همین اساس است:
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
مسأله قضای الهی نیز در همین باب مطرح میگردد و نیز در همین بحث است که باید به مسأله مطرح شده در روایات یعنی «جف القلم بما هو کائن إلی یوم القیامه» به گونهای پاسخ داده شود که از آن جبر استنتاج نشود.
۳ـ توحید افعالی حق تعالی: بینش حکمی و فلسفی به مقتضای عقل چنین حکم میکند که واجب الوجود موجودی باشد که قدرت او نیز مانند علم او بر تمام اشیاء ساری باشد؛ به تعبیر دیگر فاعل و موجد حقیقی همه چیز تنها او باشد. این مسأله در فلسفه به صورتی مبرهن تحت عنوان «لا مؤثر حقیقی فی الوجود إلا الله» بطور مستقل مورد بحث قرار میگیرد. بعلاوه در بحث صفت قدرت واجب الوجود نیز از آن سخن به میان میآید.
در لسان شرع مقدس نیز عباراتی یافت میشود که در مقام بیان توحید افعالی حق، همه اشیاء و افعال به حق تعالی نسبت داده میشود. «والله خلقکم و ما تعملون»؛ یا «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی»؛ یا «قل کل من عندالله»؛ و مانند آن. اگر چه در کنار این آیات، آیاتی نیز افعال را به خود آدمی نسبت میدهند؛ چنانکه در آیه شریفه اول و دوم نیز مشاهده میشود.
با تفحص در آراء متفکران فلسفه و عرفان معلوم میشود بینشی که «عقل» بوضوح بر آن حکم میکند همان است که در کلام معصوم علیهمالسلام تحت عبارت «لا جبر و لا تفویض بل أمر بین الأمرین» خود را نشان میدهد. به همین دلیل است که نظر و سخن فلاسفه و اهل عرفان در این باره به نحوی حکایت از پذیرفتن امر بین الامرین دارد اگرچه هر یک در تبیین آن راه و بیان خاص خود را برگزیدهاند. ما اینک به بررسی دیدگاه ابن عربی که صاحب مکتب عرفان در میان اهل اسلام است، میپردازیم تا با تبیین او از «امر بین الامرین» بودن جبر و اختیار به گونهای که بر مبنای عرفان خاص او استوار است، آشنا گردیم.
نظریه جبر و اختیار ابن عربی را بیشک در مبانی تفکر عرفانی او میتوان یافت. بارزترین و مهمترین ویژگی تفکر او نظریه وحدت وجود است. او قائل است که حقیقت هستی، حقیقتی واحد است که تنها احکام آن مختلف میگردد. به تعبیر دیگر، عین واحده وجود به صور مختلفی که از یکدیگر ممتاز میباشند، ظهور میکند. براساس این بینش، بینونت میان حق و خلق رخت از میان برمیبندد و تمامی موجودات ظلی وامکانی، پرتو ذات حق و مظهر اسماء و صفات الهی میگردند. یعنی همانگونه که واحد با اعداد بینونتی نداشته، بلکه موجد اعداد و با آنهاست، با آنکه خود عدد نیست، حق نیز موجد اعیان اشیاء و با آنهاست، اما خود آنها نیست:
«و ما خلق تراه العینإلا عینه حق»
و یا در جای دیگری از همان فص: «فالقرب الإلهی من العبد لاخفاء به فی الإخبار الإلهی (و نحن أقرب إلیه من حبل الورید) فلا قرب أقرب من أن تکون هویته عین أعضاء العبد و قواه، و لیس العبد سوی هذه الأعضاء و القوی، فهو حق مشهود فی خلق متوهم. فالخلق معقول و الحق محسوس مشهود عند المؤمنین و أهل الکشف و الوجود.»۲
و باز در همان فص آمده است: «و اذا کان الحق وقایه للعبد بوجه و العبد وقایه للحق بوجه فقل فی الکون ماشئت: إن شئت قلت هو الخلق و إن شئت قلت هو الحق، و إن شئت هو الحق الخلق و إن شئت قلت لا حق من کل وجه و لا خلق من کل وجه، و إن شئت قلت بالحیره فی ذلک، فقد بانت المطالب بتعیینک المراتب.»
همین نکته را با تعابیری دیگر میتوان چنین بیان کرد که فیض مقدس که همان وجود است به شرط اطلاق، فعل حق بوده و جامع کلیه آثار در نزول و صعود وجود است و هیچ امری از حیطه آن خارج نیست (و رحمتی وسعت کل شیء)، این فیض عام و رحمت واسع بوجه وحدت و اتصال به حق دارای حکمی است، و از حیث سریان در موجودات دارای حکمی دیگر.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .