مقاله خیالواره (ما – زمان – رویا)

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله خیالواره (ما – زمان – رویا)

تعداد صفحات : ۵۰

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

در این مقاله درباره شرح دست یابی به پروژه علمی، خیالواره و سفری به خیالواره خواهیم پرداخت.

مرزها و فاصله ها جستجوی ذهنی مرا تشکیل می‎دهد. فاصله هایی که مرز بین گذشته، حال و آینده را می سازند و جایگاه مرا در عصر حاضر مشخص می کنند. در این جستجوها، مفاهیمی براساس مقایسه برای من معنا پیدا می کنند که زندگی انسانها را در زمان (گذشته- حال و آینده) به تاریخی تبدیل می‎کند که چرخه ای از تکرار انسانهایی است که می آیند و می روند. آنگاه خوبی، بدی و گنگ بودن معنا پیدا می‎کند.

در قرآن کریم، هنگام بحث از آفرینش آدمی، سخن از گل می رود که خمیرمایه آفرینش انسان است.

ولَقَد خلقنا الانسان من صَلْصالٍ

و به یقین ما آفریدیم انسان را از گل خشک.

خیال، عنصری است مجرد و به علت فیزیکی نبودن آن، جنبه ماوراء مادی پیدا می‎کند که پایه واقعیتی دارد. یعنی انسان از آنجا که مظهر نامهای الهی است، حق و از آن جهت که با صفت امکان پدیدار می‎شود خلق است. برزخ که از نظر ابن عربی حایلی است میان معلوم و مجهول، به بیان دیگر مکان تحول و دگرگونی است؛ یعنی مکان صورتها و تجلی ها.

خیالواره، دنیایی است که ، عبور امکان (ما، زمان، رویا) را در ذهن من جستجو می‎کند. به همین دلیل، با استفاده از گل که به گونه ای با وجود من عجین شده، بوم نقاشی خود را جولانگاهی برای به تصویر کشیدن خیال خود قرار می‎دهم.

خیالواره، اندیشه مرا اسیر سروده هایش می‎کند: تنها واقعیت است که رویاست.

هنگامی که اصحاب کهف از ترس تاریکی به خواب چند صدساله رفتند. زمان بیداری، تنها رویا بود که واقعیت داشت.

امید است که خیالواره مرا در آنچه رویاست، به واقعیت نشان دهد.

واژه های کلیدی: آفرینش، خاکف هنر، خیال، خیالواره، زمان، رویا

فهرست مطالب

شرح دست یابی به پروژه علمی    ۱
خیالواره    ۳۸
سفری به خیالواره    ۴۰
منابع و مآخذ    ۴۷

فهرست منابع و مآخذ

۱-    اشراق، خواستگاه هنر، مهندس، مصطفی میرسلیم، فصلنامه هنر، تابستان ۱۳۷۳، ص ۶۰۶، ش۲۵٫

۲-    آموزش فلسفه، استاد محمد تقی مصباح یزدی، جلد دوم، سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز چاپ و نشر، ۱۳۷۳

۳-    بتهای ذهنی و خاطره ازلی، داریوش شایگان، انتشارات امیرکبیر، مرکز ایران، مطالعه فرهنگها، ۱۳۵۵

۴-    پژوهشی در قصه اصحاب کهف، جلال ستاری، مرکز، ۱۳۷۶

۵-    توافق با زمان، پل ریکور، مجله پیام، ترجمه امید اقتداری، ص ۱۶-۱۳٫

۶-    حمیدرضا توکلی، خواب پنجره ای به عالم معنا (جلوه های خواب از تجربه تا تمثیل (مثنوی مولانا) )، فصلنامه هنر، ص ۵۱

۷-    حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، درسهای اسفار استاد مطهری، جلد دوم، انتشارات حکمت ص ۱۸۲

۸-    حکمت و هنر معنوی (مجموعه مقالات)، دکتر غلامرضا اعوانی، انتشارات گروس، ص ۲۹۴

۹-  خیال در تصوف و سورئالیسم، ادوئیس (علی احمد سعید)، ترجمه دکتر حبیب الله عباسی، فصلنامه هنر، بهار، ۱۳۸۰، ص ۱۴، ش ۴۷٫

۱۰- زمان در هنر مقدس، مهدی رحیمیان، فصلنامه هنر، زمستان ۷۹، ص ۱۲۶، ش ۴۶

۱۱- زمان کوارتز، ایام واسف، اندازه گیری لحظات (ژان ماتریکون)، مجله پیام ترجمه امید اقتداری، ص ۳۳

۱۲- عرفان سهروردی درمینیاتور، فصلنامه هنر، بهار ۶۳-۶۲، صفحهع ۹۴، ش ۵

۱۳- قرآن، سوره حجر، آیه (۶۲ و ۲۸)، سوره کهف، آیه (۹-۲۱)، سوره دهر، آیه ۱

۱۴- هندسه قدسی، استعاره نظام عالم، رابرت لاله، فصلنامه هنر ص ۸۲

۱۵- هنر مقدس (اصول و روشها)، تیتوس بورکهارت، ترجمه جلال ستاری، ص ۱۲٫

پیشگفتار:

تاریخ هنر من، زمانی شکل میگیرد

که جسمم، بسان مجسمه هایی از درون خاک

زمانی که می گویند: بعد از قرنهاست، بیرون می آید

و هنر عصر انسانهای تکرار شود.

اما اکنون به زمانی متعلقم

که فرا راه تاریخ  است.

و زمان، تاریخ انتظار من و توست.

 مرزها و فاصله ها جستجوی ذهنی مرا تشکیل می‎دهد. فاصله هایی که مرز بین گذشته، حال و آینده را می سازند و جایگاه مرا در عصر حاضر مشخص می کنند. در این جستجوها، مفاهیمی براساس مقایسه برای من معنا پیدا می کنند که زندگی انسانها را در زمان (گذشته- حال و آینده) به تاریخی تبدیل می‎کند که چرخه ای از تکرار انسانهایی است که می آیند و می روند. آنگاه خوبی، بدی و گنگ بودن معنا پیدا می‎کند.

فاصله ها در ذهن من؛

فاصله خوبی و بدی، اندیشه

فاصله ما و انسانها، تاریخ و گذشته

فاصله بین انسانها، زبان، رنگ، نژاد

فاصلخ بین شب و روز، زمان

فاصله بین خشکی و دریا، ساحل

فاصله بین زمین و آسمان، خط افق

فاصله ما و آسمان، نور، ستاره و ابر

فاصله ما و زمین، خاک

فاصله جسم وروح من، آیینه

فاصله بین واقعیت و خیال، اتفاق

فاصله تولد و مرگ، زندگی

و فاصله من و خدا، هیچ چیز

اما اینها، تکراری برای تمام موجودات بوده و هست و وجود آنها، جستجوی برای یافتن یک مفهوم است و آن خدا. به همین سبب در تابلوهای ارائه شده صفحه کاغذ را به چند پلان تقسیم کردم که شامل زمین، خط افق و آسمان است. که خط افق همواره حائلی است برای دریا، شهر و انسانها و نور و سایه، عناصری هستند برای کشف آنها و خاک این عنصر سرشتین انسان را به عنوان دادن رنگی به خیالم انتخاب کردم.

از باب ارائه کار به ضرب آهنگی از زمزمه های درونی و تصاویری در قالب، جملات شعرگونه و نقاشی های گلی پرداختم که در ادامه این رساله با عنوان سفری به خیالواره ارائه خواهم کرد.

شرح دست یابی به پروژه علمی

 مرکب، گـِل دو ماده ای هستند که من برای رنگ گذاری نقاشی هایم آنها را انتخاب کردم. و اینکه چرا گـِل را انتخاب کردم به این دلیل است که «گل و خاک» در ادبیات ما جایگاه ویژه دارد. در گوشه و کنار فرهنگ مکتوب ما نشانه های بارزی یافت می‎شود که حاکی از اصالت این عنصر، و منزلت بالای آن است. مولانا در غزلیات شمس می سراید.

گویند اصل آدمی خاک است و خاکی می‎شود     کی خاک گردد آن کسی کوخاک آن درگاه‎شد

در این جا خاک نماد معنی و مفهوم ویژه ای است. جنبه معنوی دارد. در این بیت با اینکه کلمه خاک چندین بار به کار گرفته شده است ولی بر سامعه آدمی ثقیل نمی افتد و به تعبیری توی ذوق نمی زند. مولانا ترکیب هنرمندانه ای ساخته است؛ ترکیبی لطیف و زیبا.

نکته ای در معارف اسلامی ما وجود دارد که شایسته توجّه و تامل بسیار است.

در قرآن کریم، هنگام بحث از آفرینش آدمی، سخن از گل می رود که خمیرمایه آفرینش انسان است.

ولَقَد خلقنا الانسان من صَلْصالٍ[۱]

و به یقین ما آفریدیم انسان را از گل خشک.[۲]

وَ اِذا قَالَ رَبُّک لِلْمَلئکَهِ إنیَّ خالِقُ بَشَراً من صَلْصَالٍ …

و یاد کن آن گاه را که پروردگارت فرشتگان را گفت: بی گمان من آفریننده بشری هستم از گل خشک … و به خاطر همین ظاهر بی ارج آن بود که از شیطان از امتثال امر الهی مبنی بر سجده بر آدمی سرپیچید:

قالَ لَمْ اَکُنْ لاَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلْقَهُ مِنْ صَلْصَالٍ.

 گفت: ای ابلیس! ترا چه شد که با سجده کنندگان نباشی؟ گفت:

نباشم من که بشری را سجده کنم؛ که تو آفریدی او را از گل خشک.

هنردارای خصلتی ماورایی است. هنرمند تا پا را از روزمرگیها بیرون نگذارد هنرمند نیست. اسیرخاک، در واقع همان خاک است که هنوز شکل نگرفته و نسیم نفحه الهی براو نورزیده است. باید عشق و نیازی بزرگتر داشت تا چیزی جلوتر از خاک آفرید.[۳]

از آنجا که عشق، عاشق و معشوق همیشه مفهوم عشق و مستی عارفانه را القا می‎کند همانگونه که (نیکلسون درباره عرفان در نقاشی ایرانی می گفت: «در هر توصیف» موضوع چه مذکر باشد، چه مونث، و در تمام تصاویر باغها، گلها، رودخانه ها، پرندگان و غیره. او (شاعر عارف) «به حقیقت الهی» که در تمام حوادث آشکار شده رجوع می‎کند نه به خود این حوادث و نیکلسون می افزاید:

در این حقیقت یعنی «خداوند» … همان «معشوق» است که شاعر وصفش را می‎کند و تحت نامهای گوناگون به اوج می رساند.

با این تفسیر نقاش به کمک انقلابی در زیبای شناسی، هنرش را نه تنها «مشروع» می سازد بلکه موفق می‎شود آنرا به «گواهی» بروجود خداوند بدل سازد، نه از طریق محتوایی که ارائه می‎کند. بلکه از طریق جوهرش، از طریق «شکل» ارائه اش، با شکلها و رنگها که با انضباطی خاص به گرد هم آمده اند، که هنرمند با رد تمام راه حلهای سهل برای منحرف ساختن منهیات «احادیث» آنرا کشف کرده است.[۴]

با این فکر سعی کردم با استفاده از گل و مرکب دیده های خود را در صفحه کاغذ و پارچه و به واقعیت ذهنی خود نزدیک کنم. که در آن، تصاویر با خراش دادن بر صفحه و ایجاد بافت، اجرا می‎شوند.

به نظر من انسان، عاشقی است که از لحظه تولد تا مرگ با تصاویری که می بیند و مفاهیمی که درک می کند، زمزمه هایی دردرون احساس می‎کند که در همه انسانهای تاریخ ریشه دارد.

کسی  را مخاطب قرار می‎دهد و او را جستجو می‎کند. شاید مثل دعای صحیفه سجادیه که هنگام گفتن ذکر دستها به حالت دعا بالا می رود و من در مورد نقاشی هم همین حس را دارم. زمزمه هایم تصاویری را نقاشی می کنند که این دو در کنار هم برای من مفهوم دارند.

از نظر ساختمان کلی، ترکیب بندی را براساس مربع و مستطیل قرار دادم که در بعضی تابلوها با تغییر زاویه دید این مربع و مستطیلها به مکعب تبدیل می‎شوند که ایجاد آن برای من مفهوم زیبایی دارد.

زیرا (مکعب شبیه به نقش کعبه در هنر اسلامی است و خداوند که گویی درمرکز درک ناشدنی عالم قرار گرفته است، چنانکه او در دورترین مرکز انسان ماوی دارد.)[۵] همواره به یاد می‎آید.

ودر حالی که درون کعبه خالی است، عدد صفر را که آغاز است، همواره برای من تداعی می‎کند. (صفر در اوایل عصر ریاضیات جدد یک مفهوم عددی ایجاد کرد که از نظر فلسفی گمراه کننده بود و مفهوم دیگری که میان نظام نمادهای عددی و ساخت جهان طبیعی تمایزی ایجاد کرد.)[۶]

از سوی دیگر، با تصور وحدت که راه ریاضیات کهن را تعیین می‎کند این دو گانگی از میان میرود.

وحدت به معنی تحت الفظی کلمه، قبل قابل تصور باقی می ماند. به این دلیل ساده که هر چیز که بخواهد وجودداشته باشد، در تایید وجودش (وجود خودش) آنچه را که وجود ندارد نفی کند.

سرما به این دلیل سرماست که نفی گرماست. برای آنکه چیزی وجود داشته باشد، ضد آن هم باید وجود داشته باشد.

وحدت، به مثابه نمادی کامل برای خداوند است. وحدت خالق است و کثرت مخلوق.

وحدت با تجزیه خود به آفرینش می پردازد. که این تعریف در ترکیب عناصر تابلو نقاشی کمک شایانی می‎کند.)[۷] (در ترکیب بندی اکثر تابلوها دایره ای دیده می شوئد که به عبارتی کیهانی اند. اما دلیل آوردن آن در ترکیب بندی این است که نقش مدور یا نمودار مقدس، در طول تاریخ هنر، هم در فرهنگ هند، تبت، اسلام و اروپای قرون وسطی فراوان است و در بسیاری از فرهنگهای قبیله ای هم بکار میرود- چه به شکل نقاشی، چه در بناها و چه در حرکات بدن.

اساس این نمودارهای غالبا دایره ای است که به چهار قسمت مساوی تقسیم شده و همه اجزاء و عناصر آن در یک بافت همگون قرار دارند. آنها، به عبارتی، کیهانی اند. یعنی به وسیله نماد آنچه را ساخت اصلی عالم قلمداد می‎شود ارائه می کنند: مثلا چهار جهت فضایی، چهارعنصر، چهار فصل، گاهی دوازده علامت منطقه البروج، تقسیمات مختلف، و گاهی خود انسان را.

ولی آنچه که در مورد طرح نمودار بیش از همه شگفت انگیز است نگرشی است که درباره عالم عرضه می دارد عالمی که در واقع به عنوان یک کل سازمان یافته و همگون پذیرفته شده است.[۸]

نماد دایره، همچنان در طول تاریخ بوده، هست و خواهد بود. و این مفهوم ریتم و تکرار را مفهوم می‎کند (این ریتم و تکرار در شکلها هنر معاصر منعکس کننده این گسستگی در استمرار زمان هستند و حداکثر جریان پیش پاافتاده زندگی عادی را شرح می دهند که دنیایی از فاصله ها را شرح می‎دهد. این زمان، نوع متفاوتی از زمان است. وحدت آن، وحدت یک جریان همگن نیست. وحدت آن در نظم و چیرگی ریتم نهفته است.[۹]

علاوه بر دایره و مکعب، خط افق و پرتره ای، در تابلوهایم دیده می‎شود که وجود آنها با توجّه به دنیای من در خیالواره مفهوم می‎شود.

خیالواره که شامل (ما (تاریخ)، زمان، رویا) می‎شود به جستجوی این سئوالها می پردازد.

از کجا می آییم؟ چه هستیم؟ به کجا می رویم؟

در بیان تاریخ که من در اشاره به آن کلمه «ما» را به کار برده ام. تاریخ شامل گذشته، حال و آینده است و ریتم و تکراری که آن را می سازد، زمان زندگی انسانهایی است که در عین تکرار در بعضی جنبه ها، ویژگیهای خاص زمانی خود را داشته و متفاوتند. اما در اصل وجود آنها هیچ چیز تغییر نکرده، جز بیان زبان حال.

با زبان گاهشمار[۱۰] ما به زمان تاریخی وارد شده ایم. گذشته از یک سو از آن اعمال (و رنجهای) مردمانی چون خودمان است و این اعمال به در امان بودن از فراموشی به نقل شدن نیازمندند. اما خود گذشته کماکان غایب تاریخ می ماند.

دو گانگی مشابهی در مورد کلمه زمان به شکلی که در عبارت (زمان تاریخی) به کار می رود، وجود دارد.

از یک سو، زمان به شکل تجربه جمعی مردمان در گذشته است و از سوی دیگر زمان در شرح مکتوبی قرار دارد که از زمان ساخته شده است.

بین زمانی که رویدادها عملا رخ داده اند و زمان شرح تاریخی، همان رابطه نمادینی هست که شرح تاریخی را نماینده گذشته ازمیان رفته، یا غایب تاریخ،‌ می سازد.

در مفهوم نخست کلمه، زمان تاریخی بزرگتر از زمان موجودات فانی است. گر چه همتراز زمان کیهانی[۱۱] نیست.)[۱۲]



[۱] سوره ۱۵، آیه ۶۲

[۲] سوره ۱۵، آیه ۲۸

[۳] مهندس مصطفی صدسلیمی، اشتیاق، خواستگاه هنر، فصلنامه هنر، تابستان ۱۳۷۳، ص ۶۰۶

[۴] عرفان سهروردی، در مینیاتور (نمادگرایی عرفانی) تلخیص از تحقیقات الکساندر پاپادولو درباره مینیاتور، فصلنامه هنر، بهار ۶۳-۶۲، صفحه ۹۴

[۵] دکتر غلامرضا اعوانی، حکمت  وهنر معنوی (مجموعه مقالات)، انتشارات گروس، ص ۲۹۴

[۶] رابرت لالر، (مقاله)، ترجمه بخشی از کتاب Sacred Geonetry نشوته R-LAWLOR که در سال ۱۹۸۲ به وسیله T-AND- HUDSONS منتشر شده) هندسی قدسی، استعاره نظام عالم، فصلنامه هنر، ص ۸۲

[۷] همان، ص ۸۳

[۸] لابرت لالر، هندسی قدسی، استعاره نظام عالم، فصلنامه هنر، ص ۷۷

[۹] ایام واسف، زمان کوارتز، (بخش ریتم و تکرار)، [مقاله نویس مصری، در دانشگاه پاریس: (سوربون) مشغول نوشتن تز دکترا درباره فرد در فلسفه معاصر است] ترجمه امید اقتداری، مجله پیام تحت عنوان مفهوم زمان، ص ۳۵

[۱۰] نقطه آ‎غازی برای تعیین تاریخ تمام رویدادهای بعدی (تولد مسیح، هجرت، به قدرت رسیدن یک شهریاز)

[۱۱] زمان کیهانی، زمانی بازگشت پذیر و دور است و جزئی از کیهان است مانند توالی آهنگین روز و شب، گردش بی پایان فصلها

[۱۲] پل ریکور، [فیلسوف فرانسوی و استاد پیشین فلسفه در دانشگاه پاریس (نانتر) و دانشگاه شیکاگو، مدیر مجله فلسفی فرانسوی متافیزیک و اخلاق است، در میان آثار متعدد چاپ شده او که به انگلیسی ترجمه شده اند انسان خطاپذیر، فلسفه اراده (انتشارات دانشگاه فوردهام، نیویورک، ۱۹۸۶)، فرمانروایی استعاره (انتشارات دانشگاه تورنتو، ۱۹۷۷/روتلح و کیگان پل لندن، ۱۹۸۶) و زمان و قصه (سه جلد)، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۸۴، ۱۹۸۶، ۱۹۸۸) را می‎توان نام برد. او دو مجموعه مطالعات را برای یونسکو ویرایش کرده است: فرهنگها (۱۹۷۶) و زمان و فلسفه ها (۱۹۷۷)] توافق با زمان، بخش، (گذشته- غایب تاریخ)، ترجمه امید اقتداری مجله پیام ص ۱۴-۱۳

45,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.