891 views
عنوان :
تعداد صفحات : ۵۰
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
در این مقاله درباره شرح زندگی نامه عین القضات همدانی، تحول فکری، آثار او، ویژگی های سبکی و … بحث می شود.
طی دوران اسلامی , شخصیت های بزرگ فرهنگی از همدان برخاسته اند که وجود بعضی از آنان نام کشوری را آبرومند می سازد , موجودیت تمدنی را توجیه می کند . آنچه فعلاً از گذشتگان از جمله بدیع الزمان همدانی , مسعود سعد , فخرالدین عراقی , بابا طاهر , خواجه رشید , ابوطالب کلیم , میرزا ابراهیم همدانی ( حکیم عصر صفوی ) و از متأخران مجذوب و عبدالصمدهمدانی و حاج آقا رضا فقیه و شیخ محمد بهاری و آخوند ملا حسین قلی و غمام و میرزاده عشقی را می توان نام برد . یکی از بزرگان نامدار همدان , عین القضات ( شهید به سال ۵۲۵ ) است .
او عالمی دانشمند , عارفی بلند پرواز و عاشقی عیار وار بوده است که در عمر کوتاه خود آثار ارزشمندی پدید آورده و مریدان و شاگردان صادقی پرورده و از زندگانی و مرگ خویش اثری ماندگار به یادگار نهاده , به طوری که قرنهاست نام سرخ او چون لاله ای خونین بر دامن سبز الوند می درخشد .
عین القضات گذشته از جنبه ی علمی و ادبی و عرفانی , چهره ای مردمی است , به طوری که افسانه ها به نام و یاد او ساخته اند , افسانه هایی که نظیر آن فقط برای شخصیت های معتبر و محبوب مردمی می سازند . می گویند او نحوه مرگ خود را پیش بینی می کرد و این شعر را سروده بود :
ما مرگ و شهادت از خدا خواسته ایم وانگه دو سه چیز با بها خواسته ایم
گر دوست چنان کند که ما خواسته ایم ما آتش و نفت و بوریا خواسته ایم
همچنین گفته شده که او پس از اعدام , سر بریده ی خود را بر می دارد و می دود . . .
عین القضات از جمله کسانی است که عرفان نظری را بنیان گذاری کرده است . وی در روزگاری واقع شده بود که روح فرهنگ ایرانی , البته ایرانی مسلمان , می خواست به هر عنوان از زیر یوغ خلافت عباسی که اسلام را منحصر در تعبیر سود جویانه و تنگ نظرانه ی خود می پنداشتند و مخالفان را با عنوان زندیق و ملحد و قرمطی و رافظی و باطنی و . . . می کوبیدند . عین القضات و شیخ اشراق از جمله کسانی بودند که فدای این غرض ورزی و یا سوء تفاهم شدند
بهترین آثار عین القضات عبارت است از :
الف ـ تمهیدات : که اوج اندیشه ی گستاخ اوست در قالب نثری شیوا به فارسی .
ب ـ شکوی الغریب : که در دفاعیه ی اوست و در زندان بغداد به عربی نوشته , کمی پیش از آنکه از بغداد به همدان آورده و اعدامش کنند . ( آیا میان اعدام او و ترور المستدخلیفه ی عباسی در همدان به دست فداییان اسماعیلی ارتباطی هست ؟ )
واژه های کلیدی: عین القضات همدانی، تحول فکری، آثار ، ویژگی های سبکی، تمهیدات، تفسیر حقایق قرآن
به جای مقدمه ۱
نام و کنیه ۳
زادگاه ۳
ولادت و وفات ۳
مذهب و اعتقاد ۴
عین القضات و کلام ۵
عین القضات و عشق ۸
عین القضات و سماع ۹
تحول فکری ۹
آثار عین القضات همدانی ۱۰
ویژگی های سبکی ۱۲
کودکی و شاگردی ۱۵
شهادت در حیات مدرسه ۲۶
نام آوران همدان ۲۹
درباره ی عین القضات همدانی ۳۱
عین القضات همدانی ۳۵
نقدی بر تمهیدات ۴۲
فهرست منابع و مآخذ ۴۵
۱ـ احوال و آثار عین القضات , رحیم فرمنش , انتشارات مولا , چاپ تهران ۱۳۶۰
۲ـ از همدان تا صلیب , مصطفی عالی پور , انتشارات تیرگان , چاپ اول , تهران ۱۳۸۰
۳ـ برگزیده آثار عین القضات همدانی , م.کاظم کهدویی و یداله شکیبا فر , انتشارات حانه کتاب یزد , چاپ اول ۱۳۷۳
۴ـ تاریخ ادبیات در ایران , ذبیح اله صفا , انتشارات فردوس , چاپ دهم , تهران ۱۳۶۹
۵ـ تاریخ سلسله ی سلجوقی ( زبده النصره و نخبه العصره ) , فتح بن علی بنداری اصفهانی , ترجمه ی م.حسین جلیلی , انتشارات بنیاد فرهنگ ایران , چاپ [؟] ۱۳۵۶
۶ـ تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی , سعید نفیسی , ج۱ و۲ , انتشارات فروغی , چاپ دوم , ۱۳۶۳
۷ـ تمهیدات , عین القضات همدانی , به تصحیح عفیف عسیران , انتشارات منوچهری , چاپ ششم , تهران ۱۳۸۱
۸ـ جستجو در تصوف ایران , عبدالحسین زرین کوب , انتشارات امیر کبیر , چاپ پنجم , تهران ۱۳۷۶
۹ـ دفاعیات ( ترجمه شکوی الغریب ) , عین القضات همدانی , ترجمه قاسم انصاری , انتشارات منوچهری , دی ۱۳۶۰
۱۰ـ راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق , محمد بن علی بن سلیمان راوندی , تصحیح محمد اقبال , انتشارات امیرکبیر , چاپ دوم , تهران ۱۳۶۴
۱۱ـ زبده الحقایق , عین القضات همدانی , تصحیح عفیف عسیران , نشر دانشگاه تهران ( بی تا )
۱۲ـ عین القضات و استادان او , نصراله پورجوادی , انتشارات اساطیر , چاپ اول , تهران ۱۳۷۴
۱۳ـ ققنوس در باران , احمد شاملو , انتشارات نیل , چاپ [؟] , تهران ۱۳۴۵
۱۴ـ مجموعه آثار فارسی , احمد غزالی , به اهتمام احمد مجاهد , مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران , تیر ۱۳۵۸
۱۵ـ معجم البلدان , شهاب الدین ابی عبداله یاقوت بن عبداله الحموی الرومی البغدادی , تصحیح م.امین خانجی , طبع بمطبعه السعاده بجوار دیوان محافظه مصر لصاحبها محمد اسماعیل , ج ۲ و۸ , چاپ اول
۱۶ـ نامه ها , ج ۱ , عین القضات همدانی , انتشارات منوچهری ـ زوار , چاپ دوم , ۱۳۶۲
۱۷ـ نامه ها , ج ۲ , عین اقضات همدانی , نشر بنیاد فرهنگ ایران , به اهتمام علی نقی منزوی و عفیف عسیران , چاپ [؟] , ( بی تا )
بی گمان این آخرین شامگاه تاریخ تا شب چهارشنبه , هفتم جمادی الاخری سال پانصد و بیست و پنج هجری قمری نیست که مردمی جمع می شوند تا با چشمان بهت زده ی خود تماشا کنند , چگونه با اشارت دستی زیر پایی خالی می شود و طنابی سخت بر گلوگاهی که درآن , نی هفت بند , عشق و آزادی را مویه میکند ,گره می خورد و سر بلندی , سربلند می شود .
نه دستی به خون آلود و نه چشمی به گناه نگریست . که اگر چنین می کرد , در امان خلافت و دولت بود , چنان که غارتگران ترک و مستوفیان خلافت در سر تا سر دولت سلجو قی بودند .
و این را هیچ کس اگر نمی دانست اهالی همدان می دانستند که الحاد و ارتداد , جرم مردانی است که حضور معترض آنها آرامش شبانه ی غارت اهل قدرت را به هم می ریزد و آنان را در بالا رفتن از پله های ایمان دروغین به زحمت می اندازد . چرا که روایت شهید « حلاج » را از زبان مردم داغدیده بغداد و قرن پیش , شنیده اند . و دانسته اند که هر کس اگر چراغ دست دزدان شب نیست , دست کم سنگ راه نباشد , و گر نه در میدان قدرت , چنانش بر دار می کشند که دهان تاریخ از بهت و حیرت باز بماند.
هر چند فهم تازه از نظریه ی شناخت دینی و تعریف صوفیانه از ایمان , متفاوت از آنچه دستار سیاه بندان بارگاه عباسی و امر بران سلجوقی آنها عرضه می کنند , لکه های سیاه و درشت کفری است که جز به خون شسته نمی شود , اما آیا همه ی آنچه که قاضی جوان همدان , بدان سبب در شامگاه چهار شنبه هفتم جمادی الاخری سال۵۲۵در حلقه ی بی شمار جمعیت گریان و وحشت زده , طناب دار را بوسید , فهم صوفیانه ی او از معرفت دینی بود ؟ آیا مردمی که گرد آمدند , تا به گواهی لحظاتی بایستند که قاضی جوان همدان در ستیز با فشار پنجه های مرگ , نومیدانه دست و پا می کوبد و سر انجام در نبردی تراژدیک همه ی تن و قلب خود را تسلیم مرگ می کند , هر گز از خود نپرسیدند که این جوان که هنوز گلی از گل رویش نشکفته است و چندان فرصت نیافته حتی رویارویی با زندگی را تجربه کن , چه کفری را گفته است که اینک باید هم چون قاتلان و راهزنان و تبهکاران به صلیب کشیده شود ؟ کفر او کجای نظام هستی را بهم ریخته و کدام دسته ازعناصر عالم را جا به جا کرده است که باید مستوجب عقابی چنین باشد ؟
بی گمان , قاضی جوان هر چه گفت , خواب بارگاه خلافت را آشفت , کابوس دستگاه سلجوقی شد و پیش از او سهروردی ؛ هر یک با سر انگشت اندیشه هایشان , نقاب از چهره های دروغین دین مداران فریبکار بر داشتند و شهادتشان , پیش از آن که افشای اسرار معرفت باشد , افشای دستگاه دروغ و غاربوده است . و این را تاریخ به روشنی افشا کرده است .
نام او عبداله و نام پدرش محمد است ؛ البته در هیچ یک از آثارش به نام خود اشاره ای نکرده , بلکه خود را قاضی یا عین القضات نامیده است.کنیه ی او « ابوالمعالی » و لقبش «عین القضات » است ؛ اما از تاریخ و چگونگی این عنوان که به او داده شده و همچنین اشتغال وی به شغل قضاوت , هیچ گونه اطلاعی در دست نیست.
زادگاه او همدان بوده , در آجا اقامت داشته و پدرش نیز در همانجا به دنیا آمده است . شهرت او به « میانجی » به سبب نسبتی است که جدش بدان مشهور بوده است ؛ زیرا اجداد او اهل میانه بوده اند . البته وی در نوشته های خود به نسبت « میانجی » اشره نکرده , بلکه خویشتن را « همدانی » خوانده است .
زمان تولد او را به احتمال قوی , می توان سال چهار صد و نود و دو هجری قمری دانست و با توجه به اینکه شهادت وی , در سال ۵۲۵هجری قمری اتفاق افتاده و در آن هنگام سی و سه سال داشته است ؛ پس تاریخ ولادت او , همان تاریخ مذکور است .
در خصوص مذهب و روش عین القضات , توجه کمتری شده است و شاید نمونه ی سخنان به ظاهر کفر آمیزی که در گفته های او و « حلاج » و … وجود داشت , بهانه ای برای متهم کردن او بود و این حقیقتی که بزرگان تصوف , در دل داشته اند , و دشواری بیان آن کلمات و منافی بودن آن با مصلحت روزگار , باعث شده است تا سرانجام جان بر سر این کار بگذارند .
« سبکی » او را از شافعیان شمرده[۱] , و از نوشته های وی نیز می توان این مطلب را فهمید . مردم عادی و اهل ظاهر و مخالفان , او را به بی دینی و حلولی بودن , و دعوی نبوت و الوهیت , متهم کرده اند که این نیز برخاسته از سخنان خود اوست :
« آخر شنیده ای که هر که با کافران نشیند , کافر شود ؟ اگر صحبت من تو را هیچ اثری نکردی , جز آنکه اگر چه حلولی معنوی نباشی , باری حلولی مجازی باش ؛ چه گویی ! آنها که مرا بی دین می دانند , و تو بر دین من می باشی ! چه می گویی ؟تو نیز بی دین نباشی , ایشان را معذور دار « قُل الله ثُمَّ ذَرهُم[۲] ».
و آنجا که شرح ارکان پنج گانه ی اسلامی ( شهادت , نماز , زکات , صوم , حج ) می دهد , همه جا و همه چیز را قبله می داند و نماز را به صبح و شب اختصاص نمی دهد . بنابراین می گوید :
« دریغا از دست راهزنان روزگار , عالمان با جهل , طفلان نارسیده , که این را از نمط و حساب حلول شمرند ؛ جانم فدای خاک قدم چنین حلولی باد[۳] !! »
از آنچه پیداست و به چشم می خورد , گمان می رود که به ظواهر شریعت نیز چندان توجه و اعتنایی نمی کرده و برای رسیدن به وحدت و یگانگی , طاعت و معصیت را یکی می دانسته است و شاید که همین سخنان شطح گونه ی او , مرگی زود رس و شهادتی آنچنانی را برایش به ارمغان آورده است .
در کوی خرابات چه درویش و چه شاه در راه یگانگی چه طاعت چه گناه
بر کنگره عرش چه خورشید و چه ماه رخسار قلندری چه روشن چه سیاه
در این باره , همچنین در تمهید دهم _ که بحث در خصوص اصل و حقیقت آسمان و زمین است و اینکه اصل این حقیقت , نور حضرت محمد (ص) و ابلیس است _ به برداشته شدن قلم امر و تکلیف از آدمی سخن می گوید و امر و تکلیف را متعلق به قالب می داند , که اگر کسی از صفات بشری پاک شد , دیگر تکلیف نیز از او ساقط می شود .
به علم کلام علاقه فراوانی داشت و همین شدت علاقه و اشتیاق , او را کمک کرد تا اینکه در سن بیست و یک سالگی کتابی در علم کلام نوشت که شامل بحث دقیقی درباره ی « بعث » و « نبوت » بود _ اگر چه این علم نتوانست او را سیراب کند و حتی سرگردانتر نیز گردانید _ این فراگیری علم کلام و آشقتگی ذهنی او , باعث بر هم زدن اساس اندیشه مذهبی او شده بود و پریشانی و سرگشتگی را برایش به دنبال داشت و سرانجام خود را از آن مهلکه رهانید .
آنچه در اینجا نمی توان به صراحت از آن سخن گفت , شک و تردید عین القضات است , که در کدام عقیده از عقاید اسلامی دچار شک و تردید شده و علت آن چه بوده ؟ و دیگر اینکه کدامیک از کتابهای غزالی را خوانده و شک بوجود آمده را چگونه در خود مرتفع ساخته است ؟ و اثری نیز از رساله ی او ( غایه البحث عن معنی البعث ) که در ابتدای کتاب « زبده الحقایق » به آن اشاره کرده , نیست تا شاید بتوان راه ورود و خروج او در آن شک و تردید را فهمید؛ البته ممکن است که درباره نور باطنی و علم و عقل باشد که « غزالی » نور باطنی و تجلی آن را در دل برای حل مشکلات روحی و عقلی , کافی می دانست و به علم و عقل نیز برای ادراک حقایق این عالم , ارزش و بها می داد , و شاید که این شک او , در خصوص بعث و نشور و معاد جسمانی و روحانی بوده است ؛ زیرا در پایان عمر , با نظر « ابن سینا » درباره معاد جسمانی و… موافق می شود که بی گمان در متهم ساختن او به کفر و بی دینی _ نظیر آنچه که در تکفیر ابن سینا اتفاق افتاد _ تأثیر داشته است .
عین القضات درباره ی « ابلیس » عقایدی دارد و در آثارخویش به ویژه « تمهیدات » و « نامه ها » _ ولو به ظاهر _ از او دفاع می کند و در تمهید نهم و دهم از « تمهیدات » این عقاید را بیشتر بیان می دارد , و در نامه ی یازدهم , کع به دوستی عزیز می فرستد , چنین بیان می دارد :
« جوانمردا ! اگر « وَ کلَّمَ الله موسی تَکلیماً[۴] » کمال است , پس ابلیس را از این کمال هست . تو چه دانی که ابلیس کیست؟آنجا که ابلیس هست , تو را راه نیست؛ اگر وقتی برسی , نقش سراپرده ی او این است :
هم جور کشم بتا و هم بستیزم با مهر تو مهر دگری نامیزم
جانی دارم که بار عشق توکشد تا در سر کار تو شود,نگریزم[۵]
این شیوه ی تفکر او , بدون شک , ریشه در اندیشه های مرادو پیر و مصاحب وی (احمد غزالی) دارد که او لقب « سیّد الموحدین » را به ابلیس داده بود , و گفته بود : « شیطان گرچه ملعون و سرافکنده شد , ولی باز هم در فداکاری و از خود گذشتگی , سرور عاشقان بود[۶] .» و عین القضات می گوید: «جبرییل صفتی باید که دزدیده در جمال ابلیس نظر می کند ؛ از خواجه احمد غزالی شنیدم که :« هرگز شیخ ابوالقاسم گرگانی نگفتی که ابلیس ؛ بل چون نام او بردی , گفتی : آن خواجه خواجگان و آن سرور مهجوران ! چون این حکایت وا « بَرَکَه » بگفتم , گفت : سرور مهجوران به است از خواجه خواجگان[۷] » .
۲ــ تمهیدات ، ص ۳۲۸
۳ــ تمهیدات ، ص ۱۱۹
۴ــ سوره نساء ، آیه ۱۶۴
۵ــ نامه ها ، بخش اول ، ص۹۷
۶ــ مجموعه آثار فارسی احمد غزالی ، ص ۷۱ مقدمه
۷ــ نامه ها ، بخش اول ، ص ۹۷
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .