مقاله فلسفه نظری تاریخ

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله فلسفه نظری تاریخ

تعداد صفحات : ۲۹

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

در این مقاله به فلسفه نظری تاریخ، فلسفه علم تاریخ، سؤال : نظر قرآن به تاریخ چیست ؟ و عوامل محرک تاریخ  می پردازد.

سؤال : نظر قرآن به تاریخ چیست ؟

الف – نظر به مجموع تاریخ : از نظر قرآن ( و البته مجموع مخلوقات ) بهر طرف که بروند خدا را از هدفش باز نمی دارند و خدا بر کار خود سوار و پیروز است بعلاوه  تاریخ در نهایت امر بسوی امن و امنیت و رفاه و استخلاف صالحان در زمین میل خواهد کرد . این میل را قرآن نه از قانونی علمی استنباط کرده و نه میتوان این سخن قرآن را سخن علمی دانست . صد در صد یک غیب گویی ست که فقط از خدا و پیامبران ساخته است و بس .

 ب- نظر به اجزاء تاریخ : در این مورد اظهارات قرآن کاملاً روشن و دلنشین است تعمیمهای استقرایی با نتیجه گیریهای مشخص و با برد محدود و معین در قرآن یافت میشود : کم اهلکنا من قریه بطوت معیشتها : چه قریه ها  را که به خاطر خو کردن به رفاه و فساد بر انداختیم .

واژه های کلیدی: فلسفه نظری تاریخ، فلسفه علم تاریخ

فهرست مطالب

فلسفه نظری تاریخ :    ۱
فلسفه علم تاریخ ( منطق پژوهش تاریخ ) :    ۵
سؤال : نظر قرآن به تاریخ چیست ؟    ۹
عوامل محرک تاریخ    ۱۰
منابع :    ۲۶

منابع :

۱-   کتاب فلسفه تاریخ – متفکر شهید استاد مرتضی مطهری

فلسفه نظری تاریخ :

نخستین نکته ای که در فلسفه نظری به چشم می خورد این ادعاست که تاریخ همچون موجود زنده متحرکی است که روحی دارد و جسمی و عزمی و آهنگی و حرکتی و هدفی و قانونی و نظامی و محرکی و مسیر ی. این هویت مستقل که براه خود می رود و انسانها  را نیز یا تسلیم خود می کند و یا زیر چرخ های تیز رو و پر شتاب و سنگینش له و مثله می کند  ازجایی آغاز کرده است و از طریقی میگذرد و سرانجام  هم به مقصدی میرسد . فلسفه نظری تاریخ بر این سراست که نشان دهد که این رفتن و بالیدن چگونه صورت میگیرد و آن نقطه نهایی که بار انداز تاریخ است کجاست و چگونه از منزل کنونی ، منزل واپسین را میتوان ولو با ابهام و اجمال تصور کرد ،  و این رفتن به جبر است یا به تصادف ، و گذر از منازل و مراحل گوناگون تاریخی اجتناب ناپذیر است یا چاره پذیر . فلسفه نظری تاریخ را میتوان چنین تعریف کرد که معرفتی است که در آن از حرکت ، محرک ، مسیر و هدف موجودی بنام « تاریخ » بحث میشود

سه  سؤال اساسی که هر گونه فلسفه نظری تاریخ عمدتاً به پاسخ آنها می پردازد بدین قرارند :

تاریخ به کجا میرود . ( هدف ) .

چگونه میرود . ( مکانیزم حرکت . محرک ) .

از چه راهی میرود . ( مسیر و منازل برجسته حرکت ).

ازنظر این کاوشگران ، تاریخ هویتی حقیقی است نه اعتباری  و به سخنی دیگر انسانها و حوادث ، خود تاریخ نیستند بلکه در « تاریخ » اند . تاریخ بشرها را فرا گرفته و در میدان خود گرد آورده و بر گردنشان رشته ای افکنده و آنها را به جایی که خود میخواهد می کشاند .  هگل که می گوید « تاریخ کشتارگاه اراده های فردی انسانهاست » و همو که سخن از«  شیطنت و فریبکاری و مکاری » تاریخ میگوید ، و مارکس که انسانها را در برابر حوادث تاریخ تنها « قابله » یی میشمارد که فقط بوضع حمل مادر آبستن کمک می کنند ، و از کشتن نوزاد و با برانداختن نطفه آن عاجزند .و انگلس که خدای تاریخ را سنگدل ترین خدایان می شمارد که ارابه پیروزی خود را از روی اجساد مردگان و طاغیان به پیش میراند ، همه یکصدا به استقبال هویت تاریخ و بازیگری آن اتفاق دارند و همه توانائی انسان را در برابر تاریخ ، « کشف و وصف » قلمداد می کنند و طفره و نفی .

توین بی گر چه در کار خود محتاط تر است و اگر چه خود را  حتی فیلسوف تاریخ نیز نمینامد و تنها – به ادعای خود – به « تعمیم تجربی »  بسنده می کند اما در نهایت وقتی به نهایت تاریخ می اندیشید فتوی به سرانجامی مشخص و مقدس میدهد و بطریق علمی دولتی کلیسایی را بر همه عالم در آینده ای دور تسلط و تحکیم میبخشد . شپنگر ازهمه اینها بدبین تر و جسورتر است و به هیچ روی لحظه ای تردبد و تسامح نمیکند . در تاریخ به گمان او هیچ رستاخیزی نیست و هیچ تژاد یا ملتی از خواب مرگ خود هرگز برنخواهد خاست . مرگ برای تمدنها همانقدر طبیعی و محتوم است که برای انسانها و جانوران .

تاریخ جهان که در واقع چیزی جز حرکت اندیشه ای در ذهنی نیست نیز از طریق تضادها و تصادمها راه خود را به جلو می گشاید . هر مرحله نوین تاریخی حاصل نزاع و ترکیب (سنتز ) دو مرحله متضاد پیشین است ( تز و آنتی تز ) . اما این مرحله نوین در عین حال گشاده تر و فراگیر تر و بزبان هگل « آزادتر» از مراحل قبلی است . هدف تاریخ رسیدن اندشه مطلق  است بآزادی مطلق و محو فراق وآلیناسیون .

سؤال : نظر هگل در مورد فلسفه تاریخ چیست ؟

اولاً تاریخ بطرف هر آنچه آزادتر شدن اندیشه متعالی سیر می کند .

ثانیاً مکانیزم این حرکت ، نزاع دائمی اندیشه مطلق با خود و محرک آن عشق این اندیشه است برهایی از فراق .

ثالثاً مسیر تاریخ ، جلوه های متعالی اندیشه مطلق است در پوشش ملتها و مردمهای تاریخی .

مارکس به گفته خود مخروط  اندیشه هگلی را که وارونه بود و برسر ایستگاه بود بر قاعده نشاند . یعنی که بافت جهان را نه اندیشه بلکه ماده شناخت و نزاع مستمر تاریخی را گر چه قبول کرد اما این نزاع را در میان طبقات اقتصادی جاری دانست و نه در ذات اندیشه متعالی ، و مسیر تاریخ را جلوه های گوناگون این اندیشه ندانست ، بلکه مراحل مختلف رشد ابزارتولید و رو بناهای مناسب با آن پنداشت وبالاخره هدف تاریخ را نه رهایی از فراق بلکه رهایی از طبقات انگاشت . اندیشه مارکس در فلسفه تاریخ معجونی است از هگل و داروین و البته گره خورده با افکار اقتصاد دانان و نیز روحانیون مسیحی . سؤال : نظر مارکس در مورد فلسفه نظری چیست ؟

اولاً جامعه به طرف جامعه بی طبقه سیر می کند .

ثانیاً محرک این رفتن ، رشد ابزار تولید و نزاع طبقه نو خاسته با طبقه کهن است .

ثالثاً مراحل مختلف تاریخ ، ادوار برده داری ، فئودالی ، بورژوازی … است که هر یک در دوره ای و متناسب با درجه ای از رشد ایزار تولید حکومت و عمومیت یافته اند .

نکته این است که هیچ فلسفه نظری تاریخی از فرض این متافیزیک ستبر که « تاریخ هویتی زنده و مستقل و متحرک و قانونمند است » گریزی ندارد . هگل صریحاً اعتراف میکند که تاریخ در حقیقت هیچ نیست جز روحی رها شده و سرگردان و بی اعتنا بخواست این و آن و مشتاق  وصال و رهایی از فراق .

اما توین بی که تمام استخوانهایش را در راه تاریخ فرسوده است از این دو پیشوا فروتن تر و کم ادعاتر و درعین حال پر اطلاع تر است.

برای او تاریخ جهان توالی طلوع و افول تمدنهاست . هر تمدنی با تهاجم ( Challenge  ) متولد میگردد .

نظر توین بی افول تمدنها از آغاز می شده است که سلسله جنبانان و متولیان و مدبران یک تمدن در برابر تهاجمهای نوین همان پاسخهای کهنه را تکرار می کردند . از دلایل افول یک تمدن ، توین بی ، نظامی شدن شدید و وسعت فتوحات را ذکر میکند هر چه یک تمدن متصرفانش وسیعتر گردد برای حفظ آنها به ارتشی بزرگتر و نیرومندتر نیازمند میشود و این نه تنها مایه قوت بلکه ضعف تمدن میشود .

از نظر توین بی مذاهب بزرگ همواره در دوران افول و انهدام تمدنهای بزرگ ظهور می کرده اند  و تاریخ مجموعاً نیز رو به جهتی دارد که نهایتاً مذاهب بزرگ موجود در هم روند و یک دولت روحانی بزرگ بر جهان سایه افکند و سرودش نغمه یی باشد از چهار گلبانگ اسلامی ، یهودی ، مسیحی و بودایی .

وی معتقد است که در زمان ما پنج تمدن وجود دارد که چهار تای آنها فرو ریخته و مرده اند و فقط تمدن مسیحیت اروپای غربی است که زنده است . چهار تمدن دیگر به قرار زیر است :

مسیحیت ارتدکس اروپای شرقی ، جنوبی و روسیه

اسلام

خاور دور

هندوستان

بگمان توین بی عبور از هر جامعه به جامعه ( تمدن ) دیگر سه نشانه سهم دارد :

الف – بوجود آمدن دولتی بزرگ ( universal state  )

ب – بوجود آمدن دینی بزرگ ( universal church  )

ج – هجوم مهاجمین .

بعلاوه توین بی  معتقد است  که نه هر تهاجمی و نه هرپاسخی تمدن آفرین است . اگر تهاجم خطیر و پاسخ انگیز نباشد و یا اگر بسیار کوبنده و خشن باشد درهر  دو حال تمدنی نمی آفریند . تهاجم با ید شایسته و بمقدار ( optimum  ) باشد .

فلسفه علم تاریخ ( منطق پژوهش تاریخ ) :

مسائل مهمی که در فلسفه علم تاریخ مورد کاوش و تحلیل واقع میشوند ازین قبیلند :

روش شناسی پژوهش تاریخی

عنصر گزینش در تاریخ

تفسیر تاریخی

پیش بینی در تاریخ

امکان یافتن  قانونمندیهای تاریخ

دخالت ارزشها در قضاوت های تاریخی

امکان تجربه در تاریخ

تئوریها و مدلها در تاریخ

تفاوت علم تاریخ با علمهای دیگر .

مسائل « فلسفه علم تاریخ » با مسائل « فلسفه نظری تاریخ » تفاوت اساسی دارند . در یکی  از نظر به « علم تاریخ » است و در دیگری نظر به خود  « تاریخ » و در بسیاری از موارد ، مغالطه مفهوم و مصداق که از بیماریهای اذهان نیازموده است از برآمیختن این دو فلسفه بروز میکند .

حقیقت اینست که تا ما « فلسفه علم تاریخ » نداشته باشیم نمی توانیم « فلسفه نظری تاریخ » بنا کنبم .

شرح کوتاه و فشرده ای از اهم مسائل فلسفه علم تاریخ :

پیش از هر چیز باید دانست که گوهر علم – یعنی واقعیت و هویت آن – گزینشی و انتخابی است ( selective  ) تنها متافیزیک است که گزینشی نیست . این سخن بدین معناست که هر علمی از علوم ، چهره ای از چهره های بینهایت طبیعت را بر میگزیند و در آن کاوش می کند . هیچ علمی و نه همه علوم همه چهره های طبیعت را فرا نمی گیرند .

پیش بینی های علمی همواره بکمک قانونهای کلی منطقی صورت میگیرد و بشکل قضایایی شرطی بیان می شود . هیچ پیش بینی علمی غیر مشروط وجود ندارد .

همه تفسیرهای علمی نیز در پرتو قانونی کلی صورت می گیرد .  وقتی حادثه ای جزئی را تفسیر میکنیم در حقیقت آنرا مصداقی از نظمی کلی قرار می دهیم . وقتی تابش شعاع نوری خاص بر صفحه ای خاص و انعکاس را در آن مورد خاص تفسیر میکنیم در حقیقت چنین می گوئیم که این مورد مصداقی است از نظمی کلی و جاودانه که هر جادوگر گاه نوری بر سطح صیقلی بتابد زوایای تابش و بازتاب برابر خواهند بود ( قانون کلی علمی ) . بدینقرار حوادث جزئی وقتی تفسیر پذیرند که تکرار پذیر باشند و تکرارشان قانونی کلی بدست داه باشد تا این قانون کلی در حوادث جزئی مشابه برای تفسیر بکار گرفته شود .

30,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله فلسفه و مسیحیت
  • تحقیق بررسی تاثیر آموزش فلسفه به کودکان بر پرورش مهارت‌های استدلال دانش‌ آموزان
  • مقاله فلسفه اشراق
  • مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی
  • مقاله شناخت خداوند و فلسفه وجود خدا از دیدگاه علامه طباطبایی
  • برچسب ها : , , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.