عنوان :
تعداد صفحات : ۳۱
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
در این مقاله درباره فلسفه هنر از دیدگاه اسلام، بینش فلسفی درباره هنر، انسان و اثر هنری توضیح می دهد.
فایده هنر برای روح هنرمند این است که با علم به اینکه انسانهایی به اثر هنری او خواهند نگریست و رشد و کمال و یا سقوط آن انسانها در خود هنرمند نیز اثر خواهد کرد، همه استعدادهای مغزی و اعماق و سطوح روح خود را به کار میاندازد، تأثر و انگیزه تحول به رشد و کمال را به آن انسانها که خود جزئی از آنان میباشد، تحویل بدهد، فایده هنر برای انسانهای تماشاگر در صورتی که از اعماق روح هنرمند توصیف شده برآید، فایده آب حیات برای حیات خواهد بود.
منظور از هنر پیشرو آن نیست که یک هنرمند همه معلومات و تجارب و نبوغ سازنده خود را از زمان و محیط بریده و واحدهایی را مطرح کند که هیچ منشأ اجتماعی و عینی نداشته و به یک آینده بریده از حال حاضر و واقعیات جاری بجهد. چنین هنری با آنکه امکانناپذیر است، هیچ سودی برای مردم نخواهد داشت. بلکه منظور از هنر پیشرو تصفیه واقعیات جاری و استخراج حقایق ناب از میان آنها و قرار دادن آنها در مجرای “حیات معقول” با شکل جالب و گیرنده میباشد.
نبوغ سازنده در اینگونه هنر “آنچه هست” را بطور مطلق امضا نمیکند و آنرا مطلق طرد نمینماید و بلکه “آنچه هست” را به سود “آنچه باید بشود” تعدیل مینماید. ما این هنر را جلوهگاه تعهد، و به وجود آورنده آنرا هنرمند متعهد مینامیم. این هنرمندان متعهد میتوانند در تصفیه اوهام و پندارها و بیرون ریختن زبالههایی که در ذهن مردم بعنوان حقایق موج میزنند و رسوب مینمایند، رسالت بزرگی را ایفا نمایند.
اینان روشنگر مغزهای افراد جامعه و سازندگان آرمانهای حیات بخش آنان میباشند، با نظر به جریان این قانون که “عوامل فراوانی موجب طبیعتگرایی مردم است” و این طبیعت گرایی بوده است که همواره مردم را در سودجویی و خودخواهی و بیاعتنایی به ارزشهای تکاملی را بوجود میآورد و بعد دیگر آن “حیات معقول” انسانها را هدف قرار میدهد.
به این نتیجه میرسیم که اسلام یک مکتب “انسانی” است و “حیات معقول” را هدف و ایدهآل اعلای زندگی میداند، آنچه را که مطرح میکند: “هنر برای انسان در حیات معقول است.”
واژه های کلیدی: هنر، بینش نظری، بینش فلسفی، بینش مذهبی، دیدگاه اسلام، هنر پیشرو، حیات معقول
فلسفه هنر از دیدگاه اسلام ۱
بینش فلسفی درباره هنر ۴
مسئله دوم: انسان و اثر هنری ۶
هنر پیرو، هنر پیشرو ۱۹
منابع ۲۸
(۱) سوره مریم، آیههای ۹۳ و۹۴٫
(۲) سوره الجن، آیه ۲۸٫
(۳) سوره الصافات، آیه ۶٫
(۴) سوره یونس، آیه ۲۴٫
(۵) سوره ق، آیه ۶٫
نشریه هنر دینی ،شماره ۲
از دیدگاه اسلام هنر باید پیشرو باشد. به وجود آورندگان آثار هنری پیرو، آگاهانه یا ناآگاهانه وظیفه خود را در آن میبینید که بر اساس خواستههای مردم حرکت کنند و مردم را وادار مینمایند که از اثر هنری آنان لذت ببرند و کاری با این ندارند که بر آگاهی و شایستگی و بایستگی مردم افزوده شود ولی هنر پیشرو با یک اثر هنری کلاس درس برگزار میکند و با تصفیه واقعیات جاری و استخراج حقایق ناب از میان آنها، آثار هنری را در مسیر حیات معقول قرار میدهد.
دوشادوش جریان نگرشهای علمی محض در واقعیات طبیعی و انسان سه نوع بینش و آگاهی لازم نیز وجود دارد که نگرشهای علمی ما را از محدودیت و رکود جلوگیری مینماید. این سه نوع بینش عبارتند از:
۱ ـ بینش نظری
۲ ـ بینش فلسفی
۳ ـ بینش مذهبی
بنابراین، ما با چهار نوع نگرش و بینش وارد میدان معرفت گشته و ارتباطات خود را با جهان واقعیتها تنظیم مینماییم.
۱ ـ نگرشهای علمی محض عبارتست از: تماس مستقیم با واقعیات به وسیله حواس و دستگاههایی که با کوشش و انتخاب خودمان برای توسعه و عمق بخشیدن به ارتباطات خود با واقعیات، ساخته و مورد بهرهبرداری قرار میدهیم. هر یکی از رشتههای علوم به وسیله قوانین و اصول مخصوص به خود، چهرههایی از واقعیات را برای استفاده در حیات انسانها نشان میدهند و راه ارتباط و تصرف در واقعیات را پیش پای ما میگسترانند. البته پیرامون تعریف مسئله علمی و شرایط آن، مباحث متعددی وجود دارد که در اینجا مورد بررسی ما نیستند.
۲ ـ بینشهای نظری: هر یک از رشتههای علوم روشناییها دارد و تاریکیها و نیمه روشناییها. آن قسمت از مسائل علمی که در حال نیمه روشنایی است، مسائل نظری علوم را تشکیل میدهند، مانند اینکه آیا الکترونها موجند یا جرم؟ این مسئله در فیزیک امروز به حالت نظری وجود دارد، یعنی نه موج محض بودن الکترونها صد در صد روشن شده است و نه جرم محض بودن آنها، زیرا الکترونها هر دو خاصیت را از خود بروز میدهند.
۳ ـ بینشهای فلسفی: بر سه نوع مهم تقسیم میشوند:
قسم یکم: عبارتست از مقداری آگاهیهای کلی درباره محصولات و نتایج و مبادی اوّلیه علم. در حقیقت بینشهای نظری در میان نگرشهای علمی و این قسم مسائل فلسفی قرار گرفتهاند. برای پیشبرد و توسعه بینشهای فطری از این آگاهی فلسفی میتوان استمداد کرد و بهرهبرداری نمود. چنانکه بینشهای نظری، میتوانند برای روشن ساختن قسمت تاریک مسائل علمی کمک نموده، تکلیف آن را روشن بسازند.
قسم دوم: آن مسائل است که از ارتباط ذهن آدمی با هستی بوجود میآیند، خواه به عنوان مبانی کلی علوم و یا نتایج مسائل علمی منظور بوده باشند و خواه رابطهای با آنها نداشته باشند.
قسم سوم: عبارتست از مسائل ارزشی والا که اصول اساسی “باید”ها و “شاید”های انسان و واقعیت کل هستی را تشکیل میدهند.
۴ ـ بینش مذهبی: عبارتست از شناخت و پذیرش واقعیات و عمل مطابق آن شناخت و پذیرش با در نظر داشتن اینکه آن شناخت و پذیرش و عمل جنبه تکلیفی در مسیر هدف اعلای حیات دارد. هدف اعلای حیات عبارتست از “آرمانهای زندگی گذران را با اصول “حیات معقول” اشباع نمودن و شخصیت انسانی را در تکاپو به سوی ابدیت که به فعلیت رساننده همه ابعاد روحی در جاذبه پیشگاه الهی است به ثمر رسانیدن” هدف اعلای حیات، زندگی انسان را با این خصوصیت مشخص میسازد: “تکاپوئی است آگاهانه، هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری میشود، اشتیاق و نیروی حرکت به مرحله بعدی را میافزاید و شخصیت انسانی رهبر این تکاپو است ـ آن شخصیت که لطف ازلی سرچشمه آن است، گردیدن در بینهایت گذرگاهش، ورود در جاذبه پیشگاه ربوبی کمال مطلوبش.”
اگر درست دقت شود خواهیم دید که این بینش مذهبی همه نگرشهای علمی و نظری و فلسفی را که تکاپو در مسیر “حیات معقول تکاملی” هستند، معنایی معقول میبخشد و همه آنها را نوعی از عبادت میداند که در تعریف هدف اعلای حیات، تکاپو برای ابدیت نامیده شده و از آیه قرآنی “و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون” “جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.” استفاده شده است.
به عبارت دیگر بینش مذهبی عامل ارتباط معقول و مشهود میان نگرشهای علمی و بینشهای نظری و بینشهای فلسفی با جان هدفجوی آدمی است، جز بینش مذهبی هیچ یک از نگرشها و بینشها توانایی بلند کردن انسان را از دامان دایه طبیعت ندارد.
با هر چه بنگریم جز این نیست که وسایل درک را از طبیعت گرفته و آن را مانند نورافکن به چهرههای گوناگون طبیعت روشن نمودهایم. در صورتیکه دین با این تعریف کاملاً سازنده که ذیلاً میآوریم، آگاهی از جان را متن خود قرار میدهد و جان که پل طبیعت و ماورای طبیعت است همه نگرشها و بینشها را در راه هدف اعلای حیات استخدام مینماید.
چیست دین؟ برخاستن از روی خاک تا که آگه گردد از خود جان پاک بینشهای مذهبی در هنر عبارتست از شناخت هنر و بهرهبرداری از نبوغهای هنر در هدف معقول و تکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغهای هنری و واقعیتها است.
هنر نیز که یکی از نمودها و جلوههای بسیار شگفتانگیز و سازنده حیات بشری است، قابل بررسی از دیدگاه نگرشها و بینشهای چهارگانه میباشد:
۱ ـ نگرش علمی محض که عبارتست از بررسیهای عینی نمود هنری از دیدگاه تحلیلی و ترکیبی و محتوای مستقیم و غیرمستقیم آن.
۲ ـ بینشهای نظری که عبارتست از بررسیهای مربوط به تعیین دخالت احساس شخصی هنرمند در اثر هنری در برابر دخالت واقعیاتی که میدان کار هنرمند و نبوغ اوست.
۳ ـ بینشهای فلسفی عبارتست از یک عده مسائل کلی که در عوامل زیربنایی و نتایج و شناخت هویت خود هنر و نبوغ بوجود آورنده آن، مطرح میگردند.
۴ ـ بینشهای مذهبی در هنر عبارتست از شناخت هنر و بهرهبرداری از نبوغهای هنر در هدف معقول و تکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغهای هنری و واقعیتها است، ما در این بحث دو بینش فلسفی و مذهبی هنر را مطرح میکنیم و امیدواریم این مبحث بتواند مقدمه مفیدی برای بررسیهای عالیتر درباره دو نوع بینش بوده باشد.
این بینش را میتوان در چند مسئله مطرح نمود:
مسئله یکم: به استثنای هنرمندان آگاه از هویت و عظمتهای هنر، اکثریت قریب به اتفاق مردم، آثار و نمودهای هنری را به عنوان یک پدیده ثانوی مینگرند که میتواند دقایق یا ساعتهایی آنها را به خود مشغول نماید و حس زیباجوئی آنان را هر چند بطور ابهامانگیز اشباع نماید، تا حدودی هم طرز تفکرات و آرمانها و برداشتهای هنرمند را از واقعیتهای محیط و جامعه خود نشان بدهد.
اکثر تماشاگران نمودهای هنری چه در مغرب زمین و چه در مشرق زمین، از تماشای آن نمودها جز احساس شورش و تموّج حوض درون خود، بهرهای دیگر نمیبرند. کاری که اثر هنری در درون این بینندگان انجام میدهد، درست مانند این است که شما چوبی به دست گرفته، محتویات یک حوض پر از آب و اشیاء گوناگون را که در آن تهنشین شده است، به حرکت و تموّج در آورید، ناگهان یک کهنه پاره از کف حوض بالا میآید و لحظاتی روی موج حرکت میکند و سپس تهنشین میشود. تخته که در کف حوض به لجن چسبیده بود، با به هم زدن آب حوض از لجن رها میشود و بالا میآید و شروع به چرخیدن میکند و بدین ترتیب لجن و کهنه پاره و تخته و دیگر اشیاء بیقیمت و باقیمت، درهم و برهم به حرکت میافتند. این شورش و بهمخوردگی تنها میتواند احساس یکنواختی زندگی را که ملالتآور است، مبدل به تنوعی موقت نماید، ولی پس از آنکه چوب را از تحریک آب حوض بازداشتید، همان محتویات شوریده تهنشین میشوند و بار دیگر حوض همان وضع نخستین خود را پیدا میکند. این گونه برخورد و برقرار کردن رابطه که مردم معمولاً با نمودهای هنری دارند، مسئلهای است، و علاقه خود بوجود آورنده هنرها به برخورد و ارتباط مزبور با آثار هنری آنان، مسئله دیگری است، تاکنون احساس لزوم آموزش و تربیت انسانی از نمودهای هنری برای اکثریت مردم یک تکلیف و احساس ضروری تلقی نشده است. و این به عهده رهبران و مربیان جامعه است که با تعلیم و تربیت صحیح ضوابط یک نمود هنری سازنده و طرز برداشت و بهرهبرداری و نمودهای هنری را در مراحل مختلف و موقعیتهای گوناگون مردم از نظر شرایط ذهنی در مجرای آموزش قرار بدهند.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .