عنوان :
تعداد صفحات :۴۳
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
در اسلام به این موضوع مهم توجه بسیار شده و قواعد مناسبی برای رشد انسان تعیین گردیده است. بدیهی است «یک مکتب که درای هدفهای مشخص است و مقررات همه جانبهای دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی و سیستم اقتصادی و سیستم سیاسیدارد، نمیتواند یکسیستم خاصآموزشی نداشته باشد.
از جمله موضوعات اساسی که لازم است طرح شود این است که تربیت چیست؛ آیا تربیت مخصوص انسان است یا موجودات دیگر و یا اشیای دیگر نیز تربیت پذیرند؟
همچنین عوامل مهمی از قبیل: خانواده،مدرسه،اجتماع،رسانه ها در میزان باورپذیری و هویت پذیری دینی دانش آموزان نوجوان مقطع متوسطه نقش دارند.ویژگی های خاص دوره ی نوجوانی و تحولات بلوغ و از طرفی وجود مشکلات تربیتی و فرهنگی در خانواده ها،وجود جنگ نرم فرهنگی و هجوم موزیانه رسانه های تبلیغ گر فرهنگ لیبرالیستی و سکولاریستی با زبان فرهنگ و هنر، نداشتن برنامه منسجم و حساب شده ی فرهنگی، وجود فاصله بسیار زیاد میان علما و اندیشمندان علوم تربتی و مسولین آموزش و پرورش و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و… از جمله عواملی است که در میزان هویت پذیری و باورپذیری دینی نوجوانان موثر است و در نتیجه فرهنگ مادی گرا ، پر زرق و برق و هیجانی و لذت محور غرب ، می تواند طرفداران زیادی در میان نوجوانان جامعه ما پیدا کند.
لذا در این مقاله برآنیم تا با ذکر تعاریف اصولی و ساختاری تعلیم و تربیت اسلامی و فرآیند پذیرش و باور پذیری دینی ، به بررسی راهکار های اجرایی در تحقق این مهم ،ویژه ی دانش آموزان دوره ی متوسطه که در دوره ی حساس نوجوانی قرار دارند بپردازیم.
کلید واژه:تعلیم وتربیت اسلامی ودینی،باورپذیری دینی وفرهنگی،هویت پذیری،دانش آموزان دوره متوسطه،نوجوانی،بلوغ
چکیده ۱
تعریف تعلیم و تربیت ۲
تعریف تعلیم و تربیت اسلامی ۳
اصل هماهنگی با فطرت ۴
اصل اعتدال ۵
اصل جامعیت ۶
اصل تأمین نیازهای واقعی ۶
اصل تأکید به تربیت دوره کودکی ۷
اصل توازن امور ثابت وامور متغیر ۹
اصل هدایت خواهی ۹
اصل حکمت جویی ۱۰
اصل بهره گیری از اراده ۱۱
اصل تلازم و تناسب علم و عقل ۱۲
اصل انسانیت دوستی ۱۳
اصل جذب و دفع ۱۴
اصل پیوند تربیت با معنویت ۱۵
جایگاه تربیت اسلامی ۱۶
جامعیت تربیت اسلامی ۱۷
فرایند تاریخی تعلیم و تربیت اسلامی در ایران و لوزم تبیین آن ۱۸
ضرورت تبیین ماهیت تعلیم و تربیت اسلامی ۲۰
ویژگی های دوران نوجوانی ۲۲
خانواده و مدرسه و ایجاد باور پذیری دینی ۲۵
موانع خانوادگی پرورش معنوی نوجوانان ۲۶
ارائه راهکارهای عملی ۲۸
تجربیات معلم ۳۰
نتیجه گیری ۳۸
منابع: ۳۹
تعریف علم تربیت (pedagogie) همانند خود تربیت (education) بسیار مشکل و دشوار است. زیرا هنوز درباره محتوا و روش آن اتفاق نظر مشخصی وجود ندارد و علم بودن آن مورد تردید میباشد. در دائره المعارف فلسفی لالند[۱] آمده است: پداگوژی (تعلیم و تربیت) از ریشه یونانی است و آن وظیفه بردهای بوده است که اداره و هدایت اطفال را به عهده داشته است. بنابراین معنا از تربیت، اهلیّت این فرد به اصطلاح مربی را هم میتوان تکنیک دانست، هم کاری هنری، و هم ناشی شده شده از فلسفه و نیز علم. بعضی از فلاسفه تعلیم و تربیت چون «امانوئل کانت»[۲] مشکل تعریف و تربیت را به مشکل بودن ماهیت تربیت ربط میدهند و معتقدند: برخلاف آنچه مردم تصور میکنند تعلیم و تربیت بزرگترین و دشوارترین مسائل مبتلا به انسان است. او در بین ابداعات بشر دو مورد را از بقیه مشکلتر میداند، هنر مملکتداری یعنی حکومت، و هنر تعلیم و تربیت. وی معتقد است، مردم هنوز درباره معنای واقعی این دو اختلاف نظر دارند.[۳[ برخی دیگر از فلاسفه تعلیم و تربیت در تعریف «تربیت» و «آموزش و پرورش» با مشکل مواجه شده تا جایی که افراد صاحبنظری مانند پیترز[۴] معتقدند: فلاسفه جدید، تلاش در راه ارائه تعریف از «تربیت» و «آموزش و پرورش» را رها کرده و یا به حداقل تعریف یعنی تعریف فرضی بسنده کردهاند.[۵[
دور کیم،[۶] جامعه شناس معروف، تعلیم و تربیت را یک نظریه علمی میداند. که با استفاده از دادههای علوم دیگر نظیر روان شناسی و جامعه شناسی به ارزیابی نظامها و روشهای تربیتی میپردازد و به این طریق عمل مربیان را توضیح داده و هدایت میکند. [۷] به اعتقاد برخی دیگر از صاحب نظران، تربیت فعالیتی مداوم، جامع (توجه به همه آنچه برای به کمال رسیدن انسان لازم است، همه ابعاد وجودی و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انسان) و برای همه (فرد فرد جامعه) و برای رشد و تعالی و تکامل انسان و غنای فرهنگی و تعالی جامعه. تربیت هم نیازی مستقل و هم وابسته، هم نهایی و هم واسطهای، هم هدف است و هم وسیله، هم زیربنای اجتماع است و هم غایت است و هم مقصود. [۸](۹)
در اسلام به این موضوع مهم توجه بسیار شده و قواعد مناسبی برای رشد انسان تعیین گردیده است. بدیهی است «یک مکتب که درای هدفهای مشخص است و مقررات همه جانبهای دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی و سیستم اقتصادی و سیستم سیاسیدارد، نمیتواند یکسیستم خاصآموزشی نداشته باشد. (مطهری، ۱۳۷۴: ۱۶).
از جمله موضوعات اساسی که لازم است طرح شود این است که تربیت چیست؛ آیا تربیت مخصوص انسان است یا موجودات دیگر و یا اشیای دیگر نیز تربیت پذیرند؟ در ماهیت تربیت میتوان گفت: «تربیت با صنعت فرق دارد. با توجه به همین تفاوت، انسان میتواند جهت تربیت را بشناسد. صنعت، «ساختن» است به معنی اینکه شیء، یا اشیا را تحت نوعی پیراستن و آراستن قرار میدهند؛ میان اشیا و قوای آنها ارتباط برقرار میکنند. قطع و وصلهایی در جهت مطلوب انسان صورت میگیرد و آن گاه این شیء میشود مصنوعی از مصنوعهای انسان. فرض کنید که از گل یک حلقه انگشتر یا یک زیور دیگری میسازیم، آن را شکل میدهیم یا به قول معروف پرداخت میکنیم؛ وضع مخصوصی به آن میدهیم و میشود یک مصنوع برای ما ولی تربیت، پرورش دادن است؛ یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعلیت درآوردن و پروردن و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است. (مطهری،۱۳۷۴: ۵۷-۵۶).
هدف غایی تربیت اسلامی، پرورش انسان مقرب الهی است که شاکله دینی در وجود او به طور کامل شکل بگیرد و رفتارهای دینی ریشهدار از او سربزند. فلسفه خلقت بشر را نیز در همین نکته میتوان یافت که خداوند انسان را برای این آفرید که او به وسیله تربیت صحیح، کمال یابد و به سر منزل مقصود برسد. با علم به این هدف غایی، تربیت اسلامی اهمیت و جایگاه خاصی پیدا میکند. تربیت اسلامی به ایجاد وضعیت مناسبی اطلاق میشود که زمینه را برای بروز و ظهور استعدادهای فطری آدمی فراهم میکند و او را بالندهتر و کمالیافتهتر میسازد. هر زمان فرصت و امکان برای فعلیت یافتن استعدادها فراهم میشود، آن زمان قداست و ارزش پیدا میکند. به همین دلیل میتوان در تفکر اسلامی سخن از امور مقدس و نامقدس گفت. امور مقدس اموری است که منسوب به خداوند متعال و موجب رشد انسان میشود. امور نامقدس اموری است که خداوند آنها را نامطلوب و مضر به حال آدمی معرفی کرده و آدمیان را از اجرای آنها بازداشته است. با این رویکرد، هرقدر انسان رشد واقعی پیدا کند و به خداوند نزدیک شود، حریم پیدا میکند. برای ورود به این حریم باید آدابی را مراعات کرد و قواعدی را به جان خرید. تربیت اسلامی نیز به دلیل ارتباطش با فطرت الهی انسان، ارزش و اهمیت والایی پیدا میکند و به علم مقدسی تبدیل میشود. هرچند تربیت در مفهوم کلی مقولهای با ارزش است تربیت اسلامی به دلیل انتساب به اسلام قداست پیدا میکند. براین اساس ورود به عرصه تربیت اسلامی به اصول و قواعد ویژه نیاز دارد.
متفکر شهید، علامه مطهری به عنوان اندیشمندی اسلامی در خصوص اصول تعلیم و تربیت اسلامی، مسائلی رامطرح کرده است که بررسی و ارائه آنها میتواند فضای فکری مشخصی را در تربیت اسلامی به وجود آورد و به کاوشگران عرصه تعلیم و تربیت یاری رساند.
در وجود انسان از سوی خداوند متعال ویژگیهایی قرار داده شده است که او را از سایر موجودات متمایز میکند؛ خردورزی، حقیقتجویی، زیباگرایی، عدالتطلبی، خداگرایی و سایر ویژگیهای ذاتی از جمله این استعدادهای فطری را تشکیل میدهند. مجموعه وضعیت زندگی آدمی باید به گونهای سامان یابد که این ویژگیها، که به مثابه بذرهایی است که در زمین خلقت انسان وجود دارد، رشد کند. تعلیم و تربیت در بین مجموعه اموری که زندگی آدمی را شکل میدهد، مهمترین و اثرگذارترین عامل است و باید با استعدادهای عالی فطری هماهنگ باشد. لزوم این هماهنگی به طور کامل مورد تأیید عقل است.
از نظر عقلی اگر وضع حاکم بر فطرت با فطرت همسو نباشد، استعدادهای عالی آدمی رشد نمیکند. محیط غیرعقلانی نمیتواند عقل را رشد دهد و محیط غیرمعنوی نمیتواند معنویت را در انسان پرورش دهد. «اگر انسان دارای یک سلسله فطریات باشد قطعاً تربیت باید با درنظر گرفتن همان فطریات صورت گیرد. چون تربیت یعنی رشد و پرورش دادن و این براساس قبول کردن یک سلسله استعدادها و به تعبیر امروزیها یک سلسله ویژگیهای انسان است. (مطهری، ۱۳۷۴: ۸(
دومین اصلی که در تعلیم و تربیت اسلامی باید رعایت شود، اعتدال است. اعتدال در مقابل افراط و تفریط است. افراط یعنی زیادهروی کردن در چیزی و تفریط یعنی کم دیدن و کم آوردن چیزی. هرکدام از این دو موجب اختلال در بقا، استمرار و سلامت امور میشود. در تعلیم و تربیت نیز که با روح و روان انسانها سروکار دارد، پرهیز از افراط و تفریط از لوازم تعلیم و تربیت کارآمد و تأثیرگذار است. افراط، تورم به وجود میآورد و تفریط، خلأ وکاستی.
«چون هر قوه و استعدادی برای هدف و غایتی ساخته شده و مجموع آن هم غایتی کلی دارد، ما اگر بخواهیم بفهمیم که یک قوه در حد وسط است یا در افراط و یا در تفریط باید این جهت را کشف کنیم که این قوه اصلاً برای چه آفریده شده است. آنچه برای آن آفریده شده حد وسط است که بیشتر از آنچه برای آن آفریده شده به کار افتد، افراط است، کمتر از آن تفریط است. (مطهری، ۱۳۷۴: ۱۲۶-۱۲۵).
در جامعه به انسانهای معتدل نیاز داریم. انسانهایی که نه اهل افراط باشند و نه تفریط. برای شکلدهی به چنین جامعهای به تربیت معتدل نیازمند هستیم. بر این اساس «قرآن همه جانبه حرف میزند. یک وقتی بود که جامعه ما دچار یک بیماری بود و آن اینکه اسلام را فقط در عبادت میدانستند آن هم چه عبادتهایی! ملاک مسلمانی، زیاد مسجد رفتن و زیاد دعا خواندن بود. این به صورت یک بیماری درآمده بود. ولی کمکم علامت یک بیماری دیگری در میان ما پیدا میشود. عدهای که توجه به جنبههای اجتماعی اسلام پیدا کردهاند، کمکم میخواهند جنبههای معنوی اسلام را ندیده بگیرند. این هم بیماری است. اگر جامعه ما به این دنده بیفتد و آن جنبه را فراموش کند، باز یک جامعه منحرفی است در همان حد که جامعه گذشته ما منحرف بوده. جامعهای که پیغمبر درست کرد جامعه معتدل بود» (مطهری، ۱۳۷۴: ۳۴۴).
منظور از جامعیت، همه جانبهنگری تعلیم و تربیت اسلامی به ماهیت انسان است. هیچ یک از جنبههای شخصیت انسان از نظر اسلام دور نمیماند و هرکدام باید به رشد مقرر خود برسد. اینکه در قرآن، انسان «رشید» معرفی میشود مراد همین انسان است. رشید یعنی کسی که همه ابعاد وجودی او رشد کرده است. «جامعیت در قرآن با اعتدال در تربیت، رابطه بسیار نزدیک دارد با تربیت جامع است که میتوان انسان معتدل به وجود آورد. در غیراین صورت هم انسان لطمه میبیند وهم تربیت او. یکجانبه بودن یک قانون و یا یک مکتب، دلیل منسوخ شدن خود را به همراه دارد. » (مطهری، ۱۳۸۰: ۵۹)
نیازهای انسان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. بعضی از آنها قابل احساس است؛ یعنی میتوان آنها را درک کرد. در مقابل آن برخی از نیازها را نمیتوان احساس نمود مگر اینکه یک کارشناس آنها را به آدمی یادآور شود. سلامت انسان با درک هر دو دسته نیاز و تأمین معقول و منطقی آنها ارتباط پیدا میکند؛ به عنوان مثال وقتی تشنه هستیم، میفهمیم که به آب نیاز داریم. ولی اگر بدن ما به نوع خاصی از ویتأمین نیاز داشته باشد متوجه نمیشویم بلکه پزشک باید به ما یادآوری کند. در مسائل روحی، عاطفی و اعتقادی هم این ویژگی وجود دارد. نیازهای مادی را آسانتر از نیازهای غیرمادی میتوان تشخیص داد.
در تعلیم و تربیت وظیفه داریم نیازهای اصیل ولی غیرقابل احساس متربی را به او بفهمانیم و در جهت تأمین و برطرف کردن آن نیازها تلاش کنیم. اگر تربیت صرفاً بر محور نیازهای محسوس و مادی قرار گیرد، آدمی از مرحله حیوانی خود فاصله زیادی نخواهد گرفت. شرط رسیدن به انسانیت تأمین نیازهای ریشهدار غیرمادی است.
شهید مطهری در توضیح قانون نیاز میفرماید:
«در قانون احتیاج سه چیز است: اول باید نیاز به چیزی باشد. دوم اینکه چیز دیگری این نیاز را برطرف نکند. سوم اینکه احساس این نیاز پیدا بشود… دنیای امروز همانگونه به پیغمبر اکرم (ص) محتاج است که در هزار و چهارصد سال پیش بود، من تاکنون در دو کتاب این جملههای معروف برنارد شاو را خواندهام چه عالی میگوید: کسی مثل من حق دارد برای کشور و جامعه خودش پیشبینی کند، من پیشبینی میکنم که اروپای فردا به دین محمد (ص) گرایش پیدا خواهدکرد. بعد موضوع کلیسا را عنوان میکند. میگوید: کلیسا در گذشته خیانت کرد، چهره این مرد بزرگ را مشوش کرد. مردم اروپا ندانستند. بعد میگوید: تنها اگر مردی مانند او صاحب عالم بشود و بر عالم حکومت کند قادر بر حل مشکلات عالم است. غیر او کسی قادر به حل مشکلات عالم نیست» (مطهری، ۱۳۸۰: ۲۹-۲۸).
فطرت الهی انسان در تربیت اسلامی ارزشمندترین چیز در عالم هستی است به گونهای که نباید چیزی را بر آن ترجیح داد. اگر گفتار یا کرداری خلاف قوانین فطرت باشد، باید صریحاً نسبت به اصلاح آن اقدام شود. زمانی که فطرت دست
خورده و الهی است یعنی دوران کودکی باید نسبت به تربیت و شکل دهی آن اقدام، و زمینه را برای مراحل بعدی رشد فراهم کرد. فطرت به درختی شباهت دارد که باید از همان ابتدای رویش از آن مراقبت شود و در هر مرحلهای آبیاری لازم به عمل آید تا بتدریج به درختی تنومند و با طراوت تبدیل شود. رفتارهای انسانی و الهی رامیتوان میوههای این درخت محسوب کرد. با توجه به این فرایند بسیار مهم، دانشمندان تعلیم و تربیت به تثبیت و تحکیم صفات نیک اخلاقی از دوران کودکی تأکید فراوان داشتهاند.
شهید مطهری ضمن اشاره به نظر علمای تربیت قدیم در خصوص تحکیم فضایل اخلاقی در آدمی میفرماید: «علمای قدیم در تعریف عدالت میگفتند: عدالت ملکه تقوا و پرهیزکاری است؛ یعنی تقوا و پرهیزکاری برای انسان ملکه شده باشد و حتی میگفتند انسان آن وقت دارای اخلاق فاضله است که در عالم خواب هم ضد آن اخلاق از او صادر نشود؛ مثلاً آن قدر راستگو باشد که حتی در عالم خواب هم دروغ نگوید. براین اساس است که اهتمام زیادی میشود که تربیت در سنین کودکی صورت گیرد. اصلاً گفته میشود تربیت فن تشکیل عادت است. روحیه انسان در ابتدا حکم ماده شل و قابل انعقادی مثل گچ را دارد که ابتدا که آن را در آب میریزند، شل است و بعد سفت میشود. وقتی این ماده شل است آن را در هر قالبی بریزیم به همان شکل درمیآید میتوان آن را به صورت انسان درآورد یا به صورت خوک و یا خروس. در هر قالبی که بریزیم همین که سرد شد همان شکل را میگیرد و سفت میشود. میگویند روح انسان در زمان کودکی، حالت قابل انعطافی دارد و مانند همان ماده شل است. هرچه انسان بزرگتر شود قابلیت انعطاف آن کمتر میشود. اینکه گفتهاند: العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر. البته دانشمندان امروز هم به تربیت دوران کودکی بیشتر اهمیت میدهند. بچهای که در کودکستان است از بچه دبستانی و بچه دبستانی از نوجوان دبیرستان و نوجوان دبیرستان از جوان دانشگاه، جنبه پذیرشش بیشتر است. انسان در سن پنجاه سالگی شخصیتش منعقد میشود. البته مبالغه نباید کرد. انسان یک موجود قابل تغییر و قابل توبه و بازگشت است و ممکن است در سن صدسالگی هم خود را تغییر دهد ولی شک نیست که حالات روحی کمکم ملکه میشود و برگرداندن آنها دشوار میگردد (مطهری، ۱۳۷۴: ص ۷۸-۷۷)
از دیدگاه شهید مطهری میتوان به آسانی این نکات را استنباط کرد:
۱- تربیت دوران کودکی پایه و اساس است.
۲- در دورههای نوجوانی و جوانی نسبت به دوره کودکی امکان تربیت کاهش پیدا میکند.
۳- اگر یک صفت در وجود انسان ملکه شد زدودن آن بسیار مشکل خواهد بود.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .