مقاله کالبد شکافی بهائیت

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله کالبد شکافی بهائیت

تعداد صفحات : ۱۰۳

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

میرزا حسینعلی بهاء پس از برکنار کردن برادرش میرزا یحیی (صبح ازل) و جمع نمودن با بیانی چند به گرد خویش، همانند باب دست به نگارش یک سلسله مبادی زدی که با منعکس نمودن پاره ای از آن پی به آنچه او «آئین بهائی» نامید می بریم.

لازم به یادآوری نیست که فرقه بهائیت همان بابیت با تغییراتی چند  می باشد.

نمونه هایی از بهاییت:

در اینکه گوش دادن به غنا مباح است

ما گوش دادن به صوتها وآوازها راحلال کردیم ، برحذر باشید که گوش دادن ، شما را از وظیفه ادب ووقار خارج کند . به شادی اسن اعظم من که دلها به واسطه آن واله وشیدا وعقول مقربین مجذوب شده اند خوشحال باشید، به درستی که ما آن را نردبان بالا رفتن ارواح به افق اعلی قراردادیم ، شما آن را بال نفس وهوی قرار ندهید . من پناه می برم که شما از نادانان باشید .

در تعداد ماهها

تعدادماهها در کتاب خدا نوزده ماه است که اول آنها به اسمی که مهمین بر تمام عوالم است زینت داده شده است ( یعنی به اسم بهاء)

واژه های کلیدی: بهاییت، میرزا حسینعلی بهاء، احکام،

فهرست مطالب

نوشتارها و گفته های بهاء پایه گذار بهائیت    ۱
واما آن احکام    ۲
شجره نامه میزا حسینعلی بهاء که ادعای خدائی کرد    ۹
به نام خدای اقدس اعلی    ۱۲
بسمه المقتدر علی ما یشاء    ۲۲
بسم الکام ماکانو مایکون    ۲۶
درنماز آنها    ۳۰
در قبله آنان    ۳۰
در نماز میت ها    ۳۱
درروزه و نمازآنها    ۳۱
درابطال حکم نماز آیات    ۳۲
در ابطال حکم نماز جماعت    ۳۲
ماه روزه و عید فطر آنها    ۳۳
احکام میراث آنها    ۳۵
در اعضاء بیت العدل که باید نه نفر باشند .    ۳۷
در حج آنها    ۳۸
درامور معیشت آنها    ۳۸
در حرمت دست بوسی    ۳۹
خطاب اوبه بندگانش    ۳۹
در اینکه شریعتش تغییر نخواهد پیدا کرد مگر    ۴۰
در اینکه استعمال ظروف طلا ونقره مباح است    ۴۵
در این که اواحد وواحد است وشریکی در ملک ازبرای او نیست    ۴۵
در تربیت اولاد    ۴۶
در حکم مرد وزن زناکار    ۴۶
در اینکه گوش دادن به غنا مباح است    ۴۷
در احکام دیات    ۴۷
در احکام زخم زدن وکتک زدن    ۴۸
در آداب میهمانی    ۴۹
در احکام صید و شکار    ۴۹
در صله ارحام    ۵۰
در خانه سوزی وقتل عمدی    ۵۰
درازدواج و طلاق نزد آنها    ۵۰
در حرمت خرید وفروش غلامان وکنیزان    ۵۳
در اینکه منی نزد آنها پاک است    ۵۵
در اینکه هر چیزی نزد آنها پاک است واصلاً نجاستی وجودندارد    ۵۶
در نسخ حکم باب در بیان به عدم تعلیم وتعالم ومحو جمیع کتب    ۵۶
خطاب او به ملوک وسلاطین    ۵۷
رؤسای جمهور و پادشاهان امریکا را خطاب می کند    ۶۰
به عثما نیان ودارالخلافه خطاب می کند    ۶۱
ترسا نیدن آلمان وفرانسه    ۶۲
خطاب به طهران    ۶۲
به خراسان خطاب می کند    ۶۳
به مداد وقلم خطاب می کند    ۶۳
در حکم زکوه در نزد آنها    ۶۳
خطاب او به علماء اسلام    ۶۴
در غسل کردن و ناخن گرفتن آنها    ۶۶
در حرمت زن پدران آنها ، بر آنان و حیاء وی از ذکر حکم پسران    ۶۷
در وجوب وصیت نامه نوشتن پیش از مردن نزد آنان    ۶۸
در اعیاد آنها    ۶۸
به تحقیق که عیدها ، به دو عید بزرگ منتهی می شود :    ۶۸
کیفیت مریض داری نزد آنها    ۶۹
در حکم آوردن اموال نفیسی که بندگان او جمع کرده اند به نزد او    ۷۰
در نوشیدن شراب و ادب نزد آنها    ۷۱
در اینکه پسر بزرگ خود عباس را جانشین خود قرار داد    ۷۲
در مذمت و نکوهش او ، از آزادی    ۷۲
درسئوال کردن ، نزد آنها    ۷۳
در تعداد ماهها    ۷۳
در دفن مردگان نزد آنان    ۷۴
بهاء صریحاً ادعای خدائی می کند    ۷۵
در ترغیب و تحریص وی بر ساختن دو کعبه و دو قبله در حالی که بدانها با بیت الله الحرام مناظره می کند    ۷۵
در آداب و معاشرت نزدآنها:    ۸۱
در واجب بودن تغییر اثاثه خانه در نزد آنها، هر نوزده سال    ۸۳
به شهر کرمان خطاب می کند    ۸۸
ونیز به علماء اسلام خطاب می کند    ۸۸
خطاب او به علماء متش یا بندگانش یا مخلوقاتش چنانکه ادعا کرده است    ۹۲
با بیان ازلی خطاب می کند    ۹۳
دردیه مقتول به خطا    ۹۷
منبع :    ۹۸

منبع :

تاریخ جامع بهائیت ( کالبد شکافی بهائیت )

بهرام افراسیابی     نشر مهرفام  ( چاپ دهم تابستان ۱۳۸۲ )

نوشتارها و گفته های بهاء پایه گذار بهائیت

میرزا حسینعلی بهاء پس از برکنار کردن برادرش میرزا یحیی (صبح ازل) و جمع نمودن با بیانی چند به گرد خویش، همانند باب دست به نگارش یک سلسله مبادی زدی که با منعکس نمودن پاره ای از آن پی به آنچه او «آئین بهائی» نامید می بریم.

لازم به یادآوری نیست که فرقه بهائیت همان بابیت با تغییراتی چند  می باشد.

یکی از کتابهای میرزا حسینعلی بهاء «لواح» نام دارد که آن را به زبان عربی نوشته است، ناگفته نگذریم که میزان عربی میرزا حسینعلی در ردیف همان عربی باب است ولی توجیهی که بهاء ارائه می دهد حتی از توجیه باب هم مضحک تر است: وقتی در مورد غلط های دستوری بهاء از او سؤال شد گفت:

صرف و نحورا باید با نوشته های من سنجید، نه نوشته های مرا با قواعد صرف و نحو!!

و اینک ترجمه آن نوشته ها:( یادآور می شود که بهائیان و بابیان همواره سعی دارند نوشته های سران آن قوم را بهر بهائی جمع و نابود کنند که خوانندگان با خواندن محتویات آن به خوبی دلیل این کار را خواهند فهمید. تنها اظهار نظری که در مورد آن نوشته ها در اینجا منعکس می کنیم گفته کسروی است که می گوید:

((… باب و بهاء در قانونگذاری ( یا به گفته خودشان: احکام) نیز  بی خردیهای بسیاری از خود نشان داده اند. نوشته های باب (وبهاء) چندان بیخردانه است که چنانکه گفتیم ناچار شده اند که آنها را از میان ببرند واز مردم پوشیده دارند)).

واما آن احکام

یکی از دعات خود را به نام ((عندلیب)) به کلامی طویل اول به فارسی و سپس به عربی خطاب می کند وچنین می گوید:«متن عربی»(ترجمه)

– بدان که ما همه را امر به تبلیغ کردیم و در شرایط مبلغین آنچه را که شخص بر فضیلت این ظهور و عزت و عطاء و الطاف آن انصاف دهد نازل کردیم، برای کسی که می‌خواهد رو به افق اعلی بیاورد سزاوار است که ظاهر و باطن خویش را از آنچه در کتاب خدا پروردگار جهانیان (یعنی کتاب شریعتی خود بهاء) نهی شده است پاک سازد و در قدم اول به آنچه رحمن در فرقان به گفته خودش (قُل الله ثُمَ ذَر‎هُم‎ْ فی خوضهم یَلعبون‎ْ) نازل فرموده  تمسک جوید و رفتار کند.

و آنچه را غیر از خدا است مانند خاک ببیند، این چنین نور امر در بازگشتگاه از افق آسمان اراده خدای مقتدر عزیز وهاب تابیده است و در قدم دیگر به تمام جهات خود به سوی چهره رو بیاورد وبه زبان سر و حقیقت در حالیکه رو به خانه عظم داردتوجه کند، برخیزد و بگوید (ترکت مله قوم لا یو منون وهُم بالاخره هُم‎ْ کافرون) هرگاه کسی بدین دومقام و بدین امر فائز گردید؛ از قلم اعلا در صحیفه حمراء از اهل بهاء نوشته خواهد شد تا آنکه می گوید:

– بگو الهی الهی (مقصودش خود او است) بندگانت را بر رجوع سوی خود و مشاهده در آثار علایت به چشم خود تأیید کن، ای پروردگار آنها را از دریای جود و خورشید عطایت منع مکن و از ساحت قدس خودت دور مساز. ای پروردگار تورا به نور عمر خودت که هنگام ظهور آن آثار شرک و نفاق محو می شود سؤال می کنم که تخت جهل ونادانی را با تخت علم و عرفان و عرش ظلم وستم را با کرسی عدل و انصاف عوض کنی؛ زیرا توئی مقتدر عزیز منان. تاآنکه می گوید:

– به تحقیق که در عالم پیش از این و بعد از این ظاهر نگشته و نمی شود ظاهرشد، کتاب در ملکوت بیان (یعنی بیان باب) براین گواهی می دهد خوشابه حال شنوندگان، خوشابه حال فائزان. تاآنکه به فارسی چنین می گوید (ترجمه عربی).

– تفکر کن در معرضین از بیان (مقصود ازلیها هستند) آنهائی که با بالهای اوهام درفضای اوهام پرواز می کنند وتاکنون ندانسته اند که چه کسی را پروردگارشان خلق کرده است. (مقصودش این است که او خالق باب است). تا آنکه به عربی می گوید:(ترجمه).

– و باقی نماند حرفی جزء آن که انصاف داران اورا ببینندکه بر عرش ظهور برقرارگذشته است به درستیکه پروردگارت می داند و می گوید و بیشتر مردم نمی دانند.

پس یکی از دعات خود رابه نام نصرالله به این گفته اش مخاطب قرار می دهد:

– ای نصرالله به تحقیق تو را یادکرده است کسی که در هوای من پرواز کرده و به ریسمان من تمسک جسته است، ما تو را یاد کردیم به یادی که بدان وجوه، به سوی مالک کرم وجود توجه می کنند پس شکر کن و بگو:

سپاس از برای تو می باشد که مرا یاد نمودی وآنچه را که هر حرفی  از آن به عنایت و رحمت و فضل و عطای تو فریاد می کند، برای من نازل فرمودی. پروردگار! مرا می بینی که به واسطه آیات تو مجذوب گشته ام و به آتش محبت برافروخته شده ام. از تو می خواهم که مرا خود که عقل ها و دلها به واسطه آن مضطرب گشته، ثابت و راسخ بداری. نیست خدائی مگر توکه فرد و واحد و عزیزی.

ای نصرالله! بر تو بهاء و عنایت خدا باشد؛ کسی که پیش از من بود، ذکر کرده است که مادرت پیش از این به ذکر من فائز شده است، خوشا به حال او ما گواهی می دهیم که به گوهری که نظیر ندارد و دری که خدا آن را اشباه و امثال مقدس داشته است فائز شده است و آن در و گوهر محبت من عزیز بدیع می باشد. کسی که پیش از من بوده و وی را به عنایت من مژده داده، و او را به انوار نیر معرفت من نورانی نموده است؛ زیرا پروردگار تو مشفق و کریم است.

و باز هم یکی از دعات خود، عندلیب را بدین گفتار مخاطب ساخته است:

– ای عندلیب! من مرحوم مرفوع «حسن خان» را که از زندان معرضین ومنکرین (یعنی ازلیها) به سوی افق ابهی و رفیق اعلی بالا رفت یاد کردم، خوشا به حال او ونعمت ها بر او ارزانی باد. قسم به جان خود که او به چیزی که احدی پیش از او بدان فائز نگشته بود، فائز شده است. اکنون مقربان او بر مقام کریم می بینند، هنگامی که او   می خواست حضور یابد و ملاقات کند؛ ما او بودیم و او را به چیزی که دریای غفران را در عالم امکان به موج می آورد و نسیم عنایت پروردگار جهانیان را به هیجان در می آورد، یادکردیم و آنچه را سبب روشنائی چشم عارفان است نازل کردیم و به «ارض طاء»(یعنی طهران) فرستادیم؛ به درستی که رحمت پروردگار تو تمام وجود را از غیب و شهود احاطه دارد. وای بر کسانیکه مقام او را نشناختند  و کاری کردند که هر منصفی بر آن نوحه می کند و اشک عارفان بر آن جاری می شود آیا باقی می مانند.کسانیکه ستم کردند؟ یا وقتیکه گرفتار می شوند، گریز گاهی برای خودشان پیدا می کنند؟ نه قسم به بیان من که حقایق ملاء و فردوس ابهی و بهشت علیا بدان محذوب می گردند.

بگو: خدایا خدایا (مقصود خودش می باشد) میان بندگان خود افت بیانداز و آن چه را از آنها می خواهی به وجود خودت به آنها معرفی کن. اگر معرفت داشته باشند؛ هرآینه بر خودشان توجه خواهند کرد و بر آنچه در روزهای تو از آنها فوت گشته، گریه خواهند کرد پروردگارا! آنها را به خودشان واگذار مکن و از تقرب به خورشید معرفتت منع مکن؛ زیرا تو به هر چه می خواهی قدرت داری. سپس اجر کسانیکه آن را نافله قرار دادند، در نزد خودت گنجی قرار بده؛ زیرا تو صاحب فضل بسیار و امین و حافظ و حارس معینی.

یاد آورید مادر و خواهر را، خوشا به حال آنها و ارزانی باد برآنها نعمت ها بدرستیکه مظلوم در زندان بزرگ خواسته است که آنها را به قسمی یاد کند که اسامی آنها به دوام ملکوت خدای عزیز حمید باقی بماند. خوشا به حال تو ای کنیز من و برگ من که خدای کسی را که بر خدمت به امر من و یاد آوری من در میان بندگان من، و ثناخوانی من در میان خلقم برخواسته است؛ از توبه وجود آورده است.

به تحقیق که خدای تبارک و تعالی او را به نشرآثار خودش که به نور آن آسمان و زمین روشن گشته و دلها و قلوب نورانی شده است موفق داشته است؛ ما بعضی از اجر وی را در تبلیغ امر و اظهار کلمه برای تو مقرر داشتیم.

ای عندلیب! کسی که پیش از من بود او را بزرگ کرده، او را به عنایت و رحمت من که بر تمام اشیاء دارد و نور من که عالم وجود را نورانی ساخته، بشارت داده است. دراین وقت ما خواهرت را یادمی کنیم و او را به عنایت خدا، پروردگار عرش، بشارت می دهیم. ای برگ من بر تو باد بها و رحمت من.

تا آنکه می گوید:

– ما کنیز دیگر خود را یاد می کنیم. خوشا به حال گوشی که نداء (یا امتی و یا عبدی) مرا بشنود وقلبی که به سوی خدای مالک روز جزا اقبال کند. ای زن خوشنود باش به اینکه من تو را یاد می کنم و به حمد پروردگار عزیز و عظیم خود تسبیح کن. ما کنیزان خود را که در اطراف می باشند یاد می کنیم و آنها را بدان چه از نزد خدای فرد خبیر برایشان مقرر گشته بشارت می دهیم، کسی که به اقبال فائز شود؛ نزد خدا از بالاترین است، خوشا به حال زنان و مردان فائز و سپاس بر خدای پروردگار جهانیان.

«جناب غلامعلی» را یاد کردید. ای غلام قبل از علی، آیا می توانی با استقامتی که درهای گوشهای هرکس را که در عالم امکان است باز می کند، بیان مرا گوش کنی و آیا می توانی به بیانی که زبانهای عالم بدان سخن می گوید سخن بگوئی. بگو: نه، قسم به جان تو؛ مگر به حول و قوه تو، از برای خداوند است خزائن بیان، اگر آیه ای از آن نازل شود یا مرواریدی از آن ظاهر گردد؛ هر آینه خواهی دید که مردم از رحیق بیان خدای مولای غیر از خود مست خواهند شد، به درستیکه پروردگار تو بر هرچه می خواهد مقتدر است و او فضال کریم است.

 به تحقیق کسی که بر خدمت به امر من در هوای محبت من قیام کرده است تو را به آیاتی که ظاهر آن نور و باطنش رحمت است و در باطن باطن چیزی است که به این خبر بزرگ فریاد می کند یاد نموده است بر تو و بر کسانی که سطوت هر غافل مریب آنها را نمی ترساند بهاء باد.

تاآنکه می گوید:

ای حسن! به صدائی که از طرف زندان می آید گوش ده: که نیست خدائی به جز او که فرد و خبیر است، هنگامیکه ستارگان آسمان بیان مرا دیدی و شراب معرفت مرا از کاسه عطای من آشامیدی، بگو؛خدایا! خدایا سپاس از برای تو است که مرا بیدار کردی ودر زندان خودت مرا یاد نمودی و زمانیکه بیشتر از بندگان از تو اعراض نموده بودند آن را بر اقبال به سوی خودت تأیید کردی.

تو را سؤال می کنم به قیام محل تابش امر و مبداء صدور احکام خود و نشستن و سخن گفتن و سکوت و ظهور و ضیاء و سکون و حرکت او که مرا در تمام احوال قرار دهی که به نام تو به حکمت وبیان فریاد کنم و بر امر تو از میان تمام ادیان ثابت بمانم.

شجره نامه میزا حسینعلی بهاء که ادعای خدائی کرد

پروردگار من! مرا از کوثر عنایت و قدح عطایت منع مکن ، برای من مقرر کن چیزی که مرا از این مقطع سازد و به ریسمان خودت متمسک نماید به درستیکه تو، توئی مقتدر قدیر.

آنگاه می گوید:

ـ ای قلم اعلای من سید عبدالغنی را یاد کن.تا آنکه می گوید:

– به درستیکه ما دراین مقام پدرت را یاد می کنیم که بر رفیق اعلا بالا رفت (یعنی مرد) این امریست از طرف خدای رب الارباب، به درستیکه ما او را از کوثر عفو و غفران پاک نمودیم و در مقامی که قلم ها از نوشتن آن عاجز است داخل کردیم، بر او و بر کسانیکه او را به آنچه قلم اعلا دراین اعلی دراین مقام رفیع گفته استیاد می کنند، بهاء باد. به تحقیق که نسیم های عنایت و الطاف، از تمام جهات اورا فرا گرفته است؛ این از فضل خدای مالک الرقاب است به درستیکه ما دراین مقام قدرت او وکسانی را که به خدای مالک الادیان ایمان  آورده اند یاد می کنیم، اینچنین، قلم هنگامیکه مالک القدم به واسطه عملیات ایادی ستم کاران در زندان اعظم خود محبوس بود، سخن گفته است.

100,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.