مقاله زنان در شاهنامه

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

 عنوان :

مقاله زنان در شاهنامه

تعداد صفحات :۴۵

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

درشاهنامه ۳۶ بار رابطه زن و مرد به مثابه ی چاشنی داستان ها آمده که تنها در چهار  مورد عشق ها ی بزرگ آفریده است .

در بیشتر موارد شاهان و شاهزادگان ، در رابطه با زن عشقی در میانه نداشته اند. مناسبات آنان با زنان مناسباتی است خشن ، شهوانی ، تابع حسابگری های کوته نظرانه سیاسی و مالی و در بهترین حالت « سجل احوالی ». آنان عاشق نمی شوند ،از روی غرض و شهوت زنان زیبا را در هر جا سراغ کنند، تصاحب می کنند.

تصویری که از زنان و شاهنامه ارائه شده باتصویر آنان درداستانهای بزمی دیگر متفاوت است ، زنان شاهنامه در عین حال که زیبا، عشق آفرین ، پاکدامن و باتقوی هستند ، منشی نیک ،اخلقی پهلوانی و فضایلی حماسی دارند که بر جاذبه شان می افزاید و سیرت ویژه ی آنان را ازدیگر زنان متمایز می کند.

زن در شاهنامه علاوه بر آنکه به عنوان معشوق ،همسر و کنیز مطرح می شود و دارای تمام خصوصیات زیبایی ،دلربایی ،عشق ورزی ومحبت می باشد اغلب دلاو و شجاع و متهور است .

هر یک از زنان شاهنامه در راه رسیدن به جفت خویش ،پهلوانی بزرگ هستند .

 فداکاری ، از خود گذشتگی واستقبال از خطرهای بزرگ ،رنگی از حماسه باخود دارد واز فضای پهلوانی مایه  می گیرد .

رودابه در عشق زال با پدر تند خود و خشمناک خود روبرو شد .

تهمینه دختر پادشاه سمنگان از عشق رستم بی قرار بود  بدون رعایت مقام پدر به عمل گستاخانه دست زد .

منیژه، دختر افراسیاب درراه عشق بیژن ازهمه چیز گذشت .

علاوه بر اینها عناصری که درسخن فردوسی برای توصیف زنان امده خالی از جلوه های حماسی نیست و با فضای حماسه تناسب کامل دارد.

واژه های کلیدی: شاهنامه، زن، رودابه ، تهمینه، منیژه

فهرست مطالب

مقدمه   ۱
مناسبات شاهان با زنان در شاهنامه   ۳
عشق پهلوانان در شاهنامه   ۲۰
اشاره ای به نقش زن د ر شاهنامه   ۳۲
چکیده پژوهش   ۴۰
منابع ومأخذ   ۴۲

منابع ومأخذ

۱- شاهنامه                                         ژول مول                چاپ فرانسه

۲-شاهنامه                                          چاپ مسکو

۳-فردوسی در ادبیات حماسی              جلال الدین همایی

۴-پژوهشی در شاهنامه                       دکتر حسین کریمان

۵-حماسه سرایی درایران                     ذبیح الله صفا

۶-کتاب پاژ شماره ۱                                     محمد شهری بر آبادی

مقدمه

 

شاهنامه در عین اینکه یک اثر سیاسی – تاریخی است ، جای بالنسبه زیادی به مناسبات زن و مرد ، عروسی ها و عشق بازی ها داده وچندین رمان بزرگ عشقی را نیز در بر گرفته است .منظور از پرداختن به این مسایل چه بوده است ؟ مناسبات زن و مرد  رااز چه زاویه ای مطرح کرده است ؟ متاسفانه تا کنون این سؤال ذهن پژوهشگران را به خود مشغول نکرده و داستان های عشقی شاه نامه بیشتر « گریز» های عاشقانه تلقی شده است که چندان هم به اصل کتاب مربوط نیست . درحالی که همه داستان های شاهنامه با اندیشه اصلی راهنمای آن پیوند ارگانیک دارد و در خدمت آن است . شاهنامه گلچینی از حوادث و روایات پراکنده نیست .و اثری است منسجم و هدفمند . و اگر فردوسی داستانی را در آن وارد کرد ه ،میان این داستان ومجموع کتاب رابطه محکمی بر قرار کرده است .حتی داستان « اکوان دیو» که جدا از متن می نماید .به هر صورت به کل کتاب جوش خورده است .

بدون تردید یکی از هدف های فردوسی جمع آوری داستان های باستانی بوده و لذا بسیاری از قصه ها ی نوشته وننوشته را بر مبنای کار خود قرار داده است . ولی فردوسی بسیاری از داستان های باستانی را که همانوقت در دسترس داشته نیاورده و از انواع روایت های موجود روایت معینی را بر گزیده و هر داستان را در متن حوادث جا داده و با مجموعه کتاب یک پارچه کرده است . برای انجام همه این کارها باید معیار و منطقی در کار باشد .

به نظر ما معیار گزینش داستان های عشقی و منطقی که آن ها را با مجموعه شاهنامه پیوند می دهد ، بینش سیاسی فردوسی است . مناسبات زن و مرد در شاهنامه ،جدا از مجموعه حوادث نیست . آیینه ای است که جوانب ناشناخته و یا کم شناخته از سیمای قهرمانان را منعکس کرده و ما را به درک کامل تر آنان هدایت می کنند . در رابطه با زنان ،خصوصیت درونی مردان بهتر  نمایانده می شود.

زن و عشق در شاهنامه از اندیشه اصلی آن – نبرد حق با باطل – جدا نیست . داستان های عشقی شاهنامه به طور کامل در خدمت این اندیشه است ؛ مناسبات بیداد گران با زنان از ریشه با مناسبات دادگران با زنان تفاوت دارد . بیداد گران اینجا نیز بیداد گرند و حماسه ‍آفرینان در عرصه عشق نیز بزرگوار و سرا فرازند .

مناسبات شاهان با زنان در شاهنامه

برای اینکه موضوع دقیقتر روشن شود ابتدا نظری کلّی به مناسبات زن ومرد در شاهنامه می اندازیم . درشاهنامه ۳۶ بار رابطه زن و مرد به مثابه ی چاشنی داستان ها آمده که تنها در چهار  مورد عشق ها ی بزرگ آفریده است .

در بیشتر موارد شاهان و شاهزادگان ، در رابطه با زن عشقی در میانه نداشته اند. مناسبات آنان با زنان مناسباتی است خشن ، شهوانی ، تابع حسابگری های کوته نظرانه سیاسی و مالی و در بهترین حالت « سجل احوالی ». آنان عاشق نمی شوند ،از روی غرض و شهوت زنان زیبا را در هر جا سراغ کنند، تصاحب می کنند . دختران شاه مغلوب را از پدر و مادر جدا کرده ،به زور به حرمسرای خود می فرستند. زن برای آنان غرامت جنگی است . و آنگاه که از راه مناسبات عادی و ناسوتی کاسبکارانه ، خواستگار می فرستند ، وزنی را به نکاح خود یا فرزند خویش در می آورند ، هدفشان کسب امتیازات سیاسی وقدرت نمایی است . آنان درعروسی هفت شبانه روز جشن می گیرند و دینار می ریزند . اما قلب بزرگی ک مأمن عشقی پاک باشد ندارند قلدری خود محور بینی و خود کامگی آنان در مناسبات با زنان هم به خوبی آشکار است . زن آیئنه ای  است که درآن عمیق ترین خصلت های مرد را می توان دید . برای روشن شدن موضوع نمونه هایی می آوریم .

فریدون که با قیام توده مردم به شاهی رسیده ، از همان زمانی که جای خود را محکم کرده ، خود را تافته حدا بافته ای می داند . وقتی می خواهد برای سه پسرش زن بگیرد ،یکی از  دربار یان را به نام جندل ، گرد جهان می گرداند که دخترانی از « نژاد مهان » و سزاوار این سه پسر کاکل زری و خسرو نژادش پیدا کند :

فریدون از آن نامداران خویـش    یکی را گرانمایه تر خواند پیش

کجا نام او جنــدل پر هنــــر       بهر کــار دلسوز بر شاه بــر

بدو گفت بر گرد گرد جهــــان     سه دختر گزین از نژاد مهــان

سه خواهر زیک مادر و یک پدر    پری چهره و پاک خسرو گهـر

به خوبی سزای سه فرزند من      چنان چون بشاید به پیوند من

خواستگار گری که فریدون انتخاب کرده و به گردجهان فرستاده و در سر تاسر جهان واز جمله ایرانی زنی لایق فرزندانی فریدون پیدا نمی کند ،مگر سه دختر شاه یمین که تازی اند .

جندل

یکا یک زایران سر اندر کشید                پژوهید و هر گونه گفت و شنید

ز دهقان پر مایه کسی را ندید                که پیوسته آفریــدون سزیـــد

در اینجا پسران فریدون هیچ کار ه اند . برای آنها بابا زن می گیرد وتنها شرط عروس ، بزرگ بودن مقام و طبقه ( نژاد) اوست . تمایل انسانی این سه پسر و به طریق اولی تمایل سه دختر کمترین جایی در این مناسبات ندارد. فریدون حتی به فکر پدر دخترها هم نیست که نمی خواهد از نور چشمان خود دور شود . مناسبات ، زور گویانه ی خود کامه است . خواستگار پیام فر یدون و یا بهتر بگوییم فرمان او را  به شاه یمن می رساند:

کنون این گرامی دو گونه گهر                بباید بر آمیخت با یکدگر

شاه یمن وقتی پیام خوستگاری فریدون را می شنود . به جای خوشحالی می پژمرد :

پیامش چو بشنید شاه یمن                    بپژمرد چون زاب کنده سمن

بیچاره پیرمرد نمی داند چه خاکی بر سرش بریزد :

اگر  گویم آری و دل زان تهی                در وغم نه اندر خورد بـا مـــهی

وگر آرزوها سپارم بـــدوی                 شود دل پر آتش پــر از آب روی

وگر سر بپیچم ز فرمــان او                  بیک سو گرایــــم زپیــــمان او

کسی کو بود شهریار زمـین                  نه بازیست با او سگالــید کــین

دختران شاه یمن را به زور از او می گیرند و او مانند هر پدری در چنین موقعی دل آزرده است ونفرین می کند :

  زکینه بدل گفت شاه یــــمن                 که از آفریدون بد آمدبه من

بد از من که هرگز مبادم میان                که ماده شد از تخم نر کیان

به اختر کس آن دان که دخترش نیست    چو دختر بود روشن اخترش نیست

شاه یمن عاقبت به زور تسلیم می شود و با اشک چشم دخترانش را به پسران فریدون می سپارد  ، عروسی به راه می افتد . التبه تشریفات عروسی بسیار پر طمطراق است ، ولی عشقی در میانه نیست .

این نوع ازدواج توام با زور ،بدون عشق وحسابگرانه بارها در شاهنامه تکرار می شود که قهرمان همه آن ها شاهان اند . کاوس می شنود که شاه ها ماوران دختر زیبایی دارد :

که از سرو بالاش زیباتر ست                زمشک سیه بر سرش افسرست

ببالا بلند و بگیــسو کـــمند                   زبانش چو خنجر لبانش چو قند

بهشتی ست آراسته پر نـگار                  چو خورشید تابان به خرّم بـهار

عشقش می جنبد و خوستگار می فرستد قدرت وتاج و زور خود را به رخ می کشد و تهدید می کند .

که خورشید روشن زتاج منسـت            زمین پایه تخت عاج منست

هر آنکس که در سایه ی من پناه            نیابد ازو کم شود پایــگاه

بیچاره شاه ها ماوران هم مانند شاه یمن تا پیام کاوس را میشنود ،نمی داند چه کند :

چو بشیند از و شاه ها ماوران                        دلش گشت پردرد وسر شد گران

همی گفت هر چند کو پادشاست             جهاندار و پیروز و فرمان رواست

مرا در جهان این یکی دخترست             که از جان شیرین گرامی ترسـت

فرستاده را گر کنم سرد و خوار            نـــدارم پـــی و مایـــه کارزار

همان به که این درد را نیز چشم            بپوشیم و بر دل بخوابیم خـشم

شاه ها ماوران مجبور می شود و دخترش را به کاوس – که لکشر در دروازه شهر دارد-بدهد اضافه کنیم که از میان ازدواج های زورکی ، در این ازدواج کاوس شراره ای از عشق و یا بهتر بگوییم وفاداری پدید می آید . دختر شاه ها ماوران که نامش سودابه است ، بدش نمی آید که زن کاوس شود و در پاسخ پدرش که نظر او را می پرسد ، می گوید:

بدو گفت سودابه زین چاره نیست                    از او بهتر امروز غمخوار نیست

کسی کو بود شهریـــار جــــهان                    بر وبوم خواهد همـــی از مهان

زپیـــوند با او چـــرایــی دژم               کسی نشمرد شادمانی به غـــم

سودابه به جاه وجلال شاهی کاوس علاقمند است . زن کاوس می شود و هنگامی که کاوس را با حیله به بند می کشد جامه می درد ، بی تابی می کند و به همراه کاوس در بند می نشیند . همین سودابه است که بعدها عاشق پسر کاوس – سیاوش – می شود و عشقی رسوا پدید می آورد .

مورد سودابه و کاوس که در آن زور و قلدری شاهانه با نوعی و فاداری زنان به هم آمیخته ،تنها موردی است که درآن فردوسی نظر طرف مقابل ازدواج شاهان را می اورد . در باقی موارد زنان برای شاهان مال غارتی اند . نیازی نیست که کسی نظر آنان را
بپرسد .

داراب در جنگ بافیلقوس شاه رومیان پیروز می شود . زن وکودک اسیر می گیرد و می کشد و ….

گریزان بشد فیلقوس وســپاه                          یکی را نبد ترگ و رومی  کـــلاه

زن و کودکان نیز کردند اسیر                         بکشتند چندی به شمیشیر و تیر

رومیان تقاضای صلح می کنند . شرط داراب این است که دختر فیلقوس را به او ببخشند داراب فرستاده روم را می خواهد ومی گوید :

بدو گفت رو پیش قیصر بگوی                         اگر جست خواهی همی آب روی

بس پرده تو یکی دختـر است                          که بر تارک بانوان افسر اســت

نگاری که ناهید خوانـی ورا                            بر او رنگ زرین نشانـــی ورا

بمن بخش و بفرست با باژروم              چوخواهی که بی رنج ماندنت بوم

عین همین است نوشیروان که بر خاقان چین پیروز می شود . دختر خاقان وجه المصالحه است . خاقان نمی خواهد دخترش را بدهد . ولی مجبور است . می خواهد حیله کند ودختر دیگری به جای دختر خودش بدهد :

از آن کار خاقان پر اندیشه گشت           بسوی شبستان خاتون گذشت

سخنهای نوشین روان بر گشاد             زگنج و ز لشکر بـسی کرد یاد

خاقان با مشورت خاتون چهار دختر در برابر فرستاده نوشیروان می گذارد به امید اینکه فرستاده اشتباه کند و دختر دیگری بردارد . ولی فرستاده خبره است . دختر خاقان را که هنوز « کودک نارسیده ای » است ، بر می گزیند .

اردشیر پس از پیروزی بر اردوان دختر او را تصاحب می کند و خسرو پرویز زمانی که به روم فرار می کند ، مجبور می شود با دختر قیصر ازدواج کرده ،تعهد کند که پسر او را جانشین خود کند .همین خسرو پرویز برای از میان بردن مخالفان خود به گردیه – خواهر بهرا م چوبین –وعده ازدواج می دهد و او را می دارد که شوهر خودش را که مخالف خسرو پرویز است ،بکشد .

45,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله اندیشه های شاهنامه
  • مقاله سیاوش در شاهنامه
  • مقاله چین در شاهنامه
  • مقاله پهلوان شاهنامه
  • مقاله شرح مختصری از شاهنامه
  • برچسب ها : , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.