2,133 views
عنوان :
تعداد صفحات :۱۶۰
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
بحران وضعیتی است ناپایدار که در آن تغییری ناگهانی در یک یا چند قسمت از عناصر متغیر نظم موجود ایجاد می گردد . در مطالعه جغرافیایی بحران ها نیز به ۲ دیدگاه توجه
می شود. در نوع اول بحران ها به صورت کلی و در مقیاس جهانی مورد بررسی قرار می گیرد و در نوع دوم تحقیق شامل بررسی همه جانبه یک بحران خاص در یک محدوده جغرافیایی و دریک زمان مشخص است که در این حالت دیدگاه ناحیه ای یا موردی مبنای مطالعه است. بروز بحران ناحیه ای در حوزه سیستان و بلوچستان که شامل نوع دوم است متاثر از عواملی همچون تنش های قومی ،مذهبی و فعالیت اشرار و گروهک های معاند با نظام ج.ا.ا است که در صورت تشدید حتی باعث تقلیل مشروعیت و مقبولیت حکومت مرکزی نزد مردم منطقه شده و در مقابل کاهش اشرافیت و مدیریت حکومت مرکزی را در منطقه به همراه دارد . البته منطقه وسیع سیستان و بلوچستان در کشور ایران در طول تاریخ با این مشکل مواجه بوده و همواره دولتهای حاکم در راستای رفع مشکلات آن تلاش های زیادی نمودهاند.
همجواری با دو کشور افغانستان و پاکستان و قرار داشتن در مسیر بینالمللی ترانزیت موادمخدر از یک طرف و اتصال استان به کویر “لوت” و بیابانهای لمیزرع افغانستان و پاکستان و مهاجرتهای گوناگون و بافت غیرهمگون همگی باعث گردیده تا منطقه با ناامنیهای سیاسی و امنیتی مواجه باشد. و نقش آن را می توان در ایجاد بحران قابل بررسی دانست.
این تحقیق بر آن است تا با تشریح مقوله بحران در ابعاد مختلف و با بررسی وضعیت اقلیمی ، تاریخی ، جغرافیایی ،اقتصادی ،سیاسی و امنیتی استان ، مهمترین علل چالش های موجود در استات که همان تنش های مذهبی ،قومی و فعالیت گروه های افراطی و اشرار با تاکید بر گروهک جندا… به سرکردگی عبدالمالک ریگی را مورد موشکافی قرار داده و سپس با جمعبندی و نتیجه گیری موضوع راهکارهای متعددی را برای رفع زمینه های بروز بحران در استان سیتان و بلوچستان بیان نماید.
با توجه به مطالب مطرح شده در تحقیق حاضر دربحث تنش های قومی در استان سیستان و بلوچستان نتیجه گیری میشود که بحث قومیت تنش های قومی و مذهبی جزء لاینفک و یک از دلایل عمده این چالش ها در منطقه بوده و مشخص می گردد که این مهم به دلیل گره خوردن با امنیت ملی و نیز وجود بعضی موانع و سوابق تاریخی ،بعضا از روی تعمد ،احتیاط و یا غقلت مورد بی توجهی قرار گرفته و به حوزه نیندیشیده شده ها رانده شده است. بنابراین اوج گرفتن مطالابات قومی در استان اگر چه ممکن است از منظر سابقه بعضی از رسوبات ذهنی تاریخی ناخوشایند باشد ، ولی نباید با منافع ملی در تقابل قرار گیرد ،بلکه باید به دنبال راهبردی برای هم گرایی ملی و دستیابی به وحدت در عین کثرت بود . نمی توان از یک سو تکثر را در حوزه دین و فرهنگ پذیرفت و از سوی دیگر از ظهور مطالبات برخواسته از تنوع قومی و مذهبی برآشفت . دقتی اندک در شرایط اجتماعی قومی و مذهبی استان و حساسیت های ایجاد شده در این خصوص ، این مساله را در صدر اهتمام های اندیشمندان و سیاستمداران قرار خواهد داد همچنین این نکته قابل ذکر است که عدم بکارگیری نخبگان قوم بلوچ و اهل تسنن و بی توجهی به ایشان در مدیریت های سیاسی و فرهنگی کشور با عث حساسیت و واکنش قومیت ها نسبت به تصمیم و سیاست گذاری های کلی گردیه است. برای جلوگیری از وقوع این گونه مسائل ،باید زمینه مشارکت عمومی در داخل جامعه فارغ از نوع قومیت ،مذهب زبان ،نژاد و فرهنگ فراهم شود همه اقوام باید در تصمیم گیر یها و تصمیم سازی ها به نسبت یکسان شرکت داشته باشند در یک جامعه چند قومی حرکت برای ایجاد وحدت ملی، احترام به حقوق قومیت ها و از بین بردن زمنیه هرگونه القاء نادرست بین قومی ،زمینه ایجاد امنیت ملی را فراه خواد نمود. .
کلید واژه ها:
سیتان و بلوچستان ، بحران،ناحیه ،بحران سیاسی،بحران فرهنگی ،بحران اجتماعی ،امنیت
مقدمه
فصل اول کلیات
اهمیت موضوع ۲
بیان مسئله ۲
اهداف تحقیق ۳
سوال تحقیق ۳
فرضیه ۴
روش تحقیق ۴
محدوده مکانی ۴
مشکلات ومحدودیت های تحقیق ۴
شیوه جمع آوری اطلاعات ۵
پیشینه و سوابق تحقیق ۵
منابع ۵
مفاهیم ۵
فصل دوم : ادبیات تحقیق
تعریف و مفهوم بحران ۱۰
بحران هویت ۱۰
هویت ملی و سرزمین ۱۱
هویت و طبقه ۱۲
هویت ملی و تقسیمات قومی ۱۳
بحران مشروعیت ۱۳
بحران مشارکت ۱۴
بحران های قومی ۱۶
بحران های مذهبی ۱۹
گروه های افراطی قومی ۲۰
محیط بحران ۲۱
ابعاد بحران ۲۱
سطح بحران ۲۱
ویژگیهای بحران ۲۲
بررسی نظریه ای درباب رفتار در بحران ها ۲۴
نحوه حرکت بحران ۲۵
مدیریت بحران ۲۶
مکعب بحران ۲۷
فصل سوم : تشریح وضعیت استان سیستان و بلوچستان از ابعاد سیاسی ، فرهنگی ، جغرافیایی ، تاریخی ، اقتصادی و اجتماعی
شهرستان زاهدان ۳۱
شهرستان زابل ۳۴
شهرستان زهک ۳۸
شهرستان خاش ۴۰
شهرستان ایرانشهر ۴۳
شهرستان سرابان ۴۴
شهرستان سرباز ۴۷
شهرستان نیک شهر ۵۰
شهرستان چابهار ۵۳
موقعیت جغرافیایی استان ۵۵
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل زمینه های موثر در بروز بحران های ناحیه ای در استان سیستان و بلوچستان
مقدمه ۱۰۲
انقلاب اسلامی و تحولات بنیادین اهل سنت ۱۰۴
اهل سنت و خبرگان قانون اساسی ۱۰۵
اهل سنت و رشد در ابعاد مختلف ۱۰۶
اهل سنت و مطالبه مدیریت ها ۱۰۸
اهل سنت و تشکیلات سیاسی ۱۰۹
اهل سنت و موضع گیری سیاسی ۱۱۱
اهداف کلان اهل سنت ۱۱۲
اختلافات جاری فی ما بین اهل سنت استان با نظام ۱۱۳
تاثیر وهابیت بر نگرش فکری اهل سنت ۱۱۸
مقدمه ۱۲۰
تنش های قومی ۱۲۰
پیشینه تاریخی قوم بلوچ ۱۲۰
از بین رفتن اعتماد بلوچ ها به حکومت مرکزی ۱۲۳
تقویت احساس بیگانگی و قومیت گرایی ۱۲۴
خصوصیات فرهنگی – اجتماعی قوم بلوچ ۱۲۵
قوم بلوچ پس از انقلاب اسلامی ۱۲۷
وضعیت قوم بلوچ در دوران دفاع مقدس ۱۳۲
وضعیت قوم بلوچ دردوران سازندگی ۱۳۵
وضعیت قوم بلوچ در دوره دولت نهم و دهم ۱۴۰
فعالیت گروهک های معاند با نظام و اشرار با تاکید بر گروهک جندالله ۱۴۱
گروهک جندالله ۱۴۶
علت و انگیزه همکاری افراد با اشرار ۱۴۷
حمایت بیگانگان از اشرار ۱۴۸
طرحهای منطقه ای در برخورد با اشرار ۱۵۰
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادهای کاربردی
نتیجه گیری ۱۵۲
پیشنهادهای کاربردی ۱۵۴
منابع ۱۵۷
۱- حسن زنده دل، استان سیستان و بلوچستان، نشر تهران، ۱۳۷۹، ص ۲۵٫
۲- حمید احمدی، قومیت قوم گرایی در ایران از افسانه تا واقعیت ، نشر نی، ۱۳۷۸، ص ۲۸٫
۳- ولفرز، گزیده مقالات سیاسی – امنیتی موسسه پژوهش های اجتماعی ، ۱۳۷۹، جلد اول ، ص ۳۱۹٫
۴- عیسی ابراهیم زاده ، مهاجرت های روستایی ، نشریه تحقیقاتی جغرافیایی تهران، ۱۳۸۲٫
۵- آنتونی اسمیت ، منافع ناسیونالیسم ، فصلنامه مطالعات راهبردی، ۱۳۷۷، ص ۱۸۶و ۱۸۹٫
۶- استیوات هیوز، آگاهی ، ترجمه عزت الله فولاوند، سازمان آموزش انقلاب ، ۱۳۶۹، ص ۱۰۵٫
۷- منوچهر خدایار، بنیاد دین و جامعه شناسی ، نشر زوار، ۱۳۴۲، ص ۵۵٫
۸- رابرت ماندل، چهره متغیر امنیت ، پژوهشکده مطالعات راهبردی ، ۱۳۷۷٫
۹- ادوارد آی، آزر چونگ این مون، امنیت ملی در جهان سوم ، پژوهشکده مطالعات ، ص ۱۲۷٫
۱۰- ایرج افشار ، بلوچستان و تمدن دیرینه آن ، نشر وزارت ارشاد ، سال ۱۳۷۱، ص ۲۷۸و ۲۹۱٫
۱۱- کمال الدین غراب ، بلوچستان یادگار مطرود قرن، انتشارات کیهان ، ص ۲۰٫
۱۲- ناصر رضایی ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، ۱۳۷۵٫
۱۳- ربیع بدیعی ، جغرافیای مفصل ایران، جلد سوم ، انتشارات اقبال ، چاپ ششم ، ۱۳۷۸٫
۱۴- روزنامه مردم سالاری، مقاله جایگاه ترکیه در استراتژی های جدید.، ۲۷/آذر/۱۳۸۱٫
۱۵- مصطفی ساوه درودی ، احزاب و گروههای سیاسی ۲، ۱۳۸۸، ص ۲۷۶٫
۱۶- تحلیل راهبردی مسائل امنیتی در استان س و ب ، ناشر پژوهشکده مطالعات راهبردی ، ۱۳۸۶، ص ۱۳٫
۱۷- دکتر پیروز مجتهد زاده ، جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی ، ناشر سمت ، ص ۴۹٫
۱۸- بحران ها وتوالی ها در توسعه سیاسی ، ترجمه غلامرضا خواجه سروری ، پژوهشکده مطالعات راهبردی ، ص ۱۷۴٫
۱۹- مدیریت بحران ۱، معاونت آموزش ناجا، ص ۲۳٫
۲۰- مدیریت بحران ۲، معاونت آموزش ناجا.
۲۱- آمارنامه استانداری سیستان و بلوچستان ، معاونت برنامه ریزی
۲۲- حضرت آیت الله خامنه ای ، دیدار با جوانان ، مصلای تهران ، روزنامه جمهوری ، ۲۴/۳/۵۸٫
حکومت مرکزی در کشور ایران همواره برای غلبه بر چالشهای امنیتی، سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و مذهبی منطقه با مشکلاتی روبرو بوده است و اقدامات مسلحانه اشرار در منطقه، ترانزیت موادمخدر جابجایی کاروانهای بزرگ موادمخدر، وضعیت قومی و مذهبی منطقه. مشکلات مرزی و ترددهای مربوطه باعث گردیده تا موضوع در ابعاد ذکر شده حائز اهمیت فراوان گردد.
این تحقیق در نظر دارد به منظور یافتن راه کارهایی جهت تقلیل مواردی که باعث بروز بحران در استان می گردد ، همچنین به تشریح اوضاع سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی و موقعیت سوقالجییشی استان بپردازد و راهکارهای مناسبی را در این خصوص ارائه دهد توجه به این راهکارها که براساس تجربیات حضور محقق در منطقه و همچنین مصاحبههای متعدد با دستاندرکاران ،محققین و مسوولین استانی است میتواند مورد توجه مسوولین امر قرار گرفته و ضریب امنیت ملی کشور را در آن منطقه به حداقل برساند.
بحران وضعیتی است ناپایدار که در آن تغییری ناگهانی در یک یا چند قسمت از عناصر متغیر نظم موجود ایجاد می گردد . در مطالعه جغرافیایی بحران ها نیز به ۲ دیدگاه توجه
می شود. در نوع اول بحران ها به صورت کلی و در مقیاس جهانی مورد بررسی قرار می گیرد و در نوع دوم تحقیق شامل بررسی همه جانبه یک بحران خاص در یک محدوده جغرافیایی و دریک زمان مشخص است که در این حالت دیدگاه ناحیه ای یا موردی مبنای مطالعه است. بروز بحران ناحیه ای در حوزه سیستان و بلوچستان که شامل نوع دوم است متاثر از عواملی همچون تنش های قومی ،مذهبی و فعالیت اشرار و گروهک های معاند با نظام ج.ا.ا است که در صورت تشدید حتی باعث تقلیل مشروعیت و مقبولیت حکومت مرکزی نزد مردم منطقه شده و در مقابل کاهش اشرافیت و مدیریت حکومت مرکزی را در منطقه به همراه دارد . البته منطقه وسیع سیستان و بلوچستان در کشور ایران در طول تاریخ با این مشکل مواجه بوده و همواره دولتهای حاکم در راستای رفع مشکلات آن تلاش های زیادی نمودهاند.
همجواری با دو کشور افغانستان و پاکستان و قرار داشتن در مسیر بینالمللی ترانزیت موادمخدر از یک طرف و اتصال استان به کویر “لوت” و بیابانهای لمیزرع افغانستان و پاکستان و مهاجرتهای گوناگون و بافت غیرهمگون۱ همگی باعث گردیده تا منطقه با ناامنیهای سیاسی و امنیتی مواجه باشد. و نقش آن را می توان در ایجاد بحران قابل بررسی دانست.
در این پژوهش سعی خواهد شدعوامل ایجاد بحران را که به صورت بالقوه و بالفعل در استان سیستان و بلوچستان همواره حکومت مرکزی را درگیر نموده است، مورد بررسی قرار گیرد نهایتاً راهکارهای مناسب و عملی در راستای مقابله با این تهدیدات ارایه گردد. از این جهت مهمترین اهداف تحقیق به صورت موردی به شرح زیر خواهد بود:
۱-تشریح اوضاع سیاسی، امنیتی، اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی استان.
۲-تدوین مهمترین عوامل بروز بحران در استان
۳- بیان راهکارهای مناسب و منطقی در مقابله با تهدیدات و آسیبها
عوامل موثر در بروز بحران های ناحیه ای در استان سیستان و بلوچستان کدامند؟
بحران های ناحیه ای جنوب شرق کشور(استان سیستان و بلوچستان ) عمدتا تابع عواملی همچون تنش های قومی ،مذهبی و فعالیت گروهک ها و اشرار در منطقه با تاکید بر گروهک جندا.. به سرکردگی عبدالمالک ریگی می باشد.
بدلیل توصیف واقعیت های موجود در سطح منطقه و کشور و ارائه تحلیل از اوضاع حاکم بر مبنای بررسی داده های حاصله از تحقیق کتابخانه ای و میدانی این تحقیق توصیفی و تحلیل بوده است.
محدوده مکانی
حوزه تحقیق صرفا استان سیستان و بلوچستان می باشد.
۱- عدم همکاری لازم از سوی برخی نهادهای استانی در جهت ارائه اسناد و مدارک مورد نیاز و وجود محدودیت زمانی در بهره برداری از اسناد موجود.
۲- عدم وجود ارقام و آمار جدید و و دقیق در ارتباط با موضوع پایان نامه
۳- با توجه به شرایط و وضعیت موجود در استان ( فعالیت اشرار و گروهک های معاند از جمله گروهک ریگی در منطقه ) باعث گردید ، انجام تحقیقات و اخذ اطلاعات میدانی از طریق مصاحبه با سختی صورت پذیرد.
اسنادی ،کتابخانه ای و میدانی: در جمع آوری اطلاعات از مدارک ،اسناد و مکتوبات کتابخانه ای ، استفاده از اطلاعات ارگانها و نهادهای استانی و همچنین از روش میدانی و مصاحبه با مسوولین و محققین استانی استفاده شده است.
جهت تکمیل مباحث تحقیق به منابع مختلف اعم از کتب ،اسناد ، پایان نامه ها ،نشریات و مجله ها و سایر مطالب مکتوب مراجعه و مشخص گردید که اهم موارد مندرج در آن پیرامون بحرانهای امنیتی و سیاسی بوده کمتر به مباحث قوی ممذهبی و فعالیت اشرار و گروهک های معاند موجود در استان اشاره داشته اند. ولی در این تحقیق سعی گردیده زمین های بروز
بحران های ناحیه ای بر اسای موارد فوق تشریح گردد. و به ارائه اه کار جهت حل این موضعات پرداخته شود.
دراین تحقیق از بیش از ۳۰ منبع استفاده تحقیقی شده و از افراد مختلفی مصاحبه به عمل آمده که به دلیل رعایت برخی ملاحظات از نگارش نام برخی از این منابع خودداری شده است.
یک ناحیه در جغرافیا هنگامی قابل تشخیص است و از یک شخصیت یکپارچه و متمایز از دیگر نواحی جغرافیایی برخوردار است که عوامل پیوند دهنده اجزاء آن بخوبی آشکار و قابل شناسایی باشد مانند واقع شدن در محیط جغرافیایی ویژه ای که از محیط های دیگر جدا و متمایز باشد یا واقع شدن در محیط اقتصادی ویژه ای که ساکنانش را به دلیل مشغله خاصی یکپارچه سازد یا اینکه ممکن است عوامل فرهنگی و معنوی باشد که محیط جغرافیایی – سیاسی ویژه ای را پدیدآورد.
سیتان و بلوچستان منطقه دای است در جنوب شرق ایران با وسعتی در حدود ۱۸۷۵۰۲ کیلومتر مربع (وسیع ترین استان کشور) و با کشور پاکستان ۹۰۰ کیلومتر و افغانستان ۳۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارد. در قسمت جنوب با دریای عمان به طول ۲۷۰ کیلومتر مرز آبی دارد و از قسمت شمال و شمال غرب با استان خراسان رضوی و در قسمت غرب با استان کرمان و استان هرمزگان همجوار است.(زنده دل،۱۳۷۹:۲۵)
هویت پاسخی به نیاز طبیعی در انسان برای شناساندن خود به یک سلسله عناصر و
پدیده های فرهنگی تاریخی و جغرافیایی است
قوم یک گروه اجتماعی است که در سرزمینی معین زندگی می کنند و اعضای آن اشتراکات تاریخی ،فرهنگی و زبانی باهم دارند که آنها را از اقوام دیگر متمایز می کند و قومیت. به خود آگاهی سیاسی گروه های مختلف زبانی ،مذهبی و نژادی در یک سرزمین نسبت به هویت خود و نیز تفاوت قائل شدن میان خود و سایر گروه های ساکن در همان منطقه است.(احمدی، ۱۳۷۸: ۲۸ )
ادید ولفرز امنیت در معنای عینی فقدان تهدید در برابر ارزش های کسب شده را مشخص می نماید و در معنای ذهنی فقدان ترس و وحشت از وجود تهدید بر ضد ارزش ها را معین
می کند(ولفرز ،۱۳۷۹: ۳۱۹)
((یک لحظه تعیین کننده))،((مقطع حیاتی))،(( نقطه برگشتن برای بهتر یا بدتر شدن وضعیت)) نمونه هایی از تعریف بحران در فرهنگ لغات می باشد ولی از نظر برداشت عمومی بحران عبارت است از: بوجود آمدت شرایطی غیر معمول یا غیر متعارف در روند حرکت و به بیان دیگر بحران وضععیتی است ناپایدار که در آن تغییری نهاگهانی در یک یا چند قسمت از عناصر متغیر نظم موجود ایجاد می گردد.(معاونت آموزش ناجا ،۱۳۸۶: ۲۳)
هرگاه گروه های قومی در یک منطقه وضعیت ناپایدار و متزلزلی را برای حکومت مرکزی ایجادنمایند بطوری که این پدیده حالتی از نابسامانی را ایجادنماید یا نظمی مختل گردد و حالتی غیر طبیعی پدید آورد را بحران قومیت گویند.
بحران مشروعیت می تواند به شکل تغییر در ساختار بنیادین یا ماهیت حکومت ، منبعی که حکومت مدعی است اقتدار عالی خود را وامدار آن می باشد ،یا آرمان هایی که حکومت ادعای ارائه آنها را دارد،تبیین و تعریف شود.
بحران هویت با دو بعد متفاوت نمایان می شود یکی مسئله پیدایش هویت قومی است همراه با گرایش خود مختاری ملی میان آن دسته از اقوام ایرانی که بخشی از آنان در بیرون از مرزهای ایران زندگی می کنند. مانند بلوچ ها، دوم پیدایش مفاهیم گوناگون از هویت ملی است بر مبنای برداشت های متفاوت از دولت ملی ،جامعه مدنی و گروه های قومی و رابطه ملیت و مذهب.
در تعریف بحران مشارکت می توان گفت وقتی نخبگان حاکم تقاضاها و یا رفتار افراد و گروه هایی را نامشروع و غیر قانونی تلقی نمایند که خواستار مشارکت در نظام سیاسی اند ،تعارضی روی می دهد . این تعارض را بحران مشارکت می نامند.
دولت های سرمایه دار توسعه یافته برای برندازی کشورهای توسعه یافته که رشد ئ= و توسعه این کشورها با منافع آنان در تضاد است از طریق ارزش ها و فرهنگ مربوط به آن قدرت ها سعی می کنند سعی می کنند مردم را با ریشه های فرهنگی خود بیگانه کنند که در این صورت زمنیه بروز بحران فرهنک یفراه می شود.
بحران اجتماعی:
نابسامانی و اختلال در جامعه به نحوی که تعادل عمومی و روال عادی زندگی اجتماعی را مورد هدف قرار دهد باعث بروز بحران اجتماعی خواهد شد.
بطور کلی خروج از وضعیت و شرایط عادی را بحران می نامند ضمن اینکه بحران یک مرحله زمانی یا وضعیتی است که در آن کنترل رخدادها و تاثیر آنها کاهش می یابد.
چهار شکل اصلی از بحران هویت وجوددارد اولین نوع بحران مزبور به احساسات مربوط به سرزمین و رابطه فضای جغرافیایی با احساسات ناسیونالیستی ارتباط می یابد دومین شکل آن وقتی رخ می دهد که ساختار اجتماعی و بویژه تقسیمات طبقاتی چنان گسترش یابد که مانع وحدت ملی کارامد گردد. سومین صورت آن با تعارض بین هویت های قومی یا دیگر هویت های فرو ملی و تعهد به یک هویت ملی مشترک سرو کار دارد. چهارمین شکل بحران هویت در اثر پیامد های روانشناسانه تغییر اجتماعی سریع و احساسات دوگانه نسبت به بیگانگان ایجاد
می شود. این نوع از بحران هویت عموما شکل احساسات عمیقا مختلط راجع به جهان مدرن و سنت های تاریخی یک فرد را به خود می گیرد.
وقوع ۴ شکل مذکور از بحران ،امری امکان پذیر است چرا که مردم در روش هایی که بر اساس آنها هویت شان را نسبت به مکان ،طبقه ،قومیت و زمان یا تاریخ تعیین می کنند متفاوتند. ما بطور قرار دادی ،فروپاشی هایی را که در اثر تقسیمات عمیق ایدئو لوژیکی ایجاد می شوند ،از مقوله بحرانهای هویت مستثنی کرده ایم هرجا که مرزبندی ها بر مبنای معتقداات بنیادین وتمایزات اعتقادی ،از قبیل تقسیمات مذهبی ،رخ دهد می توانیم این تقسیمات را همانند بحران های هویتی به حساب آوریم که در راستای خطوط تعارضات قومی یا فرو ملی
ایجاد می شوند.
مقوله هویت ملی در ابتدایی ترین شکل خود با نوعی احترام به مرزهای جغرافیایی یک کشور و پذیرش آن توسط تمامی کسانی ارتباط دارد که در درون آن مرزها قرار دارند. و همگی در میثاقی مشخص و مشترک در باب جامعه ای عالیه سهیم اند. در برخی از کشورهای تازه تاسیس به خاطر ماهیت ساختگی مرزهای فیزیکی ،بحران هویت به شکل آنی تبدیل می گردند.
اهمیت سرزمین در مسئله هویت ملی چیزی فراتر از احساس صرف در مورد افتخارات فیزیکی یا ملی است یکی از بخش های بنیادین سیاست بشری این است که معمولا شکل جغرافیای خاصی را به خود می گیرد و مرزهایش به سرزمینی شدن گرایش دارند . گرچه در زمان های گذشته نظام های سیاسی بر مبنای خون یا قبلیه سازماندهی می شدند ولی امروزه گرایش آنها عموما به واحدهای سرزمینی است. در جهان مدرن مفاهیم حاکمیت و سرزمین با یکدیگر پیوند استوارتی دارند و عموما فرض می شود که هر سرزمین توسط شخصی کنترل گردد و اگر که نظام حکومتی بر سرزمینی اعمال حاکمیت نکند ،نظام سیاسی دیگری این کار را انجام خواهد داد.
این بنیان سرزمینی سیاست که خود به خود امری آشکار است در عین حال حائز اهمیت نیز هست زیرا نشانگر این مفهوم است که در توسعه سیاسی همواره عنصری ناحیه ای وجود دارد که وقتی درباره توسعه اقتصادی یا اجتماعی سخن می گوئیم خود را ظاهر نمی کند .درسیاست مدرن وفاداری به یک مکان نقش بنیادین را داراست ودر شرایطی که به نظر می رسد برخی از اشکال نوسازی اجتماعی و اقتصادی به سوی الزامات جهانی تر پیش می روند ،این امر دیگر الگوی مناسبی برای توسعه سیاسی نخواهد بود. در عوض التزام به یک سرزمین و این واقعیت که هویت سیاسی ملاحظات جغرافیایی خاصی آغاز می گردد. بدین معنی است که در توسعه سیاسی همواره بین نیاز به دلبستگی به خاطرات ناحیه ای که تابه تمایزات سرزمین است و نیار به پذیرش احساسات جهانی تر نوعی کشمکش وجود دارد . بدین ترتیب در مفهومی بنیادین اولین گام برای ایجاد یک نظام حکومتی تعیین مرزهای سرزمینی آن است . یک بحران هویت مبتنی بر ملاحظات سرزمینی هنگامی به وقوع می پیوندد که پیشامدهای تاریخی از نظام حکومتی تعریف قراردادی جدید ارائه دهند یا نظام حکومتی کهنی دارای مرزهای جدید شود . مادام که عناصر جمعیت ساکن در داخل سرزمین مزبور نتوانند هیچ پیوندی با نظام حاکم برقرار کنند یا مادام که اکثریت عناصر نظام مزبور نتوانند سهیم بودن جمعیت های (از نظر سرزمینی )
حاشیه ای در نظام حکومتی و استفاده ازآان به عنوان ملاک تعیین هویت خود را بپذیرند. بحران مزبور ادامه خواهد یافت . مادامی که تردیدهای بنیادین در زمینه اینکه فلان سرزمین به کدام اجتماع حاکم تعلق دارد و حدود مرزی قلمرو کلی یک جامعه کدامند ،وجود داشته باشد نوعی بحران هویت نیز وجود خواهد داشت. .
حل چنین شکل سرزمینی از بحران هویت عموما به دگرگونی ای در پارامتر های بنیادین اجتماعی و اقتصاد نظام و برقراری یک رو بنای تکنولوژیکی پیچیده تر برای گردآوری کلیه سرزمین های جغرافیایی دور افتاده نیازمند است. توسعه ارتباطات برای ساختن جاده ها ،بسط اقتصاد ملی به کلیه مناطق عقب مانده ،گسترش نظام آموزش و پرورش ملی،و حضور نمادین نمایندگان اقتدار ملی همگی می توانند به حل این شکل از بحران هویت ملی کمک نماید. در حقیقت واقعیت های تاریخی نشان داده اند که روند اساسی پیشرفت تکنولوژیکی در کاهش میزان شیوع این نوع از معضل هویت موثر بوده است.
ساختار اجتماعی و اختلافات خاص طبقاتی دومین منشاء مشکلات هویت ملی هستند اگر درکشوری گستردگی شکاف طبقاتی به اندازه ای باشد که در آن احساسی از منافع مشترک وجود نداشته باشد ،آن کشور حقیقتا همانطور که دیز رائیلی هم درباره انگلستان قرن نوزدهم گفته به دوملت تبدیل می گردد . در جهان معاصر احتمالا فقط در امریکای لاتین و بطور خاص در امریکای مرکزی است که ساختار اجتماعی می توانند صریحا به عنوان عامل مهم ممانعت از رشد احساسی از هویت واحد ملی تعریف شود . در افریقا ،خاورمیانه و آسیا تمایزات طبقاتی یا بندرت وجوددارد یا بیش از آن است که با پیوند های مذهبی و سنت جبران شده باشد.
سومین نوع بحران هویت وقتی رخ می دهد که دولت به دلیل آنکه عناصر مهم جمعیت کشور به گروه بندی های فروملی التزام بیشتری دارند نمی تواند به عنوان یک واحد ملی کاملا کارامد اجرای نقش نماید این نوع از بحران هویت هنگامی بروز می نماید که کارویژه های دولت – ملت بواسطه عدم حمایت از سوی یک احساس قوی از ملیت نتوانند بطور رضایت بخش اجرا شود. دو راه اساسی برای حل بحران های هویت متکی بر گروه های قوی یا فروملی وجود دارد : همانند سازی و همزیستی مبتنی بر درجه ای از احترام و تحمل متقابل .کارل دبلیو دویچ شش عامل پویا را پیشنهاد کرده که ظاهرا نرخ همانند سازی را معین می کنند : میزان شباهت عادات ارتباطی ، سطح ظرفیت یادگیری از یک طرف و ظرفیت آموزش از طرف دیگر، دفعات تماس ، پاداش ها و کیفر های مادی ، ارزش ها و آرزو های هر دو گروه و بالاخره وجود شماری از نمادهای اجتماعی و سیاسی و موانع واقعی همانند سازی .
حل بحران هویت بوسیله همزیستی نه فقط مستلزم میزانی ازتحمل بلکه نیازمند اعتقاد به این امر است که حمایت مشترک از مقوله ملیت برای همه گروه ها سودمند تر از موجودیت های جداگانه و رقابت آمیز آنها است.
بحران مشروعیت می تواند به شکل تغییر در ساختار بنیادین یا ماهیت حکومت ،منبعی که حکومت مدعی است اقتدار عالی خود را وامدار آن می باشد ،یا آرمان هایی که حکومت ادعای ارائه آنها را دارد،تبیین و تعریف شود . آنچه در بحران مشروعیت اساسی است ،تغییر در روشی است که اقتدار حکومتی در آن تصور شده یا واقعا از طریق آن اعمال می شود.
به عنوان مثال اگر رژیمی سلطنتی سرنگون شود و رژیمی جمهوری جایگزین آن گردد ولی هیچ تغییر اساسی در نظام طبقاتی یا مشارکت مردمی روی ندهد ،در صورتی که این رخداد ،با تنش و احساسی حاکی از بحران همراه باشد نوعی بحران مشروعیت خواهد بود. در جهان امروزی بیشتر کودتاها نشانه هایی از بحران مشروعیت اند زیرا این کودتاها حکومت های نظامی را جایگزین حکومت های غیر نظامی می کنند تا به حسی تازه و بی نظیر دست یابند. علت اصلی بحران مشروعیت این واقعیت است که نشانه های خاص توسعه هموراه میزان درک تعداد بیشتری از مردم را بالا می برد و بنابراین دقت و حساسیت مردم را در یافتن راههائی غیر سنتی برای انجام دادن امور روزمره در تمامی مراحل زندگی افزایش می دهد لذا از حیث روانشناختی مردم بی وقفه می آموزند که برای زندگی محدودیت های بی قید و شرط کمتری وجود دارد
در کشورهای در حال توسعه امروزی بحران های مشروعیت بیشتر به عدم کفایت اشکال اقتدار در جامعه مربوط اند تا به اقتدار محدود غیر حکومتی .
حل تمای بحران های مشروعیت صرف نظر از علل اولیه آنها تا حدی نیازمند رهبری پویاست .اگر مسوولان مربوطه موجبات یک رهبری راستین را فراهم نمایند نهادهای حکومت به تنهائی می توانند بر ضعف های خود فائق آمده و افکار عمومی را هدایت نمایند . نهادهای حکومت درتحلیل نهائی ،نهادهای تصمیم گیری ومنبع الهام افکار انسانی می باشند. ماکس وبر با طرح سه نوع برجسته و آرمانی اقتدار (اقتدار سنتی ،کاریزماتیک و عقلائی قانونی )کمک زیادی به این دیدگاه استاندارد نمود. طبق این دیدگاه وقتی با ثبات ترین اوضاع وجود داشته باشد قویترین اقتدار نیز وجود خواهد داشت.
در تعریف بحران مشارکت می توان گفت: وقتی نخبگان حاکم تقاضاها و یا رفتار افراد و گروه هایی را نامشروع و غیر قانونی تلقی نمایند که خواستار مشارکت در نظام سیاسی اند، تعارضی روی می دهد . این تعارض را بحران مشارکت می نامند بحران مشارکت در شرایط متفاوتی می تواند روی دهد . اول اینکه نخبگان حکومتی ممکن است معتقد باشند که به تنهائی حق حکومت دارند و بر این اساس تقاضاهای مشارکت سیاسی دیگر گروههای اجتماعی را نامشروع پنداشته و رد می کنند به عنوان مثال پادشاهان و اشراف اروپا با این تصور که با تکیه بر حمایت های مذهبی ،حق تاریخی و صلاحیت اخلاقی خود ،حق حکومت دارند با هرگونه تقسیم قدرتی مخالفت می کردند.
همچنین وقتی نخبگان قسمت اعظم قدرت را در دست داشته و از دادن سهمی از قدرت سیاسی به گروه های اقلیت خواهان آن دریغ می ورزند زمینه های بروز بحران مشارکت فراهم می گردد.
دومین علت بروز بحران مشارکت گروه های پرتوقع اند که ممکن است در نهادهایی تشکل یابند که نخبگان حاکم، این نهادها را غیر قانونی و نامشروع قلمداد می کنند به عنوان مثال نخبگان حاکم در شماری از کشورهای توسعه نیافته این اصل را می پذیرند که شهروندانشان برای تاثیر گذاری بر سیاست عمومی می توانند سازماندهی شوند ولی در عین حال انجمن های قومی را نیز گونه هایی غیر قانونی ونامشروع از گروه بندی های سیاسی به حساب می آورند.
سومین علت عبارت است از اینکه نخبگان حاکم به دلیل غیر قانونی و نامشروع بودن
روش های بیان تقاضای مشارکت سیاسی ،این تقاضاها را غیر قانونی و نامشروع قلمداد کنند. به عنوان نمونه نخبگان حاکم در نظام های تک حزبی ممکن است فقط به افرادی اجازه مشارکت دهند که به حزب یا نهادهای تحت کنترل حزب بپیوندند.در تانزانیا و و یوگوسلاوی مشارکت سیاسی تشویق شده و گونه های اصلی اختلاف عقیده مجازدانسته شده است مادامی که در چارچوب سازمان حزب صورت پذیرد . اما در هر دو کشورمزبور مشارکت سیاسی حزبی خارج از نظام تک حزبی ممنوع است . بنابراین یک بحران مشارکت وقتی می تواند حل شده تلقی شود که بین نخبگان حاکم ،نخبگان معارض ومشارکت کنندگان در سیاست بر روی مشروعیت تقاضاها و اعتبار رویه ای نهادی (که برای این تقاضاها ایجاد شده اند ) توافق جدید حاصل شود به عنوان نمونه نتیجه یک بحران می تواند تشکیل تجمعات و راه اندازی اعتصابات باشد. همچین یک نظام سیاسی وقتی بحران مشارکت را حل کرده است که بین صاحبان قدرت و جویندگان آن (که در رویه ها،نهادهاو تقاضاها آن را می جویند) اجماع نظر یا توافق گسترده ای حاصل شود.
از نظر آنتونی اسمیت عوامل موثر در تشکیل یک قوم عبارتند ازهویتفرهنگی – اجتماعی وجود اجداد و نیاکان مشترک ،خاطرات تاریخی ،فرهنگ مشترک ،عنصر همبستگی (وحدت منافع) آنچه که برای قومیت از اهمیت حیاتی برخورداب اسات حس وابستگی به یک سرزمین مشخص ویژه است انچه برای قومیت مهمواست تملک سرزمین نیست بلکه حس پیوند دوجتانبه (مردم و سرزمین )حتی از مسافت های دور است(انتونی اسمیت ، ۱۳۷۷ ص۱۸۹-۱۸۶). نکته دیگر سابقه خیزش ها و تحرکات قومی است اقوامی که در تاریخ دیرینه خود؛ سوابق خشونت های قومی ایجاد حکومت های خود مختار و یا تجزیه جغرافیای و یا تنش های قومی را داشته نمد همیشه از یکم پتانسیل اماده برای رویایوی با حکومت برخوردارند و لذا رفتا جکومت ها نیز با چننی اقوامی متفاوت با دیگر اقوام است . پیشینه فرهنگ یو وجود اسطوره های درخشان در سابقه فرهنگی اقوام مختلف نیز در تعین رفتار قومی نقش قابل توجهی دارد .
همانگونه که پدیدههای جغرافیایی بر مظاهر زندگی جوامع تأثیرگذارند به همان میزان روابط سیاسی میان ملتها و دولتها را نیز تحت تأثیر قرار میدهند . (حیدری ، ۱۳۷۳ : ۴۳) البته در مورد میزان و نحوه تأثیرگذاری در میان محققان اجماع وجود ندارد، عدهای با بزرگ کردن نقش و تأثیر عوامل جغرافیایی در راهبردهایسیاسی بهیک جبرگرایی جغرافیایی معتقدند ولی نگاه برخی دیگر از محققان به اینمورد نگاهیبینابین است،به عبارت دیگر نه نقش عامل جغرافیا را رد میکنند و نه اینکه این نقش را محتوم و قطعی میدانند. بلکه معتقدند که تأثیر متغیرهای جغرافیایی بر قدرت ملی (و به طور خاص بحرانهای قومی) تأثیری تشدیدکننده و یا کاهش دهنده است و جغرافیا نمیتواند عامل اصلی بحرانهای قومی باشد بلکه می تواند مکمل عوامل دیگر تأثیرگذار باشد. در مورد مطالعات قومی در ایران باید متذکر گردید که در ایران گروههای گوناگون زبانی یا مذهبی که به آنها گروههای قومی گفته میشود، ملیتهای مشخصی نبوده و نیستند که از مناطق دیگر جهان به ایران مهاجرت کرده باشند، بلکه برعکس، این اقوام بخشهای جدایینشدنی جامعه بزرگتری بوده و هستند که در آن گروهای قومی بسیاری طی صدها سال کنار یکدیگرزندگی کردهاند و درطول مدتهای مدیدی تجربیات تاریخی و میراث فرهنگی واحدی بدست آورده اند. ( احمدی، ۱۳۷۹: ۵۱ ).
اما ماهیت و طبیعت در حال گذار بودن (در حال توسعه) جامعه ایرانی که همراه و همگام با چالشهای متنوع و مختلفی است و میتواند تنوع قومی موجود در ایران را تحریک کند. علاوه بر آن رقابتهای منطقهای آشکار و نهان کشورهای واقع در منطقه خاورمیانه و شبه قاره و قفقاز و نیز دخالتهای قدرتهای فرامنطقهای در امور منطقه به طور فعال، میتواند موضوع قومیتهای متنوع و متکثر را به عنوان اهرم تهدیدی علیه منافع و امنیت ملی کشور درآورد .
به طور کلی علل و عوامل و زمینههای بروز بحرانهای قومی در ایران را میتوان در چند عامل خلاصه کرد: (قنبری، ۱۳۸۳ : ۵۴ ـ ۵۲)
زمینههای سیاسی بحرانهای قومی ارتباط معکوس با قدرت حکومت مرکزی دارد. بدین نحو که :
× اولاً کاهش قدرت حکومت مرکزی در جوامع چند قومی بهترین بستر رشد ستیزههای قومی است.
× ثانیاً دوران گذار در جوامع چندقومی و ساخت نظام بین الملل به دو دلیل که عبارتند از:
۱- مشروعیت زدایی از نظام قدیم .
۲- سرشت در حال تغییر و تحول دوران انتقالی و اوج تجلی بحرانهای مشروعیت و نفوذ و مشارکت و توزیع بابروز چالشهای قومی همیشه همبسته است. ثالثاً به موازات زمینههای جدی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در داخل جوامع چندقومی به عنوان عامل ترغیبی در جلب حمایتهای فرامرزی، ابرقدرتها و قدرتهای بزرگتر و حتی منطقه ای در جهت حذف رقبا و دشمنان بین المللی خود از حربه قومیت ها سود می برند.
در این مورد دو عامل مهم مطرح میباشد :
-احساس محرومیت نسبی است که با خود نارضایتی و احساس غبن را به همراه دارد و این حسن را در میان قومیتها درونی میسازد، این احساس تودههای قومی را به عنوان یک مجموعه محروم و تحت ستم به قصد رفع محرومیت بر می انگیزاند .
-دومینعامل بحرانی قومی نخبگاناقوام هستند،این نخبگان با تهییج وتحریک احساسات فرهنگی خاص اقوامو بزرگکردن تمایزات با حکومت مرکزیبه بروز بحران دامنمیزنند.(مقصودی، ۱۳۸۰ : ۴۵۰) .
زمینههای اجتماعی بروز چالشهای قومی فراوان است . نحوه ترکیب، توزیع و حرکات جمعیتی گروههای قومی تاکنون به طیف وسیعی از منازعات قومی دامن زده است، اندیشه برتری قومی و نژادی موجب آسیب فراوانی به جوامع شده است . ساخت نابرابر اجتماعی در ایران که سابقهای تاریخی دارد و دردی ساختاری است از زمینههای بروز بحران قومی در ایران است .
موقعیت جغرافیاییناظر برچگونگی محل استقرار مکانهای جغرافیاییاست. موقعیتجغرافیایی مشخص مینماید که یک منطقه خاص در کجا واقع است ؟ از چه مزایایی بهرهمند است، چه کمبودهایی دارد و با چه مناطقی همجوار است ؟
موقعیت جغرافیایی به عنوان یکی از عوامل ثابت جغرافیایی در کنار وسعت خاک و و ضعیت توپوگرافیک در ارتباط با بحرانهای قومی، نقش ایجادی، بازدارندگی، ترغیبی و تحدیدی ایفا میکند. به طور مشخص برای قومیتها، موقعیت مناسب جغرفیایی، امکان طرح درخواستهای قومی را افزونتر مینماید، موقعیت مناسب از نظر قومیتها در ویژگیهای زیر تبلور مییابد: ( قنبری ، ۱۳۸۳ : ۵۴ )
ـ استقرار در حاشیه مرزها : فاصله مسافتی مانع از دسترسی سریع و کم هزینه دولت مرکزی به این مناطق میشود . در مقابل امکان مانور نیروهای گریز از مرکز را تقویت می نماید .
ـ وجود جمعیتی از هم تباران قومی و مذهبی در آن سوی مرز : استقرار جمعیتی مشابه به لحاظ مذهبی، زبانی و فرهنگی در آن سوی مرز ، پشتوانههای مناسبی را برای اقوام دو سوی مرز ایجاد کرده و بهرهگیری از امکانات فرامرزی و در صورت لزوم پناه گرفتن نزد یکدیگر
را فراهم می آورد .
ـ موقعیت مناسب توپوگرافیک: وجود ناهمواریها ، کوهها ، جنگلها ، رود ها و خط سیر مرزها ، امکان انجام عملیات پارتیزانی و تعقیب و گریز و استتار را برای گروههای قومی ناهمساز بهتر فراهم میکند . در مقابل نیروهای دولتی با مشکلاتی چون ناآشنایی به منطقه، معضل تردد و حمل و نقل، چگونگی عملیات پشتیبانی و آسیبپذیری سیاسی، تبلیغاتی (به جان خریدن مسئله نسلکشی و یا سرکوب اقلیتها که توسط گروههای قومی و یا حتی حامیان خارجی آنها به شدت در سراسر جهان تبلیغ میگردد) در معرض آسیبپذیری بیشتری هستند . مناقشات قومی در سالهای اخیر اکثراً در مناطقی بودهاند که از شرایط سه گانه جغرافیایی کم و بیش بهرهمند بودهاند .
امیل دورکهایم معتقد است که اعتقادات دینی یک قوم ،روح جمعی و وجدان اجتماعی آنها را شکل می دهد و این اساسا یک واقیعت اجتماعی است(استیوارت هیوز ، ۱۳۶۹ ص۱۵) از نظر وی دین مکانیسمی است که سازمان اجتماعی را حفظ کرده و یک نیاز اجتماعی محسوب
می شود(منوچهر خدایار ،بنیاد دین و جامعه شناسی نشر زوار ۱۳۴۲ص۵۵)حال اگر این مکانیسم و روح جمعی از سوی افراد و حکومت هامورد سرزنش و تهدید قرار گیرد مسلما با توجه به نقش اساسی و روحانی که در افراد بازی می کند باعث بروز چالش و بحران در آن حکومت خواهد شد.
۱ در این راستا شهر زاهدان را شهر هتفاد دو ملت نام نهادهاند.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر