1,118 views
عنوان :
تعداد صفحات :۱۹
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
در این مقاله مختصری از زندگی علامه طباطبایی و پارهای از کارهای بزرگ آن عالم ربانی بسنده میشود تا گوشهای از ابعاد فکری و شخصیتی ایشان بر ما آشکار گردد.
۱٫تفسیر المیزان: ۲٫ احیاء فلسفه در حوزهی قم ۳٫ تنقیح و نقد روایات بحارالانوار ۴٫ برقراری ارتباط با محافل و مجامع دانشگاهی
همچنین به رابطه علم و دین از دیدگاه علامه می پردازد.عقل و وحى به عنوان دو راه اساسى براى شناخت عالم هستى و موجودات خارج جهترساندن انسان به هدف اصلى ارتباط دارند و این دو راه در ارائه و نشان دادنمقصد و هدف معصوم مىباشند به شرط این که سالک این مسلک ضوابط و قوانین و شرائط راه )عقل وحى) را به خوبى رعایت کند.
علامه طباطبایی در این باره مىگوید:
تو باید تسلیم اخبار باشى اگر عقل و فهمت توانست آنها را درک کند، به آنهاایمان تفصیلى مىآورى و الا به آنها اجمالا ایمان مىآورى و عملشان را به خودشانبرمىگردانى (حتما مطالب حقى است که تو درک نکردهاى) مبادا که چیزى از اخبار رارد کنى، چرا که عقل تو ضعیف است چه بسا که از ناحیه معصومین صادر شده باشد وتو بد درک کرده باشى در این صورت خداوند را بر فراز عرشش تکذیب کردهاى آن چنانکه امام صادق علیهالسلام فرمود:
بدان که علوم ایشان عجیب و غریب است عقل ما به علوم ایشان قد نمىدهد، پس برما جایز نیست رد کردن آنچه از ایشان به ما رسیده است.
علامه طباطبائى در آثار مختلف به مباحث «عقل و دین» پرداخته و ضمن طرح قاعدهملازمه میان حکم «عقل و شرع» رابطه عقل و شرع را بیان کرده و بسیارى از شبهاترا در این زمینه مورد بررسى قرار داده است .
ایشان می نویسد:
عقل، وحى را اثبات مىکند و وحى، عقل را پرورش مىدهد،عقل قطعى به استنادقضایاى بدیهى و روشن، ضرورت وحى و اصل تحقق وحى و نبوت را ثابت مىکند و براىشناخت وحى، اعجاز را لازم مىداند و مابین معجزه با علوم غریبهاى چون سحر وشعبده و کهانت و قیافت و طلسم و جفر و اسطرلاب و… فرق جوهرى قائل است.
درمعجزه فعلى و قولى صاحب وحى شکست نمىباشد و به همین جهت همه صاحبان عقل را بهتحدى و مبارزه فرهنگى فرا مىخواند و وحى قطعى نیز حجیت ذاتى عقل قطعى را امضاءمىکند و تعلیمات خود را با ادله عقلى بیان مىکند و در امورى که عقل، به طورمستقل آن را درک مىکند با کوشش عقل قطعى مسائل بنیادى و اساسى مانند توحید ونبوت و معاد و سایر معارف کلى اثبات مىگردد و در امورى که عقل قادر به درک آننیست او را راهنمایى مىکند و پرورش مىدهد.
واژه های کلیدی: علامه طباطبایی، عقل، دین، وحی، علم
علامه طباطبایی: متفکری با آرمانهایی سترگ ۱
(برگرفته از مقدمهی دکتر نصر بر کتاب شیعه در اسلام) ۱
روزشمار زندگی ۱
ذکر پارهای از کارهای ماندگار علامه ۵
منش علامه در کلاس درس ۶
منش علامه در منزل ۷
علامه از نظر دیگران ۷
رابطه علم ودین از نظر علامه طباطبایی ۱۰
الف: معیار و ملاک و میزان بودن عقل ۱۰
ب: مصباح و چراغ نورانى بودن عقل ۱۰
ج: مفتاح بودن عقل نسبت به شریعت ۱۱
د: وحى به عقل نور مىدهد ۱۱
نحوه ارتباط عقل و وحى(علم ودین) از نظر علامه طباطبایی ۱۳
منابع: ۱۶
۱ مهر تابان، علامه سیدمحمدحسین حسینی تهرانی
۲ مقدمهی دکتر سیدحسین نصر بر کتاب شیعه در اسلام
۳ ویژه نامهی روزنامه شرق در سالگرد وفات علامه
۴ ویژه نامهی خبرگزاری مهر در سالگرد وفات علامه
این صفحه شرح قطرهایست از دریایی که سالها با سکوت و آرامش به خدمتی بسی اساسی به جامعهی اسلامی و ایرانی کمر همت بسته است و از آنجا که خود به مرتبهی وصال به حقیقت نایل آمده است مانند مشعلی نورانی اطراف خود را منور ساخته و راه پای بسیاری از شاگردان و ارادتمندان و خوانندگان آثار خود را از دور و نزدیک روشن ساخته و به حیات فکری و معنوی آنان روح و جهت و معنی بخشیده است.»
(برگرفته از مقدمهی دکتر نصر بر کتاب شیعه در اسلام)
سیدمحمدحسین که بعدها به علامه طباطبایی شهرت یافت در سال ۱۲۸۱ شمسی چندی پیش از امضای فرمان مشروطیت در شادآباد تبریز متولد شد. پنج سال بیشتر نداشت که از نعمت مادر محروم شد و مدتی بعد نیز پدرش به دیار باقی شتافت. وصی پدرشان اما مرد و زنی را برای نگهداری از محمدحسین و برادر خردترش، محمدحسن، به خدمت گرفته و ایشان را به مکتب روانه کرد. وی سپس تا سال ۱۲۹۶ به فراگیری قرآن و آثاری همچون گلستان، بوستان و تعلیم خوشنویسی پرداخت.
او بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی به مدرسهی طالبیهی تبریز رفت و تا سال ۱۳۰۴ به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول همت گماشت. به جهت ادامه تحصیل در علوم اسلامی وی رهسپار نجف اشرف گردید و بدین ترتیب فصلی نوین در زندگی سیدمحمدحسین جوان گشوده شد. حوزهی نجف در آن زمان در اوج اشتهار بود و علاقمندان فراگیری علوم اسلامی را از اقصی نقاط مرزهای جهان اسلام جذب مینمود و بر سر سفرهی درس اساتید بنام مینشانید.
محمدحسین علوم ریاضی را در نجف اشرف نزد آقا سیدابوالقاسم خوانساری که از ریاضیدانان مشهور آن زمان بود فراگرفت. ایشان همچنین دروس فقه و اصول را نزد استادان برجستهای چون آیتالله نائینی صاحب کتاب «تنبیهالامه» در زمان انقلاب مشروطیت، آیتالله اصفهانی و آیتالله کمپانی خواندند. در فلسفه نیز، ایشان نزد حکیم متأله آقا سیدحسین بادکوبهای تلمذ نمود. معارف الهیه و اخلاق و فقه الحدیث را نزد عارف والامقام آیتالله سیدعلی آقا قاضی طباطبائی آموخت و در سیر و سلوک و مجاهدات نفسانیه و ریاضات شرعیه تحت نظر و تعلیم و تربیت وی قرار گرفت. وی بعد از دریافت اجازهی اجتهاد از آیتالله نائینى، در سال ۱۳۱۴شمسى و در ۳۳ سالگى به علت تنگی معیشت و نرسیدن مقرری به زادگاه خود مراجعت نمود و ده سال در آنجا کوس اقامت افکند و به سامان بخشیدن وضعیت زراعت، کشاورزى و اصلاح و ایجاد باغها پرداخت. علامه در این خصوص چنین میگوید: «سال ۱۳۱۴ در اثر اختلال وضع معاش ناگزیر به زادگاه اصلی خود تبریز برگشتم و ده سال و خردهای در آن سامان بهسربردم که حقاً باید این دوره را در زندگی خود دورهی خسارت روحی بشمارم، زیرا در اثر گرفتاری ضروری به فلاحت از تدریس و تفکر علمی جز مقداری بسیار ناچیز باز مانده بودم و پیوسته با یک شکنجهی درونی به سر میبردم.»
شهریور ۱۳۲۰ رضاخان سقوط کرده و فضاى باز سیاسى در ایران به وجود آمده بود. همهی فرقهها و گروهها به فعالیت وسیع مشغول بودند. علامه طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز و در سال ۱۳۲۵ به قم عزیمت مینماید. علت این هجرت را میتوان در نقلقولی از ایشان از جانب یکی از شاگردانش دریافت: «وقتى از تبریز به قم آمدم و درس اسفار را شروع کردم، قریب به یک صد نفر در مجلس درس حضور پیدا مى کردند؛ حضرت آیتالله بروجردى رحمهاللهعلیه دستور دادند که شهریهی طلابى را که به درس اسفار میآیند قطع کنند. چون خبر آن به من رسید، متحیر شدم که خدایا چه کنم؟ اگر شهریهی طلاب قطع شود، این افراد بدون بضاعت که از شهرهاى دور آمدهاند و تنها ممر معاش آنها شهریه است چه کنند؟ و اگر من به خاطر شهریهی طلاب، تدریس اسفار را ترک کنم لطمه به سطح علمى و عقیدتى طلاب وارد میآید. در تحیر به سر میبردم، تا بالاخره یک روز که به حال تحیر بودم و در اتاق منزل از دور کرسى میخواستم برگردم، چشمم به دیوان حافظ افتاد که روى کرسى بود؛ آن را برداشتم و تفأل زدم که چه کنم؟ آیا تدریس اسفار را ترک کنم، یا نه؟ این غزل آمد:
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبهکاران کرده باشم بارها
توبه از مى وقت گل دیوانه باشم گر کنم
دیدم عجیب غزلى است؛ این غزل میفهماند که تدریس اسفار لازم و ترک آن در حکم کفر سلوکى است. همان روز یا روز بعد، آقاى بروجردى حاج احمد، خادم خود را به منزل ما فرستادند و پیغام داده بودند: ما در زمان جوانى در حوزهی علمیهی اصفهان نزد مرحوم جهانگیرخان، اسفار مى خواندیم ولى مخفیانه؛ چند نفر بودیم و خفیه به درس ایشان میرفتیم و اما درس اسفار علنى در حوزهی رسمى به هیچ وجه صلاح نیست و باید ترک شود! من در جواب گفتم: به آقاى بروجردى از طرف من پیغام ببرید که این درسهاى متعارف و رسمى را مانند فقه و اصول، ما هم خواندهایم و از عهدهی تدریس و تشکیل حوزههاى درسى آن برخواهیم آمد و از دیگران کمبودى نداریم. من که از تبریز به قم آمدهام فقط و فقط براى تصحیح عقاید طلاب بر اساس حق و مبارزه با عقاید باطلهی مادیین و غیرُهُم است. در آن زمان که حضرت آیتالله با چند نفر، خفیه به درس مرحوم جهانگیرخان مى رفتند، طلاب و قاطبهی مردم بحمدالله مومن و داراى عقیدهی پاک بودند و نیازى به تشکیل حوزههاى علنى اسفار نبود ولی امروزه هر طلبهاى که وارد دروازهی قم مىشود با چند چمدان پر از شبهات و اشکالات وارد مىشود و باید به درد طلاب رسید و آنها را برای مبارزه با ماتریالیستها و مادیین بر اساس صحیح آماده کرد و فلسفهی حقهی اسلامیه را بدانها آموخت و ما تدریس اسفار را ترک نمىکنیم. ولى در عینحال من آیتالله را حاکم شرع مىدانم، اگر حکم کنند بر ترک اسفار مسئله صورت دیگرى به خود خواهد گرفت». علامه در ادامه اضافه میکنند: «پس از این پیام آیتالله بروجردى دیگر به هیچ وجه متعرض ما نشدند و ما سالهاى سال به تدریس فلسفه از شفاء و اسفار و غیره مشغول بودیم».
با هجرت به شهر قم، آن عالم والامقام به سامان دادن کارها و پروژههای سترگ خویش دست یازید. این دوران مشحون از سعی وافر علامه در امر پژوهش و تحقیق، تدریس، تربیت شاگردان متعدد و ایجاد ارتباطات مؤثر با محافل علمی و دانشگاهی خارج از حوزه میباشد. سرانجام در اوج درگیرىهاى سیاسى پس از انقلاب در ۲۴ آبان ۱۳۶۰ به سراى جاودانگى کوچ کرد. روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
در طول عمر پربرکت خویش علامه به انجام کارهای شگرفی همت گماشت که از عمق نگاه استراتژیک او نشان داشت. هرچند بنابر قول دکتر شایگان، علامه خودش بزرگتر از آثارش بود، لیکن در این مجال مختصر به ذکر پارهای از کارهای بزرگ آن عالم ربانی بسنده میشود تا گوشهای از ابعاد فکری و شخصیتی ایشان بر ما آشکار گردد.
تفسیر المیزان: بیشک این تفسیر از بزرگترین کارهای علامه میباشد که به دنبال بیست سال تلاش و کوشش بیوقفهی ایشان به ثمر نشسته و امروزه دوستداران و علاقمندان قرآن از آن توشهها برمیچینند و نکتهها میآموزند. عمدهترین ویژگی المیزان همانا تفسیر قرآن با خود قرآن است.
احیاء فلسفه در حوزهی قم: علاوه بر احیاء فلسفه و تدریس منابع متعدد فلسفی، علامه کتب مختلفی را در این زمینه به نگارش درآورد که بدایه الحکمه، نهایه الحکمه و اصول فلسفه و روش رئالیسم از آن جملهاند.
تنقیح و نقد روایات بحارالانوار: آیتالله سیدمحمدحسین حسینى تهرانى نقل میکند که «ایشان تا جلد ششم از طبع جدید (بحارالانوار) را تعلیقه نوشتند، لیکن به لحاظ یکى دو تعلیقهاى که صریحاً در آنجا نظر علامه مجلسى را رد کردند، این امر براى طبقهاى که تا این اندازه حاضر نبودند نظریات مجلسى مورد ایراد واقع شود خوشآیند نشد؛ و متصدى و مباشر طبع بنا به الزامات خارجیه، از ایشان تقاضا کرد که در بعضى از مواضع قدرى کوتاهتر بنویسند و از بعضى از ایرادات صرفنظر کنند. علامه حاضر نشدند و فرمودند: در مکتب شیعه ارزش جعفربنمحمدالصادق از علامه مجلسى بیشتر است و زمانى که دایر شود به جهت بیانات و شروح علامه مجلسى ایراد عقلى و علمى بر حضرات معصومین علیهمالسلام وارد گردد، ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسى بفروشیم. و من از آنچه به نظر خود در مواضع مقرر، لازم مىدانم بنویسم؛ یک کلمه کم نخواهم کرد. لذا بقیهی مجلدات بحار بدون تعلیقهی علامه طباطبایى طبع شد و این اثر نفیس فاقد تعلیقات علامه گردید.»
برقراری ارتباط با محافل و مجامع دانشگاهی: استاد دامنه تلاشهای خود را به مرزهای حوزه منحصر نساخت و به قول دکتر سیدحسین نصر از خود اثر عمیقی نه تنها در طبقهی روحانیت بلکه در عدهای از طبقهی متجدد و تحصیلکرده در غرب به جا گذارد. استاد دو کتاب «شیعه در اسلام» و «قرآن در اسلام» را به درخواست پرفسور مورگان (Kenneth Morgan) از دانشگاه کولگیت آمریکا (Colgate University) جهت معرفی شیعه به مردم مغرب زمین به رشتهی تحریر درآورد. همچنین مصاحبات و مجالسات متمادی ایشان با هانری کربن (Henry Corbin) که پاییز هر سال با حضور تعدادی دیگر از فضلاء و اندیشمندان صورت میگرفته نشان دیگری از اهمیت برقراری ارتباط با محافل دانشگاهی در نزد ایشان میباشد.
یکى از شاگردان ایشان این گونه نقل میکند: «من در حدود سى سال با استاد حشر و نشر داشتم. به یاد ندارم که در طول این مدت حتى یکبار عصبانى شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچکترین سخن تندى یا توهینآمیزى را بر زبان جارى سازد. خیلى آرام و متین درس مى گفت و هیچگاه داد و فریاد نمىکرد، خیلى زود با افراد انس مىگرفت و صمیمى مىشد. با هرکس حتى کوچکترین فرد طلاب چنان انس مىگرفت که گویا از دوستان صمیمى او است. گاهى که به عنوان استاد مورد خطاب قرار مىگرفت مىفرمود: این تعبیر را دوست ندارم ما اینجا گرد آمدهایم تا با تعاون و همفکرى، حقایق و معارف اسلامى را دریابیم. استاد بزرگوار بسیار مودب بود، به سخنان دیگران خوب گوش مىداد، سخن کسى را قطع نمىکرد و اگر سخن حقى را مىشنید تصدیق مىکرد، از مباحثات جدلى گریزان بود ولى به سئوالها، بدون خودنمایى پاسخ مىداد».
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .