عنوان :
تعداد صفحات : ۷۸
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
تحقیق شامل چهار فصل تحت عنوان دستگاه بینایی و دیدن در عکاسی – خواستگاه عکاس، گزینش کادر و زیبایی شناسی عکس می باشد.
انسان در بسیاری از موارد در جریانهای اجتماعی و به طور روزمره ناخواسته شاهد رویدادها واتفاقاتی است که به چشم میآیند و خوشایند نیست. و این غیرارادی است. آدمی نمیتواند عنصر بینایی خود راببندد و نتواند ببیند، بنابراین طبع انسان زیبا پسند و بدنبال رؤیت زیباییها است. عامل بینایی که چشمهای انسانهستند میتوانند گویای درونیت انسانها باشند، و بدنبال رؤیت زیباییها است. عامل بینایی که چشمهای انسان هستندمیتوانند گویای درونیات انسانها و شاهد جهان بیرون باشند.
اینکه انسان به عنوان یک هنرمند (نقاش، ادیب، شاعر، فیلمساز) چگونه دیدن را تجربه و تبدیل به یک اثر هنریمیکند فرآیندی را بر عهده می گیرد. در مورد عکاسی که بوسیله یک وسیله مکانیکی تحت عنوان دوربین و مقداریمواد خام نگاتیف و در دوربینهای دیجیتالی بدون استفاده از نگاتیف به جهان بیرون از خود نگاه میکند از طریق یک کادرکوچک تحت عنوان ویزر که برروی دوربین تعبیه شده است، و لنزهایی که میتوانند جهان را هم به شکل واقعی و همدگرگونیهایی در آن بوجود بیاورند و فرمش را تغییر دهند و به چشم عکاس از طریق ویزر برسانند.
زمانیکه عکاس با ابزارش در مقابل جهان بیرون قرار میگیرد، آنچه را که پشت ویزر میبیند با آنچه که چشم در واقعمیبیند تفاوت دارد در بسیاری از مواقع عکاسها فکر میکنند که آنچه را از طریق ویزر میبینند همان چیزی است کهبدون دوربین به آن نگاه میکنیم. چشم انسان ابزار کاملیست با ویژگیهای فیزیولوژیکی که دارد نوع نگاهش نسبت بهلنزها و دوربینهای عکاسی متفاوت است. اگرچه ابزار معاصر در زمینه عکاسی بسیاری از سوژههایی را که انسان بهچشمش نمیآید توانسته به ما نشان دهد. مثل: لنزهای ماکرو. این لنزها در عکاسیهای ماکروفتوگرافی یا میکروفتوگرافیمورد استفاده قرار میگیرند. یا دوربینهای ماهوارهای که تصویرهایی که انسان در حالت عادی نمیتواند مشاهده کند بهچشم ما میرساند.
. عکاسان هنگام ثبت عکسهای خود به جهان بیرون از دوربین و یا به تعبیری به جهان رودرروی دوربین از طریق اندیشه درونی و عنصر بینایی یعنی چشمها دست می یابند. هنر عکاسی هنر عینی است و در مرحله رؤیت، عکاس تصویر خود را ثبت می کند – در این فرآیند چشمها عمل نمی کند بلکه جهان، جهان عکاس که همان گذشته، حال و تجربیات و نحوه اندیشیدن اوست که در سطح عکسها مؤثر است. مبنای این تحقیق نظری بر دو مسئله دستگاه بینایی و لحظه رویت و گزینش کادر و ثبت تصویر استوار است.
واژه های کلیدی: عکاسی ، دستگاه بینایی ، خواستگاه عکاس، گزینش کادر ، زیبایی شناسی عکس
پیشگفتار: ۱
مقدمه ۳
عکاسی ۴
فصل اول: ۸
دستگاه بینایی ۸
ژاک لکان ۱۳
۱-۱- لحظهی رویت – چگونگی دیدن از دیدگاه ژاک لکان ۱۴
چشم روشنایی ۲۸
رولان بارت ۳۴
۲-۱- روئت عکاسی از دیدگاه رولان بارت ۳۶
فصل دوم: ۴۳
دیدن در عکاسی – خواستگاه عکاس ۴۳
فصل سوم: ۵۸
گزینش کادر ۵۸
۲-۳- ثبت عکس – فنون عکاسی ۶۰
فصل چهارم: ۶۲
زیبایی شناسی در عکس ۶۲
فهرست اعلام: ۷۲
فهرست منابع و مآخذ: ۷۴
۱) حرکت نور در زمان
light moving in time
William.C.Wess university of california press 1992
۲) دوربین – چشم، دیالکتیک یک استعاره
The camera – Eye. Dialecties of a mataphore.
۳) مبانی چشم پزشکی – دکتر محمد علی جوادی – انتشارات تیمورزاده.
۴) [Barthes, Rolan] باروت رولان بارت – فوکرو – آلتوسر – ترجمه =پیام یزدانجو چاپ اول ۱۳۷۹ نشر مرکز
۵) راهنمای ادراک – نوشته آرام بونیتون
Hand book of Perception
۶) Le Seminarie نوشته ژاک لکان
۷) تاریخ سینمای هنری – الریش گرگور و اونوپاتالاس ترجمه دکتر هوشنگ طاهری – انتشارات ماهور
۸) An American Century of Phitography From Dry-PIATE TO DIGITAL. چاپ ۱۹۹۹٫
۹) پایان نامه چشم – دوربین دیالکتیک یک استعاره. نگارنده: عبدالخالق طاهری. استاد راهنما: شهاب الدین عادل. استاد مشاور: اسماعیا بنی اردلان
مطلبی که به دنبال می آید، رساله نظری نگارنده است. این تحقیق به بررسی نگاه، جایگاه دیدن و فرآیند بینایی در هنر عکاسی می پردازد.
از گذشته تا کنون برای نگارنده این سوال مطرح بود که عکاس به عنوان هنرمند چگونه جهان رودرروی خود را گزینش میکند. این دغدغه از ابتدای تحصیل ذهن مرا به خود مشغول کرد. در سال آخر تحصیل هنگامی که جهت انتخاب پروژه پایاننامه به استاد راهنمایم رجوع کردم، موضوع خود را به ایشان گفته و ایشان عنوان نگاه و معنا در عکاسی را برای من انتخاب کردند و از من خواستند تا به مطالعه این موضوع بپردازم. پس از یافتن چند منبع و پیگیری در مورد چند عکاس و چند نظریه پرداز در حوزه هنر و عکاسی موضوع پیشنهادی را پذیرفتم و شروع به فعالیت کردم.
رساله مذکور دارای بحث بنیادی و نظری است. عکاسان هنگام ثبت عکسهای خود به جهان بیرون از دوربین و یا به تعبیری به جهان رودرروی دوربین از طریق اندیشه درونی و عنصر بینایی یعنی چشمها دست می یابند. هنر عکاسی هنر عینی است و در مرحله رؤیت، عکاس تصویر خود را ثبت می کند – در این فرآیند چشمها عمل نمی کند بلکه جهان، جهان عکاس که همان گذشته، حال و تجربیات و نحوه اندیشیدن اوست که در سطح عکسها مؤثر است. مبنای این تحقیق نظری بر دو مسئله دستگاه بینایی و لحظه رویت و گزینش کادر و ثبت تصویر استوار است.
تحقیق شامل یک چکیده، پیشگفتار و مقدمه ای در باب عکاسی و چهار فصل تحت عنوان دستگاه بینایی و دیدن در عکاسی – خواستگاه عکاس، گزینش کادر و زیبایی شناسی عکس می باشد. در پایان یک فهرست منابع و مآخذ و یک گزارش عملی درج شده است. نگارنده خود معتقد است که این دو مقاله نظری پیچیده، اما در عین حال مهماند. نظریه ژاک لکان در باره فرآیند بینایی و نظریه رولان بارت در زمینه عکاسی همچنان برای من سنگین، اما قابل احترام است. بدیهی است می بایستی حوزه مطالعات دانشجویان عکاسی و همچنین خودم گسترش یابد تا این گونه موارد را بیشتر درک کنیم.
در پایان هیچ ادعایی در کامل بودن این تحقیق ندارم و امیدوارم در پژوهشهای بعدی بیشتر در باره عکاسی فرا گیرم.
اندیشه انتقادی در باب عکاسی در سدهی بیستم، بحثهایی در قبال قبول عکاسی به عنوان یک شکل هنری درابتدای این قرن، آثاری در باره تأثیر عکاسی بر رسانههای هنری قدیمیتر، تحول تاریخ این رسانه و آثار اخر نویسندگان و در راستای ارائهی نظریهی در باره این راسانه را در بر میگیرد.
بسیاری از آثار متأخر در زمینه عکاسی معطوف به جریانهای گوناگون اندیشهی پسیمدرن در راستای شالودهشکنیمدرنیسم در هنر است.
در نظر نویسندگان و هنرمندانی که این آثار اخیر را عرضه کردهاند، پسی مدرنیسم را بحرانی در فرآیند بازنمایی غربتعریف کرد و عکاسی نقش بسیار مهمی ر در آن ایفا کرده است.
بسیاری از نظریهپردازان مطرح حوزهی عکاسی را به خاطر سرشت بینا رشتهاییاش مورد توجه قرار میدهند. شاید تنها خصلت غالب این رسانه انعطافپذیریاش باشد. این نکته با کاربردهای گوناگون این رسانه در عرصه فرهنگروشن میشود. کاربردهایی که تنها بخش اندکی از آنها وجهی هنری دارند.
نخستین تاریخ جامع عکاسی بو مونت نیوهال بود. به عنوان کاتالوگ نمایشگاهی در «موزه هنر مدرن» با نام «عکاسی: ۱۹۳۷-۱۸۳۹» نوشته بود، نقش بسیار مهمی در مورد پذیرش قرارگرفتن عکاسی به عنوان یک شکل هنری مشروع ایفاکرد.
در اوایل سده بیستم، شکافی میان دو گونه عکاسی در آمریکا پدید آمد؛ گونهیی که از خصلت اجتماعی این رسانه بهرهمیگرفت و گونهئی که با برداشت نابگرایانهی عکاسی «هنری» همخوان بود.
این شکاف موجود میان عکاسی هنری و عکاسی مستند رویارویی دو اسطورهی عامیانه یکی نمادگرا و دیگریواقعگراست.
در کار نابگرایان، از آن جا که هنر بیان حقیقت درونی به شمار میرود عکاسی یک نهان بین است. اما در عکاسیمستند عکاس یک شاهد و عکس گزارشی از حقیقت تجربی است.
در اروپا عکاسان اجتماعی، کارشان را بر پایهی واقع گرایی طبقاتی استوار کرده بودند. والتر بنیامین از نخستیننظریهپردازانی بود که در بستری سیاسی در باره عکاسی دست به قلم برد.او تأثیر تکنولوژی بر شاخههای مختلف هنررا مورد توجه قرار داده است. با تکثیر مکانیکی که به واسطه عکاسی امکانپذیر شد اقتدار اثر هنری، یا به تعبیر بنیامین«هاله»ی بیهمتای آن از بین میرود. حال انبوه نسخههای بدل جای نسخهی اصل را میگیرد. یکی از عمیقترین عواقب تکثیر مکانیکی برای هنر که بنیامین در مقابله خود به آن پرداخته رسیدن به این تصور میباشد که هنر دیگر مبتنیبر آئین نبوده، بلکه بر پایهی سیاست استوار شده است. اساس این تصور را کاهش فاصلهی موجود میان بیننده و اثرهنری تشکیل میداد. با افزایش دسترسپذیری اثر هنری، ارزش آئینی آن کاهش مییابد.
سرآغاز اندیشهی پسیمدرن در هنر را میتوان در ساختارگرایی و پساساختارگرایی به ویژه در نوشتههای رولان بارت یافت. نوشتههای بارت اهمیت خاصی در زمینهی عکاسی و تکوین یک «نظریهی عکاسی» دارند. بارت در مقالهی «پیامعکاسانه» (۱۹۶۱) «نوع» خاصی از عکاسی یعنی عکاسی مطبوعات را مورد بررسی قرار میدهد. جریانهای تازه دنیای هنردر اواخر دههی هفتاد عکاسی را در محور نقدهای خود بر مقولهی «بازنمایی» قرار دادند. این روی کرد متخصصان هنرمفهومی به عکاسی در اواخر دههی شصت و در دههی هفتاد، اساساً از اشتیاقی مدرنیستی به خلق هنری نشأتمیگرفت که برداشتهای سنتی از ماهیت هنر را متزلزل میسازد.
دامنهی تأثیرگذاری هنر مفهومی حوزههای سنتیتر عکاسی را نیز فرا گرفت. اگرچه عکاسی به عنوان یک شکل هنریمدرنیستی پذیرفته شده بود، مقتضیات این هدف، یعنی خلوص و خودآئینی عکاسی به عنوان یک رسانه، دیگر از جملهمسائل مطرح در دنیای هنر به شمار نمیرفتند. جالب آن که توجه فزاینده به این رسانه به نوبهی خود ارزش اقتصادیآن در دنیای هنر را افزایش داده است. محوریتیابی عکاسی به این معنا است که عکاسی دیگر چون گذشته در دنیای هنر غریبه نیست. در دههی هشتاد دنیای هنر به طرز فزایندهیی به عکاسی به عنوان راهی برای برقراری تماس تازهیی باامور اجتماعی و درنتیجه به عنوان وسیله برای جانبخشی دوباره به کالبد هنر توجه نشان داد. عکاسی در اکثر آثار ایندوره محملی برای نقد محسوب میشود؛ آثار اولیه سیندی شرمن معطوف به راهیابی به نوع نگاه عکسهای فیلمهایهالیوودی به منظور افشای ایدئولوژی عامل در آنها بود.
در دهه نود، جاناتان کرری (۱۹۹۰) با مردود دانستن روایت خطی پیشرفت فنی که از «اتاقِ تاریک» (کامرا آبسکورا)آغاز شده به عکاسی امروزی میانجامد، سرمشق تازهیی برای تفکر در باب عکاسی در چهار چوب چشمانداز غرب ارائه میکند. نظری در اوایل سدهی نوزدهم را نشان میدهد که طی آن راستای بحث از نورشناسی هندسی بهبرداشت فیزیولوژیکی از بینایی معطوف میشود. در گزارشهای تاریخی پیشین از سیر تحولات عکاسی «اتاق ِتاریک» به عنوان الگوی دوربینهای امروزی مورد توجه قرار میگیرد اما او در بحث خود این طرز فکر را کنار می گذارد وسرمشق جدید او تازه ترین جهتگیریهای رسانهی عکاسی به سوی فنآوریهای رایانهای است.
قسمتهای اصلی چشم انسان مشخص شده است. نور از طریق قرنیه شفاف وارد چشم میشود. مقداری نوری که وارد چشم میشود، تابع قطر مردمک است، سپسعدسی، نور را برروی سطح حساس به نام شبکیه متمرکز میسازد عدسی چشم تقریباً همانند عدسی دوربین کارمیکند. انقباض و انبساط مردمک بوسیله دستگاه عصبی خودمختار تنظیم میشود. بخش پاراسمپاتیک تغییراتاندازه مردمک را بر حسب تغییرات میزان روشنایی کنترل میکند. (همانند دیافراگم دوربین عکاسی) بخش سمپاتیکنیز اندازه مردمک را کنترل میکند، و در شرایط هیجانی شدید، چه خوشایند یا ناخوشایند، موجب باز شدن مردمکمیشود. حتی تحریکات هیجانی خفیف نیز، اندازه مردمک را به گونهای منظم تغییر میدهد.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .