تحقیق اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

تحقیق اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس

تعداد صفحات : ۲۵۱

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

مقاله حاضر به بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس می پردازد.

نظریه مارکس درباره طبقات اجتماعی بدن گونه است که  ساختمان طبقاتی جامعه که از طبقات حاکم و محکوم تشکیل می شود ، همراه و بر اساس شکل تولید است. نزاع بین طبقات ، تعیین کننده ی روابط اجتماعی انسانها است . بطور اخص طبقه حاکم که موقعیتش مدیون تملک و تصاحب و کنترل وسایل تولید است ، تمام زندگانی اخلاقی و و معنوی مردم را هم به شیوه های موذیانه ای کنترل می کند . به نظر مارکس قانون و دولت ، هنر و ادبیات ، علم و فلسفه همه و همه به صورت کم و بیش مستقیم در خدمت منافع طبقه حاکم هستند .

همچنین آن چه جامعه شناسی مارکس را از جامعه شناسی (( بورژوایی)) روزگار وی متمایز می سازد تأکید مارکس در دگرگونی اجتماعی است . تمام دانش اجتماعی مارکس در ارتباط با این اندیشه قرار داشت که جامعه اساساً بی ثبات و در حال تحول است و به عنوان یک ساختار منسجم یا مجموعه ای از ساختارهای منسجم قابل شناخت نیست .

تئوری انقلاب مارکس نهایتاً از مدل جدلی وی در موردجامعه استنتاج می شود . یک مدل جدالی براین فرض پایه می گیرد که وجه مشخصه جامعه مبارزه مداوم میان گروه هاست . این مدل اساساً مدلی است که در آن (( تخاصم و جدال بر حسب روابط اجتماعی واقعی و مشخص تبیین می شود . با تجزیه و تحلیل انواع خاص روابط اجتماعی می توان دریافت که چرا موقعیت های انقلابی بروز می کنند . با افزون قضایای ویژه مارکس به این مدل است که تئوری انقلاب مارکس به دست می آید .مارکس می گفت جامعه بر پایه ساختار اقتصادی یا وجه تولید خاص خود استوار است . از همین رو مکرراً از مارکس به عنوان یک جزمی گرای اقتصادی یاد می شود و این نظر گاهی است که چنان که خواهیم دید ، محتملاً نمایانگر ساده سازی مفرط موضع مارکس می باشد . وی می گفت :انسانه در طول حیات خویش وارد روابط معینی می شوند که ضروری و مشتق از اداره آنهاست [ یعنی ] روابط تولیدی ای که با مرحله معینی از توسعه نیروهای تولیدی مادی آنها مطابقت دارد . جمع کل این روابط تولیدی ، ساختار اقتصادی جامعه یعنی شالوده حقیقی ای تشکیل می دهد که روی آن یک روبنای حقوقی و سیاسی بر پا می شود و از اشکال معینی از آگاهی اجتماعی نیز با آن مطابقت دارد .بنابر این هر جنبه از اجتماع را باید بر حسب این که چگونه ساختار اقتصادی را در خود منعکس می سازد مورد بررسی قرار دارد . مارکس متوجه بود که در جامعه عوامل دیگری غیر از ساختار اقتصادی هم وجود دارد که می تواند به عنوان عامل تشکیل دهنده آگاهی فرد در جامعه به حساب آید . برای نمونه ، دولت را می توان چنان عامل را تصور کرد که به روح وروان اعضای جامعه شکل می بخشد .

      ولی مارکس تلقی دولت به عنوان ساختاری جدا و مستقل را باطل میداند .[ به عقیده وی ] حتی دولت هم چیز بیش از انعکاسی از ساختار اقتصادی نیست .

   نکته دوم در شیوه تجزیه و تحلیل مارکس ، تفکیک جامعه به طبقه هاست ، به گفته آوینری (( از دید مارکس عامل تعییین کننده در تشکیل جامعه سیاسی ، تمایز طبقاتی است)). در تحلیل مارکس طبقات بازتاب مالکیت سرمایه اند : آنان در جامعه صاحب سرمایه اند طبقه حاکم و ومسلط را تشکیل می دهند و آن دسته که هیچ سرمایه ای از خو ندارند  طبقه تحت سلطه و استثمار شده را . بنابراین دولت و سرمایه در ارتباط تنگا تنگ با هم قرار دارند . بر اساس نظر مارکس ، دولت بازتاب روابط مالکیت و بنابراین بازتاب اختلافاتی طبقاتی است . دولت ابزار طبقه حاکم بر استیلا و استثمار است : عملاً وسیله خشونت و کنترلی است که استفاده از آن تنها برای طبقه حاکم مجاز است .

 از نظر مارکس حرکت تاریخ ، نوعی تحول انقلابی است . همان گونه که مطرح شد پایه اساسی هر جامعه را شیوه تولید و آرایش طبقات آن تشکیل می دهد. شیوه تولید در دوران باستان ، کاربرده بود . برده در آن دوران کالایی قابل انتقال از یک مالک به مالکی دیگر بود . در عصر  فئو دالیته ، سرف به زمین وابسته بود ولی جزو اموال زمین دار محسوب نمی شد . وی دستمزدی از مالک زمین دریافت نمی کرد بلکه ، برعکس این زمین دار بود که از وی باج می گرفت . در عوض باج ، به سرف اجازه داده می شد مقداری از غذایی را که خود کشت می کرد برای خویش نگهدار . در جامعه بورژوایی نو ، کارگر (( نه به ملک تعلق دارد و نه به زمین ، ولی هشت ده، یا پانزده ساعت از زندگی روزانه وی به کسی تعلق دارد که آن ساعت را خریداری می کند )) عملاً کارگر بخشی از وجود خویش را به مثابه یک کالا به سرمایه دار که صاحب ابزار تولید است می فروشد.

    بنابراین هر عصر و دوره خاصی بر اساس وجه تولید آن دوره سه دوره ای که مارکس مشخص ساخته است از این قرار است :

۱-    دوران باستان که در آن شیوه تولید ، کار برده بود

۲-    جامعه فئودالی که در آن شیوه تولید ، کار سرف بود.

۳-    جامعه بورژوازی نو که در آن شیوه تولید عبارت از کار در قبال مزد است .

پس برای مارکس (( یک انقلاب اجتماعی عبارت است از تغییری در وجه تولید به همراه تغییر متعاقبی در کلیه عناصر فرعی بافت اجتماع)) . انقلاب به حرکت یاگذار از یک عصر خاص به عصر جدید بعدی اشاره دارد . هر چند مارکس اصطلاح (( انقلاب ))را برای هر قیامی به کار برده است ولی معنای اصلی این واژه را باید در اندیشه تغییر شیوه تولید که مشخصه هر عصری است یافت .    به ظاهر ، مارکس درباره زمان وقوع انقلاب  نسبتاً صراحت داشته است . وی می گفت :(( یک نظم اجتماعی هرگز پیش از رشد همه نیروهای تولید که در آن نظم ، محلی از اعراب دارند فرو نخواهد پاشید ؛ و روابط جدید و برتر تولید هیچ گاه پیش از آن که مادی موجودیت  آنها در درون جامعه کهن به حد کامل نرسد به منصه ظهور نخواهد رسید)) . این عبارت برای پژوهشگران انقلاب در سنت مارکس ، به نحو خاصی مشگل آفرین شده است و این نکته ای است. کافی است یاد آور شویم که ظاهراً مارکس حقیقی اذعان دارد که انقلاب پیش از وجود همه شرلیط خاصی که وی مشخص ساخته است وقوع نخواهد یافت .

واژه های کلیدی: مارکس،انسان، زیربنا و رو بنا، از خود بیگانگی، مالکیت، تئوری انقلاب، طبقات

فهرست مطالب

فصل اول
زندگینامه    ۲
انسان شناسی    ۸
انسان و کار    ۱۴
انسان و آگاهی    ۱۷
روبنا و زیربنا    ۲۰
تقابل زیربنا و روبنا    ۲۷
فصل دوم
طبقات و دیالکتیک مارکس    ۳۲
نظریه مارکس درباره طبقات    ۳۴
طبقه کارگر یا پرولتاریا    ۴۵
طبقه متوسط    ۵۱
طبقه حاکم و آرمانهای طبقه حاکم    ۵۲
طبقه در خود و طبقه برای خود و جامعه بی طبقه    ۵۴
تقابل طبقه در خود و طبقه برای خود    ۵۹
مارکس و تضاد طبقاتی    ۶۲
مارکس و نقد طبقه متوسط    ۶۶
مفاهیم جایگزین    ۶۹
فصل سوم
مفهوم از خود بیگانگی    ۷۹
کار و از خود بیگانگی    ۸۶
غفلت مارکس از کنش آگاهانه    ۹۱
طلوع مالکیت و قشربندی    ۹۶
انواع مالکیت از نظر مارکس    ۹۷
مراحل تکامل    ۹۷
مراحل تکامل خاص و عام از نظر مارکس    ۱۰۲
فصل چهارم
پیشینه ها، عوامل و شرایط انقلابات    ۱۰۴
تئوریهای تبیین کننده پیدایش انقلاب    ۱۰۵
ابعاد تحول انقلاب    ۱۱۸
تئوریها و مدلهای تحلیل انقلاب    ۱۵۷
فصل پنجم
جامعه شناسی مارکسیستی و انقلاب مالکیت خصوصی    ۱۶۵
جنگ طبقاتی و نقش تاریخی طبقه پرولتر    ۱۶۶
عوامل و شرایط و مبشرین انقلاب    ۱۶۷
فقر و انقلاب    ۱۶۸
تاریخ و مبارزه طبقاتی    ۱۶۹
تئوریهای مارکسیستی انقلاب    ۲۰۶
فصل ششم
مدل تئوری مارکس در باب انقلاب    ۲۲۲
تئوری انقلاب مارکس    ۲۲۶
از خود بیگانگی    ۲۳۴
آگاهی طبقاتی    ۲۳۷
فرجام انقلاب    ۲۴۱
منابع و مآخذ    ۲۵۱

زندگینامه مارکس

مارکس در پنجم ماه مه ۱۸۱۸ در تری یر شهری باستانی و کلیسایی در منطقه راین آلمان متولد شده پدر و ماردش از اخلاف خاخامهای یهودی بودند نام خانوادگی او مردخایی بوده است و پیش از مارکس مارکوسن ـ پدر مارکس هاینریش در سال ۱۸۱۷ برای مصون ماندن از انفصال یهودیان از خدمات دولتی به کیش مسیحیت لوتری گرویده بود .

منطقه راین که زیر تأثیر انقلاب فرانسه بود اگرچه در سال ۱۸۱۵ به پادشاهی ارتجاعی پروس پیوسته بود به لحاظ اقتصادی و سیاسی بصورت پیشرفته ترین بخش آلمان باقی ماند.

هاینریش مارکس حقوقدانی موفق و لیبرالی معقول و با ایمان عمیق به نیروی خرد نوه بزرگش اسوه او بود یک فرانسوی که از صمیم قلب به ولتر و روسو ارادت می ورزید توصیف کرد . رابطه پسر و پدر صمیمانه بود و مارکس عکس از پدر داشت که تا آخر با خود به گور برد .

دوران تحصیل :

ابتدایی و متوسطه ۱ مارکس که در خانواده ای مرفه از طبقه متوسط پرورش یافته بود . دوران دبیرستان را در تری یر گذراند وآموزش لیبرالی با تأکید بر ادبیات کلاسیک یونانی و لاتین طی کرد. در دوره متوسطه دانش آموزی برجسته نبود و نشانه ای از عظمت در او مشاهده نشد . در این دوران وست فالن پدر زن مارکس بر او اثر زیادی گذاشت و او را با آثار شکسپیر و هومر آشنا ساخت .

دوره تحصیلات دانشگاهی :

مارکس در سال ۱۸۳۵ برای تحصیل حقوق به دانشگاه بن رفت و زندگی مرفه پدر زمینه ای برای تحصیل او فراهم ساخت و این دوران مارکس مانند دوستانش مرتب مشروب می خورد و بدهکاری به بار می آورد و به دعوا و زد و خورد می پرداخت و حتی به جرم عربده کشی شبی را در زندان گذرانید . مارکس در ایام تعطیلی تابستان ۱۹۳۶ عاشق ینی وستفالن شد که ۴ سال بزرگتر از مارکس ولی از نظر زیبایی شهره شهر بود که به علت مخالفت خانواده وی با این وصلت ازدواج آنها تا ۱۹ ژوئن ۱۹۴۳  به درازا کشید۲ .  در سال ۱۸۳۶ مارکس به قصد ادامه تحصیل حقوق به دانشگاه برلین رفت ولی به مکالمه حقوق پرداخت و سپس به فلسفه ناب روی آورد . ۳

مارکس و دوستی با هگل :

مارکس در آغاز لحن عجیب و غریب او توی ذوقش زد که با مراودت بیشتر شیفته او گشت این شیفتگی چیزی پیش از فراندی عقلانی بود . فلسفه آلمان در دهه هالی ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۰ قلمرویی بسیار بود در آن زمان آلمان از نظر سیاسی تقسیم شده بود و از نظر اقتصادی کشوری عقب مانده بود ولی از نظر فکری رو به رشد بود .

نخستین دهه های سده نوزدهم عصر زرین فلسفه آلمان بود تضادهای جامعه آلمان در تفکر هگل انعکاس می یافت هگل ابتدا شیفته فرانسه و ناپلئون و سپس بدبین شد و به این باور رسد که دولت استبدادی پروس تجسم خرد است .

مارکس با پیوستن به هگلی های جوا با برونوبائر یکی از هگلی های جوان دوست بود پیوند مارکس با خانواده اش بعد از مرگ پدر قطع و با مادرش که سواد نداشت قطع ارتباط کرد .

او دکترای خود را با رساله ای به نام تفاوت میان فلسفه و طبیعت دموکریت و اپیکو دریافت کرد و درگیری دولت پروس با هگلی های جوان به امید مارکس برای استاد دانشگاه پایان داد .

در سال ۱۸۴۱ به تری یر بازگشت و روزنامه نگاری سیاسی شد . در اکتبر ۱۸۳۲ سردبیر روزنامه رانیش تسایتونگ را به عهده گرفت و تصمیم به تأسیس نشریه ای به نام سالنامه آلمانی در پاریس نخستین تجربه او از یک جنبش سازمان یافته  کارگری بود .

او در آگوست سال ۱۸۴۲ به فوئر باخ نوشت :

شما باید در یکی از این گروههای کارگران فرانسوی حضور یابید تا طراوت ناب و نجابتی را که در این انسانهای رنج کشیده می جوشد احساس کنید که در میان این بربرهای جامعه متمدن . که تاریخ عنصر کارورز که رهایی بشریت را تدارک می دهند . ۱

این نگرش نوین به طبقه کارگر را در دو مقاله ای که در انتهای شماره سالنامه آلمانی ـ فرنسوی در مارس ۱۸۴۴ انتشار یافت که مقاله آخر آن درباره مسئله یهود و نقد فلسفه حق هگل بود .

دوستی با انگلس :

در پایان اوت ۱۸۴۴ فریدریش انگلس دو روز را در پاریس گذراند در طی اقامتش با مارکس دیدار کرد . در آن هنگام انگلس ۲۳ سال از مارکس جوان تر بود اما از سابقه درخشان روزنامه نویسی و هگلی جوان بودن برخوردار بود از آن پس مرکس و انگلس همکاری می کردند . و نخستین کار مشترک آنها حمله بائر آزادگان بود در واکنش به سرکوبی آنان به دست دولت پروس و رویکردی پیش از پیش نخبه گرایان ضد دموکراتیک اتخاذ کرده بود بائر که به یک ضد یهود و هوادار خودکامگی تزاری اولیه شده بود نوشت که در توده ها و فقط آنجاست که باید دشمن ذهن را جست و جو کرد .

تبعید مارکس از پاریس به بروکسل :

در فوریه ۱۸۴۵ حکومت پروس او را از فرانسه اخراج کرد و انگلس هم به عنوان یک انقلابی تمام وقت شد و همکاری آنها با هم نزدی و صمیمانه گشت .

بعد مارکس و انگلس در نقد اشترانر ایدئولوژیکی آنهایی را نوشتند که مبانی نظری مارکس و انگلس را فراهم کرد و آنان می نویسند که امکان انقلاب اجتمعی به شرایط خاصی بستگی دارد که خود سرمایه ای بوجود آورده است مهمترین شروط آن طبقه کارگران است .

انگلس در این زمان نوشت ((کمونیسم))عبارت است از علم شرایط رهایی ((پرولتاریا))و در این زمان خود به فعالیت سیاسی افکندند و انجمن پنهانی بین المللی عدالت را تأسیس کردند . در سال ۱۸۴۷ فقر فلسفه را متشر کردند . در سال ۱۸۴۸ مانیفست کمونیست که نخستین و مشهورترین نوشته سوسیالیستی مارکس بود را در لندن منتشر کرد .

در زمانی که مانیفست منتشر شد اوپا دستخوش انقلاب بود در فوریه سلطنت لویی فیلیپ پادشاه فرانسه سرنگون شد و جمهوری دوم اعلام شد در ماه مارس قیامهایی در وین و برذلین روی داد . اروپای ارتجاعی اتحاد مقدس ناگهان فروپاشیده بود .۱ حکومت بلژیک در اوائل مارس مارکس ر خارج کرد ولی پس از اقامت مختصری در پاریس به آلمان بازگشت و سردبیری رانیش تساتیونگ نو را پذیرفت .

بنیان گذاری نخستین انترناسیونال ۱

در سال ۱۸۶۳ اتفاق بزرگی افتاد در این سال به هیئتی از کارگران فرانسوی اجازه داده شده بود که برای شرکت در نمایشگاه صنعت جدید لندن و بررسی تحولات صنعتی و جهت برقراری تماس با کارگران انگلیس دیدن کند . . بزودی کارگران فرانسوی و انگلیسی فدراسیونی تشکیل دادند که مرکب از افرادی بود که متعهد به نابودی نظام اقتصادی سرمایه داری بود و جایگزین ساختن نوعی مالکیت دسته جمعی بجای آن شدند.

مارکس مغز راهنمای این انجمن شد صنعتگران آلمانی مقیم لندن مارکس را بعنوان نماینده خود انتخاب کردند و خطابه مارکس در افتتاحیه انترناسیونالیسم یک سند تاریخی است و مارکس سعی کرد این جنبش بر پایه ایدئولوژی انقلابی سازمان گیرد. انترناسیونالیسم به رهبری مارکس به یک جنبش نیرومند تبدیل شد و در دل مدافعان سرمایه داری هراسی انداخت . مارکس در این دوران فکر می کردکه این همان جنبش که منجر به انقلاب می شود۲، است . و ایجاد نیرویی کرده است از فضای کنونی ۱۸۴۷ پاریس که نخستین دوره کسب قدرت توسط طبقه کارگر بود نشان می داد که از نظر مارکس به حقیقت پیوسته ولی به علت اختلافات شدید بین اعضاء انترناسیونالیسم منحل شد . مارکس در اواخر عمرش که به علت بیماری قادر به انجام هیچ کاری نبود زندگی بهتری داشت و سرانجام در ۱۴ مارس ۱۸۸۳ وفات یافت .

انسان شناسی

 تا اوایل قرن بیستم یعنی تا زمان کشف دست خطهای فلسفی اقتصادی مارکس هیچکس مارکس جوان  را نمی شناخت و از آن پس بود که مارکس شناسان با مطالعه و تحلیل زندگی و آثار وی به شناخت عمیق تری از او رسیدند . مارکس در ایام جوانی با کوله باری از ایده آلیسم آلمانی و با اشنایی کامل با وحدت وجود اسپین.زایی و متون دینی با دیدی شاعرانه و فلسفه ای انسان گرایانه به تاریخ  می نگریست .

از این رو بود که نه ایده آلیسم و نه ماتریالیسم آن هنگام هیچکدام نمی توانست به تبیین مطلوب را برای مارکس کنکاشگرانه ارائه دهد او هگل ایده آلیست را متهم می نمود که جهان را وارونه مطالعه می کند و هگلیان جوان را به محافظه کاری و پذیرش نادرستی ها از در می راند و ماده گرایانی چون فوئر باخ را چنین سرزنش می کرد که گویا شما می اندیشید که ((فکر نسبت به مغز مثل ادرار است نسبت به مثانه )) در صورتی که این باور غلط است ؛ فکر ورای مغز است . در چنین زمانی وی عمدتاً به دیالکتیک بیشتر توجه می کند در حالیکه مرکس پیر به جبر گرایی کشیده می شود و به تدریج از بکار بستن قوانین دیالکتیک هم غافل می ماند .

 از دیگر متفکرانی که بر اندیشه مارکس تأثیر گذارند غیر از هگل باغ اوفن است که نظریه ای در باب مادر سالاری درد از تکامل گرایان ((مورگان))با نظریه ای پیرامون جوامع ساده اسپینوزا که از بعد انسانگرایی بر مارکس تأثیر می گذارد همه قابل دقت اند .

بدین روال مارکس معتقد است که انسان از نظر روان شناختی دارای دو بعد است : یکی کششهای ثابت انسان یا بعد جسمانی که علیرغم تفاوت انسانها در نژاد و تاریخ و فرهنگ در طول تاریخ پایدار هستند به مثل میل به غذا خوردن و نوشیدن .دیگری کششهای ناپایدار که بنا به موقعیت و وجه تولیدی جامعه تغییر می یابد . مثلاً در جوامع سرمایه داری انسان افزون کردن پول و با مصرف کردن گرایش دارد و این گرایش مسلط تاریخی است که به وجه تاریخی زمان خاصی که در آن زندگی می کند بستگی دارد .

مارکس نظام غریزی را رد کرده معتقد است نظام غریزی در حیوانات موجود است چون حیوانات خود آگاه نیستند . مصادیقی مثل عمل خنه سازی زنبور عسل نمونه ای ز رفتار غریزی است ولی خانه سازی معماری هر چند ناپخته و کم تجربه ،دارای ارزش است چرا که وی قبل از انجام عمل نسبت به عمل خود اگاهی و طرح دارد . به همین جهت وی تفاوتی صحیح بین کششهای انسانی و نیروهای غریزی در حیوانات قائل است . برای بحث پیرامون آراء مارکس باید به چند نکته توجه کرد : اولاً مارکس یک دیالکتیسین از نوع دیالکتیت هگلی است نه از نوع جدلی تکمیلی که همیشه یاد کرده ایم .

 این شاخه از جدل تضاد گرایانه مارکس همان شاخه جدلی تک اسلوبی قطبی است . بر این اساس مارکس توجه ندارد که تناقض تنه یکی از عوامل موجود در حیات می باشد در حالیکه در نظریات مولوی برای مثال تناقض و جدل قطبی تنها یکی از صور اساسی تاریخ است .

نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که فلسفه مارکس ماده گرایانه محض نیست . گرچه وی جامعه شناسی عین گرا بود . ولی عین گرایی او به معنای اعتقاد به فلسفه مادی نیست بلکه معرف نظر وی بعنوان جمعه شناس عین گرا و یا ماده گرا است بنابر اهمیت اولویت مارکس به جای اینکه از فرهنگ و رو ساخت به بررسی جامعه بپردازد از وضعیت انسان حین کار شروع می کند و آنچه را مهم تلقی می کند شرایط مادی جامعه و شرایط مادی زندگی است و بدین صورت جمعه شناسی عینی گرایی مارکس شکل می گیرد . آنچه مارکس از هگل می گیرد بیشتر به دیالکتیک و عناصر داخلی آن باز می گردد ؛ یعنی منطق جدلی سه وجهی تز،و سنتز،به عبارتی منطق جدلی هگلی به همراه تعدادی از مفاهیم فلسفی دیگر .پس نکته اساسی اینجاست که وی ایدئولوژی خود را زا هگل نمی گیرد بلکه این منطق هگل است که وارد کار او می شود . مارکس می گوید فلسفه هگل به جای ینکه روی پایش بایستد روی سرش قرار گرفته یعنی هگل به جای اینکه فلسفه را از جهان مادی و یا بهتر بگوییم جهان عینی و زندگی واقعی انسان یا انسان

 در حال کار شروع می کند از جهان ذهن شروع کرده است که جامعه شناسی او به جامعه شناسی مادی معروف شده .

مارکس ایده آلیسم هگل را از منطق جدا کرده و بجای آن ماتریالیسم و یا عین گرایی جامعه شناسی را قرار می دهد . منتها هیچگاه ماتریالیسم فلسفی را به معنای دقیق آن بکار نبرده و اصولاً با ماتریالیسم مخالف بود . اصطلاح ماتریالیسم تاریخی دیالکتیکی بعدها از سوی انگلس به او نسبت داده شد .

مارکس از نظر فلسفی به خدا نمی رسد و اشکال وی در این خصوص به ویژه در تحلیل های تاریخی اش این است که سعی نمی کند بین دین و دینداری فرق بگذارد . پس جامعه شناسی مارکس بر خلاف جامعه شناسی ابن خلدون که آن هم مادی و عینی بود هیچگاه نتوانست به فلسفه توحیدی برسد وی بادید عملی به بررسی اشکال حرکت مادی حیات می پردازد پس جامعه شناسی او مانند ابن خلدون به جامعه شناسی ماده گر یا عینی یعنی مطالعه بر اساس اقتصاد و معیشت .۱

روش مطالعه مارکس در فلسفه اجتماعی و تاریخ بر اساس نکات هستی شناختی و جدلی تک اسلوبی بر چند مورد خاص تأکید دارد :

۱ـ نخست آنکه درمطالعه تاریخ و ساخت اجتماعی جوانع سنتی به فرآیند عینی ورود انسان در کار و انگیزه های واقعی و عینی روزمره آنها پرداخت و سپس با توجه به چنین فرآیندی و چنین انگیزه هایی بنای نطالعات را پی نمود .

۲ـ باید توجه داشت که جهان واقع بر اساس دو نیروی ،با لذات متضاد ممکن است به شکل تضاد طبقاتی در جوامع طبقاتی و یا تضاد میان شیوه های تبیین زندگی در جوامع اشتراکی متبلور شود . پس شناخت جامعه بدون توجه به واقعیت قشربندی اجتماعی درست نیست .

۳ـ سوم آنکه فرآیند ورود انسان در کار مبتنی بر قشر بندی تنها هنگامی قابل مشاهده است که تضاد و شدن را نشان دهد و با آن بهره گیری از روش جدل یک اسلوبی همگی ممکن است .

۴ـ این روش نه تنها مستلزم توجه به تضاد و فرآیند حرکت جامعه بر مبنای قشربندی است بلکه در آغاز و انجام حرکت تاریخ نیز تبیین های خاص روش شناختی خود را به همراه دارد .برای مثال مرحله نهایی جوامع بنابر منطق جدلی ،بایستی کاملترین جامعه باشد ولی همین کاملترین بایستی دوباره به نقطه آغازین برای حرکت بعدی تبدیل شود یعنی تبدیل به هم نهادی تازه .

120,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله نقدی بر اندیشه های مارکس و نیچه
  • برچسب ها : , , , , , , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.