تحقیق جامعه شیعه در مدینه نخاوله

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

تحقیق جامعه شیعه در مدینه نخاوله

تعداد صفحات : ۶۶

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

مقاله حاضر بخش نخست مقاله ای بلند است که درباره «جامعه شیعه در مدینه» نگارش یافته و درباره امیرنشین شیعی بنوالحسین و بخش بعدی عبارتند از: ، اشراف حسینی در مدینه جدید، حرب و شاخه های شیعی آن، نخاولـه و ریشه هـا و ویــژگـی های اجتماعی آنها.

جهانگرد سویسی J. L. Burckhardt نخستین نویسنده غربی است که جزئیات زیادی را در باره گروه های شیعی سادات حسینی در مدینه و نیز در باره یک جامعه برجسته از شیعه با نام «نخاوله» به دست داده است. او می نویسد: آنها تا وقتی که در نخلستان های خود هستند، عقیده تشیع را اظهار می کنند، اما زمانی که به شهر می آیند خود را سنی معرفی می کنند. اظهارات وی در باره شیعیان مدینه تأثیر قابل توجهی روی شماری از غربیان و حتی مؤلفان مسلمان داشته است. بنابراین سزاست که مطلب وی را به طور کامل در اینجا نقل کنیم. این مطلب در فصلی از کتاب اوست که به ساکنان مدینه اختصاص داده است. وی با یاد از خاندان های اشراف، می نویسد:

از جمله آنها، خانواده کوچک بنی الحسین ـ از نسل حسین برادر حسن(علیهما السلام) ـ است. گفته می شود که آنها در گذشته در مدینه، بسیار قدرتمند بودند و ریاست بخشی از موقوفات مسجد النبی را داشته و در قرن سیزدهم میلادی (بر اساس گفته سمهودی) امتیاز محافظت از مرقد نبوی را در اختیار داشته اند. در حال حاضر به دوازده خاندان کاهش یافته اند و با این حال، هنوز در ردیف اشراف شهر و از ثروتمندترین ساکنان آن می باشند. آنها بخشی از شهر را در اختیار گرفته و منافع زیادی به دست می آورند. این درآمد بویژه از زائران ایرانی است که به آنجا می آیند. آن ها را ـ عموماً ـ «رافضی» فرقه علوی ایرانی! می خوانند. آنان شعائر مذهبی خود را پنهان انجام می دهند، گرچه در ظاهر خود را سنی نشان می دهند. این خبر، که شایع است و توسط شماری از مردم محترم تأیید می شود، در عین حال قابل تردید است. با این حال بنی الحسین نفوذ قوی در شهر داشته و در ظاهر اعمال مذهبی اکثریت (اهل سنت) را انجام می دادند و به همین دلیل در کار جلب موافقت عناصر متعصّب موفق بوده و از سوی آن ها مورد حمله قرار نمی گرفته اند.

این نکته آشکارا گفته شده که بقایای انصار و بخش بزرگی از اعراب کشاورز که کار اداره باغات و مزارع مجاور شهر را انجام داده و کِشت می کردند، تمایل به چنین گرایش داشتند. اینها، که به «نخاوله» ـ کسانی که در نخلستان ها زندگی می کنند ـ معروفند، شمارشان بسیار زیاد و افراد بسیار رزمجو بودند. نخاوله دست به مقاومت بر ضدّ وهابی ها زدند و همیشه در ستیزهای شهری برتری خود را نسبت به شهرنشینان نشان می دادند.

گفته می شود که آنها از نسل هواخواهان یزید بن معاویه هستند که در سال ۶۰، بعد از حمله به مدینه آن را تصرف و غارت کردند. نخاوله ازدواج درون گروهی داشته و در برابر پیشامدها موضعی عمومی دارند. بسیاری از آنان وقتی در مناطق خود هستند اظهار تشیع می کنند، اما زمانی که به شهر می آیند خود را سنی نشان می دهند. گروهی از آنها در حومه شهر ساکن شده اند و شغل قصابی در انحصار آنهاست. در برخوردها می شنیدم که کسانی از آنها آشکارا خود را رافضی می خواندند، بدون آنکه آن را انکار کنند. در صحرای شرقی، در فاصله سه روزه یا چهار روزه راه از مدینه، یک قبیله بدوی با نام بنی علی زندگی می کنند که همگی مذهب ایرانی ها را دارند. چیزی که مورد حیرت است این که دو نقطه بسیار مقدس مذهبی مسلمانان ارتدوکس [سنی] که یکی به وسیله فرقه زید [زیدیه ]و دیگری به وسیله علوی ها [شیعه امامی ]محاصره شده، بدون آن که کوششی برای اخراج آنها از آنجا صورت گیرد».

واژه های کلیدی: جامعه شیعه، شهر مدینه، نخاولـه، اشراف حسینی

فهرست مطالب

پیشگفتار    ۴
مقدمه    ۵
امیرنشینِ شیعیِ بنی الحسین    ۱۶
پی نوشت ها    ۲۵
جامعه شیعه در مدینه    ۳۱
نخاوله (۲)    ۳۱
اشراف حسینی در دوره جدید    ۳۲
قبیله حرب و طوایف شیعه آن    ۴۳
پی نوشت ها    ۵۸

پی نوشت ها:

۱- اعیان، (۱۹۸۶)، ج ۱، ص ۲۰۰

۲- همان، ص ۲۰۸

۳- سفرنامه، صص ۱۹۳ و ۲۶۶

۴- Tracels, vol. 2, 224

۵- رفعت پاشا، مرآه الحرمین، ج۲، ص۹۱ ; Stratlotter: Von Kairo, 203. در باره احامده نکـ : همان، ص ۳۵۴ ; Oooenheim. Die Beduinen, vol. 2, 377, 379 ; بلادی، معجم قبائل، ص ۱۳ ; در باره خاندان ابن جزاء، همو، نسب حرب، ص ۱۷۹

۶- Fragner: Persische Memoirenliteratur, 22. 77. 111.

۷- سفرنامه، صص ۲۴۳، ۲۵۰، ۲۵۴، ۲۵۷، ۲۵۹، ۲۶۵، ۲۸۰

۸- همان، صص ۲۵۴، ۲۷۹٫ درباره عملکرد سیاسی امین الدوله نکــ :

Fragner: Memoirenliteratur, 88-111

۹- ابن زبیر، معجم، ج ۲ : ص ۹۰۴، نسب او را «عبدالغنی تاریخ، ص ۴۲۸» آورده است.

۱۰- الرحله الحجازیه، ص ۲۵۳

۱۱- بغیه الراغبین، ج ۲، ص ۱۹۷ ; نیز نکـ : القبیسی، حیات، ص ۱۰۶ ; بعد از این باز در باره شرف الدین سخن خواهیم گفت.

۱۲- اعیان، ج ۱۰، ص ۳۶۴

۱۳- برای مطالعه ادامه همین متن به صفحه ۲۸۷ مراجعه کنید.

۱۴- این مسأله به طور کوتاه در این منبع آمده است: Oppenheim: Die Beduinin, vol. 2, 435 ; و نیز شرف الدین، بغیه الرغبین، ج ۲، ص ۱۹۷ ; Tauber: The Arab Movements، در آن جا توجه داده شده است که شریف ناصر در جنگ حاضر بوده اما به پیش از آن اشاره نکرده است (۱۰۶, ۱۳۳ .۲۳۴ , ۲۳۷).

۱۵- Swven Pillars, 165

۱۶- Bidwell (ed.): The Arab Bulletin, vol. 2, 143

۱۷- Seven Pillars, 280, 544, 671.

۱۸- همان، صص ۱۶۵، ۲۳۷

۱۹- War and Discovery, 436.

۲۰- Reprinted in Bidwell (ed.): The Arab Bulletin, vol. 2, 56, 291.

۲۱- Seven Pillars, 159.

۲۲- Kedourie: The Surrender ; بدر، التاریخ الشامل، ج۳، ص ۸۳، ۱۱۴، ۱۱۸

۲۳- Kedourie, ibid., 137 ; بدر، التاریخ الشامل، ص ۱۴۸

۲۴- بدر، همان، ص ۱۵۳ ; Clayton: An Arabian Diary, 110 fn, 12, 111, 120; Rush: Records, vol. 4286; Badeeb: Saude-Iranian Relations, 80 ; وزارت امور خارجه، روابط، صص۶۷ ـ ۶۳

۲۵- نخستین بار در نشریه سعودی ام القری، ج ۲، ش ۵۱ (۱۸ دسامبر ۱۹۲۵ در مقاله ای (صص ۲ ـ ۱) چاپ شد با عنوان «کیف تمّ تسلیم المدینه المنوره، وثائق هامه للتاریخ». همین مقاله در المنار، ج۲۶ (۱۹۲۵ ـ ۱۹۲۶) ص ۶۷۶ چاپ شد. نیز در: رشید رضا، مقالات، ج ۴، ص ۱۷۶

۲۶- امّ القری، (نکـ : پاورقیِ پیشین)، بدر، التاریخ الشامل، ج ۳، ص ۱۵۸ ; الریحانی، تاریخ نجد، ص۳۸۱

۲۷- Rudd: Abdullah, 171, 178, 184-191.

۲۸- نجفی، مدینه شناسی، صص ۲۹۷ ـ ۲۹۳ ; حافظ، فصول، ص ۱۶۷

۲۹- حافظ، فصول، ص ۱۶۸ (چاپ دوم، ص ۱۸۲).

۳۰- حافظ، همان، ص ۲۳۱ (چاپ دوم، ص ۲۴۴)

۳۱- شیرازی،الاحتجاجات، ص۲۷ ; مناظرات، ص۵۳ ـ ۵۱ ; درباره شیرازی نکـ : مشار، مؤلفین، ج۳، ص۹۷۱

۳۲- در باره او نکـ : مشار، همان، ص ۳۴۵

۳۳- خاطرات، ص ۷۵ ; حافظ، فصول، ص ۴۰ ; بدر، التاریخ الشامل، ج ۳، ص ۲۲۲ ; تصویری از سید مصطفی نجار (عطار!) در نجفی مدینه شناسی، ص ۱۰۲ آمده است.

۳۴- مدینه الیوم، ص ۳۱۱ ; در باره بلیهیشی نکـ : ابن سلام، موسوعه الادباء، ج ۱، صص ۱۰۰ ـ ۹۷

۳۵- حمزه الحسن، الشیعه، ج ۱، ص ۶۶ (در باره محمود عیسی المشهدی نکـ : ابن سلام، موسوعه الادباء، ج ۳، ص ۲۰۱ ; Winder: Al-Madina, 999.. برای اطلاعات بیشتر نکـ : بلیهیشی، المدینه، ص ۳۰۸ ; عمران از وابستگان خاندان حَبّوبی هستند (همان، ص ۲۸۰)، یکی از کهن ترین خاندان های نجف (امینی، المعجم، ج ۱، ص۳۹۲ـ۳۸۷) ; محسن الأمین از شخصی با نام سید عمران الحبوبی یاد کرده که وی را به منزلش در مدینه دعوت کرده است. (اعیان، ج ۱۰، ص ۳۶۵).

۳۶- .Snouck Hurgronje: Orintalism, 306

(در نامه ای که به تئودور نولدکه در ۲۵ مارس ۱۹۲۳ نوشته است.)

۳۷- الحسن، الشیعه، ج ۱، ص ۶۶

۳۸- HamdanL: The Literature, 29-33 در باره واقعه حرّه، نکـ : منبع زیرین، ص ۳۰۴٫ فتنه مشابه آن، در سال ۱۱۱۱ / ۱۶۹۹ ـ ۱۷۰۰ نکـ : بلادی، نسب، ۱۵۵٫ بدر، التاریخ، ج ۲، ص ۳۷۶ـ ۳۷۸

۳۹- Hamdan، همان، صص ۲۸ ـ ۲۶

۴۰- حُرَیدی، شؤون، صص۹۷ـ۹۵ ; برای شناخت زمینه های آن نکـ :

Oppenheim: Die Beduinen, vol. 2, 368

۴۱- در باره این شخص پس از این سخن خواهیم گفت.

۴۲- تحفه المحبین و الأصحاب، ص ۱۷۲

۴۳- تحفه المحبین، ص۴۱۳ ـ ۴۱۲

۴۴- نکـ : مظفر. نیز نکـ : عواد، معجم، ج ۳، ص ۱۵۴ ; امینی، معجم رجال، ج ۳، ص ۱۲۱۶ ; بر اساس آنچه که در ص۱۲۱۲ آمده، اصل خانواده وی حجازی بوده است (آل مسروح از حرب).

۴۵- نکـ : مدخل: Ayan al-Shia در دائره المعارف ایرانیکا. ج ۳، (۱۹۸۹) ص ۱۳۰ و منابعی که در آنجا آمده است. (شرح حال خودنوشت سید محسن امین در چاپ سال ۱۹۸۶ ; اعیان، ج ۱۰، صص۴۴۶ـ۳۳۳ آمده است.

۴۶- مظفر، تاریخ الشیعه، ص ۱۱۶

۴۷- به ویژه در: Wsvell: A Modern Pilgrim, 58-63 (در شرح حوادث سال ۱۹۰۸) و جزئیات بیشتر در: العیاشی، المدینه، صص ۵۳۸، ۵۷۲ ; برای شناخت زمینه آن، به ویژه در ارتباط با راه آهن حجاز نکـ : Philipp: Der bduinische Widerstand, توضیحات مفصل تر را ببینید: Buzpinar: The Hijaz و نیز Ochsenwald : Religion.

۴۸- اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۶۴

۴۹- همان، ص ۳۶۵

۵۰- نقشه را بنگرید در: Burton, Personal, vol, 1, 392; نجفی، مدینه شناسی، ص ۳۵، Bindapji, ]Map ofMedina[ , EI, vol, 5, 100. Maps

۵۱- همان، ج ۱۰، ص ۳۶۵

۵۲- برای اطلاعات بیشتر در باره «حِلْف» نکـ :

Juda: Aspekte, 2-8; Graf: Das Rechtswesen, 15f.

۵۳- بدر، التاریخ، ج ۳، ص ۱۵۲ ; بلادی، نسب، ص ۵۵، ۱۶۶ ـ ۱۶۸، ۱۸۵ ; ویندر، المدینه، ص ۹۹۸

۵۴- نکـ : العرب (مجله)، ش ۳۱، (۱۹۹۶)، صص ۷۹۰ ـ ۷۸۱ ; ش ۳۲ (۱۹۹۷)، صص۲۴۹ ـ ۲۴۶٫ کتاب نسب بلادی و آثار دیگر این مؤلف، به طور آشکار، در دفاع از نقش تاریخی حرب، نوشته شده است.

۵۵- بلیهیشی، مدینه الیوم، ص ۳۱۲ ; نیز نکـ : بلادی، نسب، ص ۱۹۷

۵۶- بلیهیشی، همان، صص ۳۲۱ ـ ۳۱۲

۵۷- همان، ص ۳۲۱

۵۸- معجم معالم الحجاز، ج ۶، ص ۱۸۵

۵۹- معجم قبائل الحجاز، ص ۴۰۸

۶۰- نسب حرب، ص ۵۵

۶۱- The Shia. 4

۶۲- المدینه المنوره فی رحله العیاشی، در باره مؤلف و نوشته او «ماء الموائد» نکـ : امحزون، صص۶۶ ـ ۱۹، همین طور نکـ : EI, Vol, 1, 795.

۶۳- نکـ : مدخل Djafar al-Sadik در EI, vol 2, 374 و مدخل Ismailiyya در EI, vol. 4, 198. در باره مشهد اسماعیل نکـ : Wafa, 920. در دوره سعودی، بنای مزبور مورد بی توجهی قرار گرفت و در سال ۱۹۷۵ از میان رفت. نکـ : نجفی، مدینه شناسی، ص ۳۸۹٫ مغربی، المهدم، ص ۱۰ ; سامرائی، السعود، ص ۳۵

۶۴- امحزون، ص ۱۷۵

۶۵- تحفه المحبین، ص ۳۰۳

۶۶- . EI, 5, 19 در باره مؤلف نکـ : EI, vol. 7, 433-35

۶۷- نایب الصدر شیرازی، تحفه الحرمین، ص ۲۳۵ ; سیف الدوله، سفرنامه، ص ۱۴۱ ; Dozy: Supplement,vol. 2,.658

۶۸- خلیلی، موسوعه، ج ۳، بخش اول، ص ۳۱۳

۶۹- نکـ : به پارگرافی که در منبع بالا صفحه ۲۶۸ و بعد از آن در صفحه ۳۱۳ آمده است.

۷۰- Dozy, Supplement, vol2, 252

۷۱- Schlarship. 340, Mekka, vol, 2, 252, fn. 2.

۷۲- البلادی در: السباعی، تاریخ مکه، چاپ چهارم، ج ۱، ص ۹۵٫ (برای متن نکـ : ص ۳۰۸). البلادی، معجم معالم الحجاز ج ۶، ص ۱۸۶

۷۳- الکواکب الحج، ص ۵۳ ; نیز نکـ : Oppenheim, Die Beduinem, vol. 2, 378

۷۴- Personal Narrative, vol, 2, 1, fn. 2.

۷۵- L,Arabia Saudiana, 92

۷۶- سعید، تاریخ، ص ۴۹۱

۷۷- Fontana: Una rappresentazione; art. Date Palm in Encyclopaedia Iranica. vol. 7. 123

۷۸- مجلسی، بحارالأنوار، ج ۴۹، ص۱۰۲ به بعد.

۷۹- الحُضَری، النخیل، صص ۲۴۱ ـ ۲۴۵ ; فضائل المدینه، ص ۱۳

۸۰- سمهودی، وفاء الوفا، ج ۱، ص ۱۵ ; Wustenfeld: Geschichte, 10

۸۱- البتنونی، الرحله، ص ۲۵۴ ; یوسف، المساجد، ص ۷۲

۸۲- همان، صص ۸۹ـ۸۷ ; الخوئی، شیعه، ص ۵ ; المهدم، ص ۴۲ ; متن یک نامه که به وسیله عبدالعزیزبن عبدالله بن آل شیخ ـ رییس وقت هیأت امر به معروف و نهی از منکر ـ به مسؤول امور شهر و روستا. در سال ۱۹۷۶ یا اندکی بعد نوشته شده است.

۸۳- نکـ : مدخل Al-Bahrayn در EI, vol. 1, 941. و نیز مدخل متوالی در همانجا، vol.7, 780

۸۴- برای آگاهی های شخصی نکـ : بلادی، معجم قبائل، ص ۹۵٫ در باره وادی فُرْع نکـ : همان مؤلف، معجم معالم الحجاز، ج ۹، ص ۴۱

جامعه شیعه در مدینه ـ نخاوله (۳)

مقدمه

پژوهش حاضر کوششی است برای تشریح وضعیت جامعه شیعه مدینه و مناطق همجوار آن در جنوب شهر مدینه، البته بیشتر از قرن نوزدهم به این سو و با اشارتی به پیشینه تاریخی آن. این گزارش مبتنی است بر یک رشته منابع جور و اجور; اعم از منابع درجه اول و دوم، از آثار عربی قرون میانه تا نوشته های سیاحان اروپایی و آثار مخالفان فعلی دولت سعودی. همچنین از نوشته های تاریخیِ سالشمارانه از قدیم تاکنون و گزارش هایی که ایرانی ها و لبنانی های شیعه و دیگر زائران مدینه نگاشته اند. البته تصویر به دست آمده، از بسیاری جهات مبهم است، بویژه از آن روی که مؤلفِ نوشته حاضر نتوانسته (و شاید هرگز نتواند) یک پژوهش جدی انجام دهد.

در آغاز بیان چند ویژگی، درباره اهمیت عمومی مدینه در تاریخ شیعه و نیز در تفکر مذهبی آن، بسیار مناسب است و ما باید به خاطر داشته باشیم که مدینه در مقایسه با سایر شهرهای مقدس و مذهبی نزد شیعیان امامی،۱ [و به طور کلی] به دلیل داشتن چند ویژگی، متفاوت است:

(نخست آن که:) تاریخ و اهمیت مذهبی این شهر، بستگی کامل به شهر مکه دارد، به این معنا که هر چند زیارت مدینه بخشی از اعمال حج نیست، اما زیارت آن، قبل یا بعد از اعمال حج، مورد اعتنای تمامی مسلمانان است، و در اصل برای شیعیان یک وظیفه مقدس به شمار می آید; ۲ این در حالی است که برخی از شهرهای مقدس شیعه، مانند نجف و کربلا در اصل، در اطراف مرقد امامان(علیهم السلام) ساخته شده و نیز برخی از آن ها مانند مدینه، مدت ها پیش از آن که نزد شیعه، شهری مقدس باشد، وجود داشته اند.۳ اگر ما اهمیت تقدّس مذهبی شهرها را از دید شیعه، بر اساس شمار امامانی که در آن مدفونند بسنجیم، باید نتیجه بگیریم که شهر مدینه بیشترین اهمیت و محبوبیت را در قیاس با شهرهایی مانند نجف و کربلا دارد; چرا که به عنوان مثال، در هر یک از آنها تنها یک امام دفن شده، اما مدینه (شهر محبوب همه مسلمانان، به دلیل مدفون شدن پیامبر در آن)، قبر چهار امام را در خود جای داده است. وآنها عبارتند از: «حسن بن علی»، «علی زین العابدین»، «محمد باقر» و «جعفر صادق»[(علیهم السلام)]. در آنجا همچنین قبر فاطمه دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله) مادر دو امام; حسن و حسین و یکی از محبوبترین زنان قدسیه در اسلام قرار دارد. همین طور مرقد شمار دیگری از اعضای خاندان پیامبر (اهل البیت) در آنجا    می باشد.۴

البته این امر به این صورت، حساسیت بیشتری ایجاد نمی کند، اما اهمیت ویژه ای را مطرح  می سازد که به هر روی، برای زیارت شهرهای مقدس، افراد را به خود جذب می کرد.

روشن است که زیارت مدینه توسط زائران شیعه نسبت به همکیشان سنیِ آنها، عمومیت بیشتری دارد.۵ شیعیان امامی همه امامان خود، به جز امام دوازدهم را، که در غیبت است، شهید می دانند. طبیعی است که توقف در برابر مرقد چهار امام در مدینه، عمیق ترین احساسات مذهبی را در آنها ایجاد می کند.

در دوره جدید; یعنی از دهه ۱۹۲۰، اندوه شیعیان زائر قبرستان قدیمی مدینه; یعنی بقیع الغرقد (به اختصار بقیع)۶ شدت یافت; چرا که آنها شاهد بودند که حرم امامان در عراق، ایران و حتی بسیاری از مراقد امامزادگان۷ با کتیبه ها و تزیینات پر هزینه از طلا و نقره و آیینه و غیره پوشیده شده اند. در چنین حالتی، سادگیِ بیش از حدّ آرامگاه امامان در مدینه، یک ضربه روحی برای آنها بود. این امر، حتی برای زائرانی که آگاهی کافی در باره خرابی مراقد امامان بقیع ـ به دست سعودی ها پس از پیروزیشان در دسامبر ۱۹۲۵ ـ داشتند، صادق بود.

امیرنشینِ شیعیِ بنی الحسین

عنوان شیعیان دوازده امامی امیرنشین حسینی در مدینه، تا دوره ممالیک نزد نویسندگان عرب دوره میانی ـ قرون وسطای اسلامی! ـ مانند ابن خلدون (درگذشته ۸۰۹ / ۱۴۰۶ م) و قلقشندی (۸۲۱ / ۱۴۱۸ م) شناخته شده بود.۲۳ مطالعات اخیر Mortel بر اساس داده های این مؤلف و نیز بر اساس اطلاعات چند منبع دیگر استوار است.

ظهور دولت نیمه مستقل امیرنشین در مدینه و حوالی آن، تحت سیطره اشراف محلی۲۴ از بنوالحسین به سال هایی باز می گردد که دولت فاطمی در مصر به وجود آمد (۳۵۹/۹۶۹م).۲۵ دو عامل باید به عنوان پیش نیازِ رشد این قدرت در مدینه در نظر گرفته شود:

نخست آن که: شاهدی وجود دارد که بنوالحسین، اخلاف حسین بن علی و در اصل از نسل علی بن الحسین (امام چهارم شیعیان، تنها پسر بازمانده امام حسین) با شمارِ فراوان افراد خود، توانست طایفه خویش را به عنوان یکی از خاندان های مهم مدینه مطرح کند. برخی از آگاهی های مربوط به این مسأله در منابعی بسیار متأخر آمده که ممکن است ساختگی باشد، اما دلیلی وجود ندارد در این نکته تردید کنیم که بنوالحسین مدت ها پیش از به دست آوردن امارت، نفوذ قابل توجهی در مدینه داشته اند.

نکته دوم آن که: در ربع نخست قرن دهم میلادی، شماری از افراد خاندان بنوالحسین مدینه، به مصر مهاجرت کردند. برخی از آنها توانستند تا پیوند نزدیکی با اخشیدیان وپس از آن با دربار فاطمی ایجاد کنند. فردی که در این باره اهمیت ویژه ای داشت، مسلم بن عبیدالله بود که در سال ۹۷۶ یا ۹۷۷ در قاهره درگذشت. وقتی فرزند او، مدت کوتاهی پس از آن به حجاز برگشت، خاندان بنوالحسین وی را به عنوان رهبر خود تلقی کردند. این حادثه آغاز امارت بنوالحسین (شرفا) را نشان می دهد.

مهمترین نشان بیرونی تشکیل یک امیرنشین نسبتاً محلی در دوره دولت مقتدر فاطمی (نه حکومت طولانی عباسیان سنی) دیده می شود که نام آنها در خطبه آورده می شد; به احتمال از آغاز سال ۹۶۹ و البته با قطعیت کمتری، چند سال پس از آن بود که نام خلفای فاطمی در خطبه آورده شد. اندکی بعد برخی از امیران حسینی به عنوان کسانی که به طور رسمی از طرف خلفای فاطمی نصب شده اند، شناخته شده هستند و پس از سقوط این سلسله، از طرف دولت عباسی بر مدینه حکومت کردند. یکی از آنها قاسم بن مهنا است که آشنایی نزدیکی با صلاح الدین داشته و حتی در برخی جنگ ها وی را همراهی کرده است. در روزگار وی و فرزندش، امیرنشین حسینی مدینه در بسیاری از مناسبت ها; از جمله تلاش های متعدد ایوبی ها در تسلط بر مکه، با آنها همکاری داشت. از سوی دیگر، ایوبی ها نیز در مقابل اقدامات نظامی و سیاسی شرفای مکه برای مطیع کردن امیران مدینه، ازآنها دفاع کردند.

در کنار این همکاری های سیاسی، به احتمال گونه ای از مهاجرت های شیعی، در دو سمت میان مصر و مدینه در فاصله زمانی میان سقوط فاطمی ها تا روی کار آمدن ممالیک ادامه داشته است. همان طور که تحقیقات اخیر۲۶ نشان می دهد، شواهد کافی وجود دارد که تشیع اسماعیلی و غیراسماعیلی (شاید دوازده امامی)، نقشی در قاهره بر عهده داشته اند، حتی پیش تر از آن در مصر علیا و دست کم تا پایان قرن چهاردهم. برخی موارد از این دست، تا مدت ها پس از آن هم در آن ناحیه یافت می شود. بنابر این گزارش، عبدالرحمان انصاری ـ که ذیلاً خواهد آمد ـ۲۷ بر آن است که برخی از نخاوله، پیوند با مردمانی از مصر داشته اند که نباید کاملاً بی اساس باشد.

پس از خلع آخرین خلیفه فاطمی در سال ۵۶۷ / ۱۱۷۱، حاکمان محلی حرمین، سلطان صلاح الدین را بر منطقه خود به رسمیت شناختند و به عنوان نشان آشکار بازگشت سنیان، واعظان شیعی حرم مدینه مجبور شدند تا مشروعیت خلیفه سنی را در خطبه خود تصدیق کنند.

البته نه صلاح الدین و نه جانشیان وی، تلاش خاصی برای سنی کردن شهر پیامبر(صلی الله علیه وآله) از خود نشان ندادند. سران شیعه مدینه به کنترل همه نهادهای مذهبی در آن مکان مقدس ادامه دادند و قاضیان شیعه احکام شیعی را به طور مساوی بر سنی و شیعی بکار می گرفتند.

شماری از مؤلفان سنی که به داشتن گرایش های ضد شیعی شهره اند، از این امور انتقاد کرده اند و آن را تهدیدی برای برتری مذهب سنی در حجاز دانسته اند. ابوعبدالله محمدالمراکشی درکتاب «الذیل و التکمله» در شرح حال ابن جبیر(م۱۲۱۷)، شعری از این مسافر معروف اندلسی آورده که آن را به صلاح الدین ایوبی (م ۱۱۹۲) تقدیم کرده است. ابن جبیر در این شعر۲۹ به طور مستقیم به سلطان متوسل شده و خواسته است تا به وضعیت مدینه نگریسته و بدعت هایی را که در شهر پیغمبر رواج یافته از بین ببرد. وی در میان مسائل مختلف، بویژه از «سبّ آشکار صحابه»، به عنوان یکی از ننگ آورترین بدعت ها یاد کرده و تأکید کرده است که شیعه باید امامت نماز را به اهل سنت واگذار کند.۳۰

این اتهام که: شیعه می کوشید تا به مرقد پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقبی زده و جنازه های آن دو نفر را بیرون برد! در متون سنی مربوط به تاریخ مدینه آمده است.۳۱ نار الحجاز یا آتشفشان برآمده در نزدیک مدینه در سال ۶۵۴ (۱۲۵۶) و نیز آتش سوزی چند ماه بعد حرم در همان سال، توسط مؤلفان سنی به عنوان تنبیه الهی برای فسادی که جامعه در آن سقوط کرده ـ و نمونه مهم آن تسلط شیعه بر مدینه است ـ یاد شده است. حتی برخی از منابع شعیان را مسؤول این آتش سوزی معرفی می کنند.۳۲

65,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

 

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.