مقاله تبیین نظری مدل نیازمدار شخصیت و عقب‌ماندگی ذهنی (ماهیت و ابعاد آن)

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله تبیین نظری مدل نیازمدار شخصیت و عقب‌ماندگی ذهنی (ماهیت و ابعاد آن)

تعداد صفحات : ۷۱

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده:

هدف مقاله حاضر کشف شخصیت افراد عقب مانده ذهنی و تبیین آن بر پایه یک مدل نیاز مدار شخصیت که شامل مولفه هایی چون منابع، نیازها و ارزشها است، می‎باشد. به منظور بررسی این موضوع ما به نوعی درک مشترک از شخصیت نیاز داریم. مدل ارایه شده در اینجا انسانی را به عنوان موجودی بر حسب سه بعد شامل ظرفیت یا منابع، نیازها (زیستی و روان‌شناختی)، و ارزش‌هایشان – در نظر می‌گیرد. توجه ویژه‌ای به منابع و نیاز شده‌است زیرا این موارد اساساً تحت تاثیر اختلال قرار می‌گیرند. در تبیین مدل نیازمدار شخصیت، تأثیر ناکامی و درماندگی ناشی از عقب ماندگی ذهنی بر انگیزش و ادراک از خود کودکان عقب مانده ذهنی مورد بررسی قرار گرفته است. این مدل آن جنبه ها، ابزارها و وسایلی را که کودک بدان طریق با معلولیت خود و با موقعیت های اجتماعی که به مثابه پیامد آن معلولیت پدید می‌آیند، مواجه می شوند، بیان می‌کند. بر طبق این مدل تا اندازه ای می‎توان انحراف شخصیت در کودکان عقب مانده را به عنوان تجلی عقب ماندگی تعمیم یافته ناشی از آسیب دیدگی عزت نفس در نظر گرفت. چه انحراف شخصیت کودک عقب مانده بیشتر به تأخیر رشد و تحول ساختار من نسبت داده می‎شود. به نظر می رسد بروز برخی از مشکلات در کارکرد اجرایی شخصیت در افراد عقب مانده ذهنی از پیامدهای اجتناب ناپذیر آسیب دیدگی عزت نفس باشد. بنابراین علاوه بر توجه به محدودیت های اساسی در کارکرد هوش عمومی کودکان عقب مانده ذهنی باید به اثرات تجارب منفی ناشی از آسیب دیدگی عزت نفس آنها، که بر روی هم، الگوهای سازگاری شان را تعیین می کند، نیز توجه داشته باشیم همچنین باید توجه خود را بر رشد و تحول عزت نفس به عنوان عنصر اصلی شایستگی معطوف کرد. زیرا کارایی یا شایستگی به مثابه لیاقت یا توانایی در انجام کار یک فرد در تعامل با محیط، خصوصیتی نیست که انسان از ابتدا به سرعت کسب کند، هر چند در نهایت می‎تواند به سطحی از کارایی برسد که او را نسبت به تمام مخلوقات برتر سازد. شایستگی یا کارایی هنگامی رخ می‎دهد که نیازهای فیزیولوژیکی و زیستی کودکان به طور منطقی ارضاء شده باشد و رفتارهایی که به وسیله کارایی برانگیخته می شوند، موجب افزایش مستمر شایستگی فرد می گردد و در همان حال کودکان به رشد و تحول یک حس ذهنی در باب شایستگی خود دست می یابند.

واژه های کلیدی: تبیین، مدل، نیازمدار، شخصیت، عقب ماندگی ذهنی

فهرست مطالب

چکیده    ۴
مقدمه    ۶
خود شخصیت    ۷
منطق ارایه یک مدل شخصیت    ۷
عناصر اساسی مدل    ۸
ارزش ها    ۱۸
یکپارچه سازی مولفه های مدل شخصیت    ۱۹
مدیریت هیجان ها    ۲۰
یک تکذیب    ۲۲
به کار بستن مدل شخصیت در افراد عقب مانده ذهنی    ۲۳
تأثیر عقب ماندگی ذهنی بر منابع    ۲۳
مزاج ها، هیجان و منش    ۲۵
درک زیبایی    ۳۱
توانایی های زیباشناختی و شناختی غیرعادی: «کودن نابغه»    ۳۱
معنوی گرایی    ۳۷
«نیازها» و عقب ماندگی ذهنی    ۳۸
ساختار    ۴۰
عزت نفس    ۴۱
صمیمیت    ۴۱
حمایت افراطی و کنترل افراطی    ۵۷
تشویق سلیقه‌ها و علائق متناسب با سن    ۵۹
استقلال، حمایت افراطی، و میل جنسی    ۶۰
بحث و نتیجه گیری    ۶۱
منابع    ۶۴

منابع

علیزاده، حمید، زاهدی پور، مهدی، (۱۳۸۴)، کارکردهای اجرایی در کودکان یا و بدون اختلال هماهنگی رشدی. فصلنامه علوم شناختی، سال ششم، شماره ۳ و ۴٫

شریفی درآمدی، پرویز (۱۳۸۰) مقایسه اختلالات رفتار عاطفی در کودکان عقب مانده ذهنی و عادی، فصلنامه تازه های روان درمانی، شماره۲۱٫

Adams, K. S., & Christenson, S. L. (2000). Trust and the family- school relationship: Examination of parent- teacher differences in elementary and secondary grades journal of Psychology, 38 (5), 477-497.

Addis, B. (1968). Resistance to parsimony: The evaluation of a system for explaining the development of competence in K. J. connolly & 1.

Bruner (Eds.) The growth of competence. (PP. 97-118).
NewYork: Academic press.

Bandura, A. (1997) self – efficacy; The exercise of control. New York: W. H. Freeman.

Baroff, G, S, & Olley , J, G. (1999) Mental Retardation ” Nature, cause, and management, Third Edition Taylor & francis Group, USA.

Batshaw , M. L. (2002). Children with disabilities. Baltimore: Paul H. Brooks.

Bednar, R. L., wells, M. G., & Peterson, S. R. (1989). Self- esteem: paradoxes and innovations in Clinical theory and practice. Washington, DC: American Psychology Association.

Coopersmith , S. (1983). The Antecedents of self- Esteem. San francisco: W. H. Freeman.

مقدمه

تمرکز بر موضوع عقب ماندگی ذهنی با تاکید بر جنبه شناختی آن، یعنی ماهیت تاخیر تا ناتوانی عقلی و تاثیر آن بر سازگاری عمومی طی یک قرن گذشته باعث شده که جنبه عاطفی یا هیجانی آن مورد غفلت قرار گیرد. لذا در مقاله حاضر از این جنبه فرد عقب مانده را به عنوان شخصی در نظر می گیریم که مانند افراد عادی می تواند تجربیات شادی یا غمگینی داشته باشد. نتیجه یک مطالعه در مورد بزرگسالانی که در موسسات نگهداری می شدند و اکنون در جامعه زندگی می کنند (آدامز و کریستنسون، ۲۰۰۰) نشان داده است که آنها به زندگی لذتبخش علاقه نشان می دهند. کار به همین جا خاتمه نمی یابد، و آنها تمایل گسترده‌ای به تفریحات، سرگرمی ها، دوستیابی، و خانواده نشان می دهند. این تمایلات بیانگر این موضوع است که ما باید درباره ماهیت وضعیتٍ این انسان به عنوان یک فرد نگاه کنیم. برداشت ما از شخصیت افراد عقب مانده بر پایه مدلی است که نیازهای جسمانی و روانی اساسی آدمیان، چه سالم و چه ناتوان، را توصیف می کند و نحوه تاثیرپذیری این نیازها را از ناتوانی بررسی می نماید. بر اساس نتایج به دست آمده از نظریه های شخصیت که علاقه خاصی به خویشتن و انگیزش در انسان دارند (مثلاً دسی و ریان، ۱۹۹۰) این مدل شخصیت توجه خاصی به عزت نفس به عنوان بر انگیزاننده رفتار دارد. مقاله حاضر یک مدل نیاز مدار شخصیت و نحوه تاثیرپذیری این نیازها از عقب ماندگی ذهنی را مورد بحث و تبیین قرار می‎دهد.

خود شخصیت

منطق ارایه یک مدل شخصیت

ارایه یک مدل شخصیتی ویژهِ افراد عقب مانده ذهنی برپایه شرایط، ویژگیها و محدودیت‌هایی آنها چه منطقی می تواند داشته باشد؟ پاسخ به این سئوال در سودمندی آن برای درک رفتار افراد مبتلا به اختلال و به ویژه، مشکلات رفتاری آنها نهفته است. این مدل برای درک و شناسایی این موضوع که مشکلات رفتاری آنها، مانند مشکلات ما، معمولاً حاصل ناکامی مزمن در ارضای نیازهای زیستی و روانی اساس است، کفایت می‌کند. اگر چه، نظریه شخصیت رفتار مدار، یعنی کانون رویکرد درمانی ما، حساسیت لازم را برای درک این موضوع که چگونه ابعادی نظیر پیشایندها و پیامدها بر رفتار اثر می گذارند، ایجاد می‌کند، اما در پی تبیین این نکته نیست که چرا این عناصر اینقدر اهمیت دارند. سرانجام، در پی تبیین ماهیت پاداش دهنده یا تنبیهی آنها نیز نیست. به منظور درک این نکته که چرا پیامدها یا وابستگی هایی معین پاداش دهنده یا تنبیه کننده، یا خنثی هستند باید به درک ماهیت انگیزشی آنها در ما توجه کرد. اگر چه هیچ نظریه شخصیت به تنهایی صاحب این ‍‍«حقیقت» نیست (هال و لیندزی، ۱۹۷۰ نقل از باروف و اولی ۱۹۹۹)، حداقل به طریقی نظام دار از لحاظ مفهوم سازی رفتار هیچکدام از آنها در اولویت قرار ندارد. با وجود این، سهمی از این حقیقت در درک ما از خود و دیگران دخالت دارد. این سهم به عنوان صافی یا فیلتری عمل می کند که توجه ما را هدایت می کند و عواملی را که رفتار ما را برمی انگیزند روشن می نماید. همین موضوع درک فزاینده رفتار در همه ما، اعم از عقب مانده و سالم، است که در مفهوم زیر از شخصیت ارایه می شود.

عناصر اساسی مدل

این مدل شخصیت نوع انسان را بر حسب سه موضوع مدنظر قرار می دهد: منابع، نیازها و ارزش ها. هر کدام از آنها به طور جداگانه و مختصر در زیر مورد بحث قرار می گیرند (باروف۳ و اولی۴ ۲۰۰۴)

منابع

منابع به ظرفیت ها یا توانایی ما اشاره دارد و به پنج مقوله تقسیم می شود. این مقولات عبارتند از: هوش؛ مهارت های ارتباطی؛ سلامتی، حواس، ومهارت های جسمانی؛ شخصیت- مزاج، هیجان ها، و منش؛ و درک هنری و معنوی گرایی.

هوش: هوش معادل توانایی یادگیری، استدلال، دانش و مساله گشایی است.

مهارت های ارتباطی: این مقوله از توانایی ها به استعداد ما در درک خود اکثراً از طریق گفتار، و همچنین نوشتار، اداء و اطوارها، زبان اشاره ای، سبک های ادبی، شعر، هنر، رقص و موسیقی دلالت دارد.

سلامتی، حواس، ومهارت های جسمانی: این مقوله به خود «جسمانی» ما- وضعیت سلامتی؛ سالم بودن حواس، مخصوصاً بینایی و شنوایی، سالم بودن دست و پاها، بازو و انگشتان، و ویژگی هایی نظیر قدرت، مقاومت، سرعت، و هماهنگی مربوط می شود.

شخصیت- مزاج ها، هیجان ها، و منش: مزاج ها، هیجان ها، و منش به عنوان اجزاء اصلی آنچه که ما آن را «شخصیت» می نامیم تشکیل می دهند. می توان شخصیت را به عنوان یک منبع، یک ظرفیت یا سبک انطباقی در نظر گرفت که موجب کنار آمدن در زندگی روزمره و دائمی در تعامل های اجتماعی می شود. بر این اساس می توان شخصیت را «خوب» یا «انطباقی» و «بد» یا «غیرانطباقی» در نظر گرفت. اجزاء شخصیت به عنوان یک منبع در زیر توصیف می شوند.

مزاج ها: این مولفه به رفتارهایی اشاره دارد که در نوزادان و خردسالان دیده می‌شود. فرض بر این است که مزاج ها اساس زیستی دارند و نسبتاً مستقل از شیوه‌های فرزند‌پروری هستند. ظاهراً نوزادان و کودکان از همان بدو تولد از لحاظ فعالیت‌های حرکتی، تحریک پذیری، حواس پرتی، الگوهای خواب و هشیاری، و پاسخ به موقعیت های تازه با هم تفاوت دارند (کاگان، ۱۹۸۱). بر پایه این ابعاد، می توان تمایزهای گسترده ای بین نوزادان پرسرو صدا، دشوار یا راحت ترسیم کرد. نوزادان راحت از همان هفته های اول خوشحال، آرام و از لحاظ خواب و خوراک قابل پیش بینی اند. نوازادن دشوار تحریک پذیرتر، ناراحت و غیرقابل پیش بینی اند (توماس و چس ۱۹۸۶). در کودکان اخیر، مزاج به عنوان عامل تبیین کننده تفاوت در واکنش نشان دادن به موقعیت های جدید، به اضافه خجالتی بودن و بازداری یا خود جوشی و نابازداری در نظر گرفته می شود. همچنین به نظر می رسد که مزاج به سبک های مساله گشایی- مثلاً کودک تکانشی تا کودک صبور نیز موثر است (کاگان، ۱۹۸۱).

هیجان ها:

هیجان ها حالت های عاطفی یا احساس هایی که عموماً‌ می توانند به عنوان احساس هایی خوشایند (مثبت) یا ناخوشایند (منفی) طبقه بندی شوند. هیجان ها تجلی تفسیرهای ما از رویدادهایی هستند که آنها را برای بهزیستی و عزت نفس مناسب در نظر می گیریم. تجربیاتی که ما از آنها تفسیری هیجانی داریم خنثی نیستند؛ بلکه آنها منابع بالقوه سودمندی یا تهدید، شادی یا غم را تشکیل می دهند. تجربیاتی که به طور باقوه تهدید کننده یا آسیب از در نظر گرفته می‎شوند، هیجان هایی نظیر خشم، اضطراب، ترس، گناه، شرمندگی، غم، حسادت، غبطه و تنفر را برمی انگیزند. تجربیاتی که به طور بالقوه سودمند هستند و احساساتی نظیر لذت، غرور، قدرشناسی، و عشق را خلق می‌کنند (لازاروس، ۱۹۹۱).

منش: منش به «الگوهای رفتاری» ثابت به همان شکلی که در موقعیت هایی متنوع ظاهر می‌شوند اشاره دارد. رویکردهای تحلیل عاملی پنج عامل شخصیتی عمده را مشخص کرده‌اند که عبارتند از: ثبات هیجانی، برونگرایی، گشودگی، رضایت مندی، و وظیفه‌شناسی (مک رای و کوستاو، ۱۹۸۶). هر یک از عوامل به شکل دو قطبی مطرح می‌شود.

ثبات هیجانی: آرامش در برابر مضطرب بودن، ایمن در برابر نا ایمن، رضایت از خود در برابر ترحم نسبت به خود.

برونگرایی: مردم آمیز بودن در برابر مردم گریز بودن، شوخ طبع بودن در برابر جدی بودن، با محبت بودن در برابر خوددار بودن.

گشودگی: خیالپردازی در برابر اهل عمل بودن، تمایل به تنوع طلبی در برابر عادی بودن، استقلال در برابر همنوایی.

رضایتمندی: دل رحم بودن در برابر بی رحمی، اعتماد داشتن در برابر سوءظن، کمک کننده در برابر عدم همکاری.

وظیفه شناسی‌ (میل به پیشرفت): منظم بودن در برابر نامنظم بودن، دقیق بودن در برابر بی دقت بودن، مرتب بودن در برابر شلختگی (شلخته بودن).

درک هنری: این توانایی به ظرفیت درک زیبایی در همه اشکال آن یعنی طبیعت، هنر، موسیقی، رقص، ادبیات، و شعر اشاره دارد.

معنوی گرایی: اغلب ما همراه با ظرفیت های زیبایی شناختی، ظرفیت های معنوی گرایی نیز داریم. شاید در کنار زبان، این ظرفیت ها ابعادی هستند که مارا به راحتی از سایر اشکال زندگی متمایز می کنند. منابع معنوی ما شامل ظرفیت تجربه ترس و بیم، حساسیت های اخلاقی، و البته علائق مذهبی می شوند.

نیازها: دومین مولفه تشکیل دهنده مدل شخصیت، نیازها هستند که همان نیروها یا سائق‌هایی اند که جهت و شدت رفتار را تعیین می کنند. نیازها برانگیزاننده رفتار هستند. نظریه پردازان به طور کلی بر این نکته توافق دارند که رفتار تحت کنترل این انگیزه بنیادی است: میل به اجتناب یا از بین بردن حالت های ناخوشایند و تمایل به حالت های خوشایند. بازده‌های خوشایند یا پاداش بابت انجام مطلوب اصطلاحاً «تقویت‌کننده‌های مثبت» خوانده می شود، رفتارهای ناخواسته که پیامدهای ناخوشایند، ناخواسته، یا تنبیه‌کننده به دنبال دارند «تقویت کننده های منفی» نامیده می شوند.

70,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.