عنوان :
تعداد صفحات : ۶۱
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
از مسائل مطرح شده در روابط مالى بین مسلمان و کافر، توارث مسلمان و کافر است که در احکام ارث بیان مىگردد. یکى از موانع ارث، کفر وارث است که بر این اساس کلیه کفار اعم از کتابى و غیر کتابى، حربى و ذمى، مرتد فطرى و ملى، از ماترک مورث مسلمان خود ممنوع مىباشند.
برخى از فقهاء در ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان از آیه شریفه «ولن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا» به عنوان یکى از مستندهاى این حکم یاد کردهاند.
چنانچه مستند ممنوعیت ارث بردن کافر از مورث مسلمان، آیه نفى سبیل و به طور کلى قاعده نفى سبیل باشد، ارث بردن کافر از مسلمان نوعى ایجاد سلطه و سبیل براى کافر نسبتبه مسلمان خواهد بود که مطابق آیه یاد شده و حدیث: «الاسلام یعلو ولایعلى علیه» هر عملى که منجر به گشایش سبیل بر مؤمنان گردد نفى شده است، در نتیجه مطابق این مبنا گفته مىشود کافر از مسلمان ارث نمىبرد.
همانطور که بیان گردید یکى از موانع ارث از دیدگاه فقه شیعه حالت کفر در وارث بود که به موجب آن کافر از ارث بردن از مسلمان محروم مىشود، اما چنانچه وارث مسلمان باشد و مورث کافر، باعث ممنوعیت مسلمان از ارث کافر نمىشود چه این که مقتضى ارث بردن که همان نسب صحیح و قرار داشتن در طبقه ارثى و زنده متولد شدن باشد در وى موجود است. و مانع شرعى هم که باعث جلوگیرى از تاثیر مقتضى باشد در وى موجود نیست لذا مقتضى تاثیر خود را مىکند و از این جهت است که فقها با استناد به روایات آن فتوا دادهاند مسلمان از مورث خود، ولو کافر، ارث مىبرد.
واژه های کلیدی: ارث، کافر، مسلمان، روایات، اسلام
توارث مسلمان و کافر ۳
ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان ۴
بررسى ادله ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان ۴
تبیین احکام اولیه و ثانویه ۱۱
ارث بردن مسلمان از کافر ۱۷
توارث کفار از یکدیگر ۲۴
ارث بردن مرتد از کافر اصلى ۲۶
میراث مرتد ۲۷
عدول از کفر و گرایش به اسلام ۳۰
اسلام آوردن ورثه کافر پس از تقسیم بخشى از میراث ۳۵
توارث مجوسیان در بین خود ۳۷
پىنوشتها و مآخذ ۴۴
۱- سید محمد کلانتر (پاورقى الروضه البهیه)، ج ۸/۱۵، داراحیاء التراث العربى، چاپ دوم،۱۴۰۳ ه. ق; محمد رواس قلعهجى، معجم لغه الفقهاء، ۱۷۱،۳۹۷ و ۴۶۸، دارالنفائس، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ه. ق; علیر ضا فیض، مبادى فقه و اصول، ۱۱۵ و۳۰۳، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ شمسى.
۲- شیخ طوسى، الخلاف، ج۴/۲۳، موسسه النشر الاسلامى، قم، ۱۴۱۵ ه. ق; نجفى، جواهرالکلام، ج۳۹/۱۵، داراحیاء التراث العربى بیروت، چاپ هفتم، بىتا; حسینى عاملى، مفتاح الکرامه، ج۸/۱۸، داراحیاء التراث العربى، بیروت، بىتا; محمد جواد مغنیه، الفقه على المذاهب الخمسه،۴۹۹، کانون الثانى (ینایر)، چاپ هفتم، ۱۴۰۲ ه .ق; ابن حزم اندلسى، المحلى، ج۹/۳۰۴، دارالجیل و دارالآفاق الجدیده، بیروت; شافعى، الام، ج۴/۷۶، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم،۱۴۰۳ ه .ق ; ابن قیم، احکام اهل الذمه، ج۱/۳۲۲، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ ه .ق; احمدبن محمد خلال، احکام اهل الملل، ۳۲۸، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ ه .ق.
۳- فیض کاشانى، مفاتیح الشرایع، ج۳/۳۱۱، مجمعالذخایر الاسلامیه، قم، ۱۴۰۱ ه .ق; الخلاف، ج۴/۲۴; جواهر الکلام، ج۳۹/۱۵٫
۴- غزالى، المستصفى، ج۱/۱۷۳، دارالفکر، بیروت، بىتا.
۵- ابن خلدون، مقدمه،۴۵۳، تهران، انتشارات استقلال، چاپ اول، ۱۴۱۰ ه .ق.
۶- ابن قیم، اعلام الموقعین، ج۱/۳۰، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم،۱۳۹۷ ه.ق.
۷- ابن حزم اندلسى، الاحکام لاصول الاحکام، ج۴/۱۴۷، مطبعه السعاده، قاهره، چاپ اول۱۳۴۷ ه .ق.
۸- شیخ طوسى، عدهالاصول، ۲۳۲، چاپ تهران، ۱۳۱۴ ه .ق.
۹- محمد خضرى، اصول الفقه،۲۷۶، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ ششم،۱۳۸۹ ه .ق.
۱۰- محقق حلى، المعتبر،۶، چاپ تهران، ۱۳۱۸ ه .ق.
۱۱- علامه حلى، مبادى الوصول الى علم الاصول، ۱۹۰، مکتب الاعلام الاسلامى، قم، چاپ سوم ۱۴۰۴ ه .ق.
۱۲- حسن بن زین الدین، معالم الدین، ۳۳۰، مکتبه الداورى، قم، بىتا.
۱۳- شیخ انصارى، فرائد الاصول، مبحث اجماع; نائینى، فوائد الاصول،، اجماع منقول، مؤسسه النشر الاسلامى، قم; موسوى بجنوردى، منتهى الاصول، ج۲/۸۶، اجماع منقول، انتشارات بصیرتى، قم، چاپ دوم; آخوند خراسانى، کفایه الاصول، ۳۳۱، مبحثحجیت اجماع منقول، مؤسسه النشر الاسلامى، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ ه .ق.
۱۴- محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ۱/۹۳، دارالتعارف، بیروت، چاپ چهارم،۱۴۰۳ ه .ق.
۱۵- محمدتقى حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن،۲۵۶، دارالاندلس للطباعه و النشر، بیروت.
۱۶- محمد حضرى، اصول الفقه، ۲۸۱٫
۱۷- محمد تقى حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن،۲۵۶٫
۱۸- الخلاف، ج۴/۲۴; جواهر الکلام، ج۳۹/۱۵٫
۱۹- منظور از اجماع مدرکى آن است که فقیه ادعاى اجماع نماید ولى در کنار آن مدرکى از کتاب و سنتیا استدلال عقلى و… بیاورد که احتمال برود مبناى حکم او و ادعاى اجماع همان مدرک کتابى یا روایى یا عقلى و… باشد.
۲۰- معالمالدین، ۳۳۰٫
۲۱- نساء ۴/۱۴۱٫
۲۲- ابن ادریس حلى، السرائر، ج۳/۲۶۶; مؤسسه النشر الاسلامى، قم، ۱۴۱۰ ه .ق; مفتاح الکرامه، ج۸/۱۸٫
۲۳- شیخ صدوق،من لایحضره الفقیه، ج۴/۲۴۳، باب ۱۷۱، میراث اهل الملل، ج ۲، دارصعب، بیروت، ۱۴۰۱ ه .ق.
۲۴- جواهر الکلام، ج۳۹/۱۵; کلینى، الفروع من الکافى، ج۷/۱۴۲، باب میراث اهل الملل، دار سعب و دارالتعارف، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۱ ه .ق; شیخ طوسى، تهذیب الاحکام، ج۹/۳۶۵، باب ۳۸، میراث اهل المللى، دار صعب و دارالتعارف، بیروت، ۱۴۰۱ ه .ق.
۲۵- السرائر، ج۳/۲۶۶٫
۲۶- من لایحضره الفقیه، ج۴/۲۴۳، باب ۱۷۱٫
۲۷- همان،۲۴۳; شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه; ج۱۷/۳۷۶، باب ۱ از ابواب موانع ارث، ج۸، داراحیاء التراث العربى، بیروت.
۲۸- ابى داود، السنن، ج۳/۱۲۶، ح ۲۹۱۲، دارالجنان، بیروت،۱۴۰۹ ه .ق; بیهقى، السنن الکبرى، ج۶/۲۵۴، نطبعه مجلس حیدرآباد دکن، ۱۳۴۴ ه .ق.
۲۹- على مشکینى، اصطلاحات الاصول، ۱۲۱، چاپخانه حکمت، چاپ دوم، بىتا.
۳۰- الاصول العامه للفقه المقارن،۷۳٫
۳۱- محمدرضا مظفر، ج۱/۶٫
۳۲- الاصول العامه للفقه المقارن، ۷۴٫
۳۳- حائرى یزدى، درر الفوائد، ۳۵۰، مؤسسه النشر الاسلامى، قم، ۱۴۰۸ ه .ق، چاپ پنجم.
۳۴- نساء ج۴/۴۳٫
۳۵- شیخ طوسى، الاستبصار، ج۴/۱۸۹، باب ۱۱۰، ج۱، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ ه .ق، وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۷، باب اول از ابواب موانع ارث، ج۱۵; التهذیب، ج۹/۳۶۵ و۳۶۶، باب میراث اهل الملل، الفروع من الکافى، ج۷/۱۴۲٫
۳۶- الاستبصار، ج۴/۱۹۰، باب ۱۱۰، ح۲; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۵، باب اول از ابواب موانع ارث، ح۷، الفروع من الکافى، ج۷، میراث اهل الملل،۱۴۳، ح ۲٫
۳۷- الاستبصار، ج۴/۱۹۰، باب ۱۱۰، ح۳; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۵، باب اول، از ابواب موانع ارث، ح۵; شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴/۲۴۴٫
۳۸- الاستبصار، ج۴/۱۹۰، باب ۱۱۰، ح۴; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۴، باب اول از ابواب موانع ارث، ح ۱، کلینى، الفروع من الکافى، ج۷/۱۴۳، میراث اهل الملل، ح۶٫
۳۹- الاستبصار، ج۴/۱۹۰، باب ۱۱۰، ح ۵; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۴; باب اول از ابواب موانع ارث، ح۱; الفروع من الکافى، ج۷/۱۴۳; میراث اهل الملل، ح۶٫
۴۰- الاستبصار، ج۴/۱۹۰، باب ۱۱۰، ح۷; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۸، باب اول از ابواب موانع ارث، ح ۲۰; الفروع من الکافى، ج۷/۱۴۳; میراث اهل الملل، ح۵٫
۴۱- الاستبصار، ج۴/۱۹۰، باب ۱۱۰، ح۸; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۸، باب اول از ابواب موانع ارث، ح۲۱; التهذیب ج۹/۳۶۷، میراث اهل الملل، ح۷٫
۴۲- الاستبصار، ج۴/۱۹۰، باب ۱۱۰، ح۸; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۸، باب اول از ابواب موانع ارث، ح۲۱; التهذیب ج۹/۳۶۷، میراث اهل الملل، ح۸٫
۴۳- وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۷، باب اول از ابواب موانع ارث، ح۱۵; الاستبصار، ج۴/۱۹۱، باب ۱۱۰، ح۱۲; التهذیب، ج۹/۳۶۷، میراث اهل الملل، ح۱۲٫
۴۴- رجال النجاشى، ج۱/۴۳۱، رقم ۵۱۵ (ذکر سماعه بن مهران)، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۸ ه. ق; مامقانى، تنقیح المقال، ج۱/۳۸۱ (حنان بن سدیر)، مکتبه المرتضویه، نجف اشرف، ۱۳۵۲ ه .ق.
۴۵- رجال النجاشى، ج۲/۲۰۴، رقم ۸۸۸، ابن ابىعمیر ج۲/۴۸، رقم ۶۲۵، عبدالرحمن بن اعین; تنقیح المقال، ج۳/۱۷۷، (محمدبن قیس); ذهبى، میزان الاعتدال، ج۵/۴۲۹، رقم۹۲۳۷، هشام بن محمد، دارالفکر العربى، بیروت، بىتا.
۴۶- جواهر الکلام، ج۳۹/۱۶; علامه حلى، تبصره المتعلمین،۱۷۳، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۱ ه .ق.
۴۷- شیخ صدوق، المقنع، ۴۱، مطبوع در «الجوامع الفقهیه»، انتشارات جهان تهران، بىتا; شیخ صدوق، الهدایه، ص۶۵; سید مرتضى، الانتصار،۱۷۶; الخلاف، ج۴/۲۳; السرائر، ج۳/۲۶۶; محقق حلى، نکت النهایه، ص۴۴۸، مطبوع در الجوامع الفقهیه، بىتا، شهید ثانى، الروضه البهیه، ج۸/۲۷، داراحیاء التراث العربى،۱۴۰۳ ه .ق.
۴۸- نساء ج۴/۱۲٫
۴۹- نساء ج۴/۱۱٫
۵۰- نساء ج۴/۷٫
۵۱- الخلاف، ج۴/۲۵; السرائر، ج۳/۲۶۶; ابن زهره، غنیه النزوع، ۶۰۸، مطبوع در الجوامع الفقهیه، انتشارات جهان.
۵۲- من لایحضره الفقیه، ج۴/۲۴۳، ح ۷۷۸; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۶، از ابواب موانع الارث، باب ۱، ح۱۱٫
۵۳- الخلاف، ج۴/۲۴٫
۵۴- السرائر، ج۳/۲۶۶٫
۵۵- غنیه النزوع، ۶۰۸٫
۵۶- موسوى بجنوردى، القواعد الفقهیه، ج۱/۱۵۹، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، چاپ دوم،۱۴۱۳ ه .ق.
۵۷- وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۶، باب اول از ابواب موانع ارث، ح۸; من لایحضره الفقیه، ج۴/۲۴۳، باب ۱۷۱، میراث اهل الملل، ح ۴٫
۵۸- ابى داود، السنن، ج۳/۱۲۶، ح ۲۹۱۲، دارالجنان، بیروت،۱۴۰۹ ه .ق; احمدبن حنبل، مسند، ج۵/۲۳۶، دارالفکر بیروت، بىتا; بیهقى، السنن الکبرى، ج۶/۲۵۴، مطبعه مجلس حیدرآباد دکن، ۱۳۴۴ ه .ق.
۵۹- الناصریات، مطبوع در الجوامع الفقهیه، ص۲۲۳، انتشارات جهان.
۶۰- الغنیه مطبوع در الجوامع الفقهیه، ص۲۲۳٫
۶۱- الخلاف، ج۴/۲۴٫
۶۲- السرائر، ج۳/۲۶۶٫
۶۳- جواهر الکلام، ج۳۹/۱۶٫
۶۴- التهذیب، ج۹/۳۷۰، باب میراث اهل الملل، ح ۲۰; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۷، باب اول از ابواب موانع ارث، ح۱۹٫
۶۵- الوافى، تهران، مکتبه الاسلامیه، ۱۳۷۵ ه .ق.
۶۶- وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۸، باب اول از ابواب موانع ارث، ذیل ح۱۹٫
۶۷- همان منبع، ۳۷۸٫
۶۸- جواهر الکلام، ج۳۹/۱۵٫
۵۹- الانتصار مطبوع در الجوامع الفقهیه،۱۷۶، انتشارات جهان، بىتا; الغنیه مطبوع در الجوامع الفقهیه، ۶۰۸; جواهر الکلام، ج۳۹/۱۵٫
۷۰- شافعى، الام، ج۴/۱۴۰; ابن قدامه، المغنى، ج۷/۱۶۶ و۱۶۷، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۵ ه .ق; شربینى، مغنى المحتاج، ج۳/۲۴، قاهره، ۱۳۰۸ ه .ق; نووى، المجموع، ج۱۶/۵۷ و ۵۸، داراحیاء التراث العربى، بیروت،۱۴۰۳ ه .ق; ابن حزم، المحلى، ج۹/۳۰۴، دارجیل و دارالآفاق الجدیده، بیروت، بىتا.
۷۱- ابوبکر احمدبن محمد خلال، احکام اهل الملل، ۳۲۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ه .ق; ابن قیم، احکام اهل الذمه، ج۱/۳۱۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ ه .ق; ابنرشد، قرطبى، بدایته المجتهد ج۲/۳۵۲، دارالمعرفه بیروت، چاپ نهم،۱۴۰۹ ه. ق; محمد جواد مغنیه، الفقه على المذاهب الخمسه،۴۹۹، کانون الثانى (ینایر)، چاپ هفتم، ۱۴۰۲ ه .ق.
۷۲- صحیح البخارى، ج۴/۱۱، کتاب الفرائض، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۴ ه .ق; السیوطى، الدر المنثور، ج۳/۲۰۶، الشوکانى، نیل الاوطار، ج۶/۷۳، دارالحدیث، قاهره.
۷۳- السنن، ج۳/۱۲۶، ح۲۹۱۱; متقى هندى، کنزالعمال، ج۱۱/۷۲، ح ۳۰۶۶۵، مؤسسه الرساله، بیروت،۱۴۱۳ ه .ق.
۷۴- الانتصار.
۷۵- سرخسى، المبسوط، ج۳۰/۳۱، قاهره، ۱۳۲۴ ه .ق، دارالمعرفه، بیروت، بىتا; نووى، المجموع، ج۱۶/۵۸ و۵۹، داراحیاء التراث العربى، بیروت،۱۴۰۳ ه .ق; مغنى المحتاج، ج۳/۲۵; ابوسعید عبدالسلام، المدونه الکبرى، ج۳/۳۹۱، قاهره، ۱۳۲۴ ه .ق .
۷۶- بدایه المجتهد، ج۲/۳۵۴٫
۷۷- الانتصار; جواهر الکلام، ج۳۹/۱۶٫
۷۸- وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۴ تا۳۷۹ باب اول از ابواب موانع ارث.
۷۹- الانتصار،۱۷۶; السرائر، ج۳/۲۶۶٫
۸۰- به عنوان نمونه این روایت: عن حنان بن سدیر عن ابى عبداللهعلیهالسلام قال: سالته یتوارث اهل ملتین؟ قال: لا (الوسائل ج۱۷/۳۷۸ باب ۱ از ابواب موانع ارث ح ۲۰)
۸۱- مفتاح الکرامه، ج۸/۱۸; الوسائل، ج۱۷/۳۷۸، باب اول از ابواب موانع ارث، ذیل ح ۲۰٫
۸۲- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۲; شهید ثانى، الروضه البهیه، ج۸/۲۷، داراحیاء التراث العربى، بیروت، چاپ دوم،۱۴۰۳ ه .ق.
۸۳- الاستبصار، ج۴/۱۹۰، باب ۱۱۰، ح۶; وسائل الشیعه، ج۱۷/۳۷۴، باب ۱ از ابواب موانع ارث، ح۲;الفروع من الکافى، ج۷/۱۴۳، باب میراث اهل الملل، ح۵٫
۸۴- الخلاف، ج۴/۲۵; مفتاح الکرامه، ج۸/۳۵٫
۸۵- سلار المراسم العلویه، مطبوع در الجوامع الفقهیه، ۶۵۴، کتاب المواریث، انتشارات جهان.
۸۶- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۲٫
۸۷- همان منبع، ص۳۲; مفتاح الکرامه، ج۸/۳۵٫
۸۸- التهذیب ج۹/۳۷۱ و ۳۷۲، باب میراث اهل الملل ح۲۶ و۲۹; قاضى نعمان بن محمد، دعائمالاسلام، ج۲/۳۸۵، ح۱۳۶۹، مؤسسه آل البیتعلیهمالسلام، قم.
۸۹- التهذیب، ج۹/۳۷۱، باب میراث اهل الملل ذیل ح۲۶٫
۹۰- سرخسى، المبسوط، ج۳۰/۳۱، دارالمعرفه بیروت (بىتا); المجموع، ج۱۶/۵۸ و۵۹ (شرح المهذب); المحتاج، ج۳/۲۵٫; ابوسعید عبدالسلام، المدونه الکبرى، ج۳/۳۹۱، داراحیاء التراث العربى، بیروت; بدایه المجتهد، ج۲/۳۵۲٫
۹۱- ابوبکر خلال، احکام اهل الملل، ص۳۲۹، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۴ ه .ق، چاپ اول; بدایه المجتهد، ج۲/۳۵۳، دارالمعرفه بیروت، چاپ نهم،۱۴۰۹ ه .ق.
۹۲- الخلاف، ج۴/۲۵; بدایه المجتهد، ج۲/۳۵۳٫
۹۳- مفتاح الکرامه، ج۸/۳۵٫
۹۴- ابن حمزه طوسى، الوسیله الى نیل الفضیله، مطبوع در الجوامع الفقهیه، ص۷۴۰، انتشارات جهان، نسخه خطى; السرائر، ج۳/۲۷۰ و ۲۷۱، موسسه النشر الاسلامى، قم، ۱۴۱۰ ه .ق; تبصره المتعلمین،۱۷۳، النهایه، مطبوع در الجوامع الفقهیه، ص۳۵۳٫
۹۵- ایضاح القواعد، ج۴/۱۷۲، موسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، قم، چاپ اول،۱۳۸۹ ه .ق.
۹۶- مثلا از قول امام باقرعلیهالسلام وارد شده که فرمودند: من مات ولیس له وارث من قرابه ولا مولى عتاقه قد ضمن جریرته فماله من الانفال، من لایحضره الفقیه، ج۴/۲۴۲، باب میراث من لاوراث له، ح۱، دارصعب، ۱۴۰۱ ه .ق، بیروت.
۹۷- المقنع، مطبوع در الجوامع الفقهیه، ص۴۱; التهذیب، ج۹/۳۷۴ در میراث مرتد ح۳، الاستبصار، ج۴/۱۹۳، میراث مرتد، باب ۱۱۰ ح۱۹٫
۹۸- التهذیب، ج۹/۳۷۷، باب میراث المرتد، ح۱۵٫
۹۹- مفتاح الکرامه، ج۸/۲۰٫
۱۰۰- النهایه، مطبوع در الجوامع الفقهیه،۳۵۳٫
۱۰۱- ابن فهد حلى، المهذب البارع، ج۴/۳۴۷، مؤسسه النشر الاسلامى، ۱۴۱۲ ه .ق.
۱۰۲- به عنوان نمونه یک روایت ذکر مىگردد: عن محمدبن مسلم قال: سالت: اباجعفرعلیهالسلام عن المرتد فقال: من رغب عن الاسلام و کفر بما انزل الله على محمدصلى الله علیه وآله بعد اسلامه فلاتوبه له و قد وجب قتله و بانت امراته منه فلیقسم ما ترک على ولده (الوسائل، ج۱۷/۳۸۷، باب حکم میراث المرتد… ح۵).
۱۰۳- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۳; السرائر، ج۳/۲۷۰ و ۲۷۱٫
۱۰۴- الفقه على المذاهب الخمسه، ۵۰۱، کانون الثانى، چاپ هفتم، ۱۴۰۲ ه .ق; السرائر، ج۳/۲۷۱; الروضه البهیه، ج۸/۳۰٫
۱۰۵- النهایه، مطبوع در الجوامع الفقهیه،۳۵۳، باب المواریث.
۱۰۶- المهذب البارع، ج۴٫
۱۰۷- مفتاح الکرامه، ج۸/۳۶٫
۱۰۸- جواهر الکلام، ج۳۵/۳۹٫
۱۰۹- ابن حزم، المحلى، ج۹/۳۰۵، دارالجیل، بیروت.
۱۱۰- همان منبع،۳۰۶; السنن، ج۲/۳۸۲، باب میراث المرتد، ح۱; جصاص، احکام القرآن، ج۲/۱۲۹، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ ه .ق.
۱۱۱- المحلى، ج۹/۳۰۶، جصاص، احکام القرآن، ج۲/۱۲۹، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ ه .ق; ابوسعید عبدالسلام، المدونه الکبرى، ج۳/۳۸۸، داراحیاء التراث العربى، بیروت; المغنى، ج۷/۱۷۵٫
۱۱۲- المحلى، ج۹/۳۰۶٫
۱۱۳- ابن ابىجمهور، الاقطاب الفقهیه، ص۱۵۴، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ ه .ق.
۱۱۴- القواعد، کتاب الفرائض، ج۴، ایضاح الفوائد، ۱۷۵، شهید اولى، اللمعه الدمشقیه، کتاب المیراث، ۲۴۱، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، بىتا.
۱۱۵- ایضاح الفوائد، ج۴/۱۷۲; الخلاف، ج۴/۲۲٫
۱۱۶- مفتاح الکرامه، ج۸/۲۸٫
۱۱۷- ایضاح الفوائد، ج۴/۱۷۴; المهذفب، ج۲/۱۵۶; مختصر النافع، ۲۲۵٫
۱۱۸- المبسوط، ج۴/۷۹، انتشارات مرتضویه، تهران، بىتا; الوسیله، مطبوع در الجوامع الفقهیه، ۷۴۰، انتشارات جهان.
۱۱۹- شرایع، ج۴/۸۱۵٫
۱۲۰- ایضاح الفوائد، ج۴/۱۷۴٫
۱۲۱- مختلف الشیعه، ج۲/۷۴۰، مکتبه نینوى الحدیثه، افست از چاپ سنگى، ۱۳۲۴ ه .ق.
۱۲۲- همان منبع، ۷۴۰٫
۱۲۳- جواهر الکلام، ج۳۹/۲۲٫
۱۲۴- همان منبع، ص۲۴; المهذب البارع، ج۴/۳۳۱٫
۱۲۵- النهایه، مطبوع در الجوامع الفقهیه،۳۵۳، باب المواریث.
۱۲۶- جواهر الکلام، ج۳۹/۲۱٫
۱۲۷- قواعد الاحکام، کتاب الفرائض به نقل از ایضاح الفوائد، ج۴/۱۷۵٫
۱۲۸- الوسیله، (مطبوع در الجوامع الفقهیه)، ۷۴۰; ایضاح الفوائد، ج۴/۱۷۴; مفاتیح الشرایع، ج۳/۳۱۲; الروضه، ج۸/۲۹، دار احیاء التراث العربى، بیروت،۱۴۰۳ ه .ق; جواهر الکلام، ج۳۹/۲۳٫
۱۲۹- همان منبع، ص۲۳; مفتاح الکرامه، ج۸/۳۱٫
۱۳۰- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۱٫
۱۳۱- مفتاح الکرامه، ج۸/۳۱٫
۱۳۲- تحریر الاحکام، ج۲/۱۷۱; ایضاح الفوائد، ج۴/۱۷۶; الروضه البهیه، ج۸/۲۹; سید ابوالقاسم خوئى، منهاج الصالحین، با حواشى روحانى، ج۲/۳۸۵; منهاج الصالحین، ج۲/۳۸۳، همراه با حاشیه محمدباقر صدر، مطبعه الآداب، نجف; وسیله النجاه، ج۲/۴۸۰، مطبعه مهر، استوار، قم، چاپ اول،۱۳۹۳ ه .ق.
۱۳۳- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۲۳٫
۱۳۴- همان منبع، ص۳۲۳; مفتاح الکرامه، ج۸/۲۵۵٫
۱۳۵- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۲۳٫
۱۳۶- التهذیب، ج۹/۳۶۴ باب۳۷ میراث المجوس.
۱۳۷- الاستبصار، ج۴/۱۸۸، باب۱۰۹، میراث المجوس.
۱۳۸- النهایه کتاب المیراث مطبوع در الجوامع الفقهیه،۳۵۷، انتشارات جهان تهران.
۱۳۹- المبسوط، ج۴/۱۲۰، میراث المجوس.
۱۴۰- الخلاف، ج۴/۱۰۸، مساله۱۱۹٫
۱۴۱- الوسیله، میراث المجوس.
۱۴۲- سلار دیلمى، المراسم کتاب المواریث، مطبوع در الجوامع الفقهیه، ۶۵۵، تهران، انتشارات جهان.
۱۴۳- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۲۳٫
۱۴۴- تحریرالوسیله، ج۲/۴۰۲٫
۱۴۵- التهذیب، ج۹/۳۶۴، باب میراث المجوس، ح۱; الوسائل، ج۱۷/۵۹۶، باب ۱ از ابواب میراث المجوس، ح۱٫
۱۴۶- رجال النجاشى، ج۱/۱۰۹٫
۱۴۷- رجال الطوسى، رقم ۹۲٫
۱۴۸- عده الاصول، ج۱/۳۸۰، چاپ جدید.
۱۴۹- الوسائل، ج۱۷/۵۹۶، باب ۱، از ابواب میراث المجوس، ح۱; التهذیب، ج۹/۳۶۵، باب میراث المجوس، ح۲٫
۱۵۰- مفتاح الکرامه، ج۸/۲۵۶٫
۱۵۱- همان منبع،۲۵۶، از قول شیخ مفید در مقنعه نقل اجماع کرده است.
۱۵۲- السرائر، ج۳/۳۰۰٫
۱۵۳- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۲۱; مفتاح الکرامه، ج۸/۲۵۸٫
۱۵۴- السرائر، ج۳/۲۸۸٫
۱۵۵- به نقل از مفتاح الکرامه، ج۸/۲۵۸٫
۱۵۶- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۲۱٫
۱۵۷- مفتاحالکرامه، ج۸/۲۵۸٫
۱۵۸- مائده ج۵/۴۹٫
۱۵۹- کهف ج۸/۲۹٫
۱۶۰- مائده ج۵/۴۲٫
۱۶۱- السرائر، الحاوى لتحریر الفتاوى، ج۳/۲۸۸٫
۱۶۲- مفتاح الکرامه، ج۸/۲۵۸٫
۱۶۳- شهید اول، اللمعه، کتاب المیراث، ص۲۵۰; مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، بىتا.
۱۶۴- رجال کشى، رقم۱۰۲۳،۵۳۷، انتشارات دانشگاه فردوسى، مشهد، ۱۳۴۸ ه. ش. (نجاشى نیز بیان داشتند: فضل بن شاذان از امام نهمعلیهالسلام و حتى امام هشتمعلیهالسلام نیز نقل حدیث مىکرده و ثقه بوده و به عنوان یکى از فقها و متکلمین در بین شیعه معروف بوده است، و گفته مىشود: ۱۸۰ تالیف داشته است، (رجال النجاشى، ج۲/۱۶۸، رقم ۸۳۸، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۸ ه. ق).
۱۶۵- الفقیه، ج۴/۲۴۸، ابتداء باب میراث المجوس.
۱۶۶- قواعد الاحکام کتاب الفرائض، انتشارات الرضى، قم ۱۴۰۴ ه. ق.
۱۶۷- ایضاح الفوائد، ج۴/۲۷۵٫
۱۶۸- شرایع الاسلام، ج۴/۸۴۸ (با تعلیقات سید صادق شیرازى) انتشارات استقلال، تهران.
۱۶۹- اللمعه الدمشقیه، کتاب المیراث ج۱/۲۵۰، مؤسسه فقه الشیعه، بیروت، بىتا; الروضه البهیه، ج۸/۲۲۳٫
۱۷۰- مفتاح الکرامه، ج۸/۲۵۸٫
۱۷۱- جواهر الکلام، ج۳۹/۳۲۲٫
۱۷۲- مفتاح الکرامه، ج۸/۲۵۸; همان منبع، ج۸/۲۵۸٫
از مسائل مطرح شده در روابط مالى بین مسلمان و کافر، توارث مسلمان و کافر است که در احکام ارث بیان مىگردد. ارث موجبات، حواجب و موانعى دارد. مقصود از موجب علتى است که باعث مىشود شخصى از دیگرى ارث ببرد همچون نسب و سبب، مثلا سبب ارث بردن فرزند از پدر نسبت پدر و فرزندى است و یا ارث بردن زن و شوهر از یکدیگر به سبب زوجیت است. به تعبیر دیگر موجب همان علت مقتضى ارث است.
مقصود از حاجب، شخص یا اشخاصى هستند که وجودشان باعث مىگردد وارث دیگر در قسمتى از ارث یا تمام آن از ارث بردن محروم گردد.
منظور از مانع هم در باب ارث صفت و حالتى است که با وجود آن مقتضى وراثت تاثیر نمىکند و مانع ارث بردن شخصى از مورث مىگردد، همچون قاتل بودن یا کافر بودن فرزند، که در این صورت فرزند پدرکش از پدر کشته شده ارث نمىبرد، لذا گفته مىشود کفر و قتل از تاثیر سبب وراثت جلوگیرى مىکنند.
البته بین مانع و حاجب تفاوت وجود دارد، چه این که مانع صفتى و حالتى در خود شخص وارث است مانند کفر و قتل و یا رقیت، اما حاجب صفتیا حالتخاصى نیستبلکه حضور و وجود وارثى از طبقه قبلى نسبتبه ورثه طبقات بعدى است آن گونه که در طبقات ارث مشخص شده است. (۱) مثلا وجود فرزندان که در طبقه اول ارثى قرار دارند حاجب برادران مورث از ارث بردن مىگردند چرا که آنها در طبقه دوم ارثى قرار دارند.
همانطور که گفته شد یکى از موانع ارث، کفر وارث است که بر این اساس کلیه کفار اعم از کتابى و غیر کتابى، حربى و ذمى، مرتد فطرى و ملى، از ماترک مورث مسلمان خود ممنوع مىباشند.
ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان مورد اتفاق کلیه مذاهب اسلامى است. (۲) در مذهب شیعه نیز برخى از فقها بر مساله ادعاى اجماع نمودند (۳) مستندات این حکم، اجماع، آیه نفى سبیل و روایات است. در صفحات آینده هر یک از ادله فوق را به اختصار بررسى مىکنیم.
اتفاق مذاهب اسلامى را بر ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان نمىتوان اجماع اصطلاحى که در مذاهب اسلامى مطرح است نامید، چه این که اجماع در مذهب شیعه با اجماع در مذاهب اهل سنت تفاوت ماهوى و مفهومى دارد.
در این خصوص به برخى از آراء فقهاى اهل سنت و فقهاى شیعه در پیرامون تعریف و حجیت اجماع اشاره مىکنیم تا تفاوت این دو اجماع مشخص گردد.
ابوحامد غزالى:اجماع یعنى اتفاق امت محمد بر امرى از امور دینى. (۴)
ابن خلدون: اتفاق و همرایى در امرى از امور دینى چنانچه مبتنى بر اجتهاد باشد اجماع نامیده مىشود. (۵)
احمدبن حنبل شیبانى بنا به نقل ابن قیم جوزیه (۶) معتقد بوده است فقط اتفاقنظر صحابه پیامبر اکرم(ص) در حکمى از احکام شرعى اجماع نامیده مىشود و معتبر است.
علامه داود بن على ظاهرى اصفهانى (پیشواى مذهب ظاهرى) نیز در خصوص اجماع همیننظر را داشته است. (۷)
مالک بن انس (پیشواى مذهب مالکیه) و پیروانش بنا به نقل شیخ طوسى (۸) و محمد خضرى (۹) معتقدند که صرفا اتفاق اهل مدینه اجماع معتبر است.
محقق حلى مىنویسد: حجیت اجماع به دخول معصوم است چنانچه صد نفر فقیه اتفاق بر حکمى از احکام کنند ولى از قول معصوم خالى باشد حجت نیست، اما اگر قول معصوم داخل در نظر دو نفر فقیه باشد قول آن دو حجت است. (۱۰)
علامه حلى مىگوید: اتفاق امت محمد(ص) اجماع است و حجت مىباشد. زیرا ما اعتقاد داریم در هر زمان، معصوم که پیشواى امت است در بین آنها وجود دارد و حجیت اجماع هم به دلیل قول معصوم است. (۱۱)
حسن بن زینالدین (صاحب معالمالدین) مىنویسد: اتفاق گروه خاصى (از امت اسلامى) که نظر آن گروه اعتبار دارد اجماع نامیده مىشود و در شناخت احکام شرعى معتبر است. (۱۲)
در این باره البته آراء دیگرى هم وجود دارد که طرح آنها از محدوده نیاز بیرون است و براى استقصاى آراء و جوانب مساله باید به کتب اصولى مراجعه کرد. (۱۳)
راجع به آراء موجود در موضوع اجماع (که به برخى اشاره شد) دو دیدگاه وجود دارد یکى دیدگاه فقهاى شیعه است که معتقدند اجماع خود دلیل مستقل در کنار کتاب و سنت نیست، بلکه طریقى براى کشف سنت مىباشد که هر گاه این طریق کاشفیت از راى و نظر معصوم داشته باشد، معتبر است، فىالواقع اعتبار براى کاشف (اجماع) نیستبلکه براى منکشف (راى معصوم) است. (۱۴)
چنانچه اتفاق بر حکم شرع کاشف از نظر معصوم نباشد اعتبارى نخواهد داشت هر چند گروه اجماع کننده زیاد باشند.
در این نظریه اجماع در طول سنت قرار مىگیرد نه در عرض آن; و در اصطلاح گفته مىشود. در نظر امامیه، اجماع طریقیت دارد نه موضوعیت و حاکى از دلیل است نه این که خود دلیل باشد. (۱۵)
البته به نظر مىرسد برخى از متفکران اهل سنت نظریه فوق را پذیرفته باشند از قبیل علامه محمد خضرى بک، چنانچه مىنویسد: «لاینعقد الاجماع الا عن مستند». (۱۶)
دیدگاه دوم که مربوط به اکثریت اهل سنت مىباشد معتقد است، اجماع خود دلیلى مستقل در کنار کتاب و سنت است و لازم نیست تامینکننده نظر کتاب و یا سنتباشد بلکه همین اندازه در حجیت آن کافى است که با کتاب و سنت قطعى معارض نباشد. در این دیدگاه، اجماع، بما هو اجماع دلیل شرعى است. و گفته مىشود موضوعیت دارد نه طریقیت. (۱۷)
از آنچه بیان شد اتفاق مذاهب اسلامى بر ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان برمىآید. اجماع به معناى اصطلاحى آن نیست چه این که گفته شد اجماع در مذهب شیعه با اجماع در مذاهب اهل سنت اختلاف مفهومى و ماهوى دارد. نمىشود دو نوع دیدگاه از اجماع را یک اجماع دانست. بلکه باید گفت این اتفاق، اتحاد در نظریه ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان مىباشد که از ادله دیگر بویژه از اشتراک مفاد برخى از روایاتى حاصل شده است که هر دو دیدگاه به آن استناد نمودهاند.
اما نسبتبه اجماعى که در مذهب شیعه در خصوص این حکم ادعا شده است. (۱۸)
محتمل است این اجماع، از سنخ اجماع مدرکى (۱۹) باشد که در این صورت نفس اجماع معتبر نیست زیرا نمىتوان راى معصوم را از آن به دست آورد. ارزش اجماع مدرکى همانند ارزش مدرک آن است و اعتبارى جز آن ندارد و فقیه نمىتواند در استنباط حکم شرعى به چنین اجماعى تکیه کند بلکه باید به مدرک آن مراجعه کند و آن مدرک را با موازین خود بسنجد و حجیتیا عدم حجیت آن را تعیین کند.
در اجماع ادعا شده در باب ممنوعیت ارث کافر از مسلمان نیز محتمل است همینطور باشد چه این که در این باب بیشترین استناد فقها به احادیث و روایات موجود در این خصوص مىباشد.
افزون بر همه این موارد در نحوه کاشفیت اجماع از راى و نظر معصوم و امکان وقوع آن در جوامع اسلامى بین فقها اختلافنظر فراوان وجود دارد. (۲۰)
برخى از فقهاء در ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان از آیه شریفه «ولن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا» (۲۱) به عنوان یکى از مستندهاى این حکم یاد کردهاند. (۲۲)
چنانچه مستند ممنوعیت ارث بردن کافر از مورث مسلمان، آیه نفى سبیل و به طور کلى قاعده نفى سبیل باشد، ارث بردن کافر از مسلمان نوعى ایجاد سلطه و سبیل براى کافر نسبتبه مسلمان خواهد بود که مطابق آیه یاد شده و حدیث: «الاسلام یعلو ولایعلى علیه» (۲۳) هر عملى که منجر به گشایش سبیل بر مؤمنان گردد نفى شده است، در نتیجه مطابق این مبنا گفته مىشود کافر از مسلمان ارث نمىبرد.
و لیکن با تامل در ادله این حکم باید گفت ممنوعیت ارث بردن کافر از مسلمان بیش از آن که به قاعده نفى سبیل مربوط باشد، مستند به اجماع و بویژه احادیث وارد شده در این مساله است. (۲۴) زیرا از لحاظ حقوقى ارث بردن کافر از مورث مسلمان حکما چنین نیست که منجر به ایجاد سلطه و سبیل تسلط کافر بر مسلمان گردد تا بتوان با استناد به آن قاعده، به منع کافر از ارث مسلمان نظر داد بلکه قاعده نفى سبیل، همانطور که در مباحث قبلى مطرح شد، زمانى مورد استناد قرار مىگیرد که به واسطه اوضاع و احوال خاص، گروههاى غیرمسلمان بر مسلمانان و امور زندگى آنان تسلط یابند. بدیهى است چنین فرضى در مورد ارث بردن کافر از مسلمان در هر وضعیتى صادق نخواهد بود.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .