مقاله زندگانی حضرت محمد (ص)

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

 عنوان :

مقاله زندگانی حضرت محمد (ص)

تعداد صفحات :۴۳

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

مقاله حاضر درباره به زندگانی حضرت محمد (ص) پرداخته شده است.

 آمنه در دوران حاملگی خوابهای نیکو می دید، شبی در خواب دید که نوری درخشان از وجودش تابیدن گرفت و تمام کشورهای دور و نزدیک را روشن ساخت. شش سال از سن شریفش نگذشته بود که بهمراه مادر برای دیدار بستگان مادری و زیارت قبر پدرش بسمت یثرب (مدینه) حرکت کرد.

هنگام بازگشت بمکه آمنه بیمار شد و با تنی رنجور و چشمی گریان، آن زن داغدیده و افسرده در جلو دیدگان نورد دیده اش محمد (ص) چشم از جهان فرو بست و آن طفل در سن شش سالگی از پدر و مادر یتیم شد، کنیز مادرش برکه (ام ایمن) پرستاریش را پذیرفت و با حالی پریشان ودلی سوزان محمد (ص) را نزد جدش عبدالمطلب آورد.

روش و اخلاق و خصوصیات محمد (ص)

باتأنی و وقار راه می رفت ولیکن قدمها را بروش متکبران بر نمی داشت.

چشمان حقیقت بین او همیشه بزیر بود و نظرش بسوی زمین.

هر که را می دید در سلام کردن پیشی می گرفت، حزن و اندوهی عمیق از قیافه اش ظاهر و همیشه متفکر بود و اندیشه میکرد. کمتر سخن می گفت، گفتارش با لفظ اندک و معنی بسیار بود.

خوش خوی و کریم النفس بود و چنانکه قرآن درباره اش می گوید: بدرستیکه تو دارای خلقی بزرگ هستی.

کسی را حقیر و کوچک نمی شمرد و اندک نعمت را بزرگ و گرامی می داشت.

از خوردنی و آشامیدنی تعریف نمی کرد و از برای امور دنیوی خشم نمی گرفت جز در کار حق. و هرگاه خلافی راجع به احکام خدا می دید بی نهایت خشمگین می شد.

اشاراتش با دست بود نه به ایماء و چشم و ابرو.

هنگام شادمانی دیدگانش را بر هم می گذاشت و شادی و سرورش زیاد نبود.

خندیدنش تبسم بود و صدایش را به قهقهه بلند نمی کرد.  با هر کس باندازه درک و فهم و عقلش سخن می گفت.

مکرر می فرمود که گفتارم را شنودگان و حاضران بغایبان برسانند.

به اهل فضیلت و دین و تقوی احترام می گذاشت.

در مجلس جای مخصوصی نمی نشست و چون وارد جمعیتی می شد هرجا که خالی بود جلوس می کرد با هر کس که می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد بر نمی خاست.

حاجت هر کسی را بقدری که مقدورش بود روا می کرد.

پیوسته گشاده روی و نرم خوی- بود غریبان را رعایت می کرد عیوب و نقصهای مردم را تجسس نمی کرد بزرگترین جهاد را جهاد با نفس می دانست.

واژه های کلیدی: حضرت محمد(ص)، دوران کودکی، پیشگویی راهب نصرانی، اخلاق و خصوصیات محمد (ص)، اثبات نبوت محمد (ص)

فهرست مطالب

ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش   ۱
تولد حضرت محمد ( ص)   ۱
تاریخ تولد حضرت محمد (ص)   ۱
نسبت محمد (ص)   ۲
مدفن عبدالله   ۲
خواب دیدن آمنه   ۲
به دایه سپردن محمد (ص)   ۳
احترام محمد (ص) در بزرگی نسبت به حلیمه   ۴
مرگ مادر   ۴
مرگ عبدالمطلب   ۵
محمد (ص) همیشه تفکر بود   ۵
قیافه محمد (ص)   ۵
حرکت بشام   ۶
پیشگوئی راهب نصرانی   ۶
چوپانی محمد (ص)   ۶
تجارت کردن محمد (ص)   ۷
خواب دیدن خدیجه   ۷
تعبیر خواب   ۷
افکار خدیجه   ۸
برگشت محمد (ص) از سفر شام   ۸
جشن ازدواج محمد (ص) با خدیجه   ۹
رفتار خدیجه نسبت به محمد (ص)   ۱۰
نظریه ورقه بن نوفل   ۱۱
دعوت پیامبر علنی شد   ۱۳
رفتار مخالفان نسبت به مسلمانان   ۱۴
رفتار ابوجهل نسبت به محمد (ص)   ۱۴
تبلیغ محمد (ص)   ۱۶
شهرت محمد (ص) به اطراف رسیده بود   ۲۲
وفات ابوطالب  و خدیجه   ۲۳
اسلام در مدینه نشر یافت   ۲۵
علی (ع) در رختخواب محمد (ص) خوابید   ۲۵
روش و اخلاق و خصوصیات محمد (ص)   ۲۶
خوراک محمد (ص)   ۲۸
جدیت و رفتار و حرکات محمد (ص)   ۲۹
اتفاقات بعد از هجرت   ۳۰
در اثبات نبوت محمد (ص)   ۳۲
نظریه دانشمندان و فلاسفه غرب راجع به محمد (ص)   ۳۳
فرزندان محمد (ص)   ۳۸
از سخنان محمد (ص)   ۳۸

 ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش

بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامیکه بمکه برمی گشت در یثرب ( مدینه)  وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیه عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج شتر و چند تکه اسباب خانه بود.

تولد حضرت محمد ( ص)

دوران حمل آمنه با کدورت ورنج بسر آمد و پسری جذاب نیکو روی، مشگین موی. درشت چشم پا بسرای هستی نهاد. جد بزرگوارش عبدالمطلب او را ( محمد) یعنی ستوده آری این همان مولود مسعودی بود که خدای بزرگ بر سر او تاج نبوت و لباس خاتمیت بر اندام رسایش زیبنده ساخت.

تاریخ تولد حضرت محمد (ص)

 تولد با سعادتش بروایت عامه بتاریخ ۱۳ فروردینماه شمسی مطابق ۲۰ آوریل سال ۵۶۹ میلادی و ۱۲ ربیع الاول سال عام الفیل و بنظر اکثریت امامیه در روز جمعه هنگام طلوع فجر ۵ اردیبهشت شمشی- ۲۵ آوریل ۵۶۹ میلادی- ۱۷ ربیع الاول درشهر مکه در خانه محمد بن یوسف و در زمان سلطنت پادشاه ایران یکی از شاهان ساسانی بوده است.

نسبت محمد (ص)

آمنه دختر وهب بن عبد مناف از خاندان زهره و عبدالله بن عبدالمطلب از خاندان هاشم و هاشمی بود.

مدفن عبدالله

شهر مدینه را آنزمان یثرب می گفتند و عبدالله در آن شهر مدفون شد و محمد (ص) یتیم بدنیا آمد.

خواب دیدن آمنه

 آمنه در دوران حاملگی خوابهای نیکو می دید، شبی در خواب دید که نوری درخشان از وجودش تابیدن گرفت و تمام کشورهای دور و نزدیک را روشن ساخت.


به دایه سپردن محمد (ص)

ثروتمندان مکه برای اینکه کودکانشان از آب و هوای بهتری استفاده کنند آنها را بخارج از شهر مکه بدایه می سپردند و دایگان بیشتر بیابان نشین و بدوی بودند و در چند فرسخی شهر مکه سکونت داشتند و پس از دوران شیرخواری فرزندان را بپدر و مادرشان باز پس می دادند و پاداشی نیکو می گرفتند و همه عمر در ازای این خدمت از مزایائی برخوردار بودند.

آمنه در طلب پرستاری پاک سرشت بود و دایه ای مهربان و دلسوز را جستجو می کرد که محمد (ص) را باو بسپارد و عده ای او را نمی پذیرفتند چون می گفتند او یتیم است و پاداشی که قابل توجه باشد بآنها نمی دهند.

بیخبران غافل بودند که این وجود مقدس مایه مباهات و افتخار جهان و جهانیان خواهد شد.

حلیمه او را قبول کرد

حلیمه زنی بی چیز و فقیر بود که کسی کودکش را باو نمی داد برای اینکه نزد دیگران سرافکنده و شرمسار نگردد محمد را قبلو کرد و با خود به بیابان برد.

حلیمه سعدیه به او شیر می داد و محمد جز از پستان راستش شیر نمی نوشید و مانند کسی که بداند شیر پستان چپ حق برادر رضاعی اوست از نوشیدن شیر آن پستان خودداری می کرد.

شیما دختر حلیمه از محمد پرستاری می کرد و با او همبازی بود، تا اواخر سن چهار سالگی بخوشی و شادمانی بین طایفه بنی سعد پرورش یافت و از برکت وجود محمد برکت و وسعتی در آن طایفه پدید آمد که مورد توجه همه قرار گرفت.

احترام محمد (ص) در بزرگی نسبت به حلیمه

 این طفیل گفت روزی پیغمبر را دیدم که گوشت قربانی بمردم می داد، ناگاه زنی وارد شد از جای برخاست و ردای خود را بر زمین انداخت و آنزن را بر رویش نشاند، از حاضرین پرسیدم این زن کیست؟ گفتند حلیمه مادر رضاعی محمد (ص) است.

مرگ مادر

شش سال از سن شریفش نگذشته بود که بهمراه مادر برای دیدار بستگان مادری و زیارت قبر پدرش بسمت یثرب (مدینه) حرکت کرد.

هنگام بازگشت بمکه آمنه بیمار شد و با تنی رنجور و چشمی گریان، آن زن داغدیده و افسرده در جلو دیدگان نورد دیده اش محمد (ص) چشم از جهان فرو بست و آن طفل در سن شش سالگی از پدر و مادر یتیم شد، کنیز مادرش برکه (ام ایمن) پرستاریش را پذیرفت و با حالی پریشان ودلی سوزان محمد (ص) را نزد جدش عبدالمطلب آورد.


مرگ عبدالمطلب

هشت ساله بود که عبدالمطلب هم بسرای جاودانی شتافت و سرپرستی او بوصیت جدش بعموی گرامیش ابوطالب محول شد.

محمد (ص) همیشه تفکر بود

آن کودک یتیم روی پدر را ندیده بود مادر مهربان و عزیزش را از دست داده بود مرگ جدش عبدالمطلب بر خاطرات حزن آور زندگیش افزوده بود، در قبیله فقیری پرورش یافته و دعوای کودکان را برای بچنگ آوردن مشتی خرما تماشا کرده بود، این صحنه ها او را مغموم و متفکر و افسرده می ساخت و اغلب اوقات در تنهائی می نشست و باندیشه فرو می رفت. او از کودکی با کودکان دیگر فرق بسیار داشت و اعمال و رفتارش را همگان می ستودند.

قیافه محمد (ص)

 چهره ای صاف و ساده و بی آلایش داشت، آثار شکوه و وقار از سیمایش هویدا بود سرش بزرگ، مویش بلند و زیاد، پیشانیش پهن، چشمانش سیاه و جذاب، مژه هایش بلند، دندانهایش سفید و قیافه اش دارای جذابیتی خاص بود که هر کس او را می دید فریفته اش می شد، گاهی لبخندی نمکین بر لب داشت و سخنانش شیرین بود، گفتاری ملایم و آرام و حافظه ای قوی داشت، آهنگ صدایش محکم و موزون بود، بیشتر اوقات را به تفکر می گذارند.

حرکت بشام

عمویش ابوطالب باو علاقه شدیدی داشت و در سن دوازده سالگی او را با خود برای تجارت بشام برد، محمد (ص) خواندن و نوشتن را نیاموخت و لیکن « بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد».

 پیشگوئی راهب نصرانی

در سفر شام بین راه راهبی بود مسیحی که نامش بحیرا و از علوم متداوله زمان با اطلاع بود و ازاسرار کتب آسمانی آگاهی داشت، محمد (ص) را دید و در قیافه تابناک و ناصیه بلندش دقیق شد، به ابوطالب گفت از این پسر مواظبت کن روزی می آید که برای خدا کارهای بزرگ انجام می دهد، شأن او بزرگ است و پیغمبر این امت است که با شمشیر خروج خواهد کرد. نام بحیرا جرجیس بی ابی ربیعه بوده است.

چوپانی محمد (ص)

محمد (ص) چون بسن بلوغ رسید برای تأمین معاش به شبانی مشغول شد، روزها و شبها در بیابان وسیع و لم یزرع عربستان. درباره خدا به تفکر می پرداخت و در کمال نجابت و شرافت و امانت بسر می برد، مردم داری و بزرگواری و قدرت روحی و معنوی و وسعت اندیشسه داشت و بهمین مناسب ( محمد امین) لقب یافت.

تجارت کردن محمد (ص)

به تشویق عمویش ابوطالب شبانی را ترک و نمایندگی بازرگانی خدیجه سیده قریش را پذیرفت و با کاروان تجارتی از مکه بجانب شام رهسپار شد و با سودی کلان بسوی خدیجه برگشت، آنزن بزرگوار از لیاقت و کاردانی و تدبیر و فراست و کیاست محمد در کار تجارت خشنود شد و این دوستی جنبه معنوی بخود گرفت و آن علاقه بحدی رسید که از آن دو وجود مقدس دودمان رسالت و خاندان طهارت و تقوی و معنویت و فضیلت پدید آمد و فروغ ایزدی آنها عالم و عالمیان را روشن ساخت.

خواب دیدن خدیجه

پیش از وصلت محمد (ص) با خدیجه، آن بانوی عالیقدر شبی در خواب دید قرص آفتاب چرخ زنان بپایین آمد تا نزدیک زمین رسید و بسوی سرایش فرود آمد و از پرتو تابناکش از خواب بیدار شد.

تعبیر خواب

خدیجه شتابان نزد عمویش ورقه بن نوفل که دانشمندی روشندل بود رفت و خوابش را گفت، ورقه گفت: مردی بزرگ ترا بهمسری بر می گزیند که بر آسمان دین آفتابی تابان باشد.

افکار خدیجه

40,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.