مقاله زندگی یک مسیحی تازه مسلمان شده (حسن پففرکرن)

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

 عنوان :

مقاله زندگی یک مسیحی تازه مسلمان شده (حسن پففرکرن)

تعداد صفحات :۱۸

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

مقاله حاضر درباره زندگی یک مسیحی تازه مسلمان شده (حسن پففرکرن) ، حقایق جهانی وحقایق مذهبی، کلاسها در مورد مذهب، خواندن دو کتاب مهاتما گاندی وقرآن کریم و… توضیح داده می شود.

مهاتما گاندی وقرآن کریم:

در تعطیلات بین ترمی، تصمیم گرفتم دو کتاب را مطالعه کنم. یکی قرآنکریم ودیگری زندگی نامه مهاتماگاندی..هر دو کتاب برای من بسیار جالب بود اما ازبیان روشن وصریح قرآن بسیار متعجب شدم. خواندن قرآن به عنوان یکی از منابع معدودی که می بایست در میان کتاب های مقدس و مذهبی جهان می خواندم. کاملا اتفاقی بود. ترم بعد تصمیم گرفتم به منظور فهم بیشتر در باره اسلام درسی دراین مورد داشته باشم. همچنین تصمیم گرفتم که از طریق انترنیت در مورد اسلام اطلاعاتی بدست آورم.
اطلاعات نسبتاً زیادی وبا آرزشی از اینترنت گرفتم والبته درفهم دین اسلام این اطلاعات بسیار کمک کرد. مخصوصا از کوشش های بی دریغ مسلمانان درطول حیات اسلام برای حفظ قرآن از اشتباه، بسیار متعجب شدم زیرا در مذاهب دیگر این چینین تلاشهاو کوششهایی ندیده بودم.

علاوه بر آن، حقیقت را دریافتم که اسلام زندگی کاملی رابرای انسان مهیا می سازد. یک مسلمان درهیچ شرایطی دینش را کنار نمی گذارد. دراسلام هیچ راه فراری برای عدم پیروی از خداوند وجود ندارد(فرد مسلمان درهر شرایط و هر زمانی باید خدا را به یاد داشته باشد. و دنبال رو او باشد).دراسلام مسلمانان نموظفند که کارهای دیگر را رها کنند و برای ذکر و یاد خداوند پنج بار درروز نماز بخوانند.انان موظفند ذکات بپردازند و روزه بگیرند علاوه براین یک مسلمان نباید به خاطر مادیات خداوند را فراموش کند .
واژه های کلیدی: حقایق جهانی، حقایق مذهبی، قرآن،

فهرست مطالب

قصهء مسلمان شدن حسن پففرکرن   ۱
حقایق جهانی وحقایق مذهبی:   ۴
کلاس ها در مورد مذهب:   ۷
مهاتما گاندی وقرآن کریم:   ۹
. روزه گرفتن در ماه رمضان:   ۱۰
. سیکیزم و بهائیت:   ۱۱
شهادتین آوردن:   ۱۳
منابع :   ۱۵

منابع :

مسلمان شدن تازه مسلمانان از زبان خودشان ، چرا مسلمان شدیم ؟ استاد عبداالعاهر داعی

قصهء مسلمان شدن حسن پففرکرن

وقتی که هاجر شیخ “فصل پیش ” به من گفت که برادر زاده اش مسلمان شده است احساس کردم که “خانواده اسلام “به سرعت رشد می کند و قصد داشتم هر چه زودتر او را ملاقات کنم. بعدا فهمیدم که عازم لس انجلس شده است به قصد اینکه عید فطررا در انجا جشن بگیرد بعد از نماز عید فطر اورا در مرکز اسلامی لس انجلس ملاقات کردم. هاجر زنی زیباو قد بلند بود که لباس پاکستانی بر تن داشت و یک کلاه بافتنی بر سر داشت که مثل فرشته زیبا بود. او را به ناهار دعوت کردیم. همه کنجکاو ومهیج بودند که در باره حسن بیشتر بدانند. نشستی که با او داشتم به یک کنفرانس مطبوعاتی تبدیل شده بود.زیرا همه از او سوال می کردند واو پاسخ می داد. در دسامبرسال ١٩٩۶ “سفرش به اسلام ” در مجله البی(یک مجله اسلام که در “برکلی ” کلیفرنیا منتشر می شود) تحت عنوان “سفربه سوی پرودگار خردمند ” به چاپ رسید. نسخه ای از آن را برای ما فرستاد و به ما اجازه داد که در این کتاب آن را چاپ کنیم.
خانواده مهربان: هم چنانکه اکثر شما اطلاع دارید قبلا من مسلمان نبودم. در یک خانواده نسبتا متعصب مسیحی به دنیا آمدم. خانواده به من یاد داده بودند که به کلیسا بروم و برای آنچه که لازم دارم از خداوند طلب کنم ودر این مسیر که ما را زندگی می نامیم،اعمال نیک انجام دهم. در واقع خیلی خوش شانس بودم که خانواده مهربان ومراقب داشتم وپدر ومادرم به طور جدی وفعال در زندگی دوران کودکی من تاثیر بسزای داشتند از آنها بسیار سپاسگزارم زیرا حتی در صحبت کردن هم مواظب و مراقب صحبت های من بودند. از آنها بسیار سپاسگزارم، زیرا در تمام مشکلات تحصیلی و اجتماعی مرا یاری دادند. به من یاد دادند که از مواد مخدر مصرف الکل، فساد اخلاقی وبسیاری از مسایل ومفاسدی که د رجامعه امروز وجود دارد، دوری کنم. وقتی به گذشته و دوربچگی ام نظرمی افکنم، متوجه می شوم بدون کمک های والدین هیچ وقت در دورتحصیل موفق نمی شدم وهر گزاز بسیاری از مفاسدی که جامعه امریکا، امروز گریبانگیر است،نمی توانستم دوری کنیم. به همین خاطر از خرداندیشی والدینم بسیار سپاسگزارم و همیشه به انها عشق می ورزم و انها را دوست دارم.

پسر منزوی وقتی به گذشته ام نگاه می کنم، می فهمم که خیلی با هم سن وسالهای خودم متفاوت بوده ام. چون فردی نسبتا مندی بودم، بیشتردوست داشتم تنها باشم تا این که با دوستانم به سر برم، وترجیح می دادم که بیشتر به حرفهای دیگران گوش بدهم یا این که از خود بگویم. طبیعتا این چنین خصلت هایی منجر شد که دوستان کمی داشته باشم وحتی دوستانی که داشتم، بیشتر دوستانی بودند که در موضوعات شغلی و یا سرگرمی انتظار داشتیم. به یک سری مهارتها دست بیابیم. مثلا دوست داشتم برنامه ریزی کامپیوتری،ماهیگیری، شمشیر بازی و غیره یادبگیرم.

هم چنانکه می دانید وقتی که خانواده ها با هم رفت وآمد دارند. معمولا بزرگتر ها با هم در مورد خاصی صحبت می کنند وکوچکترها مشغولبازی می شوند اما من بیشتر ترجیح می دادم به صحبتهای بزرگترها گوش دهم تا اینکه با کوچکترها بازی کنم. همیشه براین باور بودم که بزرگترها دارای تجربیات گرانبهایی هستند و با گوش دادن به صحبتهای آنها یاد می گرفتم که د رزندگی چه تصمیماتی اتخاذ کنم. پدر و مادرم أغلب متوجه می شدند که من صحبتهای بزرگتر هارا گوش می دهم وچرا با بچه ها بازی نمی کنم؟ گاهی اوقات مرا مجبور می کردند با بچه ها بازی کنم گاهی هم من مو فق می شدم آنها را راضی کنم که با بچه ها بازی نکنم و به صحبت های آنها گوش دهم.

دانش دربرابر خرد:

وقتی به آموخته های خودم ادامه می دادم، متوجه می شدم تمام آموخته های اسان در دومقاله دانش و خرد خلاصه میشود. در مدرسه “دانش” را کسب کردم. اما “خرد” به نظرمی رسید مقوله ای “ذاتی ” است (نه اکتسابی) از آنجا که در مدرسه خیلی به ریاضیات و علوم علاقمند بودم از متونی که مطالعه می کردم دانش زیادی به دست آوردم. به تاریخ وادبیات علاقمند نبودم. وهمیشه از مطالعه این موضوعات دوری می کردم. با خود فکر می کردم که خرد رانمی توان از طریق نوشته ها ومتون آموخت وبنابراین همیشه به بزرگترها رجوع می کردم و در باره آنچه آنها در زندگی تجربه کرده بودند، گوش فراداده ومی آموختم.

تاوقتی که به سن حوانی رسیدم فرق بین دانش و خرد برای من مشخص نبود. به خاطر می آورم حتی این کلمات او اصطلاحات “خرد ودانش ” را از فرهنگ واژه هانگاه کردم اما هیچ از فرق بین این دو مقوله دست گیرم نشد. تا اینکه بطوراتفاقی مثال روشنی را از کتابی یافتم:”هوش وزکاوت به شما می گوید که احتمالا باران می بارد، خردبه شما می گوید که بهتر است از خانه بیرون نروید “. وقتی این مثال رامطالعه کردم،فهمیدم که “هوش “(محصول خرد) اطلاعات خاصی در مورد یک صحنه به ما می دهد. در حالی که “خرد ” نتایجی است که ما از” دانش” و”تجربیات ” میگیریم. مسلما کسب “خرد ” بسیار مشکلتر از اموختن “دانش”است زیرا وقت زیادی لازم است تا انسان تشخیص دهد که کدام جنبه های جهان ثابت و کدام یکی ازآنها متغیرند. به همین خاطر دوست داشتم که ضرب المثلهای وگفته های معمول در میان جا معه ومردم را یاد بگیرم وبه آنها توجه کنم. ” باخود گفتم ” وقتی عبارتی خیلی در گفته وصحبتها بکار می رود در نتیجه قابل کار برد در مواجه با مسائل روز می باشد. مثلا یکی از نقل قولها این است:
“اگر از گذشته ات درس نگیری، دوباره به همان مشکل دچار میشوی”. بنابراین به خاطر این موضوعات به تاریخ وادبیات روی آوردم که از پیروزی وشکست دیگردرس بگیرم و بنابراین مطالعه ادبیات وتاریخ را نیز شروع کردم .

حقایق جهانی وحقایق مذهبی:

در دانشگاه در کلاسهای ادبیات یاد گرفتم که برخی از موضوعات حقایق جهانی هستند که در ادبیات کلاسیک انگلیسی نیز مشهود است. اغلب اوقات به حقایقی مثل “قدرت پایدارنمی ماند ” ویا “هیچ قدرتی بطور مطلق نمی ماند. ” در موضوع داستانها ونمایشنامه ها می رسیم. در کلاسهای تاریخ بیشتر جنبه های عملی زندگی را می آموزیم. اگرچه زمان تغییر میکنند اما جنبه هایی از طبیعت انسان وجود دارد که هیچ وقت تغییر نمیکند. وقتی در تاریخ دلایلی ایجاد شورشیان برعلیه یک حاکم جبار ویا دلایل سقوط واوج امپرتورهایی بزرگ را در می یابیم، متوجه شویم که اغلب اوقات این دلایل یکسانند. وقتی موضوعی و یا واقعیتی در زندگی یکسان است باید موضوع وواقعه یک حقیقت باشد. بایکی از مهمترین حقایق زندگی باشد و بنابراین من تصمیم گرفتم که این حقایق مهم در زندگی را در یابم زیرا درک حقایق زندگی هسته اصلی “خرد ” است.

گاهی اوقات نیزمی شنیدم که یکسری از حقایق زندگی در بطن مذهب نهفته است بنابراین تصمیم گرفتم این موضوع را نیز درک کنم. در کلیسا به من می گفتند که حضرت عیسی می فرماید “من راه روشن هستم حقیقت هستم و من زندگی هستم ” چون به دنبال حقیقت بودم،به مذهب نیز علاقمند شدم و دریافتم که چقدر “خرد ” را می توانم از اموخته های مسیحیت در یابم. چون به دنبال حقیقت بودم کتاب مقدس رامطالعه کردم. همچنین زندگی نامه افراد موثر در تاریخ مسیحیت را نیز مطالعه کردم واین سر گذشته اغلب به این نتیجه ختم می شدند که افراد مومن و معتقد همیشه موفق هستند

به همین منوال زندگی نامه و تجربیات کشیش ها و روحانیون مشهور مسیحیت را نیز مطالعه کردم. خیلی از این افراد مثل مردم عادی بودند، هر چند که بخاطر باور قویشان وبه یاد آوردن خداوند در اغلب اوقات به موفقیت ها وآرامش های درونی دست یافته بودند. واغلب این موفقیتها به خاطر ساده زیستی،زندگی رهبانیت، عفت وپاکدامنی واینکه تحت تاثیر جنبه مادی زندگی قرار نگیرند، بوده است. چون بدبختی های زیادی در جهان درمیان مردمی که زندگی را به خاطر چیزهای بیهوده سخت گرفته بودند،می دیدم. تصمیم گرفتم در این “دام ” نیفتم و بنابراین به این نتیجه رسیدم بهتر است که زندگی “رهبانیت”و ساده را برای خود انتخاب کنم. برای مدت زیادی زندگی رهبانیت معنی دار و با مفهوم برای من به نظر می رسید. زیرا)باخود فکر می کردم) می توانم بیشتر عمرم را در جستجوی حقیقت به سر ببرم و دیگردر مورد چیزهای بی ارزش نگران نباشم و در نتیجه می توانم هم چنان راه دانش و خرد را ادامه دهم.

15,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.