مقاله ضرورت و مشروعیت رهبری از دیدگاه امام علی(ع)

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله ضرورت و مشروعیت رهبری از دیدگاه امام علی(ع)

تعداد صفحات : ۳۷

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

در این نوشتار سعی شده است تا ضرورت و مشروعیت رهبرى را از دید گاه حضرت علی (ع) و همچنین حریم مردم در نظام اسلامى، حضور مردم و تحقق خارجى ولایت را مورد بررسی قرار دهیم.

تمام محور سخن، در این مقاله، «مشروعیت» است، لکن تردیدى نیست که تا مردم به صحنه نیایند و با امام معصوم بیعت و اعلام وفادارى نکنند، حکومت و رهبرى او، تحقق خارجى نخواهد یافت. بر این اساس است که امیر مؤمنان على(ع): «حضور الحاضر و قیامُ الحجه بوجود الناصر» را از زمینه هاى پذیرش حکومت خود اعلام مى کند.

معناى این سخن، این است که وقتى مردم کنار بنشینند و از امام حق حمایت نکنند، گرچه مشروعیتش باقى است، اما تکلیفى در جهت حضور در صحنه ندارد. به همین دلیل، امیر مؤمنان على(ع) پس از چند ماه تلاش، براى به دست گرفتن خلافت کنار نشست، چرا که دید یاران، وفادار و همراه نیستند:

فنظرتُ فإذا لیس لی معین إلّا أهل بیتی فَضَنِنْتُ بهم عن الموت و أغْضَیْتُ على القَذى و شربْتُ على الشَجى و صَبَرْتُ على أخذ الکَظْمِ و على أمَّرَ من طعمِ العَلْقَمِ؛

به هر جاى نگریستم، براى خود یاورى جز اهل بیتم، نیافتم، [لذا] نخواستم که آنان، به کام مرگ روند. ناچار خارِ غم در دیده شکسته، نفس در سینه و گلو بسته، از حقِّ خود چشم پوشیدم و شربتِ تلخ شکیبایى نوشیدم.

پس چگونه مى توان گفت:

در غدیر خم، پیامبر حضرت على را به عنوان جانشین خود منصوب نمود، اما بعد از رحلت پیامبر، در جلسه شورا که سرانِ همه قبایل در آن شرکت داشتند، با رضایت حضرت على(ع) بر سر جانشینى پیامبر، رأى گیرى به عمل آمد که بیشتر شرکت کنندگان، به ابوبکر رأى دادند و امام نیز قبول کرد که او باشد … حجت خدا، دستور خداوند و پیامبر نیست، بلکه حجت، رأى بوده است …

پذیرش مبناى مشروعیت الهى براى حکومت و رهبرى، چه در مورد امامت معصومان علیهم السلام و چه در مورد ولایت فقیه، هرگز، به معناى بى اعتنایى به حریم مردم نیست. تکریم مردم، به آن است که تمام تلاش، در جهت سعادت و تأمین دنیا و آخرت آنان صورت گیرد، نه آنکه مردم را در جایگاه خداوند بنشانیم و بگوییم: «هر چه آنان مى گویند، حق است.» دقیقاً، همان که دمکراسى غرب از آن دم مى زند! این، تکریم مردم نیست، بلکه تحقیر مردم است! در نظامهاى دمکراسى غربى، مردم، ابزارند و بس، و تصمیم گیرنده پول است و تبلیغات عوام فریبانه!

 واژه های کلیدی: رهبری، ضرورت ، مشروعیت ، دید گاه حضرت علی (ع) ،  نظام اسلامى، حضور مردم ، تحقق خارجى ولایت

فهرست مطالب

ضرورت رهبرى    ۱
مبناى مشروعیّت رهبرى    ۳
بحث بیعت    ۱۸
حریم مردم در نظام اسلامى    ۲۵
حضور مردم و تحقق خارجى ولایت    ۲۷
حکومت اسلامى، استبداد نیست    ۲۸
منابع:    ۳۱

منابع:

۱ ـ تنبیه الاُمّه و تنزیه الملّه (حکومت از نظر اسلام)، ص۴۶٫

۲ ـ نهج البلاغه، خطبه ۴۰؛ الکامل فى اللغه و الادب، ج۲، ص۱۳۱؛ کنزالعمال، ج۵، ص۷۵۱ و المصنّف، ج۱۵، ص۳۲۸٫

۳ ـ غرر و درر (با شرح مرحوم خوانسارى)، ج۶، ص۲۳۶، حدیث ۱۰۱۰۹٫

۴ ـ بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۹، (کتاب العشره، باب ۸۱، ح۷۴).

۵ ـ حکمت و حکومت، ص۱۴۲ ـ ۱۴۵ و ۱۵۱ ـ ۱۵۴ و ۱۶۷ ـ ۱۷۶ و روزنامه همشهرى، شماره ۷۲۴، تیر ۱۳۷۴، ص۶٫

۶ ـ انعام (۶)، ۵۷٫

۷ ـانعام (۶)، ۶۲٫

۸ ـ مؤمن(۴۰)، ۱۲٫

۹ ـ مائده (۵)، ۵۰٫

۱۰ ـ همان، ۴۴٫

۱۱ ـ همان، ۴۵٫

۱۲ ـ همان، ۴۷٫

۱۳ ـ هفته نامه آبان، ۲۸/۱/۷۹؛ ش۱۲۱، ص۴٫

۱۴ ـ مقائیس اللّغه، ج۲، ص۹۱٫

۱۵ ـ مانند آیه هشتاد و نه از سوره انعام، طبق یک احتمال.

۱۶ ـ مانند آیه هفتاد و نه از سوره آل عمران.

۱۷ ـ مانند آیه شانزده از سوره جاثیه.

۱۸ ـ انعام (۶)، ۱۴٫

۱۹ ـ شورى (۴۲)، ۹٫

۲۰ ـ احزاب (۳۳)، ۶٫

۲۱ ـ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۹۷۷، ماده «و ل ى».

۲۲ ـ مجمع البیان، ج۴، ص۳۳۸٫

۲۳ ـ تفسیر تبیان، ج۸، ص۳۱۷٫

۲۴ ـ جهت تفصیل بیشتر در این زمینه، به کتاب دین و دولت در اندیشه اسلامى، (ص۲۱۷ ـ ۲۳۹) مراجعه کنید.

۲۵ ـ الإسلام و أُصول الحکم، ص۴۸٫

۲۶ ـ حکمت و حکومت، ص۱۶۸٫

۲۷ ـ الغدیر، ج۱، ص۳۲۷ ـ ۳۳۴٫

۲۸ ـ همان، ص۳۳۴ ـ ۳۳۸٫

۲۹ ـ همان، ص۳۳۹ ـ ۳۷۸٫

۳۰ ـ همان، ص۳۷۸ ـ ۳۸۰٫

۳۱ ـ دو هفته نامه ایران فردا، ۸/۱۰/۷۸، ش۶۵، ص۲٫

ضرورت رهبرى

اساسِ بحث از جایگاه رهبرى، ضرورت رهبرى براى جامعه است. بداهت این مسأله، آنچنان است که تشکیک در آن، تشکیک در امر بدیهى است. عقل و شرع، اتّفاق دارند که هرج و مرج، محکوم است و سامان جامعه، تنها در سایه حکومت و رهبرى است.

مرحوم آیت الله نائینى، عدم رضاى شارع به اختلال نظام را، دلیل ثبوت نیابت فقها در عصر غیبت مى داند. او گفته است:

از جمله قطعیات مذهب ما طائفه امامیه، این است که در این عصر غیبت، على مغیبه السلام، آنچه از ولایات نوعیه را که عدم رضاى شارع مقدس به اهمال آن، حتى در این زمینه معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهاى عصر غیبت را در آن، قدر متیقن و ثابت دانستیم، حتى با عدم ثبوت نیابت عامّه در جمیع مناصب، و چون عدم رضاى شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بیضه اسلام، بلکه اهمیت وظایفِ راجعه به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه، از اوضح قطعیّات است، لهذا ثبوت نیابت فقها و نوّاب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره، از قطعیات مذهب خواهد بود.[۱]

در این کلام، این فقیه بزرگ، با ارتکازى دانستن عدم رضاى شارع به اختلال نظام ـ که همان هرج و مرج است ـ ولایت فقیه را در عصر غیبت ثابت مى داند.

در عصر امام على(ع) خوارج نهروان، با برداشت نادرست از توحید، در صدد نفى حاکمیت امام على(ع) برآمدند، آنان، به استناد اینکه ولایت و حاکمیت، اختصاص به خدا دارد (لا حکم إلاّ لله) گفتند، امام، حقِّ حاکمیت ندارد. حضرت، در برابر این انحراف گفت:

کلمهُ حقٍّ یراد بها باطلٌ! نعم إنَّهُ لا حکم إلاّ لله و لکن هؤلاء یقولون لا إمْرَهَ و إنَّهُ لابُدَّ للناس من أمیرٍ بّرٍ أوْ فاجرٍ یعمل فی إمرتِهِ المؤمن و یستمتع فیها الکافرُ و یُبَلَّغُ اللهُ فیها الأجل و یُجْمَعُ به الفَى ءُ و یقاتَل به العدُّو و تأمَنُ به السبلُ و یُؤْخَذُ بها للضعیفِ من القویّ، حتّى یستریح بّرٌ و یُستَراحُ من فاجرٍ.[۲]

[این] سخنِ حقّى است که از آن، اراده باطل شده است! آرى، حکم جز از آنِ خدا نیست، ولى این گروه مى گویند: «اِمارت و حکومت، ویژه خداوند است و بس»، و حال آنکه مردم، نیازمند امیر و حاکمى هستند، خواه نیکوکار یا بدکار، تا مؤمن، در سایه حکومت او به کار خویش پردازد و کافر، از زندگى خود بهره گیرد تا زمان هر یک به سر آید، و حقِّ بیت المالِ مسلمانان به دست او گرد آورده شود و به کمک او، با دشمنان مبارزه شده و جاده ها امن گردد و حقِّ ضعیف را از قوى بستاند، تا نیکوکار بیاساید و از شر بدکار آسوده ماند.

پاسخ مولا(ع) به شبهه خوارج، استدلال به فطرت است، زیرا ضرورت نیاز جامعه به نظام، امر بدیهى است و این، جز با رهبرى، امکان پذیر نیست.

امام(ع) در این سخن، در صدد تبیین ضرورت رهبرى است، نه مشروعیت بخشیدن به حکومتِ فاجر، امام علیه السلام در این صدد است که حتى حاکمیت جائر، بر هرج و مرج، ترجیح دارد! آن حضرت، در سخنى دیگر، گفته است:

والٍ ظلومٌ غشومٌ خیرٌ من فتنه تدوم؛[۳]

حاکم ستمگرِ بیدادگر، بهتر است از فتنه اى که ادامه یابد.

نیز گفته اند:

أسدٌ حطومٌ خیرٌ من سلطانٍ ظلومٍ و سلطانٌ ظلومٌ خیرٌ من فتن تدوم؛[۴]

شیر درنده، بهتر از حاکمِ ستمگر است و حاکم ستمگر، بهتر از فتنه هایى است که ادامه یابد.

برخى به انگیزه تشکیک در ولایت فقیه، اصل ضرورت ولایت و رهبرى را زیر سؤال برده و مى گویند: «ولایت، مخصوص محجورانى مانند صغار و مجانین است و عقلا، نیاز به ولىّ ندارند»!

در این شبهه، ولایت کلامى با ولایت فقهى، خَلط شده است. آرى، ولایتى که در فقه مطرح است، اختصاص به کسانى دارد که به جهت نقصان و ناتوانى عقلى، حقِّ تصرف ندارند، اما ولایتى که در بحث امامت مطرح است، ولایت کلامى است. این ولایت، نه تنها اختصاص به محجوران ندارد بلکه مورد نیاز کامل عقلا است، همانند ولایت خداوند. در سایه ولایت خداوند و آنان که برگزیده او هستند، عقلِ انسان رشد یافته و راه سعادت خود را مى یابد.

مبناى مشروعیّت رهبرى

از مباحث مهم و قابل توجه در بحث حکومت و رهبرى، مبناى مشروعیّت آن است. این بحث، در دو محور، مورد ارزیابى قرار گرفته است:

۱ـ در رابطه با رهبرى پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام؛

۲ـ در رابطه با ولایت فقیه.

در رابطه با محور نخست، نظریه مشهور شیعه، آن است که مشروعیت رهبرى پیامبران و امامان، با نصبِ بدون واسطه الهى است و در این زمینه، مردم نقشى ندارند.

آرى، در سالهاى اخیر، نظریه اى خلاف این نظریه، مطرح شده است. این نظریه مى گوید: «مشروعیت سیاسى، یک صورت بیشتر ندارد و آن، الهى ـ مردمى است و در این مورد، میان عصر حضور و غیبت امام، فرقى نیست.»

این نظریه معتقد است که تدبیر سیاسى، همواره بر عهده مردم است و منصب الهى رسالت و امامت، تلازمى با حکومت و مدیریت سیاسى ندارد.[۵]

اهل سنت، در رابطه با پیامبران و پیامبر گرامى اسلام(ص) سخنى از انتخاب مردم ندارند. بلى در رابطه با خلافتِ بعد از پیامبر، طرفدار انتخاب مردم اند، گرچه تاکنون حدود و ثغور آن را مشخص نکرده اند.

در رابطه با محور دوم، مى توان گفت که نظریه رایج در میان اکثریت فقهاى شیعه، همین مشروعیت الهى است. گرچه برخى از متأخران از فقها، نظر دیگرى ابراز کرده و یا بر نظریه بالا، حاشیه زده و بُعدى از آن را پذیرفته و برخى از ابعاد آن را نپذیرفته اند.

مبناى نظریه مشروعیت الهى در باب حکومت، عبارت است از:

الف) اصل، این است که هیچ فردى، بر کس دیگر، ولایت نداشته و حقِّ دخالت در زندگى او را ندارد، مگر خداوند که عقل، حکم به ولایت ذات مقدسش مى کند، از آن رو که منعم است و شکر منعم، از بدیهیات و فطریات است. بنابراین، ولایتِ ذات مقدس خداوند بر انسان، مبتنى بر اصل محکم و استوار و خدشه ناپذیر عقلى است. او خالق همه موجودات جهان هستى و از جمله، انسان است و نیازها و مصالح حال و آینده مردم را مى شناسد و قانون اوست که تأمین کننده سعادت انسان است. این حقیقت، در آیاتِ فراوانى، از جمله موارد زیر آمده است:

إنِ الحکمُ إلاّ لله یَقُصُّ الحقَ و هو خیر الفاصلین؛[۶]

فرمان، تنها از آنِ خداست. حق را از باطل جدا مى کند و او بهترین جداکننده حق از باطل است.

35,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.