2,756 views
عنوان :
تعداد صفحات : ۷۴
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
این تحقیق شرح سرگذشت مغان ایران است که چگونگی شکل گیری و عقاید و آداب و رسوم آنان و نیز تأثیرات اجتماعی – سیاسی و مذهبی آنان را در ایران پیش از اسلام، از زمان اشکانیان، هخامنشیان و سپس نقش آنان در چگونگی شکل گیری دولت ساسانی و رسمیت دین زرتشتی در دوره ساسانی را مورد بررسی و نقد و تحلیل قرار میدهد.
گیرشمن در باب مغان مینویسد : هرودوت مورخ یونانی، میگوید که مادها از شش قبیله، تشکیل میشدهاند و نام یکی از این قبایل را مغها مینامد. هرودوت در باب مغان میگوید که آنان کهانت و سرپرستی دین ایرانی را بر عهده داشتند. همچنین این دسته، غیب گویان و خوابگزاران دولت ماد، به شمار میرفتند.
به نظر گیرشمن؛ مغان در ابتدا، مزایای سیاسی داشتند و رویه و طرز عمل خود را در مراسم دینی از دوران مادها به یادگار داشتند و این رویه ها و سنتها در نظرشان بسیار مهم بود. مغان همراه سپاه می رفتند تا قربانیها را انجام دهند. خواب را تعبیر می کردند و در مراسم تاج گذاری پادشاه جدید که تشریفات آن در دوره هخامنشی، در پاسارگار انجام میشده، شرکت می کردند. همینطور ایشان مسئول تربیت جوانان و نگهبان مقابر پادشاهان بودند. (مانند نگهبانی آرامگاه کورش اول بنیانگذار سلسله هخامنشی و سایر پادشاهان هخامنشی) و بهرحال گروهی مجزا را تشکیل می دادند و در فلسفه عالم هستی به ثنویت و دوگانه پرستی، یعنی اعتقاد به دو اصل، خدا و اهریمن قایل بودند. اگرچه پارسیان، مردگان خود را طبق روایت هرودوت دفن می کردند، ولی مغان اجساد خود را در معرض حیوانات درنده و پرندگان لاشه خوار می گذاشتند.
گیرشمن در باب مذهب اشکانیان می نویسد: در دوره اشکانی، هم چنین مجلسی به نام مجلس مهستان، به معنی مجلس بزرگان، شامل مجمع شاهزادگان و نجبای پارتی و مجمع روحانیون یا مغان و صاحبان مناصب نظامی و اداری کشور هم تشکیل می شد و این مجلس به تعیین جانشین پادشاه یا مسایل مربوط به جنگ و صلح و سایر امور می پرداخت و نفوذ قابل ملاحظه ای در این دوران داشت و مغان در این مجلس و در تعیین پادشاه، تا حدی قدرت و نفوذ داشتند.
کریستن سن می نویسد: مغان در اصل، قبیله ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصراً به آنان تعلق داشته است. آنگاه که دیانت زردشتی بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد، مغان پیشوایان دین جدید شدند. در کتاب اوستا، نام طبقه روحانی را به صورت آثرون می بینیم. اما در عهد اشکانیان و ساسانیان، معمولاً این طایفه را مغان می خوانده اند. در این زمان هم مغان خود را از یک ریشه می دانستند. که تکلیفشان عبادت خدایان و اجرای اعمال دینی بود. در زمان ساسانیان، روحانیان و نجبای ملوک الطوایف قرین و همدوش یکدیگر بودند. معمولاً در ادوار ضعف و انحطاط دولت برای مخالفت با پادشاه همدست می شدند. با این حال از دودمان نجبای بزرگ ساسانی، هیچ فردی به مقام موبدان – موبدی نمی رسید. همیشه رؤسای روحانیون، از میان طبقه مغان، انتخاب می شده اند. و این طبقه برای خود شجره نسب پرافتخاری ترتیب می دادند.
واژه های کلیدی: مغان، ماد، اشکانیان، هخامنشی، ساسانی، دین زرتشت، ایران باستان، روحانیون باستان
فصل اول ۱
مقدمه ۱
مقدمه : ۲
موضوع : ۲
فصل دوم : ۷
مغان دراوستا و کتیبههای فارسی باستان ۷
۲-۱ واژه مگه (maga) و مغ در اوستا : ۸
۲-۲ رابطه واژه مگه و مغه ۱۱
۲-۳ نظر نیبرگ (Nyberg) راجع به مگه : ۱۲
۲-۴ ترجمه چند بند از گاهان اوستا که در آن واژه آمده : ۱۵
۲-۵ ارتباط مذهبی و مقام روحانیت در هند و ایران باستان : ۱۶
۲-۶- مغ در کتیبههای فارسی باستان؛ کتیبه بیستون: ۱۹
فصل سوم ۲۱
تحول معنایی واژه مغ و موبد در ایران باستان ۲۱
۳-۱ تحول معنایی واژه مغ : ۲۲
۳-۲- تحول معنایی واژه موبد : ۲۴
فصل چهارم ۲۶
مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوره ماد و هخامنشی ۲۶
۴-۱- مغان در دوره پادشاهان ماد: ۲۷
۴-۲- مغان و نقش آنان در دوره هخامنشی (۵۵۰-۳۳۰ ق.م): ۲۹
۴-۳ موروثی بودن شغل مغها : ۳۵
۴-۴- سلسله مراتب مغان در دوره ماد و هخامنشی: ۳۶
۶-۵- شورش گئومات مغ و چگونگی به سلطنت رسیدن داریوش اول هخامنشی: ۳۷
فصل پنجم ۴۲
مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران اشکانی ۴۲
۵-۱- مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران اشکانی: ۴۳
۵-۲- پارس در دوره سلوکی و اشکانی: ۴۹
فصل ششم ۵۳
مغان و نقش مذهبی و اجتماعی آن در دوران ساسانیان ۵۳
۶-۱- دین زردشتی و رسمیت آن در دوران ساسانی: ۵۴
۶-۳- تقسیم طبقات اجتماعی در ایران دوره ساسانی: ۵۹
۶-۴-سلسله مراتب مغان و روحانیون در دوره ساسانی: ۶۰
۶-۵- وظایف مذهبی و آداب و رسوم مغان در دوره ساسانی: ۶۳
فهرست منابع: ۶۸
۱- آشتیانی، جلال الدین (۱۳۷۶): زرتش›ع فردیسنا و حکومت، نشر انتشار، تهران.
۲- ادی، ساموییل (۱۳۷۴): آئین شهریاری در شرق، ترجمه فریدون بدره ای، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
۳- اشپیگل گایگو (۱۳۴۳): عصر اوستا، نشر آسیا، ترجمه محمد رضی، تهران.
۴- اوشیدری، جهانگیر (۱۳۷۱): دانشنامه مزدیسنا، شرکت نشر مرکز، چاپ اول، تهران.
۵- بویل، جی. آ (۱۳۶۸): تاریخ ایران کمبریج، ترجمه حسن انوشه، جلد سوم، امیرکبیر، تهران.
۶- بیژن، اسدالله (۱۳۵۰): سیر تمدن و تربیت در ایران باستان، ابن سینا، تهران.
۷- پور داوود، ابراهیم (۱۳۵۴): گاشای اوستا، نشر دانشگاه تهران، تهران.
۸- پور داوود، ابراهیم، (۱۳۳۶): یادداشتهای گاشاها، نشر انجمن ایرانشناسی، تهران.
۹- پور داوود، ابراهیم (۱۳۵۶): یسنا، چاپ سوم، ۲ جلد، نشر دانشگاه تهران، تهران.
۱۰- پیرنیا، حسن (۱۳۳۲): ایران باستان، ۳ جلد، ابن سینا، تهران.
۱۱- حکمت، علیرضا (۱۳۵۰): آموزش و پرورش در ایران باستان، مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی، تهران.
۱۲- داندامایف، م.آ (۱۳۵۳). ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمه روحی ارباب، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
۱۳- دوستخواه، جلیل (۱۳۷۰): اوستا، ۲ جلد، نشر مروارید، تهران.
۱۴- دهخدا، علی اکبر (۱۳۷۲) : لغت نامه دهخدا، جلد ۱۲، نشر دانشگاه تهران، تهران.
۱۵- دیاکونوف، آی .ام (۱۳۴۶): تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب، بنگاه نشر کتاب، تهران.
۱۶- دیاکونوف، آی. ام (۱۳۴۵): تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، نشر کتاب، تهران.
۱۷- رضی، هاشم (۱۳۷۱) : تاریخ مطالعات دینهای ایرانی، نشر بهجت، تهران.
۱۸- رضی، هاشم (۱۳۶۶) : مقاله وندیداد (۴-۱)، مجله چیستا، تهران.
۱۹- زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۷۵): تاریخ مردم ایران (۱)، امیرکبیر، تهران.
۲۰- زنر، آر.سی (۱۳۷۵): طلوع و غروب زردشتی گری، ترجمه تیمور قادری، فکر روز، تهران.
۲۱- سامی، علی (۱۳۵۳). تاریخ و فرهنگ ایران در زمان هخامنشیان، نشر فرهنگ و هنر، تهران.
۲۲- عبدالهی، فرشته (۱۳۶۹): دین زرتشت و نقش آن در جامعه ساسانیان، ققنوس، تهران.
دین و عقاید مذهبی در ایران باستان، همچون کلیه ملتهای باستانی نقش مؤثری را بر حیات و نظام اجتماعی – سیاسی جامعه بر عهده داشته است.
این تحقیق شرح سرگذشت مغان ایران است که جامعه روحانیت ایران باستان را تشکیل میدادند و چگونگی شکل گیری این جامعه و عقاید و آداب و رسوم آنان و نیز تأثیرات اجتماعی – سیاسی و مذهبی آنان را در ایران پیش از اسلام، از دیرترین زمانها نشان میدهد و سپس نقش آنان در چگونگی شکل گیری دولت ساسانی و رسمیت دین زرتشتی در دوره ساسانی را مورد برسی و نقد و تحلیل قرار میدهد.
درباره مغان، به عنوان شخصیتهایی تاریخی و مذهبی، کم و بیش مطالبی در اخبار و روایات قدیم و جدید،یاد شده است و اینکه مغان چه کسانی بودهاند و اولین بار در جامعه ایرانیان، از چه موقعیتی، برخوردار بودهاند، موضوع بحث و نقد و تحلیل قرار گرفته است. واژه مغان در اوستای غیر گاهانی بخصوص در وندیداد، مغه (magha) عنوان شده، در اوستای گاهانی یا بخش گاثاها، نیز واژه مغ، به صورت جسته و گریخته، بصورت مگه (maga)، به کار رفته است. [۲۸-ص۱۴۷]
نزد نویسندگان قدیم از کلمه مغ (magos) پیشوای دین زرتشتی اراده شده است. همین کلمه است که در همه زبانهای اروپایی بصورت maga موجود است.
موثقین از نویسندگان قدیم، میان مغهای ایرانی و مغهای کلدانی فرق گذاشتهاند. مغان ایران، کسانی بودند که به فلسفه و تعلین و زرتشت آشنا بودند. مغان کلده در ضمن تعلیم دینی خود از طلسم و جادو و شعبده نیز بهرهای داشتند. چنانچه میدانیم در سراسر اوستا، جادو و جادوگری نکوهیده شده است. (یسناهات ۸ بند ۲ و یسناهات ۹ بند۱۸). نظر به اینکه، کلمه مغ به کلدانیان نیز اطلاق شده، برخی از مستشرقین پنداشتهاند که این لغت اصلاً از آشور و بابل آمده باشد. در اوستا، یکبار در جزو، یک کلمه مرکب، کلمه موغو (moghu) ذکر شده است. (در یسناهات ۶۵ بند ۷). اما کلمات دیگری که از ریشه همین کلمه است. بطور مکرر در خودگاتها آمده است. از آنجمله است کلمه مگه (maga). کار مغان ایرانی، همان اجرای مراسم دینی بوده است. آمیانوس مارسلینوس (A.marcellinus)، مورخ رومی که در قرن چهارم میلادی میزیسته، بطور مفصل از مغهای ایرانی صحبت میدارد و در ضمن مینویسد: از زمان زرتشت تا به امروز مغان، به خدمت دینی گماشته شده هستند. سیسرو (Cicero) خطیب رومی که در یک قرن پیش از میلاد مسیح، میزیسته مینویسد: «مغان نزد ایرانیان از فرزانگان و دانشمندان به شمار میروند. کسی پیش از آموختن تعالیم مغان، به پادشاهی ایران نمیرسد. نیکولائوس (Nikolaos) از شهر دمشق در باب مغان نوشته : کورش دادگری و راستی را از مغان آموخت. همچنین حکم و قضاء در محاکمات با مغان بوده است. در تاریخ چینی که در سال ۵۷۲ میلادی نوشته شده موسوم به وی – شو (Wei – shu)، در آن کتاب از آن جمله از مو – هو (mo-hu) که در زبان چینی به معنی مغ است، نام برده شده و گفته شده که آنان در جزو اشخاص بزرگ رسمی هستند که امور محاکمه جتایی و قضایی را اداره و سرپرستی میکنند. در منابع خودمان، نیز همین مشاغل از برای آنان، معین شده است. موبد، اسمی که امروزه هم به پیشوایان زرتشتی داده میشود. همان کلمه مغ است که صورت فارسی میانه آن magu pat یا mowbed است. غالباً در شاهنامه آمده که کار نویسندگی و پیشگویی و تعبیر خواب و اختر شناسی و پند و اندرز با موبدان بوده است. با هم طرف شور و مشورت پادشاهاند. در کتیبه بیستون داریوش بزرگ، مکرر به کلمه مگو (magu) به معنی مغ برمیخوریم. در تورات و انجیل نیز چندین بار به این اسم برمیخوریم. در کتاب ارمیاء نبی باب سی و نهم در فقره ۳راجع به لشکرکشی بخت النصر (قرن ششم ق.م) به اورشلیم در جزو سران و خواجه سرایان و سرداران او، بزرگ مغان نیز همراه پادشاه بابل، نام برده شده است. [۹- ص ۷۷-۷۵]
زرتشت در گاهان، رهبران مخالف مذهبی زمان خود را بنامهای کرپن (karapan) و اوسیج (usij) مینامد و در برخی موارد نیز از کوی (kavi) نام میبرد که رئیس و یا به عبارتی، امیر – کاهن جامعه به شمار میرفتند. این امور نشان میدهد که در زمان ظهور زرتشت و حتی در برخی از قسمتهای اوستای متأخر، هنوز طبقهای، به عنوان مغان، پدیدار شده بوده است و به اصالت این آیین نامه نو ظهور، دستبردها و انحرافاتی، بصورت کلی و بنیادین نزدهاند. [۲۲- ص۵۶]
گیرشمن در باب مغان مینویسد : هرودوت مورخ یونانی، میگوید که مادها از شش قبیله، تشکیل میشدهاند و نام یکی از این قبایل را مغها (mages) مینامد. هرودوت در باب مغان میگوید که آنان کهانت و سرپرستی دین ایرانی را بر عهده داشتند. همچنین این دسته، غیب گویان و خوابگزاران دولت ماد، به شمار میرفتند. هرودوت همینطور میگوید که همه قربانیها میبایست با حضور مغان که جمعیت آنان، اصلاً مادی بودند، انجام میگرفت. ایشان برخی مزایای سیاسی و دینی را دارا بودهاند. [۲۶-۱۷۳]
در زمان هخامنشیان، پایگاه اصلی و بزرگ مغان، در پارس و مرکز آن، تخت جمشید بود. مقارن با حمله اسکندر مقدونی، تخت جمشید به آتش کشیده شد. پارتها یا اشکانیان، به مغان و دین مغان، گویا توجهی نداشتند. و از آنان اطاعت نمیکردند. البته بعدها، شاید در اواخر سلسله اشکانی، نفوذی از سوی مغان، در دستگاه شاهی، پدید آمد. هر گاه روایت دینکرد، را معتبر شماریم، شاید از زمان بلاش اول اشکانی، نفوذ مغان آغاز شده باشد. [۱۸-ص۱۸۷-۱۸۶]
در دوره حکومت اشکانیان، که نظام حکومتی آنان بصورت ملوک الطوایفی، بوده است. در ایالت فارس، نیز خاندانهای مستقلی، حکومت میکردند، که مرکز حکومت آنان، شهر استخر بود. برخی از نامهای این فرمانروایان مانند نامهای شاهان هخامنشی است. چون اردشیر و داریوش، پیش از برافتادن پارتها، برخی از این فرمانروایان مانند نامهای شاهان هخامنشی است. چون اردشیر و داریوش، پیش از برافتادن پارتها، برخی از این فرمانروایان دارای عنوان شاهی بودند، اما عنوان مشخص و جالب شان فرته داره میباشد. که به معنی نگهبان و حافظ آتش میباشد. نویسندگان و مورخان اسلامی، از آنان به عنوان هیربد، نام بردهاند. ساسان پدر بزرگ اردشیر بابکان، یکی از این فرته داران یا نگهبانان آتشکده آذر – اناهیت استخر فارس، بوده است.
اردشیر بابکان، به سال ۲۲۶ میلادی توانست، در دوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی را برانداخته و دولت ساسانی را تشکیل دهد. با رسمی شدن آیین مزدایی در دوره ساسانیان، مغان از اهمیت بسیاری در امپراتوری ساسانی، برخوردار گردیدند. آگاسیاس، مورخ رومی در باب مغان میگوید، مغان در نظر جامعه ایران سخت گرامی بودند. کارهای عمومی با صوابدید و سلیقه آنان، سامان مییافت. مغان میگوید، مغان در نظر جامعه ایران سخت گرامی بودند. کارهای عمومی با صوابدید و سلیقه آنان، سامان مییافت. مغان در این دوره، دارای طبقات و سلسله مراتب بودند. [۱۸-ص۱۸۸]
همانطور که ذکر شد، در گاهان، زرتشت روحانیون مذهبی زمان خود را به نامهای کرپن و اوسیج یا اوسیگ مینامد، واژه مغ در اوستای غیر گاهانی، بخصوص در وندیداد، مغه عنوان شده و در اوستای گاهانی (یا بخش گاشاها) به صورت واژه مگه به کار رفته است. (دریسنا ۳۳ بند ۷ ویسنا ۴۶ بند ۱۴، یسنا ۵۱ بندهای ۱۱ و ۱۶ واژه مگه آمده است). در بند ۷ از یسنا ۳۳ و دربند ۱۵ از یسنا ۵۱ به واژه مگون برمیخوریم، صفتی که از واژه مگه، درآمده است. عدهای از پژوهندگان، سعی داشتهاند بین دو واژه مغه و مگه، ارتباطی بیابند.اما نهایتاً برای واژه مگه که در قسمت گاهان آمده است، معنی درستی پیدا نکردهاند و به همین جهت در اکثر کتابهای نوشته شده، با شک و تردید، این دو واژه را یکی دانستهاند و یا اصلا هیچ ارتباط و شباهتی میان آندو، نیافتهاند. [۲۲-ص ۳۰]
محققان، معانی مختلفی برای واژه مگه در اوستا آوردهاند. از جمله: هوگ واژه مگه را کار بزرگ معنی کرده واشپیگل نیز به همین معنی آورده است. گایگر به معنی توانایی، بزرگی و شکوه، گرفته است. دوهارله به معنی کار بزرگ وظیفه مهم، دهش بزرگی آورده است.
چاترجی به معنی برادری انجمن یگانگی، معنی کرده است. میلز به معنی بزرگی، مقصد بزرگ و کشور بزرگ و مقدس آورده است. کارنوی مگه را به معنی ثروت آورده است. گتری مگه را به معنی مقصد مغ معنی کرده است. گلدنر واژه مگه را به مغو ربط داده و مینویسد:
مغو یکی از اعضای جامعه مگه میباشد و مگه به معنی جمعیت، فرقه یا انجمن است. گلدنر جایی دیگر، همین واژه را به معنی پاداش و جای دیگر به معنی دهش ایزدی و بخشایش مینوی ترجمه کرده است. بارتولومه، واژه مگه را به معنی مجمع دانسته. رایخلت نیز مگه را به معنی نیز مگه را به معنی جامعه جامعه و هیأت گرفته یعنی هیأت دینی زرتشتی، آندرآس و لومل نیز واژه مگه را به معنی دهش گرفتهاند. دار مستتر واژه مگه را به صورت فضیلت و پاکی ترجمه کرده است. [۸- ص ۶۰-۵۶]
به نظر ابراهیم پور داود و آذرگشسب، مقصود از کلمه مگه همان مغ یا انجمن زردشتی است. پورداود در این باره مینویسد: به خوبی پیداست که زردشت از دو واژه مگه و مگون، دین و آیین خود را، اراده کرده است. خود واژه مگه یادآور مغو در اوستا و مگو در فارسی باستان است. واژهای که در فارسی مغ میگوییم و در عربی مجوس شده است. صورت اوستای آن باید مغوپئیتی باشد. [۸- ص ۶۱]
به نظر زنر واژه مگه باید واژهای نیمه فنی به معنی پیشکش خداوند از به دین زردشت بوده باشد. مترجمان پهلوی این واژه را به پاکی و نیکی ناب ترجمه میکنند. از این گذشته صورت صفتی این واژه به صورت همچنان در پهلوی باقی است. و به نظر میرسد که چیزی همانند به تزئین (آراستن) معنی دهد. درگاهان این واژه به نظر میرسد که به معنی آموزهی زردشت و جامعهای که آن آموزه را پذیرفت باشد.
به نظر آسموسن موهبت و بخشش اهورامزدا به پیروان زردشت، مگه نامیده شده است و کسی که از آن بهره مند شده است، مگون نام دارد. در اوستا این لغت همراه با لفظ رائینی که به معنی هدیه میباشد، آمده است. (در ریگ و دانیز با هم آمدهاند) اما معنی و مفهوم واقعی این لغت، با آنچه که ما به موهبت، بخشش و یا هدیه ترجمه میکنیم فرق دارد و مبین مفهوم عالیتر و وسیع تری است. [۲۴- ص ۱۱۰]
به نظر آشتیانی : مسلم است که مغان مادی همان مگون گاهان نیستند. چون برای مگون، معانی مختلفی ذکر شده که اغلب بر انجمن زرتشتیان ترجیح دارد. زیرا مگون یعنی آن که دارای مگه است. مانند اشه ون و دراین صورت مگه باید چیزی شبیه به همان هدیه الهی و یا دین راستی که به پیروان زردشت عطا شده است، باشد. پس مقصود از مگه نمیتواند مغ یا یک انجمن روحانیون باشد. پس مقصود از مگه نمیتواند مغ یا یک انجمن روحانیون باشد. مسأله دیگر این است که اگر این مغان، پس از زردشت، مبلغ دین زردشتی بودهاند، باید در یشتها و یسناها، نامی از آنها، برده شده باشد. در حالیکه چنین نیست و در این نوشتهها، آثرونها کاهن و روحانی زردتشتی، معرفی شدهاند. از ظهور مغان در جامعه مادها در حدود قرن هفتم ق.م، به صورت گروهی که کهانت را به ارث میبردهاند (مانند برهمنهای هند) گزارش شده است. در جامعه هخامنشیان هنوز تسلط کامل بر مردم نیافته بودند ولی به تدریج موقعیت آنان تثبیت شد. در حالیکه در زمان ساسانیان، کاملا برجامعه مسلط شدند. پس این ادعای آذرگشسب که مغان در زمان تدوین گاهان (یاگاثاها)، مقام بزرگی داشتند و سپس مقام آنها سقوط کرده است، صحیح نیست.
آشتیانی همینطور مینویسد: در گاهان، از مغ به عنوان یک فرقه روحانی، نام برده نشده است و فقط در یکی از یسناهای متأخر، یعنی یسنا ۶۵ بند۷، از مغ به صورت مغوتبیش به معنی مغ آزار یا دشمن مغ نام برده شده است. دریشتها، روحانیون اوستایی ن آثرون یا آذربان بودهاند. لومل در این باره مینویسد: در اوستا فقط یک بار نام مغ در یک اثر جدید یعنی یسنا ۶۵ که احتمالا توسط مغان پرداخته شده، ذکر گردیده است و این اولین باریست که به رابطه نزدیک بین مغ و دین زردشت،اشاره میشود و از این مطلب که در اوستا، نامی از مغ نیست، میتوان پی برد که در زمان ظهور زردشت و در زمان تدوین اغلب قسمتهای اوستای متأخر، هنوز طبقهای از مغان پدیدار نشده و در دین مزدیسنی، نفوذ نیافته بودند. [۱- ص ۳۸۷]
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .