پایان نامه بازتاب مسایل سیاسی و اجتماعی شعرای معاصر قیصر امین پور، حمید سبزواری، حمید مصّدق

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

 عنوان :

پایان نامه بازتاب مسایل سیاسی و اجتماعی شعرای معاصر قیصر امین پور، حمید سبزواری، حمید مصّدق

تعداد صفحات :۲۴۴

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

به نظر می رسد مسایل سیاسی و اجتماعی در دوران شاعران معاصر از جمله شعرایی مانند قیصر امین پور و حمید سبزواری و حمید مصّدق تاثیّر شگرف و عظیمی در ذهن و فکر آنان داشته و سبب شده مسایل و مشکلات و نارسایهای جامعه که به صورت معضل بوده در شعر آنان تاثیّر گذاشته و بازتاب آن باعث شده که آنها حرف دل خود را از زبان شعر بیان کنند

قیصر سهمی عظیم در رویش و شکوفایی شعر انقلاب و جنگ داشت. امین پور تأثّیر شگرفی در اوایل دهه شصت بر جای نهاد و خیل شاعران نسل جوان را با شعر انقلاب پیوند داد. این اثر گزاری را  می توان با تأثّیر افسانه نیما در جامعه قیاس کرد. اشعار قیصر از جمله پیشتاز شعر انقلاب فصلی تازه در حیات شعر شیعی گشود که خود فصلی نوین در تاریخ شعر و ادب فارسی است اگر بخواهیم رفتار اجتماعی و سیاسی قیصر امین پور را تحلیل کنیم می توانیم ادعا کنیم وی اهداف نظام اسلامی را که همان تعالی ارزشهای دینی و رسیدن به اهداف متعالی است را دنبال کرده است . قیصر امین پور به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است. او شاعری متواضع،گرم و بلند نظر بود که در مقایسه با اکثر شعر شاعران دیگر،بخصوص شاعران جنگ و انقلاب مناعت طبع فراوانی داشت. امین پور در «تنفّس صبح» درگیر یک سلسله تعهد های سیاسی،اجتماعی وایدیولوژیک بود و او موضع فکری صریح و آشکار و بی ملاحظه ای داشت و می کوشید به هر شکلی از این موضع دفاع کند. موضوعات برگزیده او،عام و متعلق به نوجوانان عموم و مردم است سرشار از تازگی و طراوت است و این فعالیّت و حجم ذهنیت او را نشان می دهد. ویژگی زبان او در عین سادگی و روانی، از زیبایی چشمگیری برخوردار است.

حمید سبزواری سراینده سرودها و اشعار مختلف حماسی، عرفانی اعم از قصیده، غزل، دوبیتی، رباعی، شعر نو به مسایل فرهنگی و سیاسی دوران انقلاب یعنی از عهد سلطنت رضاشاه، محمدرضا و مسایل و مشکلات میهن خود و نیازهای جامعه ایرانی و جوامع دیگر تا حد لزوم آشنایی و آگاهی داشت. دارای مدال درجه یک هنر در رشته ادبیّات بود و اولین شاعری بود که کتاب شعرش با عنوان سرود درد به سال ۱۳۷۵ کتاب سال شناخته شد. حمید سبزواری شاعر معاصر ایران است. او هر رویداد مهّم تاریخ معاصر ایران را با گل واژه های شعرش در حافظه زمانه نقش کرده است. تا آیندگان از یاد نبرند که نسل گذشته در چه شرایط دشواری از آرمان ها و انقلابش دفاع کرده است. شعر او هدفدار و مردمی است، و از پیشکسوتان و پیشروان شعر انقلابی است زبان فاخر در شعر سبزواری با مضمون انقلابی و مکتبی همراه است.

سرودهای حمید مصدّق نیز از آغاز تا پایان زندگی بیشتر دارای گزارش های  اجتماعی و سیاسی هستند. وی از پیروان شعر نیمایی بود، با وجود این به حافظ ارادت می ورزید. اشعار حمید مصدّق جملگی ساده و روان است و از پیچیدگی های ادبی عاری است. تأثیّر مسایل سیاسی و اجتماعی را در اشعار او می توان دید. مصدّق شاعری بود که با شعرش فریاد می زد. حمید مصدّق شاعری است که به افکار و سبک سعدی عشق می ورزید و اشعار او در قالب نیمایی است. بیشترین شهرت او هم به دلیل زبان ساده و خالی از فن و شگردهای سطح بالاست. در اشعارش مسایل اجتماعی وسیاسی موج می زند. او کسی بود که با شعرش فریاد می زد.

واژه های کلیدی: قیصر امین پور، حمید سبزواری، حمید مصدق

فهرست مطالب

چکیده
۱   مقدمه
۱۰   فصل اوّل : کلیات
۱۱   هدف تحقیق
۱۲   پیشینه تحقیق
۱۳   روش کار و تحقیق
۱۴   فصل دوّم : اشعار قیصر امین پور
۱۵   بخش اوّل : اشعار اجتماعی
۱۶   به که باید گفت
۱۷   تا حادثه ی سرخ رسیدن
۱۸   خسته ام از این کویر
۲۰   دردواره ها
۲۱   شعر ناگفته
۲۲   فرصت خموشی
۲۳   نشانه پرسشی
۲۴   بخش دوّم : اشعار اجتماعی و سیاسی
۲۵   اخوانیه
۳۱   خمیازه ی فریاد
الف
۳۲    بخش سوّم : اشعار سیاسی
بی بال پریدن    ۳۳
تجسّم    ۳۴
پنجره    ۴۰
حماسه ی بی انتها    ۴۱
حکم آغاز طوفان    ۴۲
شعری برای جنگ    ۴۴
رجز هجوم    ۴۹
روزها و سوز ها    ۵۰
راه نا تمام    ۵۱
شهیدان    ۵۲
طلایه دار    ۵۲
طرحی برای صلح (۱)   ۵۳
طرحی برای صلح (۲)   ۵۴
طلوع    ۵۴
فلسفه ی ساده    ۵۵
گمکرده ی دیرین    ۵۷
بخش چهارم : اشعار سیاسی و مذهبی   ۵۸
بادی بی قرار ی   ۵۹
خلاصه ی خوبی ها    ۶۰
سرود صبح    ۶۱
صبح بی تو

کوچه های کوفه    ۶۴
فصل سوم : اشعار حمید سبزواری    ۷۰
بخش اوّل : اشعار اجتماعی و سیاسی (سرود درد)   ۷۱
انتقام   ۷۲
آی بی دردان   ۷۳
بیم صیاد   ۷۴
حاکم تشنه ی خون است   ۷۶
سنگر نگاهدار   ۷۷
سرگردان   ۷۹
در حسرت باران   ۸۰
در کمین دل   ۸۱
زندگان بی اثر   ۸۲
شب و مرگ   ۸۴
شوق فریاد   ۸۵
کوکو   ۸۶
یار حرامی   ۸۸
یاد بهار   ۸۹
بخش دوّم : اشعار سیاسی (سرود درد)   ۹۲
با بهاری که درآید   ۹۳
به رزمندگان فلسطین   ۹۴
حاکم شب   ۹۹
داوری تاریخ
ج    ۹۹
در انتظار دوست   ۱۰۱
در حکومت شیطان   ۱۰۴
سودای آزادی   ۱۰۵
ساحل خاموش   ۱۰۹
فریاد شب   ۱۱۰
قلم شمشیر   ۱۱۱
لاله ی خونین کربلا   ۱۱۲
نام حسین و رسم حسین   ۱۱۳
نام   ۱۱۴
ویران نشین دیگر   ۱۱۵
بخش سوم : اشعار سیاسی (سرود سپیده)   ۱۱۷
الله اکبر   ۱۱۸
امّت ناجیه   ۱۲۱
با کاروان سپیده   ۱۲۳
برای عزیزان پاسدار
برای سپاهیان پاسداران و ارتش     .
.    ۱۲۵
۱۲۷
بهار نهضت   ۱۲۹
به پاسداران خاک و خون تپیده پاوه   ۱۳۱
تا نفس باغبان در این باغ است   ۱۳۳
راه قدس از کربلاست   ۱۳۶
سرودی از گلوی تفنگ    .
در کربلای پاوه   ۱۴۰
در سنگر حزب اله   ۱۴۲
در بهای آزادی   ۱۴۵
در فراق دوست   ۱۴۶
شکر پیروزی   ۱۴۸
فرهنگ ما کجا می رود   ۱۴۹
فرزندم مرا یاری کن   ۱۵۱
لحظه ی معراج   ۱۵۲
مشهد نام آوران   ۱۵۴
موسایی دیگر   ۱۵۵
نقشی برای تاراج   ۱۶۲
نامه ای به کارکنان   ۱۶۴
بخش چهارم : اشعار اجتماعی و سیاسی (سرود سپیده)   ۱۶۶
جنگ آزمون   ۱۶۷
در قربانگاه عشق   ۱۶۸
در عظمت   ۱۷۰
فاصله    ۱۷۴
فرزند توفان   ۱۷۷
فصل چهارم :  اشعار حمید مصدق   ۱۷۸
بخش اول : اشعار اجتماعی    ۱۷۹
ارزش انسان   ۱۸۰
از جدایی ها (۲۶)    ..
هـ    ۱۸۱
ای کاش انفجار   ۱۸۲
در رهگذر باد (۷)   ۱۸۴
سفر نخستین   ۱۸۵
بخش دوم : اشعار اجتماعی و سیاسی    ۱۹۰
از جدایی ها (۳۶)   ۱۹۱
از جدایی ها (۳۲)   ۱۹۳
در رهگذر باد (۵)   ۱۹۴
در رهگذر باد (۳)   ۱۹۵
در رهگذر باد (درآمد)   ۱۹۶
درفش کاویان (۱)   ۲۰۰
درفش کاویان (۳)   ۲۰۷
رهنورد آزادگی   ۲۰۹
سفر چهارم   ۲۱۰
سفر دوم   ۲۱۳
معجزه ی ایمان   ۲۱۷
بخش سوم : اشعار سیاسی    ۲۱۹
انتظار   ۲۲۰
از جدایی ها (۲۹)   ۲۲۱
حرف آخر
و    ۲۲۳
شکست سکوت   ۲۲۳
مرگ شهزاده   ۲۲۴
یادنامه ی شهیدان        ۲۲۷
فصل پنجم   ۲۲۸
نتیجه گیری    ۲۲۹

منابع ومأخذ    .     ۲۳۰

 منابع ومأخذ

۱-                استعلامی، م ؛۱۳۸۰ ، تذکره الاولیاء شیخ فریدالدین عطّار نیشابوری ، انتشارات زوار،ص ۵۸۴٫

۲-                اصفهانی ، ه ؛ ترجیع بند ، ناشر انجمن خوشنویسان ایران ، چاپ شرکت افست .

۳-                اوشیدری ،ج ؛ دانشنامه ی مزدیسنا ، چاپخانه ی سعدی.

۴-                باستان پاریزی ، م ؛ ۱۳۸۲ ، حماسه ی کویر ، تهران ، انتشارات علم.

۵-                تبریزی ، ص ؛ دیوان غزلیات ، به کوشش محمّد قهرمان ، انتشارات علمی وفرهنگی.

۶-                جامی ،ن ؛ دیوان ، انتشارات نگاه.

۷-                جعفری ، ع ؛ ۱۳۸۲ گیتا شناسی نوین کشور ها ، چاپ امیر.

۸-                 جمعی از نویسندگان ، ۱۳۸۴ ، انقلاب اسلامی ایران ، نشر معارف.

۹-                جوینی،م؛ ۱۳۷۸، تاریخ جهنگشای جوینی،ناشر نقش قلم، چاپ مشعل آزادی.

۱۰-            حافظ،ش؛ ۱۳۸۱،دیوان کامل،به کوشش عباس عطاری کرمانی،چاپخانه کاج.

۱۱-            ¾     ؛۱۳۸۴، دیوان ،به کوشش علی جوکار،انتشارات ارمغان.

۱۲-             ¾   ؛دیوان غزلیات،به کوشش کاظم لاهیجی،انتشارات اروند.

۱۳-            ¾     ؛۱۳۷۴،دیوان،انتشارات زوار،چاپ سهند.

۱۴-            ¾     ؛۱۳۸۴،دیوان غزلیات ،انتشارات طه.

۱۵-            خاقانی،اَ؛۱۳۶۸،دیوان،به کوشش ضیاءالدین سجادی،انتشارات زوار.

۱۶-            خرّمشاهی،ب؛دیوان حافظ،انتشارات دوستان.

۱۷-            خیام،ع؛۱۳۶۷، رباعیات،تصحیح محمد بهشتی،ناشرفواد،چاپ سلمان فارسی.

۱۸-            دهخدا،ع؛۱۳۷۷،امثال و حکم،انتشارات امیر کبیر،جلد دوّم.

۱۹-            ¾     ؛۱۳۷۷،لغت نامه،تهران،انشارات روزنه،جلد هشتم،دهم،یازدهم.

۲۰-            رسولی محلاتی،ه؛ تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم النبیّین صلّی الله علیه و آله،دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

۲۱-            زمانی ،ک؛۱۳۸۲،شرح جامع مثنوی معنوی،تهران،انتشارات اطلاعات.

۲۲-            زنجانی،م؛۱۳۸۰، فرهنگ جامع شاهنامه،موسّسه انتشارات عطائی.

۲۳-            زنده دل،د؛۱۳۷۹، مجموعه ی راهنمای جامع ایران گردی استان کرمانشاه،تهران ،نشر ایران گردان

۲۴-            سبحانی،ج؛فروغ ابدیت تجزیه و تحلیل کاملی از زندگانی پیامبر اکرم،چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی قم.

۲۵-            ¾     ؛ت؛ ۱۳۷۳، مثنوی معنوی مولوی،سازمان چاپ و انشارات وزارت و فرهنگ اسلامی.

۲۶-            سبزواری،ح؛ ۱۳۶۸،دیوان اشعار سرود سپیده،انتشارات کیهان.

۲۷-            سپهری، س؛گزینه هشت کتاب مرگ زندگی خواب ها،انتشارات هنر پارینه.

۲۸-            سعدی،م؛۱۳۷۹،شرح گلستان،به کوشش محمد خزائلی،انتشارات خوارزمی.

۲۹-            ¾     ؛گلستان،تصحیح غلامحسین یوسفی،تهران،انتشارات خوارزمی.

۳۰-            ¾     ؛کلّیات،تصحیح محمد علی فروغی،نشر محمد،چاپ پیام حق.

۳۱-            سعیدیان،ع؛ ۱۳۷۲،سرزمین مردم ایران شناسی و آداب و رسوم اقوام ایرانی،تهران،ناشر عبدالحسین سعیدیان.

۳۲-            سنایی،م؛۱۳۷۷،گزیده،دیوان ،تهران ،انتشارات قلیانی.

۳۳-            سیستانی،اَ؛گزینه سخن پارسی،به کوشش خطیب رهبر،انتشارات صفی علیشاه.

۳۴-            شادلو،ع؛ ۱۳۸۶،انقلاب اسلامی از پیروزی تا تحکیم ناگفته های تاریخی از دولت موقت و شورای انقلاب تا سقوط بنی صدر.

۳۵-            شبستری،م؛ ۱۳۷۶،گلشن راز تصحیح دکتر بهروز ثروتیان،انتشارات امیر کبیر،چاپ و نشر شورای انقلاب تا سقوط بنی صدر.

۳۶-            شفیعی،م؛ دایره المعارف اسلامی،موسّسه انتشارات فرانگلین.

۳۷-            شهریار،م؛۱۳۸۷،دیوان ،تهران،انتشارات نگاه.

۳۸-            شریعتی،ع؛۱۳۷۵،حسین وارث آدم،انتشارات قلم،چاپ مهارت.

۳۹-            ¾     ؛۱۳۷۵،ابوذر مجموعه ی آثار ۳،انتشارات الهام.

۴۰-            شمیسا،س؛۱۳۷۸،فرهنگ تلمیحات،تهران،انتشارات فردوسی.

۴۱-            ¾     ؛۱۳۸۰،آشنایی با عروض و قافیه،تهران،انتشارات فردوسی.

۴۲-            شهید مازندرانی،ح؛ ۱۳۷۷، فرهنگ شاهنامه نام کسان و جایها،نشر بلخ.

۴۳-            شهیدی،ج؛ ۱۳۸۶،نهج البلاغه ،تهران،انتشارات علمی و فرهنگی.

۴۴-            صدر،م؛۱۳۸۸،تاریخ پس از ظهور،تهران ،ناشر موعود عصر(ع).

۴۵-            طالب زاده،ح؛۱۳۸۸،فلسفه،تهران،ناشر شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی.

۴۶-            طلوعی،م؛۱۳۷۲،فرهنگ جامع سیاسی تاریخ ایران دوره ی افشار زند و قاجار ،ترجمه ی مرتضی ثاقب فر،انتشارات سخن.

۴۷-            عمید،ح؛۱۳۸۲،فرهنگ فارسی ،تهران ،انتشارات امیر کبیر.

۴۸-            عطّار،ف؛۱۳۷۴،تذکره الاولیا ­ء، انتشارات صفی ،چاپ گلشن.

۴۹-            فردوسی،اَ؛۱۳۸۶،شاهنامه،به کوشش سعید حمیدیان،نشر قطره،چاپ نیکا.

۵۰-            فروزانفر،ب؛ ۱۳۷۵،گزیده ی مثنوی،انتشارات جامی،چاپ رامین.

۵۱-            قبادیانی،ن؛دیوان اشعار،تصحیح مجتبی مینوی،تهران،انتشارات دانشگاه.

۵۲-            قرآن مجید،۱۳۷۳، ترجمه کاظم پور جوادی،تهران ،سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی.

۵۳-            قمی,ع؛ ۱۳۷۱،منتهی الامال، انتشارات هجرت،جلد اول.

۵۴-            قیصری،د؛۱۳۷۱،شرح قیصری الامال،موسّسه انتشارات هجرت،جلد اول.

۵۵-            کاشانی،م؛ ۱۳۸۰،هفت دیوان شیبیّه،ناشر میراث مکتوب،جلد اول.

۵۶-            کدیور،ج؛ انتفاضه حماسه مقاومت فلسطین ،موسّسه اطلاعات.

۵۷-            گاز یوروسکی،م؛۱۳۸۴،مصدّق کودتا،ترجمه ی علی مرشدی زاده،انتشارات قصیده سرا.

۵۸-            گلچین معانی،اَ؛ ۱۳۸۱،فرهنگ اشعار،تهران،انتشارات امیر کبیر.

۵۹-            گل محمدی آرمان،ف؛۱۳۸۳،حسین بهشت موعود،اتتشارات دارالنشر اسلام.

۶۰-            لاهوری،اَ؛۱۳۸۵،کلیات به کوشش بهداروند محمّد ریاض،انتشارات زوار.

۶۱-            لاهیجی،ش؛۱۳۷۸،مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز،تهران،انتشارات زوار.

۶۲-            ماهیار،ع؛۱۳۸۳،عروض فارسی،تهران ،نشر قطره.

۶۳-            مجلسی،م؛۱۳۶۴،بحارالانوار،مترجم سید عبدالحسین رضایی،ناشر اسلامیه.

۶۴-            مطهری،م؛انسان کامل،انتشارات صدرا.

۶۵-            معصومی،اَ؛ زناشویی ،انتشارات نقش خورشید،چاپ کیمیا.

۶۶-            معین،م؛۱۳۷۱، فرهنگ فارسی،تهران،انتشارات امیر کبیر.

۶۷-            معینیان،م؛۱۳۷۵، طرحی نوین در شناخت پیامبراین از آدم تا خاتم ،ناشر محمّد حسن معینیان.

۶۸-            مکارم شیرازی،ن؛۱۳۷۶،تفسیر نمونه،ناشر دارالکتب الاسلامیه،جلد پنجم ششم هجدهم.

۶۹-            ملک الشعرای بهار،م؛دیوان اشعار ، نشر آزاد.

۷۰-            موسوی ،ر؛۱۳۷۱،صحیفه ی نور،انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،جلد اول دوم پنجم بیستم.

۷۱-            موسوی،ع؛۱۳۷۵،گزینه ی اشعار ،انتشارات مروارید.

۷۲-            نوری نشاط،س؛۱۳۷۷،گلزار مشاهیر زندگی نامه در گذشتگان مشاهیر ایران،تهران،نشر برگ زیتون.

۷۳-            واقدی،م؛۱۳۶۹،مغازی تاریخ جنگهای پیامبر (ص)،مرکز نشر دانشگاهی.

۷۴-            همایی ،ج؛۱۳۷۷، فنون بلاغت و صناعات ادبی،چاپخانه ستاره ی قم.

۷۵-            یوسفی،غ؛۱۳۸۳،چشمه  ی روشن دیداری با شاعران،انتشارات علمی،چاپخانه مهارت.

۷۶-            یوشیج،ن؛۱۲۸۳،مجموعه ی کامل اشعار ،تهران،انتشارات نگاه.

 مقدمه

« قیصر امین پور شاعری کم نظیر و دُردانه شعر و ادب فارسی، متولّد دوم اردیبهشت ۱۳۳۸ در شهر دزفول است. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در گتوند و دزفول به پایان برد سپس به تهران آمد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۶ اخذ کرد. او فعالیّت هنری خودرا از حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال ۱۳۵۸ آغاز کرد. به سال ۱۳۶۷ سردبیر مجله سروش نوجوان شد و در دانشگاه الزهرا تهران مشغول به تدریس شد. همچنین ایشان در سال ۱۳۸۲ به عنوان عضو فرهنگستان ادب و زبان فارسی انتخاب شد. اولین مجموعه شعرش را با عنوان «تنفس صبح» که بخش عمده آن غزل بود و حدود بیست قطعه هم شعر آزاد داشت به وسیله از سوی انتشارات حوزه ی هنری در سال ۶۳ منتشر کرد. دومین مجموعه شعرش را «کوچه آفتاب» به وسیله انتشارات حوزه ی هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی به بازار فرستاد.

امین پور که با تفکر دینی و انقلابی همراه با انقلاب بوده با توقّع کارکردی انقلابی از شعر در قالب کلاسیک، عمدتاً به رباعی و دوبیتی توجه نشان داده و در فصل بندی کتاب عناوینی چون با مردان خدا و فصلی با شهادت و شهیدان خدایی و گزیده رباعی ها و دوبیتی های انقلاب را ثبت و ضبط می کند که در فاصله سالهای ۵۷ تا ۶۲ سروده بود. در سال ۱۳۶۵ منظومه «ظهر روز دهم» توسط انتشارات برگ وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به بازار وارد شد. شاعر در این منظومه ۲۸ صفحه ای «ظهر عاشورا»،« غوغای کربلا» و« تنهایی عشق» را به عنوان جوهره ی سرود بلندش در نظر می گیرد. «آینه های ناگهان» تحول کیفی و کمی امین پور را بازتاب دارد در این مرحله امین پور به درک روشن تری از شعر و ادبیات می رسد. اشعار این دفتر نشان از تفکر و اندیشه ای می دهد که در ساختاری نو عرضه می شود. آینه های ناگهان، امین پور را به عنوان شاعری تأثّیرگذار در طیف هنرمندان پیشرو انقلاب تثبیت می کند و از آن سو نیز موجودیت شاعری از نسل جدید به رسمیت شناخته می شود. اشعار امین پور این مجموعه حاوی اشعاری است که بعدها در کتاب های درسی به عنوان نمونه هایی از شعرهای موفق نسل انقلاب می آید.

در همین دوران است که برخی از اشعار وی همرا با موسیقی تبدیل به ترانه هایی می شود که ورد لب های پیر و جوان می گردد. پس از تثبیت و اشتهار، ناشران معتبر بخش خصوصی علاقه خود را به چاپ اشعارامین پور نشان می دهند. قیصر امین پور پیش از آنکه به عنوان شاعر کودک و نوجوان به شمار آید در جامعه ای ادبی به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است و شعارهای عمومی اش بیشتر از شعرهای کودکانه و نوجوانانه اش بر سر زبانهاست.

ازنیمه ی دوم دهه شصت بود که قیصر امین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هرچند جامعه ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسد ولی حوزه ادبیّات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر به «قول پرستو»و«مثل چشمه »«مثل رود» آوازه خوبی دارند.

در طلیعه دفتر به «قول پرستو» شاعر با طرح چند پرسش ارتباط خود را با مخاطب آغاز می کند:

چرا مردم قفس را آفریدند؟

چرا پروانه را از شاخه چیدند؟

چرا پروازها را پر شکستند؟

چرا آوازها را سر بریدند؟

قالبهای مورد علاقه امین پور عبارتند از: چهار پاره، غزل، دوبیتی، قالب نیمایی و مثنوی.

هوشیاری و دقّت نظر امین پور از او شاعری مضمون یاب و نکته پرداز ساخته است. مضمون یابی و نکته پردازی او از نوعی نیست که وی را از واقعیت ها دور ساخته و نازک اندیشی های معما گونه را به ذهن و زبانش راه دهد. شعر او در عین سادگی و روانی، از زیبایی چشمگیری برخوردار است. مثلاً شعرهای «لحظه سبز دعا»، «حضور لاله ها»،« لحظه شعر گفتن».

امین پور در شعرهایش می کوشد از زبان امروزی در نهایت سلامت و روانی استفاده کند و رعایت کامل قوانین بکار گرفتن فرهنگ کنایات و اصطلاحات به جمعیت زبان او کمک می کند. او در شعر «بال های کودکی» بیش از هر شعری فرهنگ زبانی توده مردم را وارد کرده است.

موضوعات برگزیده او، عام و متعلق به نوجوانان و مردم است و تازگی و طراوت خوبی دارند و این فعالیّت و حجم ذهنیت او را نشان می دهد.

یکی از راههای ارتباط با کودکان و نوجوانان در شعر استفاده از واژه های موزون و خوش آهنگ است و امین پور از این اوزان و نیز دیگر وزنها  برای عام در شعرهایش به تنّوع استفاده کرده است.

نمونه شعر «خلاصه خوبیها» برای امام خمینی(ره)، از کتاب «تنفس صبح»

لبخند تو خلاصه خوبیهاست

لختی بخند خنده گل زیباست

پیشانیت تنفّس یک صبح است

صبحی که انتهای شب یلداست

در چشمت از حضور کبوترها

هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

رنگین کمان عشق اهورایی

از پشت شیشه دل تو پیداست

فریاد تو تلاطم یک طوفان

آرامشت تلاوت یک دریاست

با ما بدون فاصله صحبت کن

ای آن که ارتفاع تو دور از ماست

قیصر امین پور، در حوزه ی شعر کودک و نوجوان نامی آشناست ولی مانند بعضی از شاعران، در حوزه ی شعر کودک مکث چندانی از خود نشان نداد و بیشتر توجه خود را به نوجوانان معطوف داشت. نمونه آثار او در بخش شعر نوجوان: مثل «چشمه مثل رود» (۱۳۶۸) – «به قول پرستو» (۱۳۷۵) – «تنفس صبح» (۱۳۶۳) – «در کوچه انقلاب» (۱۳۶۳).

شاعری متواضع،خون گرم و بلندنظر بود که در خصوص شعر شاعران دیگر، بخصوص شاعران جنگ و انقلاب مناعت طبع فراوان داشت. کار قیصر از نظر دانش ادبی کلاسیک جدید بود که در بین همنوعانش که همان استادان دانشگاه بودند بی نظیر به شمار می آید.

سرانجام قیصرامین پوردرآبان ماهسال۱۳۸۶ازدنیارفتو مراسم خاکسپاری او در زادگاهش گتوند برگزار شد.»(فرشاد مهر،۱۳۸۶،ص۳۶۸-۳۶۷)

در این پایان نامه اشعار اجتماعی و سیاسی او مورد توجّه قرار گرفته و سعی بر این بوده که از گلستان پرطراوت شعر او که نتیجه طبع روان و دلکش این شاعر بزرگ می باشد، گلهایی معدود در حیطه ای محدود چیده و مشام جان خوانندگان را با آن معطّر سازم.

«شعر دوران انقلاب باید بخش برجسته ای از اصیل ترین شعر همه ی دوران تاریخ ایران بشمار آید. شعر فارسی هرچند در عمر هزار و دویست ساله ی خود در مقاطع گوناگون به والائی و تعالی شایسته ای نائل شده ومانند ستاره های درخشانی درآسمان ادبیات جهان می درخشد.

شعر انقلاب در جهت آرمانها و هدفهای والا سخنگوی احساسات و افکار و جهت گیریهای ملّتی است که شاعر، از دل آن برخاسته و بدان وابسته است. شعر دوران انقلاب شعر زر و زور نیست شعر احساسات سطحی و فردی و متوجّه آرزوها و امیال حقیر بشری نیست زبان یک ملّت و شرح حال یک ملّت است. انعکاسی از روح بزرگ جامعه ای است که یکپارچه در جهت هدفها و آرمانهای الهی و انسانی گام برداشته و فداکاری کرده است. شعر دربارها و میخانه ها و عشرتکده ها نیست. شعر صحنه ی عظیم جهاد و سیاست و انقلاب و جهان نگری است. حمید سبزواری از پیشکسوتان شعرهای انقلابی است. و او شاعری بیدار دل و با ایمان ، سخنور، غیورو آزاده،استبه سان درختی برآمده از بوستان مردمی قد برافراشته با اعتقاد و نقدی تاب دیده در کوره ی حوادث و فقر، عنصر مقاومی که هرگز دل وی از خصم دربیم نشد هرگز از پاس حق پای واپس نکشید.

نامش حسین فرزند مرحوم عبدالوّهاب شهرتش ممتحنی و تخلّصش حمید. ولادتش به سال۱۳۰۴ و زادگاهش سبزوار است. او پس از تحصیلات متداول به خدمت آموزش و پرورش درآمد امّا به علت مبارزات سرسختانه اش با نظام ستمشاهی از آموزش و پرورش اخراج شد، چندی متواری و سرگردان بود. سرانجام در بانک بازرگانی بکار اشتغال ورزید و پس از پیروزی انقلاب بنابر تقاضای شخص خود از خدمات بانکی بازنشسته شد و یکسره به کارهای ادبی پرداخت. امّا آثار و سروده های حمید به دو بخش منقسم است. قسمتی از آن محصول و مولود دوران اختناق است که شاعر با شجاعت و شهامت و ایمان راسخ بر حکومت تاخته و اوضاع نابسامان آن روز را نکوهش کرده است. قسم دوّم آثار پس از پیروزی انقلاب است که شاعر در موضوعات مختلف و به مناسبتهای گوناگون سروده است. حمید از سال ۱۳۴۲ و وقوع قیام عظیم پانزده خرداد همراه و همگام با مردم پیچ و خم، پر نشیب و فراز مبارزه را طی می کرد و با عرضه آثار خود در تحریک مردم به ادامه پیکار به سهم خویش می کوشید، تا آنگاه که دریای خشم خلق توفان خیز گشت و امواج خروشان آن می رفت که بنیاد کاخ بیداد را براندازد. حمید در آن اوان و اوقاف غزلهای پرشور و احساس می سرود و به مرثیه خوانان مذهبی تحویل می داد که در مجامع و محافل می خواندند و عواطف مردم را تحریک می کردند تا به تأیید و توفیق انقلاب به پیروزی رسید. در میان آثار این دوره نیز سخنان شیوا و رسا و سرودهای پخته در انواع مختلف شعر بسیار است در آثار مولود این دوره قصیده، غزل، مثنوی، قطعه، دوبیتی پیوسته و دیگر انواع شعر وجود دارد. همچنانکه در آثار خود شاعردر دوران خفقان، امّا فراز و فرود سخن حمید پس از پیروزی بیشتر از دوران پیش است و این معلول عللی است که برخی از آن را می توان برشمرد.

علّت نخست اینکه شاعر در دوران اختناق با درد و رنج دست به گریبان است و محیط موجود ملائم با طبع وی نیست با شور و حرارت با آن به پیکار برمی خیزد و تمامی ذهن و اندیشه خود را بکار می گیرد تا اثری مؤثّر و بدیع عرضه کند. علّت دیگر وقوع حوادث و وقایعی است که به توالی و تعاقب پیش آمده و شاعر به مناسبت و ضرورت معجلاً شعری عرضه کرده است. بی تردید چنین اثری نمی تواند، همسنگ آثاری باشد که شاعر به میل و رغبت خویش سروده و مولود نیاز فطری اوست. طرز اصلی سخن وی همان سبک مطنطن و فخیم خراسانی است هرچند که گاهی به مرز عراقی نیز نزدیک می شود. مدار و محور سخن او همان طرز پرصلابت حمید را در آن شیوه آثاری بلند و فاخر است. حمید نه تنها در سرود جمهوری اسلامی دارای مقامی بلند و جایگاهی رفیع است بلکه می توان ادّعا کرد که در تاریخ سرود از آغاز تا هم اکنون او در صف نخستین قرار دارد و در این عرصه از حیث جامعیّت کسی به پایه ی او نمی رسد.

حمید با تقیّد به موضوع و پای بندی به موازین عقیدتی و با مارشهای ناموزون و خشن، شیواترین و مؤثّرترین سرودها را عرضه کرده و در این زمینه او را فضل تقدّم و حقی عظیم است، او در آن روز که انقلاب در شرف پیروزی بود در نیاوران و در جوار کاخ «سرود خمینی ای امام» را می ساخت و با دوستان خود تمرین می کرد که در روز ورود امام با همنوایی جمعی خوانده شود. حمید به مناسبتهای مختلف سرودهای متفاوتی سروده که بسیاری از آنها بر سر زبانها افتاد و در تاریخ سرود جاودانه خواهد ماند. سپاس خدای را که امروز شعر و ادب انقلاب گرم پوی و پرشتاب به سوی کمال مطلوب خویش گام بر می دارد و به وسیله ی آثار شاعرانی مانند حمید سبزواری مخلص و مؤمن و فاضل و پرشور رنگ و جلا می پذیرد. سبزواری مایه ی مباهات و چشم و چراغ شعر و ادب انقلاب می باشد.

آری او در سخن و برخورد خود بسیار صریح و بی پرواست و در عقیده و آرمان خود بی گذشت بود. حمید سبزواری در سال ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۵ خرداد سال ۴۲،که دهه ی یغماگری بیگانگان و فشار روحی بر آزادگان بود سرور مبارزه سرداره است. در آن دهه اشعار وی رنگ ملّی و میهنی داشت. سرودهای وی همیشه علیه ستم و ستمگری و بر ضد جهل و جهل آفرینی و به حمایت از مظلومان و محرومان در سراسر تاریخ بود. در قسمتی از قصیده ای با عنوان «آه آزادی» چنین است:

من یکی شاعر آزاده در این شهرم

کس نداند چه بسر دارم سودا من

به پشیزی نخرندم که بنفروشم

گهر شعر پی دولت دنیا من

نشناسند مرا قدر که بشناسم

قدر این گوهر تابنده ی یکتا من

در همه خطه ی امروز خراسان نیست

شاعری در تب حق سوخته الا من

گرچه گمنامم در ملک سخن امروز

نامور گردم در کشور فردا من

شرم دارم که پس شهرت آن گریم

که بیالایم طبع سخن آرا من

ننگ دارم که زنم بوسه به پای آن

که درو بینم صد عیب سرا پا من

شعر سبزواری شعر درد است، سرچشمه ی گرفته از محیطی پر از رنگ و نیرنگ؛ در عین آنکه رنگ محیط به خود نگرفت و تسلیم زور و زر و نیرنگ نشد. بلکه همیشه در مبارزه با فضای آلوده زور و زرمداران بود. حمید سبزواری دشمن حقیقی را خیلی زود می شناخت و سخن او بر محور این شناخت قرار گرفت. او همچنین مصاحبت و معاشرت با عزیزانی مانند استادان، مهرداد اوستا، محمّد حسن زورق، مشفق کاشانی، علی معلّم دامغانی داشتند.

وی همچنین امام راشد و رهبر انقلاب را از ژرفای دل دعا می کند و هویت میهن اسلامی خود را مرهون وجود بزرگمرد می داند. سبزواری در ترسیم سیمای «حزب الله» مهارت دارد. وقار برخاسته از ایمان حزب خدا و پر دلی عاشقان وادی ایمن و جلال را به نیکی و مهارت استادانه ترسیم کرده است . دیوان استاد سبزواری، دیوان انقلاب اسلامی است. او پیوسته در همه صحنه ها همگام این امّت برومند، شمشیر زبان از نیام برون کشیده و بی امان بر بدسگالیها و ناسپاسی ها، تاخت آورد. و ایثارها و اخلاصها را ارج نهاد و پاس داشت. زبان او بیان آرمانهاست، آرمانهای امّتی که به تعبیر شاعر، همراه جلودار نادره ی عصر به سوی نور ره می سپارد. این شاعر توانا در هر عقبه و ابتلایی و در هر مبتدا و منتهایی همراه این امّت بوده است. اولین مجموعه از آثار با عنوان «سرود درد» تقدیم به ادب دوستان و هنر پروران شد. و دومین دفتر را با نام «سرود سپیده» سروده است. که حماسه هایی گلرنگ در عروج شهیدان یا ارجوزه هایی در نگاهداشت میراث آن عزیزان با هشداری بر حفظ حدود عقیده و ایمان است. سروده های او خاطره ای از رویدادهای دوران انقلاب و حکومت جمهوری اسلامی و مشحون از امیدها و آمال و مسائلی است که برای حکومت و انقلاب و میهن اهمّیت تاریخی دارد.

شعرهای معروف سیاسی و اجتماعی او که در حدود سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۷ در روزنامه های وقت انتشار می یافت و با شوق و شور در هر مجلس و محفلی خوانده می شد غالباً در قالب ترجیعی بود. در آغاز دوره ی مشروطه ، مستزاد برای بیان مضامین وطنی و اجتماعی و سیاسی رواج بسیار یافت. نخستین قالب تازه که در شعر سیاسی و اجتماعی به وجود آمد بحر طویل بود.»(سبزواری،۱۳۶۸،صص۱۶-۱۴-۱۱-۱۰)

حمید مصدّق از شاعران مطرح زمانه است.او از پیروان راستین نیما یوشیج بود، ولی به افکار و سبک روش سعدی نیز عشق می ورزید.

سرگذشت حمید مصدّق در کتاب( فرشاد مهر ،۱۳۸۶،صص۳۶۵-۳۶۴) زندگی نامه شاعران نامی ایران چنین آمده است: «حمید مصّدق در روز دهم بهمن ۱۳۱۸ در شهررضا واقع در هشتاد کیلومتری اصفهان دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی خود را در اصفهان گذراند، و در سال ۱۳۳۹ به تهران آمده و ضمن کار، در دانشگاه نیز به تحصیل پرداخت تا آنکه موفق به اخذ مدرک لیسانس و سپس فوق لیسانس از دانشگاه ملّی شد. او از سال ۱۳۵۰ به بعد به عنوان یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه، در دانشگاه های بسیاری به تدریس مشغول شد و در ضمن از آنجاکه رشته تحصیلی اش حقوق بود، به امر وکالت به عنوان وکیل درجه یک دادگستری نیز پرداخت. نخستین اثر او «درفش کاویانی» نام دارد، که در سال ۱۳۴۰ منتشر شد اما در همان سال توقیف گردید و هفده سال طول کشید تا او توانست این اثر را مجدداً منتشر کند. مصدّق بین سالهای ۱۳۴۰تا ۱۳۶۹ آثار متعددی چاپ کرد . در سال ۶۹ تمامی آثارش در یک مجموعه به نام «تار هایی» چاپ شد، امر وکالت، تدریس در دانشگاه و همچنین تعلق خاطر او به سرودن شعر، مانع از آن نشد که وی به تحقیق در زمینه ادب فارسی همت نگمارد. او مجموعه ی رباعیات مولانا را چاپ کرد و همچنین دیوان حافظ را پس از هفت سال تحقیق و نگرشی نو به چاپ رساند. »

« آثار شعری او عبارتند از: «درفش کاویان»، «آبی، خاکستری، سیاه»، «در رهگذر باد»، «از جدایی ها» و «سال های صبوری».

آقای زرقانی عقیده دارد:« وجه شاخص شاعری مصدّق در این است که می خواهد به زبان ساده شعر بسراید و از این جهت در کنار شاعرانی مثل مشیری و توللی قرار می گیرد، با این تفاوت که الاهه عشق و تغزل، همه آفاق شعر آن دو را به خود اختصاص داده ولی مصدّق بر آن است که از قافله شعر سیاسی اجتماعی هم باز نماند. از قضا آنچه برای اوّلین بار نام او را بر سر زبانها افکند قسمت پایانی شعر «آبی، خاکستری، سیاه» بود که محتوای سیاسی و اجتماعی دارد.

حمید مصدّق شامه ی اجتماعی تیزی داشت و دقیقاً دریافت که جامعه به چه چیزی نیاز دارد و آن را در «درفش کاویان» ارائه کرد. «درفش کاویان» در آغاز دهه چهل روانه بازار گردید. جامعه آن روزگار هنوز در تب و تاب اوضاع کسل کننده و مأیوسانه پس از کودتای ۲۸ مرداد می سوخت و سخت خسته و ملول شده بود، و نیاز داشت، به نفخ صوری که در کالبد نیمه جانش دمیده شود و به او روحی تازه بدمد. این شعر دقیقاً به این نیاز جمعی زمان پاسخ می گفت. »

وقتی در بررسی دفترهای شعر مصدّق به «در رهگذر باد» می رسید، آنچه در ابتدا به نظرتان می آید، رویکرد جدی شاعر است به طبیعت و عناصر طبیعی، او از طبیعت هم برای تلطیف زمینه عاطفی شعر بهره برده و هم ایماژهای شعرش را با کمک عناصر طبیعی می سازد. در تلاقی با طبیعت، هم به توصیف شاعرانه پرداخته و هم طبیعت را در هیأت انسانی و دارای شعور درآورده است. گاهی هم یک گام بالاتر می گذارد و از منظری سمبلیک به طبیعت می نگرد این معلوم می کند که در این دفتر نگران جنبه های فنی و هنری شعرش هم بوده است».(زرقانی ، ۱۳۸۴،صص ۶۳۷-۶۳۵) حمید مصدّق در کتاب چشم انداز شعر معاصر ایران چنین گفته است: «شعر رابطه ی دوگانه ای ایجاد می کند رابطه شاعر با خودش، با درونش و از سویی دیگر با خواننده و مردم. این دو نوع رابطه مسلماً یگانه نیستند و شعری با مردم رابطه برقرار می کند که از دل برآمده و لاجرم بر دلها بنشیند. آنچه را که زمانه ما به آن نیازمند است بیان این گونه اشعار است. اشعاری که در آن رابطه دوگانه درونی و بیرونی را به خوبی برقرار می کند. » (همان ، ص ۶۳۵)

«این شاعر علاوه بر اشعاری که در اوزان نیمایی سروده به طبع آزمایی در سرودن غزل نیز پرداخته و تخلص حمید را در این گونه اشعار برای خود برگزیده بود.

انتقادات اجتماعی و سیاسی، دلسوزی بر طبقات محروم جامعه، تحلیل احوال درونی، در مجموعه ی آثار شعر او وجود دارد.

حمید مصّدق با روحیاتی که داشت، همواره به عشق اهمّیت می داد و این نکته در اشعارش به خوبی بازتاب دارد. خانم سیمین بهبهانی درباره ی مفهوم و ویژگی عشق در شعر مصدّق می نویسد: « عشقی که اگر نه بر سر هر کوی و گذر، دست کم در میان دانشجویان و جوانان هم سّن و سال حمید شناخته است و هنوز هم در هنگامه میان سالی او گهگاه نقل محافل است و پیگیری همین عشق بی فرجام شاید جاذبه شعر مصدّق شود بلکه برای همیشه چون تندیسی مقدس در خلوت شعر او باقی می ماند.»

در واقع شعر او بیشتر شعر معناست و به همین دلیل ساخت و فرم در شعر او نیرومند نمی شود و این البّته جای بررسی و بحث دارد.

به هر صورت از نظر جایگاه در طبقه بندی شاعران معاصر چنانچه گفته شد حمید مصدّق شاخه اعتدال شعر نیما را که دنباله افسانه است  رعایت نموده است .

ساختار «آبی، خاکستری، سیاه» به دقت بسیار زیادی طراحی شده و نشانگر نوعی گذر و تحول است که در جامعه و ادبّیات پدید آمده است. شعر با ساخت رمانتیسم آغاز می شود و در سیر خود به بازکردن پنجره و بیداری می رسد و آنگاه به یک ساخت سیاسی دگرگونی می یابد و همین شعرها حساسیت ساواک را برانگیخت.»

اهداف تحقیق:

فایده ی این تحقیق ناظر بر جنبه های کاربردی بوده، ضرورت دارد که مسایل سیاسی و اجتماعی منعکس شده در شعر شعرای معاصر بررسی شود. این تحقیق نیز مانند همه ی تحقیقات نتایجی دارد که قطعاً پژوهشگران               می توانند از آن بهره مند شوند. همچنین مؤسّسات آموزش عالی و پژوهشگرانی که در دانشگاه ها و دبیرستانها می خواهند این شاعران بزرگ معاصر را بیشتر بشناسند.

پیشینه  تحقیق:

تا جایی که بررسی کردم درباره ی موضوع مورد نظر تاکنون اثری محصر به فرد که در آن به  بازتاب مسایل سیاسی و اجتماعی شعرای معاصر قیصر امین پور، حمید سبزواری، حمید مصدّق پرداخته شده باشد نیست. بنابرین تحقیقات و مطالعات زیادی در مورد بازتاب مسایل سیاسی و اجتماعی در آثار این شاعر انجام دادم . سعی نمودم با بررسی دقیق دیوانهای این شاعران معاصر ، عضونهای سیاسی و اجتماعی را یافته و به تجزیه و تحلیل آنها بپردازم .

روش تحقیق:

با توجّه به ماهیت موضوع، روش تحقیق در این پژوهش تحلیلی می باشد. یعنی کوشیده شده است ابتدا موضوع مورد بحث را تشریح و توصیف و سرانجام ابعاد و زوایای بازتاب مسایل سیاسی و اجتماعی شعرای معاصر قیصر امین پور، حمید سبزواری، حمید مصدّق تحلیل و تبیین کنم. بدیهی است که روش گردآوری اطلّاعات در این پژوهش عمدتاً کتابخانه ای است و همچنین، فیش برداری از جمله کارهایی بود که در حین تحقیق انجام دادم.

بخش اوّل :

اشعار اجتماعی

                                                              به که باید گفت؟

کشت تقدیر تو ما را به که باید گفت؟

هر دمی دردی و هر ثانیه سالی بود

مُردم از درد خدا را به که باید گفت؟

شرح این ثانیه ها را به که باید گفت؟

سرنوشتم اگر این است که می بینم

هذیان بود و شب و تاب و تب تردید:

حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟

درد و درمان و دوا را به که باید گفت؟

آی خط خوردگی صفحه ی پیشانی!

چه کنم این همه امّا و اگر ها را

این همه خطِ خطا را به که باید گفت؟

این همه چون و چرا را به که باید گفت؟

مو به مو حادثه بارید به هر بندم

آفرین بر تو و نفرین به خودم گفتم

تیر باران بلا را به که باید گفت؟

جز تو نفرین و دعا را به که باید گفت؟

هر نفس آهی و هر آینه اشکی شد

شکوه از هر چه و هر کس به خدا کردم

وضع این آب و هوا را به که باید گفت؟

گله از کارخدا را به که باید گفت؟

ز که یاری، ز که یاری، ز که باید خواست؟

به که یارا، به که یارا، به که باید گفت؟

تیر ۷۹

غزل «به که باید گفت» در سال۱۳۷۹ سروده شده و بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع و در«بحر رمل مثمن مخبون محذوف» است. و به که باید گفت به عنوان ردیف واقع شده، واژگان «ما» «خدا» «قضا» … به صورت قافیه در شعر قرار گرفته اند. شاعر از تقدیر و سرنوشت گله و شکایت ها دارد، حوادث و مصیبت هایی که بر سر او آمده، آنها را بیان می کند، و هر لحظه آهی سوزناک و جانکاه می کشد، یعنی که درد دل خود را به چه کسی بگویم و آنقدر لحظات زندگی برای او غیر قابل تحمّل بوده که هر ثانیه از آن برایش  یک ســال شده و به درازا کشیده است به دنبال داروی شفابخش می باشد، ولی در سرگردانی اسیر شده و برخود لعن و نفریـن می فرستد. شکوه و شکایت از مردم روزگار دارد، در پی کسی است که حلاّل مشکلات ، در حوادث زندگی یاریگر و پشتیبان او باشد. شاعر در جستجوی سنگ صبوری هست که باران بلاهایی را که تقدیر بر سر او باریده است اظهار نماید، و احساس نارضایتی از قضا و قدر دارد. در بــیت نهم بین واژه ی«نفریــن» و «دعا» تضاد وجود دارد که بر غنای شعر افزوده است. در مصراع «تیر باران بلا را به که باید گفت» ترکیب «تیر باران بلا» اضافه ی  تشبیهی است. یعنی بارش بلا را مانند تیر دانسته است، که امان شاعر را بریده.

                                                      تا حادثه سرخ رسیدن

با مردم شب دیده به دیدن نرسیدیم

بادیم که آواره دویدیم به هر سوی

تا صبح دمی هم به دمیدن نرسیدیم

اما چو نسیمی به وزیدن نرسیدیم

کالیم که سر سبز دل از شاخه بریدیم

یک عمر دویدیم و لبِ چشمه رسیدیم

تا حادثه ی سرخِ رسیدن نرسیدیم

خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم

خون خورده ی دردیم و چراغانی داغیم

گل کرده ی باغیم و به چیدن نرسیدیم

زین هیزم تر هیچ ندیدیم به جز دود

شمعیم که تاشعله کشیدن نرسیدیم

خونیم و تپیدیم به تاب و تب تردید

اشکیم و به مژگان چکیدن نرسیدیم

دی ۷۹

غزل «تا حادثه سرخ رسیدن» … بر وزن مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن در« بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف» است. واژه های «دیدن» «دمیدن» «رسیدن» به عنوان قافیه قرار گرفته اند. شاعر از فعل «نرسیدیم» به عنوان ردیف استفاده کرده است. قیصر مردم روزگاری را وارد صحنه شعر نموده که با تجربه و ماهرند ولی به مرحله شهود و عین الیقین نرسیدند و مأیوس و دل شکسته شدند و شاعر معتقد است که میوه نارس و خامی که از شاخه درخت سبز به پایین می افتد به مرحله پختگی نمی رسد. و این بیت از شعر اشاره دارد، که قیصر به مرحله شهادت نرسیده، و خود را سرشار از درد و غم زمانه می داند، گل و باغچه ی نورسیده ای که به مرحله چیدن نرسیده و هیزم تری که آتش بگیرد جز دود چیزی از آن بلند نمی شود و شاعر از اشک و شعله در ابیات چهارم و پنجم به عنوان محرومانی که به آمال و آرزویی که می خواستند نائل نشدند، نام برده است و در آخر قیصر غبطه می خورد، که یک عمر برای رسیدن به لب چشمه تلاش و کوشش کرد، امّا جرعه ای از آب چشمه  را نچشید. با توجه به محور عمودی شعر و بحثهای عارفانه شاید منظورش آب حیات بوده است.

                                                             خسته ام از این کویر

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر

این تویی در آن طرف، پشت میله ها اسیر

این هبوط بی دلیل، این سقوط ناگزیر

دست خسته ی مرا، مثل کودکی بگیر

آسمان بی هدف، بادهای بی طرف

با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر!

ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر

ای نظاره ی شگفت، ای نگاه ناگهان!

ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر!

آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم، با تودر همین مسیر!

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر!

خرداد ۶۹

قالب این شعر  غزل و بر وزن فاعلن مفاعلن فاعلن مفاعلن در «بحر رمل مثمن مخبون محذوف» است کلمات «پیر» «ناگزیر» «زیر» «بی نظیر» «کویر» … به عنوان قافیه قرار گرفته اند. کویر جایی که خشک و بی آب و علف می باشد. «کویری بی پایان جای بسیار مناسبی برای اندیشه است و انسان می تواند درباره ی خود و دیگران به اندیشه بپردازد، اندیشه ای که موریانه و زنگ که نشان تیرآهن و ساختمانهای سر به فلک کشیده شهرهاست در آن راه ندارد و دزدان در آن رخنه نتواند کرد

« درس صبر و مقاومت و پشتکار و اقتصاد و سازگاری و تسلیم و هزار فضیلت روحی و معنوی دیگر را کویر و بیابان به آدمیزاد می دهد و تحمیل می کند. از آن روز که انسان در کویر حیات را کاشت، در سرنوشت و سرگذشت و تاریخ مملکت ما اثر خارق العاده گذاشت. » ( باستان پاریزی،  ۱۳۸۲، صص  ۱۲-۱۱)

دل انسان کویری را می ماند که تشنه ی قطرات حیات بخش باران رحمت است.

شاعر از سرزمین کوچک و کویر خسته و آزرده خاطر شده، و از سقوط و تزلزلی که در زندگی او رخ داده اظهار تأسّف و ناراحتی می کند. قیصر آسمان و باد ابر را سرگردان می داند. در بیت سوم شگفتی خاصّی موج می زند. و شاعر جامعه را کویری می داند، زندگی در آن را آمیخته با هبوط، و دلیل سقوط می خواند. آسمان را با هدف و حتی بادها را که باید از سمتی به سویی بوزند بی طرف می بینند. ابرها را مطیع و بیدها را رام می چیند. و آنگاه به دنبال نظاره ای حیرت انگیز است. که بی نظیر باشد با آیه های روشن و سوره های گویا. که مانند شعر ناگهانی و مثل گریه بی امان است. یا مانند لحظه های وحی است. او را که مشتاقش است، مسافری غریب می شناسد که حتـّی در دیار خودش ناشناس است. و حیرت انگیز است که با او در کویر آشنا شده است. او شاعر را صدا زده است. اما از فاصله ای بسیار دور. و روی به شاعر نموده است. افسوس چه دیر. آیا این آرمان شاعر است؟ که در خیال او جا خوش کرده است؟ و باید دست خسته ی قیصر را بگیرد و او را پا به پا ببرد؟ و از شخصی که در غربت آمده و در سرزمین خود با او آشنا می شود سخن گفته ولی در کویر، سوت کور این آشنایی صورت گرفته. و مخاطب او در پشت میله ها اسیر و گرفتار می باشد قیصر زندانی دنیاست. و از او طلب کمک می کند، که دست خسته ی  مرا بگیر از این کویر نجات بده شاعر به دنبال ناجی است، که او را از این کویر سوت کور رها سازد. در پایان برای چندمین بار امین پور شکوه سر داده ، و از تنهایی زار زده است. از اوضاع نابسامان اجتماعی روزگار گله و شکایت دارد.

                                                         دردواره ها(۱)

دردهای من

انحنای روح من

دفتر مرا

جامه نیستند

شانه های خسته غرور من

دست درد می زند ورق

تا ز تن درآورم

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

شعر تازه ی مرا

«چامه و چکامه» نیستند

کتف گریه های بی بهانه ام

درد گفته است

تا به «رشته سخن» درآورم

با زوان حس شاعرانه ام

درد هم شنفته است

نعره نیستند

زخم خورده است

پس در این میانه من

       تا ز «نای جان» برآورم

دردهای پوستی کجا؟

از چه حرف می زنم؟

دردهای من نگفتنی

دردهای دوستی کجا؟

درد، حرف نیست

دردهای من نهفتنی است

این سماجت عجیب

درد، نام دیگری است

دردهای من

پافشاری شگفت دردهاست

منچگونهخویشرا صداکنم؟

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

دردهای آشنا

درد مردم زمانه است

دردهای بومی غریب

مردمی که چین پوستینشان

دردهای خانگی

مردمی که رنگ روی آستینشان

دردهای کهنه لجوج

مردمی که نام هایشان

اولین قلم

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

حرف حرف درد را

                       درد می کند

در دلم نوشته است

من ولی تمام استخوان بودنم

دست سرنوشت

لحظه های ساده سرودنم

خون درد را

                      درد می کند

با گلم سرشته است

                        پسچگونهسرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه دل است

پس چگونه من

                                                  رنگ و بوی غنچه را ز برگ های تو به توی آن

جدا کنم؟

اردیبهشت ۶۷

قالب شعری «دردواره ها» نیمایی و مصراعها به صورت کوتاه و بلند می باشند. کوتاهترین مصراع آن «درد» و بلندترین مصراع آن «پسچگونهسرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟» قیصر درد و ناله از مردم زمانه دارد، و گفته که درد مثل شعر و غزل و قصیده نیست، که به رشته ی سخن دربیارم، دردهای شاعر گفتنی نیست. دردهای پنهانی در خود دارد، و بیان کرده درد او مثل درد مردم روزگار نیست. مشخص می شود که درد شاعر درد مردم زمانه می باشد. مردمی که چین پوستینشان ظاهری، جلد کهنه ی شناسنامه هایشان ظاهری و انحنای روح شاعر و شانه های خسته غرور او و تکیه گاه بی پناهی اوست، و دلی شکسته و زخم خورده دارد، در مصراع «دردهای پوستی کجا؟» استفهامی در شعر به چشم می خورد. شاعر معتقد است که اولین قلمی که بر روی حرف درد را در دل شاعر نگاشته است. سرنوشت او با خون و درد  گِل آمیخته شده است. او درد را مانند رنگ و بوی غنچه ی دل خود می داند که از آن جدا شدنی نیست نمی تواند درد رنگ و بوی غنچه ی دل را از برگ های تو در توی آن حلاّجی نماید، دست درد دفتر شعر شاعر را ورق می زند. واصلاً شاعر ادعا میکند درد نام دیگراوست. واژه ی «درد» چندین بار در غزل تکرار شده است،واین تکرار البّته بی حکمت نمی تواند باشد.                                                      

                                                شعر ناگفته

نه!

یا زهرمار باشد

کاری به کار عشق ندارم!

از تو دریغ می کند …

من هیچ چیز و هیچ کسی را

پس

                              دیگر

من با همه وجودم

                      در این زمانه دوست ندارم

خودم را زدم به مردن

انگار

تا روزگار، دیگر

این روزگار چشم ندارد من و تو را

کاری به من نداشته باشد

                                یک روز

این شعر تازه را هم

                              خوشحال و بی ملال ببیند

ناگفته می گذارم …

زیرا

تا روزگار بو نبرد …

هر چیز و هر کسی را

گفتم که

که دوستش بداری

کاری به کار عشق ندارم!

حتی اگر که یک نخ سیگار

قالب «شعر ناگفته» نیمایی است. و کوتاه و بلندی مصراع مانند همه در این گونه اشعار مشهود است. شاعر حرف دل خود را نتوانسته بیان کند و آن را نیمه کاره رها کرده، و همان طوری که از اسم شعر مشخص است شعر ناگفته به پایان رسید. خواننده با مطالعه این شعر متوجّه می شود، قیصر از روزگار و زمانه دلگیر و سر شکسته و مأیوس از چرخ زندگی است. معتقد، که به چیزی که علاقه ی وافر داشته باشی، حتی اگر یک نخ سیگار یا هر زهرمار بوده باشد. روزگار آن را از دست تو خواهد ستاند. در پایان مصراع «از تو دریغ می کند…» شاعر هر چند حرف برای گفتن دارد، امّا با گذاشتن سه نقطه حرف دل را بازگو نکرده، و از زمانه واهمه و رعب دارد. اگر هم در صدد سرودن شعری تازه باشد. امّا ناگفته آن را رها ساخته تا روزگار کج مدار از آن مطّلع نشود. در آخر اظهار می کند، که کاری به کار عشق ندارد. مصراع «تا روزگار بو نبرد…» مجازاً اشاره به مردم روزگار دارد. در شعر، شاعر مردم روزگار را در دل دارد، امّا گلایه ظاهری اش از روزگار آشکار می باشد. که این مجاز است، مجاز حال و محل یعنی زمانه را گفته است، امّا مردم زمانه را بیان کرده است.

                                                       فرصت خموشی

برخیز به خون دل وضویی بکنیم

در آب ترانه شستشویی بکنیم

عمر اندک و فرصت خموشی بسیار

تلخ است سکوت، گفتگویی بکنیم

قالب شعری «فرصت خموشی» رباعی می باشد. ومانند همه رباعیها بر وزن مفعولُ مفاعیِلن مفاعیِلن فع در« بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مطموس» است. شاعر با اندوهی جانکاه می گوید، قیام کن تا با خون وضویی بگیریم و غرق در ترانه باشیم. عمر کوتاه و فرصت خاموشی بسیار است. سکوت تلخ است. پس همان بهتر که گفتگو نماییم و سکوت تلخ را بشکنیم، و زمان را از دست ندهیم.

                                                                 نشانه پرسش

چرا همیشه همین است آسمان و زمین؟

هزار شاید و آیا به جای یک باید

زمان هماره همان و زمین همیشه همین؟

گمان کنم، به گمانم نشسته جای یقین

اگر چه پرسش بی پاسخی است، می پرسم:

اگر که چون و چرا با خدا خطاست، چرا

چرا همیشه چنان و چرا همیشه چنین؟

چرا سؤال و جواب است روز باز پسین؟

چرا زمین و زمان بی امان و بی مهرند؟

چرا در آخر هر جمله ای که می گویم

زمان زمانه ی قهر و زمین زمینه ی کین؟

تو ای نشانه پرسش نشسته ای به کمین؟

حدیث آدمی و چرخ آسیاب زمان

حدیث جام بلوراست و صخره سنگین

شعر «نشانه پرسش» در قالب غزل است واژگان قافیه «زمین» «همین» «چنین» و … می باشد. همان طوری که از اسم غزل پیداست. شاعر پرسشها دارد. وی با مطرح کردن واژه ی پرسشی «چرا» در بیت اوّل کلام خود را شروع نموده، و با استفاده از این کلمات «آسمان» «زمین» که ازآرایه ی تضاد بهره جسته است. شعرش را زیباتر ساخته. با این که قیصر خود مطّلع است که این گونه سؤالات پاسخی ندارد، ولی باز سؤال می پرسد، به نظر می رسد در تمام این غزل تجاهل العارف جاری و ساری است. شاعر از زمین و زمانه گله مند است، از روزگار و چرخ و فلک شکایت دارد، داستان انسان و زمانه را حکایت شیشه و سنگ می نامد. امین پور با استفاده از ترکیب جنسی جام بلور  بی دوام بودن روزگار رسانده است. در مصراع «گمان کنم به گمانم نشسته جای یقین» قیصر حتّی حرف خودش را با شک بیان می کند، با این که ترک ادب شرعی به کار گرفته شده، می پرسد اگر چون و چرا درباره ی خدا خطاست چرا در روز قیامت سؤال و جواب مطرح می شود؟ امین پور در پایان نشانه پرسش را مورد خطاب قرار می دهد که چرا در آخر همه ی جمله های من به کمین نشسته ای؟

 واژه ی «چرا» در این غزل بسیار تأکید شده است، و این سؤالات پرشمار شاعرانه را می رساند.

این شعر وضع نابسامان جامعه را حداقل از نظر شاعر بخوبی ترسیم نموده است. و گویا هیچکس به دیگری اطمینان ندارد، و جفا از آسمان می بارد و زمین جز کین بار نمی آورد .

بخش دوّم :

اشعار اجتماعی و سیاسی

120,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.