2,031 views
عنوان :
تعداد صفحات :۱۵۳
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
خواجه عبدالله انصاری ملقب به شیخ الاسلام، صوفی پرمایه قرن پنجم هجری است و دارای آثار گرانمایهای در تصوّف و عرفان عملی است.
خواجه عبدالله دارای درایت و حافظه قوی بود. او از علم عربی و شناخت احادیث و انساب و تفسیر بهره وافری داشت. مقبولیت مناجاتهای او در نزد خاص و عام و زیبایی گفتار و بیان او شهره تمام بلاد اسلامی است. او زندگی خود را در راه خدا صرف کرد و در این راه از ملامت هیچ ملامتکنندهای نترسید. غرضها و طمعهای مادی بیثبات، او را به خود مشغول نکرد، آنچنان که مصائب و مشکلات را از قبیل فقر، تبعید و محرومیّت تحمّل کرد. پیر هرات راه خود را در عبادت و و دوستی خداوند تعالی ادامه داد و به تدریس و تلقین خود تا آخرین لحظه زندگیاش در نهایت شور و نشاط، استمرار بخشید.
خواجه عبدالله انصاری شریعت را اولین و اساسیترین راه ورود به سیر و سلوک حق تعالی میداند. او شریعت را در قرآن کریم و سنّت حضرت محمد (ص) خلاصه میکند. وی پیرو مذهب احمد بن حنبل بود و نسبت به مذهب خود با تعصّب برخورد مینمود و به دیگر مذاهب هیچگونه اعتقادی نداشت. درباره اعتقادات خواجه عبدالله باید گفت که وی به تشبیه و تجسیم معتقد بود .
خدمت مهم پیر هرات به تصوف این است که منازل طریقت و مقامات سلوک را مدّون ساخت و در درجهبندی مقامات ترتیب تازهای آورد. به همین دلیل نخست در سال ۴۴۸ هجری شروع به تدوین کتاب صد میدان نمود و بیست و هفت سال پس از آن منازلالسائرین را برای شاگردانش املاء کرد.
فصل نخست این رساله به بررسی و شرح احوال و آثار و سپس تحلیل زندگی و آثار آن بزرگ اختصاص داده شده است و پس از آن نیز در فصل دوم به نوع تصوف خواجه عبدالله انصاری پرداخته شده است. فصل سوم به تحلیل افکار و آداب و اخلاقیات خواجه عبدالله اختصاص دارد. عنوان فصل چهارم نیز مراد و عشق میباشد و در نهایت در فصل پنجم به تعاریف و تحلیل نسبی اصطلاحات صوفیانه او پرداخته شده است.
واژه های کلیدی: خواجه عبدالله انصاری، افکار و اخلاق، عشق، اصطلاحات صوفیانه
چکیده ۱
مقدمه . ۲
اهدف تحقیق ۳
پیشینه تحقیق ۳
روش کار .. ۳
فصل اول: زندگی و آثار خواجه عبدالله انصاری .. ۴
بخش اول: شرح احوال و آثار خواجه عبدالله انصاری . ۵
۱-۱-شرح احوال خواجه عبدالله انصاری ۶
۱-۱-۱- تولد ۶
۱-۱-۲- نسب .. ۶
۱-۱-۳- کودکی و نوجوانی . ۷
۱-۱-۳-۱- سنین ۱ تا ۱۰ سالگی . ۷
۱-۱-۳-۲- سنین ۱۱ تا ۱۹ سالگی … ۸
۱-۱-۳-۳- ۲۰ تا ۲۷ سالگی .. ۹
۱-۱-۳-۴- ۲۸ تا ۳۵ سالگی .. ۹
۱-۱-۴- خصوصیات ظاهری . ۱۰
۱-۱-۵- معلومات شیخ .. ۱۰
۱-۱-۶- مذهب خواجه .. ۱۱
۱-۱-۷- فرزندان خواجه … ۱۱
۱-۱-۸- سفرهای خواجه … ۱۲
۱-۱-۹- آثار خواجه . ۱۳
۱-۱-۹-۱- طبقات¬الصوفیه .. ۱۴
۱-۱-۹-۲- رساله چهل و دو فصل … ۱۴
۱-۱-۹-۳- رساله ذکر .. ۱۵
۱-۱-۹-۴- من مناجاه و فوائده ۱۵
۱-۱-۹-۵- رساله دل و جان … ۱۵
۱-۱-۹-۶- رساله واردات .. ۱۵
۱-۱-۹-۷- پرده حجاب حقیقت ایمان . ۱۶
۱-۱-۹-۸-محبت¬نامه . ۱۶
۱-۱-۹-۹- ذم¬الکلام .. ۱۶
۱-۱-۹-۱۰-کنزالسالکین ۱۷
۱-۱-۹-۱۱-قلندرنامه ۱۷
۱-۱-۹-۱۲-الهی¬نامه . ۱۸
۱-۱-۹-۱۳- فوائد ۱۸
۱-۱-۹-۱۴- علل¬المقامات .. ۱۸
۱-۱-۹-۱۵-گزیده¬هایی از مقولات و اندرزها .. ۱۹
۱-۱-۹-۱۶-مناجات¬نامه ۱۹
۱-۱-۹-۱۷-صدمیدان … ۱۹
۱-۱-۹-۱۸-منازل¬السائرین ۲۰
۱-۱-۱۰-شخصیت علمی خواجه عبدالله … ۲۰
۱-۱-۱۱-فرقه شیخ ۲۱
۱-۱-۱۲- ویژگی¬های رفتاری شیخ ۲۲
۱-۱-۱۳- معاصران خواجه . ۲۲
۱-۱-۱۳-۱- عارفان و صوفیان . ۲۲
۱-۱-۱۳-۱-۱- شیخ ابوالحسن خرقانی … ۲۲
۱-۱-۱۳-۱-۲- ابوعبدالله ابن ماکو ۲۳
۱-۱-۱۳-۱-۳- ابوسعید ابوالخیر .. ۲۳
۱-۱-۱۳-۱-۴-ابوالقاسم قشیری … ۲۴
۱-۱-۱۳-۱-۵- ابوالحسن هجویری جلابی .. ۲۴
۱-۱-۱۳-۱-۶- ابوحامد محمد غزالی طوسی … ۲۴
۱-۱-۱۳-۲- شاعران .. ۲۵
۱-۱-۱۳-۲-۱- فردوسی … ۲۵
۱-۱-۱۳-۳- سیاستمداران … ۲۵
۱-۱-۱۳-۳-۱- خواجه نظام¬الملک .. ۲۵
۱-۱-۱۳-۳-۲-محمود، مسعود و مودود … ۲۶
۱-۱-۱۳-۴- دانشمندان … ۲۶
۱-۱-۱۳-۵- مفسران قرآن ۲۶
۱-۱-۱۴-تأثیرپذیرفتگان از خواجه عبدالله ۲۶
۱-۱-۱۴-۱-شاگردان خواجه . ۲۶
۱-۱-۱۴-۲- تأثیر پذیرفتگان ادبی … ۲۶
۱-۱-۱۵- وفات ۲۷
بخش دوم تحلیل زندگی و آثار خواجه عبدالله انصاری . ۲۸
۱-۲- تحلیل زندگی و آثار … ۲۹
۱-۲- ۱-تحلیل زندگی . ۲۹
۱-۲-۱-۱-ریاضت . ۲۹
۱-۲-۱-۱-۱- ریاضت اقوال . ۳۰
۱-۲-۱-۱-۲- ریاضت افعال .. ۳۲
۱-۲-۱-۱-۳- ریاضت اخلاق . ۳۳
۱-۲-۲- تحلیل آثار ۳۶
۱-۲-۲-۱-کاربرد سجع در آثار خواجه … ۳۶
۱-۲-۲-۲-کاربرد قالب حکایت در آثار خواجه . ۳۷
۱-۲-۲-۳-کاربرد آیات و احادیث در آثار خواجه … ۳۸
۱-۲-۲-۴-کاربرد شعر در آثار خواجه ۳۸
۱-۲-۲-۵-کاربرد تخلص شعری در اشعار خواجه . ۴۰
۱-۲-۲-۶-صدمیدان … ۴۰
۱-۲-۲-۷-منازل¬السائرین ۴۱
۱-۲-۲-۸-مناجات¬نامه ۴۱
۱-۲-۲-۹- طبقات¬الصوفیه … ۴۲
۱-۲-۳- تأثیر خواجه عبدالله از اساطیر و تلمیحات . ۴۳
۱-۲-۳-۱- اسطوره آفرینش انسان . ۴۳
۱-۲-۳-۲- تلمیحات … ۴۵
فصل دوم: تصوف یا سیر و سلوک عملی خواجه عبدالله انصاری ۵۰
۲-۱- صوفی یا عارف .. ۵۱
۲-۱-۱- صوفی … ۵۱
۲-۱-۲- عارف … ۵۲
۲-۲- خواجه عبدالله صوفی است یا عارف . ۵۴
۲-۳- رابطه عرفان و تصوف . ۵۷
۲-۴- عرفان … ۵۷
۲-۴-۱- عرفان نظری ۵۸
۲-۴-۲- عرفان عملی .۵۸
فصل سوم: عناصر فکری خواجه عبدالله انصاری ۶۴
۳-۱- افکار ۶۵
۳-۱-۱- فقر از دیدگاه خواجه عبدالله .. ۶۵
۳-۱-۲- اشاعه مذهب حنبلی ۷۰
۳-۲- عقاید . ۷۱
۳-۲-۱- تشبیه و تجسیم . ۷۱
۳-۲-۱-۱- باب بیان آنکه خداوند متعال زنده (حی) است .. ۷۲
۳-۲-۱-۲- باب بیان اینکه خداوند نمی¬خوابد . ۷۲
۳-۲-۱-۳- باب ایضاح آنکه خدای تعالی شیء است ۷۲
۳-۲-۱-۴- باب توضیح این¬که خداوند شخص است .. ۷۲
۳-۲-۱-۵- باب ایضاح اثبات نفس برای خداوند عز و جل ۷۲
۳-۲-۱-۶- باب اثبات دو چشم برای خداوند . ۷۳
۳-۲-۱-۷- باب ایضاح جهات برای خداوند . ۷۳
۳-۲-۱-۸- باب اثبات گوش و چشم برای خداوند … ۷۳
۳-۲-۱-۹- باب اثبات دست بر خداوند ۷۳
۳-۲-۱-۱۰- باب اثبات انگشتان برای خداوند … ۷۳
۳-۲-۱-۱۱- باب ایضاح این¬که خداوند پای دارد ۷۳
۳-۲-۱-۱۲- باب اثبات هروله برای خداوند . ۷۴
۳-۲-۱-۱۳- باب دیدن مؤمنان پروردگارشان را در قیامت بالعیان . ۷۴
۳-۲-۱-۱۴- باب نزول خداوند به آسمان دنیا … ۷۴
۳-۲-۱-۱۵- باب اثبات خندیدن برای خداوند ۷۴
۳-۲-۲- شریعت و طریقت و حقیقت ۷۶
۳-۲-۳- جبر و اختیار .. ۷۹
۳-۲-۴- امر به معروف و نهی از منکر … ۸۱
۳-۳- آداب … ۸۷
۳-۳-۱- آداب پوشیدن خرقه … ۸۷
۳-۳-۲- آداب نشستن و برخاستن . ۸۸
۳-۳-۳- آداب رفتن به خانه ۸۹
۳-۳-۴- آداب طعام خوردن ۸۹
۳-۳-۵- آداب رفتن به مهمانی . ۸۹
۳-۳-۶- آداب شنیدن موسیقی .. ۹۰
۳-۳-۷- آداب سفر رفتن ۹۰
۳-۳-۸- ادب در رساله کلمات . ۹۱
۳-۴- جذبات .. ۹۸
۳-۵- شطحیات … ۹۹
فصل چهارم: پیر، مراد و عشق ۱۰۱
۴-۱- پیر ۱۰۲
۴-۱-۱- پیر و مرشد خواجه عبدالله انصاری . ۱۰۴
۴-۲- عشق .. ۱۰۶
فصل پنجم: رموز و اصطلاحات صوفیه خواجه عبدالله انصاری ۱۱۱
۵-۱- توبه … ۱۱۲
۵-۲- تواضع … ۱۱۵
۵-۳- خوف . ۱۱۷
۵-۴- رجا … ۱۱۹
۵-۵- زهد … ۱۲۱
۵-۶- ذکر … ۱۲۲
۵-۷- صبر .. ۱۲۴
۵-۸- علم ۱۲۶
۵-۹- کرامت ۱۲۹
۵-۱۰- نفس . ۱۳۰
۵-۱۱- وقت . ۱۳۱
۵- ۱۲- یقین . ۱۳۴
نتیجه¬گیری … ۱۳۷
فهرست آیات و احادیث ۱۳۸
منابع و مآخذ . ۱۴۰
۱- قرآن کریم
۲- اسماعیلپور، ابوالقاسم، اسطوره بیانِ نمادین، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۸۷ .
۳- انصاری، عبدالله بن محمد، تا ملکوت: بازنویسی و برگردان کتاب منازلالسائرین، به کوشش علی اوجبی، تهران، اهل قلم، ۱۳۸۲٫
۴- ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ، زادالعارفین، به تصحیح مراد اورنگ، تهران، خانقاه نعمتاللهی، ۱۳۵۳٫
۵- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری (ج اول)، به تصحیح محمد سرور مولایی، تهران، توس، ۱۳۷۲٫
۶- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،شرح منازل السایرین، به شرح عبدالرزاق کاشانی، نگارش علی شیروانی، الزهراء، تهران، ۱۳۷۳٫
۷- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، رسائل خواجه عبدالله انصاری، به اهتمام محمد شیروانی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲
۸- انصاری، قاسم، مبانی عرفان و تصوف، تهران، طهوری، ۱۳۷۰٫
۹- برنجکار، رضا، آشنایی با علوم اسلامی، انتشارات سمت و طه، تهران، ۱۳۷۸٫
۱۰- جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحاتالانس، تهران، سخن، ۱۳۸۶ش
۱۱- حائری، محمد حسن، راه گنج: اصول و مبانی عرفان و تصوف در ادب فارسی، تهران، انتشارات مدینه،۱۳۷۹٫
۱۲- حافظ، به اهتمام حسین پژمان، تهران، ۱۳۱۵، غزل شمارۀ ۲۵۶
۱۳- حلبی، علیاصغر، شناخت عرفان و عارفان ایرانی ، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۰٫
۱۴- خواجهنصیری، منصورالدین، مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری، تهران، اقبال، ۱۳۷۲ چاپ دوازدهم
۱۵- روان فرهادی، عبدالغفور، خواجه عبدالله انصاری، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۷٫
۱۶- زرینکوب، عبدالحسین،جستجو در تصوف ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران،۱۳۵۷٫
۱۷- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، ارزش میراث صوفیه انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۶۲ .
۱۸- دهخدا، علیاکبر، ذیل واژه عرفان
۱۹- سجادی، سید جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، انتشارات طهوری،۱۳۵۰٫
۲۰- سجادی، سید ضیاءالدین، مقدمهای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، ۱۳۸۰٫
۲۱- سرژبورکوی، سرگذشت پیر هرات، ترجمه: دکتر روان فرهادی، تهران، انتشارات مولی، ۱۳۶۰٫
۲۲- شمیسا، سیروس، سبکشناسی نثر، تهران، نشر میترا، ۱۳۷۷ .
۲۳- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات ایران، تهران، فردوس، ۱۳۷۸ .
۲۴- عبدالمجید، محمد سعید، زندگی، آراء و عقاید فلسفی و کلامی شیخ عبدالله انصاری، تهران، عرفان، ۱۳۸۶
۲۵- فاضلی، قادر، جبر و اختیار و قضا و قدر در مثنوی مولوی،تهران، فضیلت علم، ۱۳۸۶٫
۲۶- قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم، ترجمه رساله قشیریه، بدیعالزمان فروزانفر، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴٫
۲۷- کیمنش، عباس، پرتو عرفان، تهران، سعدی، ۱۳۶۶ .
۲۸- محمدبن منور، اسرارالتوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، آگاه، ۱۳۶۷ .
۲۹- مرتضوی، منوچهر، مکتب حافظ یا مقدمه بر حافظشناسی، تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۱
۳۰- مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (عرفان تصوف)، تهران، صدرا، ۱۳۵۸٫
۳۱- مظاهرخویی، عشق و عرفان، تهران، مؤلف،۱۳۸۱٫
۳۲- میرعابدینی، ابوطالب، دیوان کامل شمس مغربی، انتشارات زوار، تهران، ۱۳۵۸٫
۳۳- نیکلسون، رینولد، پیدایش و سیر تصوف، محمد باقر معین، تهران، توس، ۱۳۵۷٫
۳۴- یثربی، سید یحیی، عرفان نظری، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ج۲، ۱۳۷۴ .
۳۵- ـــــــــــــــــــــــ، عرفان عملی، مؤسسه بوستان کتاب، تهران، ۱۳۸۹٫
۳۶- ـــــــــــــــــــــــ، عرفان و شریعت، تهران، انتشارات کانون اندیشه جوان، ۱۳۸۶٫
مقاله:
۳۷- شهبخش، آمنه،۱۳۸۵، شناخت و تبیین انسان کامل در حوزه عرفان عملی، فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خاش، صص ۱۷۷- ۱۳۰٫
۳۸- حقیقی، رنجبر، سیری در عرفان و تصوف، فصلنامه کیهان اندیشه، شماره ۵۴، خرداد و تیر ۱۳۷۳
«الهی! تو در جام ریختی و ما نوشیدیم، تو دوختی و ما پوشیدیم، هیچ ناید از آنچه کوشیدیم.»
ابو اسماعیل عبدالله پسر ابو منصور محمد انصاری هروی در جمعه دوم شعبان ۳۹۶ در هرات به دنیا آمد.
دودمانش به ابو ایوب انصاری ( وفات ۵۲ ه.ق )، صحابی معروف رسول اکرم(ص) میرسد. خواجه از همان کودکی طبعی روان و زبانی گویا داشت و شعر می سرود. ذهن وقّادش به او امکان بخشید تا در جوانی علاوه بر علوم ادبی و حفظ اشعار فراوان عربی به تحصیل در علوم دینی نیز بپردازد. در مدتی کوتاه، بر لغت، ادب، تاریخ، حدیث، فقه و تفسیر احاطه پیدا کرد. وی هم در علوم رسمی و دینی صاحب استادان معروفی بود و هم در طریقت.
مشی تصوف خواجه عبدالله جمع طریقت و شریعت بوده و به شاگردان و مریدان خود برای رعایت آداب شریعت مکرر سفارش می کرده است. حزن و اندوه در مشرب او سخت موثر بوده و او را به گفتن و سرودن مناجاتهای پر سوز و گداز و شورانگیز بر میانگیخته است. خواجه عبدالله در تألیف آثار علمی و عرفانی پر کار بود و از خود تألیفاتی فراوان بر جای گذاشت. آثار وی بیشتر در تاریخ تصوف، تفسیر، حدیث، شرح مبانی و اصول تصوف و مناجات است.
بیشک هر پژوهش و تحقیقی اهدافی را دنبال میکند و هیچ تحقیقی نیست که بدون قصد و هدفی نوشته شود. هدف اصلی هر تحقیق این است که نکته یا نکتههایی را بنمایاند.
تحقیق و بررسی در عرفان خواجه عبدالله انصاری که حاصل تلاش نگارنده است. با قصد و اهدافی نوشته شده که میتوان مهمترین اهداف آن را چنین برشمرد:
تبین اینکه آیا خواجه صوفی است یا عارف؟
تبین این مسأله که خواجه چه خدمتی به تصوف کرده است؟
تبین اینکه روش ابداعی خواجه در آثار خود به چه صورت دیده میشود؟
تبین این مسأله که در مقام مقایسه کدام اثر وی از همه پیشی گرفته است؟
در مورد عرفان و آثار خواجه عبدالله انصاری کم و بیش پژوهشهایی صورت گرفته است. این پژوهشها از سوی محققین داخلی و خارجی صورت پذیرفته است که در هر یک از این تحقیقها به یک افق از آثار و اندیشه این نویسنده صوفی پرداخته شده است. همچون کتاب شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری هروی از دکتر عبدالمجید محقق برجسته کشور افغانستان که به آراء و عقاید فلسفی و کلامی این بزرگ پرداخته است و کتاب مجموعه رسائل فارسی انصاری از سرورمولایی که تنها به آثار خواجه از جنبه زیباشناسی توجه کرده است. در این تحقیق سعی شده است نگاه مفصلّی به زندگی، افکار، آداب و عقاید خواجه عبدالله انصاری افکنده شود.
هر موضوع تحقیق روشهای پژوهشی مخصوص به خود را میطلبد که استفاده صحیح از این روشها میتواند در ارائه یک تحقیق همهجانبه و خوب، مؤثر باشد. پژوهشگران علوم انسانی برای آنکه بتوانند به بهترین و نابترین اطلاعات درباره موضوع مورد پژوهش خود دست بیابند نخست بایست با انواع متدهای فیشبرداری و چگونگی استفاده از منابع و مآخذ آشنایی داشته باشند تا به یک تحقیق جامع و روشمند دست پیدا کنند.
در این پژوهش جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانهای با بهرهگیری از مواد متنوع کتابخانهای اعم از کتابها و نشریات الکترونیکی و چاپی صورت گرفته است و همچنین با عنایت به اینکه پژوهش حاضر در حوزهی علوم انسانی صورت میپذیرد؛ از روش توصیفی و تحلیلی استفاده خواهد شد.
بدین ترتیب که ابتدا کتابهای مرتبط با موضوع مورد نظر مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و قسمتهای مفید آن استخراج و فیشبرداری شده و پس از آن به تحلیل آثار خواجه عبدالله پرداخته شده است.
خواجه عبدالله انصاری در روز جمعه دوم شعبان سال ۳۹۶ (چهارم م ۱۰۰۶) در هرات زاده شد.
او میگوید: « من به قهندژ زادم. به آنجا بزرگ شدم و ولادت من روز جمعه بوده است. در وقت غروب آفتاب، الثانی من شعبان، سنه ست و تسعین و ثلثمائه. هیچ جای به من دوستر از قهندژ نبود. همچنین میگوید: من ربیعیام و در وقت بهار زادهام و بهار را سخت دوست دارم، آفتاب به هفدهم درجه ثور بوده که من به دنیا آمدهام هرگاه که آفتاب بدانجا رسد سال من تمام گردد و آن میانه بهار بود وقت گل و ریاحین»
(جامی، ۱۳۸۶: ۳۳۶)
تبارنامه انصاری را میتوان در قدیمترین نسخ آثار وی یافت:
عبدالله ابو اسماعیل انصاری، فرزندِ محمد ابو منصور انصاری، فرزندِ علی ابو معد انصاری، فرزندِ احمد انصاری، فرزندِ علی انصاری، فرزندِ جعفر انصاری، فرزندِ منصور انصاری، فرزندِ ابومنصور مت انصاری، فرزندِ طبذ- ابو ایوب خالد بن زیاد الخزرجی النجار الازدی.
نام خانوادگی او مشتق است از انصار (یاران)، شهروندان مسلمان یثرب، بعدها موسوم به مدینه، که کریمانه به پیامبر و مهاجرین کمک کردند تا در ۶۲۲م و ده سال پس از آن استقرار یابند. ابو ایوب کسی است که اثاثیه رسول الله را به منزل خود برد و وقتی آن حضرت از مکه مهاجرت کرد و به مدینه رسید به خانه او نزول کرد. ابو ایوب عهدهدار امور سفرهای پیامبر بود و چندی بعد به صاحب الرحل موسوم گردید. پیامبر پس از ورود به یثرب با اقامت اولیه خود در منزل ابو ایوب، وی را افتخار بخشید. ابو ایوب سپس در جنگ بر ضد لشکریان روم (بیزانس) شرکت جست. پسر او، ابو منصور مت الانصاری در عهد خلافت عثمان ( ۲۳-۳۵/۶۴۴-۶۵۶) همراه احنف ابن قیص فرمانده نیروئی که هرات را (در ۳۱/ ۶۵۲) تصرف کرد، به این شهر آمد به نظر میرسد که ابو منصور مت و اعقاب او تا زمانیکه عبدالله انصاری در ۳۹۶/۱۰۰۶ به دنیا آمد، عموما در هرات زندگی کردهاند.
عنوان خواجه که در نوشتههای فارسی غالبا جلوی نام انصاری در میآید به معنای سرور است. رسم بوده و هنوز هم هست که اخلاف یاران مهم پیامبر را که در سرزمینهای فارسی زبان زندگی میکنند با این عنوان افتخاری مخاطب قرار میدهند.
نام هروی یا هَروی نامی است عربی به معنای منسوب به هِری (Heray) یا هری (Hara) نام قدیم هرات ( – ات پایانی، صیغه جمع و پسوندی عربی است). هرات به معنای هری و روستاهای آن است. تذکر این نکته مهم است که زندگینامهنویسان عرب انصاری نام خانوادگی وی را الهروی (یا الهروی)، و نه انصاری نوشتهاند. (فرهادی، ۱۳۷۷: ۴)
لقب او شیخ الاسلام، در فرمان خلیفه عباسی القایم، مربوط به سال ۴۶۲/ ۱۰۷۰ مضبوط است. این لقب را غالبا مؤلفانی که به انصاری استناد میکنند به کار میبرند. فرمان یاد شده شامل القاب شیخ الشیوخ و زین العلما نیز بوده است. او به ناصر السنه نیز ملقب بوده است. ابوالفضل میبدی، نویسنده کشف الاسرار به هنگام استناد به تفسیرهای صوفیانه انصاری او را پیر طریقت میخواند.
(همان، ۵)
۱-۱-۳-۱- سنین ۱ تا ۱۰: کودکی (۳۹۶- ۴۰۷/ ۱۰۰۶- ۱۰۱۶)
« پدرش، ابومنصور، در ناحیه کهندژ دکانداری صوفی بود. او سالهای زیادی از جوانی را در بلخ گذرانده بود نخست به عنوان مرید ابوالمظفر حبال ترمذی و سپس به عنوان صوفی زاهد حنبلی مذهب پس از آن، مرید شریف حمزه عقیلی ترمذی شد، که در حلقه صوفیان پیرو سنن بغداد (مکتب تصوف جنید) میزیست. وقتی ابومنصور به هرات بازگشت، خانوادهای تشکیل داد. او همچنین صوفی پارسا و مخلص باقی ماند و با مشایخ صوفی هرات حشر و نشر میکرد.
عبدالله را در مکتبی گذاشتند که زنی در آن تعلیم میداد. سپس به مدرسه مالینی رفت. تا شش سالگی خواندن قرآن را از مقریان مدرسه آموخت. در نه سالگی پدر و یکی از معلمانش به املای احادیث بر او آغاز کردند.
شیخالاسلام گفت که: « اول مرا در دبیرستان زنی کردند. گفتند زیان دارد. چون چهار ساله شدم، مرا در دبیرستان مالینی کردند و چون نه ساله شدم، املاء نوشتم از قاضی بامنصور و از جارودی. و چهارده ساله بودم که مرا به مجلس نشاندند و من در دبیرستان ادب خرد بودم که شعر میگفتم، چنانکه دیگران را از من حسد میآمد.»
(جامی، ۱۳۸۶: ۳۳۷)
خواجه در سنین کودکی فی البداهه شعر میسرود و هر کس که از او درباره مطلبی شعر میخواست او سریعا آن را جواب میداد. به عنوان نمونه او در امتحان شخص فاضلی که از او خواسته بود بیت زیر را به عربی ترجمه کند سربلند بیرون آمد.
روزی که به شادی گذرد روز آن است و آن روز دگـر روز بداندیشان است
وَ یَــــــــوْمُ ٱلْفَتَىٰ مَا عَاشِهِ فِی مَسِـــــرَّه وَ سَایِرِهِ یَــــــــوْمُ ٱلشَّقاءِ عَصِیـــــب
رَمُ ٱلوَصْلُ مَا دَمَتِ ٱلسَّعادَهِ فَٱلدُّجـــــیٰ یَتَنْغِیص عَیْشِ ٱلاَکْرَمینَ رَقِیـــــــــب
(همان: ۳۳۷ )
معذلک در حدود همین ایام پدرش به ناگاه خانواده و دکان خود را رها کرد و در طلب یاران صوفی پیشینش در بلخ، ترک هرات نمود. پس از این دوران روزگار فقر و دشواری خواجه آغاز شد. او در ایام طفولیت به مشکلات زندگی دچار شد و پیش از جوانی به مبارزه با مشکلات زندگی برخاست.
۱-۱-۳-۲- سنین ۱۱ تا ۱۹: نوجوانی بسیار پخته (۴۰۸- ۴۱۶ / ۱۰۱۷- ۱۰۲۵)
عبدالله تحصیلات خود را که تا پیش از یازده سالگی شامل مطالعه شعر میشد زیر نظر مردی ادیب، ادامه داد. کار روزانه وی خواندن و حفظ آیاتی از قرآن و احادیث و نوشتن نامه و سرودن شعر بود. او در خانه با چنان کوشش مطالعه میکرد که به ندرت وقت غذا خوردن مییافت: به شب در چراغ حدیث مینوشتمی. فراغت نان خوردن نبودی. مادر من نان پاره لقمه کرده بودی و در دهان من نهادی در میان نوشتن و مادرم اسفناج پخته در دهانم مینهاد.»
(همان: ۳۳۸)
خانواده عبدالله که هنوز از سرپرستی پدر محروم بودند در تنگدستی به سر میبردند، اما بعضی دوستان کمکهایی به آنها میرساندند.
سنین ۱۳ تا ۱۶ در طلب و کسب علم سعی مینمود. از هفده تا نوزده سالگی عبدالله به تحصیل قرآن و حدیث ادامه داد و همچنان خود را با مدارج مختلف مسلک صوفیانه آشنا وآشناتر ساخت.
۱-۱-۳-۳- سنین ۲۰ تا ۲۷ سالگی (۴۱۷- ۴۲۴/ ۱۰۲۶- ۱۰۳۳ )
در بیست سالگی مرشد او، طاقی، درگذشت و عبدالله به منظور تحصیل بیشتر حدیث و دیدار با مشایخ سرشناس صوفی، از قبیل ابونصر منصور احمد المفسر، ابوسعید صیرفی و ابوالحسن احمد سلیطی راهی نیشابور شد. او از برخورد با آنان که متأثر از فلسفه اشعری بودند احتراز میکرد.
طی سال بعد انصاری در جلسات علمای حدیث در هرات کاملا فعال بود. سپس در بیست و دو سالگی شیخ عمو او را مدیر خانقاه خویش در هرات کرد. معلم تفسیر قرآن انصاری یحیی بن عمار شیبانی چند سال بعد ( ۴۲۲- ۱۰۳۱) وفات یافت.
۱-۱-۳-۴- سنین ۲۸ تا ۳۵: سالهای آغازین تدریس
در سن بیشت و هشت سالگی اتفاق مهم زندگی او یعنی دیدار با شیخ ابوالحسن خرقانی رخ داد.
« در اثنای زمستان سال( ۴۲۵- ۱۰۳۴) چند روز وجدآمیزی را در مجالست صوفیان نوباذان، واقع در جنوب هرات گذراند. بر اثر این مجالست انصاری تصمیم گرفت دیگر در اجتماعات صوفیه که به سماع مشغول میشوند شرکت نکند. او ترجیح میداد خود را وقف تصوف همراه با اعتدال و هوشیاری و نه دیوانگی و هیجانزدگی کند.
سال بعد با مشایخ صوفی چشت، واقع در حوضه هریرود علیا دیدار کرد. در (۴۲۹- ۱۰۳۸) استاد حدیث او ابویعقوب وفات یافت و انصاری عهدهدار تدریس شد.»
(فرهای،۱۳۷۷: ۸-۳) ۱-۱-۴- خصوصیات ظاهری:
در منابع موجود درباره شرح حال خواجه عبدالله از ویژگیهای ظاهری او سخنی گفته نشده است. اما گویی شیخ شخص لاغراندامی بوده است و این امر از شرح حال او استنباط میشود چون تمام روز خواجه صرف مطالعه و کسب علم میشده و با استناد به گفته خودش فرصت غذا خوردن نداشته و لقمهی نان را مادرش در دهان او میگذاشته است. یکی دیگر از خصوصیات ظاهری خواجه نابینایی اواخر عمر اوست.
شیخالاسلام انصاری مفسر، محدث و فقیهی ضد کلامی و صوفی با نفوذی بوده است. مجالس تدریس تفسیر قرآن و وعظ مرتب و پررونقی داشته و بسیاری از طالبان علم و سالکان حقجوی در حلقه درسش به تعلیم مشغول بودهاند.
خواجه عبدالله انصاری در محیط عبادت و زهد و تقوی به دنیا آمد و در مصاحبت علما، صالحین و اولیاء الله بزرگ شد. او با حافظه قویای که داشت، توانست اشعار فراوان فارسی و تازی و احادیث را با اسناد ومتون مربوط به آنها حفظ کند.
خواجه عبدالله ذهنی بسیار تیز و روشن و حافظهای قوی داشت؛ چنانکه در دوران مکتب، بالبدیهه به عربی شعر میگفت و خود درباره قوه قوی حافظه خود چنین گفته است که: « حق سبحانه و تعالی مرا حفظی داده بود که هر چه زیر قلم من بگذشتی مرا حفظ شدی.
وقتی قیاس کردم که چند بیت یاد دارم از اشعار عرب. هفتاد هزار بیش یاد داشتم. و در وقتی دیگر گفته است که: من صد هزار بیت به تازی از شعرای عرب، چه متقدمان و چه متأخران، به تفاریق یاد دارم.
همچنین او درباره احادیثی که در یاد دارد چنین میگوید: « من سیصد هزار حدیث یاد دارم با هزار هزار اسناد.»
(جامی، ۱۳۸۶: ۳۳۸)
خواجه عبدالله انصاری در فروع دین اسلام، پیرو مذهب شافعی بود و در اصول دین و اعتقادات بر مذهب امام احمد بن حنبل اعتماد داشت. چنانچه او به صراحت مذهب امام احمد بن حنبل را توصیف کرده و اقرار کرده است که حنبلی مذهب است.
خواجه میگوید: «حنیفی باش نه معتزلی، شفعوی باش نه اشعری، حنبلی باش نه مشبهی.»
(سرور مولایی، ۱۳۷۲، ۶۸۹)
از شیخالاسلام عبدالله انصاری سوال کردند که «چه مذهب داری؟ گفت مذهب شافعی دارم، رضی الله عنه، به چهار حد: یکی حد با وحدت شود که ویرا مثل ومانند نیست، دیگر حد با قرآن شود که کلام خدایست، عز و جل، مخلوق نیست، دیگر حد با مصطفی صلی الله علیه و سلّم، که با او خلاف نیست، حد چهارم با چهار یار رسول، رضوان الله علیهم اجمعین. هر که جز این گوید او را دین نیست.»
(همان، ۶۹۰)
مذهب حنبلی نیز بر پنج اصل استوار است: کتابالله (قرآن)، سنت رسولالله (محمد)، فتوای صحابه پیامبر اسلام، قول برخی از صحابه که موافق با کتاب باشد، تمام احادیث مرسل و ضعیف.
خواجه در مناجاتنامه چنین میگوید:
هر کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنــــــــــــی، هر دو جهانش بخشی دیــوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
(خواجهنصیری، ۱۳۷۲، ۲۶)
خواجه عبدالله پایبند سرسخت شریعت بود. او همه را ملزم به اطاعت از شریعت محمدی میکرد. پس خود نیز از این امر مستثنی نبود. او با وجود اینکه مجذوب خداوند شده بود اما بر طبق سنت الهی ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. او صاحب دو فرزند ذکور به نامهای عبدالهادی و جابر شد که قبر آن دو در گازرگاه نزد مقبره خواجه عبدالله انصاری قرار دارد.
در سال ۴۹۰ هجری پسر او عبدالهادی توسط فرقه باطنیه به قتل رسید.
خواجه درباره خانواده در کنزالسالکین چنین میگوید: «گفتم چون کنم تا الف قامت را در عبادت نون کنم؟! درین راه مردی باید روحانی و فردی باید ربانی که ترک خلایق کند و قطع علایق کند؛ و مرا عیالی و فرزندی و خیالی و پیوندی، به سبب ایشان سجود من پریشان، مؤنت فرزندان بر ذمه من قرض و ادای آن بر من فرض. ندانم خدمت ایشان کنم یا دوای دل پریشان کنم؟
(انصاری، ۱۳۵۳: ۲۶ )
انصاری در بیست سالگی یعنی در سال ۴۱۷ برای تحصیل و کسب اطلاعات بیشتر در علم حدیث و دیدار با مشایخی چون ابو نصر منصور احمد المفسر، ابو سعید صیرفی، ابوالحسن سلیطی به نیشابور رفت و چند ماه در آنجا اقامت داشت و پس از آن دوباره به هرات بازگشت.
شش سال پس از آن خواجه سعی کرد که در معیشت امام سالخورده ابوالفضل ابن سعید (خال خواجه) و ابو عثمان صابونی به زیارت حج و خانه خدا برود. ابو عثمان صابونی که عمر او در آن زمان به هشتاد سال رسیده بود به علت کهولت سنش میخواست جوانی نیرومند او را در سفر همراهی کند، خواجه عبدالله انصاری همراهی او را پذیرفت. اما در میانه راه به سبب رسیدن اخبار ناگوار درباره ناامنی جادههای بین عراق و حجاز مجبور به مراجعت به وطن خود شد و در بهار عبدالله در هرات بود. در سال بعد نیز عبدالله سعی کرد تا دوباره به زیارت خانه خدا بشتابد او چیزی در نیشابور در خانقاه ابن باکویه اقامت گزید و با عارف نامی ابو سعید ابوالخیر دیدار کرد. ابو سعید درباره ابوالحسن خرقانی با خواجه عبدالله گفتگویی کرد. زمانیکه کاروان به ری رسید دوباره خبر رسید که راهها ناامن هستند فقدان امنیت کاروان را مجبور ساخت به خراسان برگردد. در راه برگشت عبدالله محمد قصاب آملی را در شهر دامغان ملاقات کرد. گویا این سفر نزدیک یک سال طول کشیده بود.
در سی سالگی او با مشایخ چشت در حوزه علیای هری رود دیدار کرد.
خواجه عبدالله انصاری در سال سی و پنج سالگی از سوی عدهای از علمای دین از تدریس علم حدیث منع شد و او ناگزیر به شکیوان ، نزدیک پوشنج رفت. سال تبعید او ۴۳۳ بود و او به مدت دو سال یعنی تا سال ۴۳۵ در شکیوان اقامت داشت.
سه سال پس از آن نیز دوباره بر اثر سعایت بدخواهان که عریضهای بر ضد او به دربار نوشته بودند به مدت پنج ماه از هرات به پوشنج تبعید شد که این بار در غل و زنجیر گرفتار بود.
انصاری در سال ۴۷۸ نیز در سن هفتاد و نه سالگی به همراه یاران و اصحابش به بلخ تبعید شد و علت این امر در آن بود که خواجه متکلمی فلسفی را که به هرات آمده بود به باد انتقاد گرفت و پیروان خواجه خانه آن مرد متکلم را به آتش کشیدند و او را کتک زدند. مدت این تبعید نیز یک سال به طول کشید و هنگام بازگشت به هرات با استقبال بینظیر مردم روبرو شد.
(فرهادی، با تلخیص: ۱۳۷۷: ۱۵۴-۱۴۴)
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .