پایان نامه سرزمین اندلس

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

 عنوان :

پایان نامه سرزمین اندلس

تعداد صفحات :۱۶۵

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

مقاله حاضر به موضوع «سروده­های زنان شاعر اندلس»می پردازد. بنابراین تحقیق موردنظر از بخشها و گفتارهای زیر تشکیل شده است:

– بخش اول شامل شرایط جغرافیایی وتاریخی این سرزمین است.

– بخش دوم شامل شعر اندلسی، ویژگی­ها و تفاوت­های آن با شعر شرقی، فنون شعری از قبیل  (وصف، غزل فخر، مجون، حکمت، موشح و زجل) می­باشد.

-بخش سوم به پنج گفتار اختصاص دارد. در این بخش سعی شد تا جایگاه اجتماعی و فرهنگی زن در اندلس، زن و علوم گوناگون، نقش زن در ادبیات اندلس، زن و هنر و نقش زنان اندلس در سیاست را معرفی کنم.

– بخش چهارم که مهمترین بخش این تحقیق را دربر می­گیرد به «بررسی سروده­های زنان شاعر اندلس» اختصاص دارد. در این بخش سعی شده تعداد سی تن از زنان شاعر را که آزاد و یا کنیز بوده­اند معرفی شود این شاعران را برحسب قرونی که در آن می­زیسته­اند، دسته­بندی نماییم.

با بررسی سروده­های زنان شاعراندلس ، به این نتیجه می­رسیم که این زنان حرکت ادبی گسترده‏ای را دراندلس تشکیل داده­اند . بیشتراین زنان مانند « غسّانیه بجانیه » به سبک قدیم شعر سرده­اند ، و برخی دیگرچون « نزهون وقسمونه » به سرودن موشح- که ازفنون شعری جدید درآن زمان بود- روی آورده­اند . شماری ازایشان مانند « ولاّده » چنان درشعروشاعری توانا بودند که با مردان رقابت کرده­اند .

شاعران زن دراندلس بسیاربوده و اشعارفراوانی سروده­اند اما  تعداد کمی ازشعرهای آنها باقی مانده است، که شاید مهمترین عامل این جریان حسادت مردان ویا بی­اعتنایی ایشان به شعروادب زنان بوده است وهمین امر سبب شده که شعرآنها را درکتابها وارد نکنند .

از مجموعه شعر زنان اندلس به دست می­آید که بیشتر اشعارشان در زمینه غزل بوده است، که گاهی این غزل­ها عفیف و گاهی غیرعفیف بوده­اند.

برخی از آن نیز در سرودن مدح به شهرت رسیده­اند. چنانکه می­بینیم تعدادی از این زنان مدح رابه منظور تکسب، و برخی دیگر برای مدح و ستایش امرا و خلفا، و برخی دیگر از این شاعران که کنیز بوده­اند برای آزاد شدن سروده­اند. زنان شاعر اندلس در میدان هجا نیز کمتر از مردان نبوده­اند و هجای گزنده و زشت­تری نسبت به مردان سروده­اند. رثاء، که نوعی نوحه سرایی و گریه­و زاری است یکی دیگر از موضوعات شعری است که زنان اندلس به آن پرداخته، و در آن عواطف و احساسات زنان اندلسی را به تصویر کشیده­اند. برخی از این زنان شاعر به اصل ونسب، زیبایی وخوش خطی خود افتخار کرده و اشعاری در زمینه فخر سروده­اند. آنان در سرودن موشح نیز چون مردان به رقابت پرداخته­اند واشعاری در این خصوص سروده­اند.

لازم به ذکر است که برخی از زنان شاعر اندلس در عرصه شاعری گوی سبقت رااز مردان ربوده­اند و در بسیاری از فنون شعری به مقام و درجات والایی رسیده­اند که دلالت بر طبع و ذوق فراوان شعری این شاعران دارد.

واژه های کلیدی: اندلس، زنان شاعر، غزل، مدح

فهرست مطالب

بخش اول :
موقعیت جغرافیایی و تاریخی سرزمین اندلس
۱-۱ واژه‌ی اندلس   ۵-۴
۲-۱ جغرافیای اندلس   ۵
۳-۱ نگرشی کوتاه به تاریخ اندلس   ۸-۷
۴-۱ فتح اندلس به دست مسلمین   ۸
بخش دوم
۱-۲ شعراندلس   ۱۲
۲-۲ مراحل شعر اندلس   ۱۳
۳-۲ ویژگی‌های شعر اندلسی    ۱۷
۴-۲ مضامین شعری در اندلس   ۲۰
۵-۲ موشح و زجل   ۲۶
۶-۲ زجل در ادب اندلسی    ۲۹
بخش سوم
۱-۳ جایگاه اجتماعی و فرهنگی زن در اندلس   ۳۱
۲-۳ زن و علوم گوناگون   ۳۲
۳-۳ نقش زنان در ادبیات اندلس   ۳۸
۴-۳ زن و هنر   ۴۱
۵-۳ نقش زنان اندلس در سیاست   ۴۵
بخش چهارم :
مشهورترین زنان شاعر اندلس
۱-۴ شاعر قرن دوم
حسانه التمیمیه   ۴۹
۲-۴ شاعران قرن‌های سوم و چهارم   ۵۵
قمر   ۵۶
عائشه بنت احمد القرطبیه   ۵۸
حفصه بنت حمدون الحجاریه   ۶۱
أنس القلوب   ۶۳
مریم بنت یعقوب الأنصاریه   ۶۷
۳-۴ شاعران قرن پنجم   ۷۰
الغسانیه البجانیه   ۷۱
زینت المریه   ۷۴
اعتماد الرمیکیه   ۷۵
بشینه بنت المعتمد   ۷۸
العبادیه   ۸۴
غایه المنی   ۸۶
ام الکرام بنت المعتصم بن صمادح   ۸۸
أمه العزیز    ۹۰
صفیه بنت عبدالله الرّیی    ۹۲
ام العلا بنت یوسف   ۹۳
ولاده بنت المستکفی    ۹۶
مهجه بنت التیانی القرطبیه   ۱۰۴
عتبه   ۱۰۵
۴-۴ شاعران قرن ششم و هفتم   ۱۰۶
حفصه بنت الحاج الرکونیه   ۱۰۷
حمده بنت زیاد بن بقی العوفی   ۱۱۸
نزهون بنت القلاعی غرناطیه   ۱۲۲
شلبیه الأندلسیه   ۱۲۹
هندکنیز أبی محمد عبدالله بن مسلمه الشاطبی   ۱۳۲
أسماء العامریه   ۱۳۳
أم الهناء بنت القاضی   ۱۳۴
قسمونه بنت اسماعیل الیهودی   ۱۳۵
ام السعد بنت عصام الحمیری   ۱۳۷
سلمی بنت القراطیسی   ۱۳۸
کلید تمرکز زنان شاعر اندلس   ۱۴۰
نتیجه گیری    ۱۴۲
فهرست منابع و مآخذ   ۱۴۸
چکیده عربی   ۱۵۶
چکیده انگلیسی    ۱۵۷

فهرست منابع و مآخذ

–              کریم

–      ابن أبار ،ابی عبدالله محمدبن عبدالله ابی بکر ، التکلمه لکتاب الصله ، تحقیق : د . عبدالسلام هراش ، ۱۴۱۵ هـ /۱۹۹۵ م ، بیروت ـ لبنان .

–             ابن أبار، ابی عبدالله محمدبن عبدالله ابی بکر ، الحله السیراء ، تحقیق : حسین مؤنس ، ۱۹۸۵ م ، ط : ۲ ، دارالمعارف .

–      ابن أبار، ابی عبدالله محمدبن عبدالله ابی بکر ، المقتضب من کتاب تحفه القادم ، تحقیق: ابراهیم أبیاری  ، ۱۴۱۰ هـ /۱۹۸۹ م ، ط : ۳ ، قاهره ـ بیروت .

–             ابن أثیر ، عزالدین ابی الحسن علی بن ابی الکرام  ، الکامل فی التاریخ  ، تحقیق : مکتب التراث ، ۱۴۱۴ هـ / ۱۹۹۴ م ، ط : ۱ ، بیروت ـ لبنان .

–      ابن بسام ، ابی الحسن علی ، الذخیره فی محاسن اهل الجزیره ، تحقیق : د . احسان عباس ، ۱۴۱۷ هـ / ۱۹۹۷ م ، بیروت ـ لبنان .

–             ابن بشکوال  ، الصله ، تحقیق : ابراهیم أبیاری ، بیتا  ، قاهره ـ بیروت .

–      ابن جلجل ، سلیمان بن حسان  ، طبقات الأطباء والحکماء  ، ۱۳۴۹ ش ، ترجمه : محمد کاظم امام  ، تهران : دانشگاه تهران .

–             ابن حزم اندلسی ، طوق الحمامه فی الألفه و الألاّف  ، تحقیق : د . احسان عباس ، ۱۹۹۳  م ، ط : ۱  .

–      ابن خطیب ، لسان الدین  ، الاحاطه فی أخبار غرناطه  ،  تحقیق :محمد عبدالله عنان ، ۱۳۹۳ هـ / ۱۹۷۳ م ، ط : ۱ ،  قاهره ـ مکتبه الخانجی .

–      ابن خطیب ، لسان الدین  ، أعمال الأعلام فیمن بویع قبل الاحتلام من ملوک الاسلام ، تحقیق : کسروی حسن ، بیروت ـ لبنان : دارالکتب العلمیه .

–             ابن خلدون ، عبدالرحمن ، العبر، ۱۴۱۳ هـ / ۱۹۹۲ م ، بیروت ـ لبنان : دارالکتب العلمیه .

–      ابن خلدون ، عبدالرحمن ، مقدمۀ ابن خلدون ۱۳۷۵، ترجمه : محمد پروین گنابادی و عبدالمحمد آیتی ، چاپ : ۸ ، تهران : انتشارات علمی وفرهنگی .

–      ابن دحیه  ، المطرب من أشعار اهل المغرب ،تحقیق : ابراهیم أبیاری و د . حامد عبدالمجید و د . احمد احمد بدوی ، بیتا  ، دارالعلم .

–      ابن زیدون ، ابی الولید احمد بن عبدالله ، دیوان ابن زیدون ، تحقیق : محمد سید کیلانی و کرم البستانی ، ۱۹۵۶ م و ۱۹۷۵ م ، ط : ۲ ،  بیروت : دارصادر .

–             ابن سعید مغربی ،المغرب فی حلی المغرب تحقیق : د . شوقی ضیف ، ۱۹۵۵ م ، ط : ۳ ، دارالمعارف .

–      ابن سناء الملک ، قاضی السعید أبی القاسم هبه الله بن جعفر ، دارالطراز فی عمل الموشحات ، تحقیق : د . جودت رکابی  ، ۱۳۹۷ هـ / ۱۹۷۷ م ، ط : ۲ ، دمشق ـ دارالفکر.

–             ابن شریفه  ، محمد ، البسطی آخرشعراء الأندلسی ، ۱۹۸۵ م  ، ط : ۱ ، بیروت‌ـ لبنان .

–             ابن عذاری ، ابوالعباس ، البیان المغرب فی أخبارملوک الأندلس والمغرب ،۱۹۳۰ م .

–      ابن قوطیه ، ابوبکرمحمد بن عمر ، تاریخ فتح اندلس ، ۱۳۷۸ ، ترجمه : حمیدرضا شیخی ، چاپ ۲ ، مشهد : آستان قدس رضوی .

–             ابن منظور ، لسان العرب  ، ۱۴۰۸ هـ /۱۹۸۸ م ، ط : ۱ ، داراحیاء التراث العربی .

–             اصطخری  ، ابوالحسن ابراهیم ، مسالک وممالک  ، ۱۳۶۸،  چاپ : ۳ ، انتشارات علمی وفرهنگی .

–      ابی العزم ، سید جمال الدین محمدالحسن بک ، معجم الأدیبات الشواعر ، تحقیق : احمد یوسف دقاق ، ۱۴۱۶ هـ /۱۹۹۶ م ،  ط : ۱ ، دمشق : دارالثقافه العربیه .

–             اسلامی زاد ، حمید ، اسپانیا ، ۱۳۷۵، دفترمطالعات سیاسی و بین­المللی .

–             باهلی ، امام أبی نصر ، دیوان ذی الرُّمه ،  تحقیق : د . واضح الصمد  ، ۱۴۱۷ هـ / ۱۹۹۷ م ، ط : ۱ ،  بیروت : دارالجبل .

–             برقوتی ، عبدالرحمن ، دیوان المتنبی ، ۱۳۴۸ هـ /۱۹۳۰ م .

–      بروفنسال ، لیفی ، الاسلام فی المغرب والأندلس ، ۱۹۸۳ م ، ترجمه : محمد عبدالعزیز سالم و محمد صلاح الدین حلمی ، قاهره : دارنهفته مصر .

–             بستانی ، پطرس ، أدباء العرب فی الأندلس و عصرالإنبعاث ، ۱۹۸۸ م ، بیروت : دارالجیل .

–             بستانی ، پطرس ، دائره المعارف قاموس عام لکل فن ومطلب ، بیتا ،  بیروت ـ لبنان :  دارالمعرفه  .

–             ترجانی زاده ، احمد ، تاریخ ادبیات عرب ازدوره جاهلیت تا عصرحاضر ، ۱۳۴۸ ، چاپ : ۱ ، انتشارات شمس .

–             تنیر  ، الشاعرات من النساء اعلام و طوائف  ، ۱۴۰۸ هـ /۱۹۸۸ م ، ط : ۱ ، دمشق ـ سوریه : دارالکتاب العربی .

–      جنثالت بالنثیا ، آنخل  ، تاریخ الفکرالأندلسی ، ۱۹۵۵ م  ، ترجمه اسپانیایی : حسین مؤنس ، ط : ۱ ، قاهره ، مکتبه النهضه المصریه .

–             جوادی ، غلامرضا ، موسیقی ایران ازآغاز تا امروز ، ۱۳۸۰ ، انتشارات همشهری .

–      جومیث ، امیلیو جارثیا ، الشعر الأندلسی ، ترجمه اسپانیایی : حسین مؤنس ، ۱۴۲۵ هـ /۲۰۰۵ م ، ط : ۲ ، قاهره ـ دارالرشاد .

–             جیّوسی ، سلمی خضراء ، الحضاره العربیه الاسلامیه فی الأندلس ، ۱۹۹۹ م ، ط : ۲ ، بیروت .

–      حجّی ، عبدالرحمن علی ، التاریخ الأندلسی من الفتح الاسلامی حتی سقوط غرناطه ، ۱۴۱۸ هـ /۱۹۹۷ م ، ط : ۵ ، دمشق : دارالعلم .

–             حلو ، سلیم ، الموشحات الأندلسیه نشأتها و تطورها ، تحقیق : احسان عباس ، ۱۹۶۵ م ، ط : ۱ ، بیروت : دارمکتبه الحیاه .

–      حموی ، شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله ، معجم الأدباء ارشادالأریب إلی معرفه الأدیب ، تحقیق : د . عمرفاروق ، ۱۴۲۰ هـ / ۱۹۹۹ م ، ط : ۱ ، بیروت ـ لبنان ، مؤسسه المعارف .

–      حمیدی ، جذوه المقتبس فی تاریخ علماء الأندلس ،  تحقیق : ابراهیم أبیاری ، ۱۴۱۰ هـ/ ۱۹۸۹ م ، ط : ۲ ، قاهره ـ بیروت : دارالکتاب .

–      حمیری ، ابی عبدالله محمد بن عبدالله بن عبدالمنعم ، الروض المعطار فی خبرالأقطار ،  تحقیق :  د . احسان عباس ، ۱۹۸۴ م ، ط : ۲ ، مکتبه لبنان  .

–             حمیری ، ابی عبدالله محمد بن عبدالله بن عبدالمنعم ، صفه الجزیره الأندلس ، ۱۹۳۷ م ، قاهره  .

–             خلیل جمعه ، احمد ، نساء من الأندلس ، ۱۴۲۱ هـ / ۲۰۰۰ م ، ط : ۱ ، یمامه ـ دمشق ـ بیروت .

–             دایه ، محمد رضوان ، تاریخ النقد الأدبی فی الأندلس ، ۱۴۰۱ هـ / ۱۹۸۱ م ، ط : ۲ ، مؤسسه الرساله .

–      دورانت ، ویل ، تاریخ تمدن  ، ۱۳۷۸ ، ترجمه : ابوطالب صارمی  ، ابوالقاسم پاینده و ابوالقاسم طاهری ، چاپ : ۶ ، تهران .

–             دوزی  ، رینهرت ، المسلمون فی الأندلس  ، ۱۹۹۸ م  ، ترجمه : حسن حبشی ، الهیئه المصریه العامه للکتاب .

–             دهخدا  ، علی اکبر ، لغت نامه  ، بیتا ، چاپ : ۲ ، دانشگاه تهران .

–      دینوری ، ابی محمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبه ، الإمامه والسیاسه ، تحقیق : د . طه محمد الزّینی ، ۱۳۸۷ هـ / ۱۹۶۷ م ،  ، مؤسسه الحلبی .

–             رافعی ، مصطفی صادق  ، تاریخ آداب العرب ، ۱۴۲۵ هـ / ۲۰۰۵ م ، بیروت ، دارالکتاب العربی .

–             رکابی ، جودت ، فی الأدب الأندلسی ،  ۱۹۶۰ م ، قاهره : دارالمعارف .

–             زرکلی ، خیرالدین  ، الأعلام ، ۱۴۱۵ هـ / ۱۹۹۵ م ، بیروت ـ لبنان : دارالعلم  .

–             ژوزف ، ماک کاپ ، عظمت مسلمین دراسپانیا ، ۱۳۲۶ خ /۱۹۳۵ م ، ترجمه : ابوالقاسم فیضی ، اصفهان .

–             سلیمان علی ، ساعی  ، المرأه فی الشعرالأندلسی عصرالطوائف ،۱۴۲۶ هـ / ۲۰۰۶ م ، ط : ۱ ، مکتبه الثقافه الدینیه .

–      سیوطی ، جلال الدین ، نزهه الجلساء فی أشعارالنساء ، تحقیق : د . صلاح الدین المنجد  ، ۱۹۷۸ م ، ط : ۲ ، بیروت ـ لبنان  : دارالکتاب الجدید .

–             شامی ، یحیی ، موسوعه شعراء العرب ، ۱۹۹۹ م  ، ط : ۱ ، بیروت : دارالفکر العربی.

–             شراد ، محمد ، موسوعه نساء شاعرات ، تحقیق : حیدرکامل ،  ۲۰۰۶ م ، ط : ۱ ، بیروت ، دارو مکتبه الهلال .

–             شکعه ، مصطفی ، الأدب الأندلس موضوعاته وفنونه  ، ۱۹۹۵ م، ط : ۸ ، دارالعلم  .

–             صاعد اندلسی ، قاضی ابی القاسم صاعدبن احمد بن صاعد ، طبقات الأمم ، ۱۹۱۲ ، بیروت .

–      صفدی ، صلاح الدین خلیل بن ایبک ، الوافی بالوفیات  ، تحقیق : احمد الأرنا و وط ترکی مصطفی  ، ۱۴۲۰ هـ /۲۰۰۰ م  ، ط : ۱ ، بیروت ـ لبنان : داراحیاء التراث العربی .

–      ضبّی ، بغیه الملتمس فی تاریخ رجال اهل الأندلس ، تحقیق : ابراهیم أبیاری ، ۱۴۱۰ هـ/ ۱۹۸۹ م ، ط : ۱ ، قاهره ـ بیروت : دارالکتاب .

–             ضیف ، احمد ، بلاغه العرب فی الاندلس ، ۱۳۴۲ هـ /۱۹۲۴ م ، ط : ۱ ، مصر .

–             ضیف ، شوقی ، تاریخ الادب العربی عصرالدول والامارات الاندلس، ۴۱۴ هـ /۱۹۹۴ م.

–             ضیف ، شوقی ، الشعر و طوابعه الشعبیه علی مرالعصور ، بیتا : مصر: دارالمعارف .

–             ضیف ، شوقی ، الفن ومذاهبه فی الشعرالعربی ، بیتا ، ط : ۱۲ ، مصر : دارالمعارف .

–             عاصی ، حسن ، المنهج فی تاریخ العلوم عندالعرب ، ۱۴۱۲ هـ /۱۹۹۲ م ، ط : ۲ ، دارالمواسم .

–             عبادی ، احمدمختار  ، فی تاریخ المغرب والاندلس  ، ۱۹۰۳ م  ، بیروت ـ لبنان : دارالنهضه العربیه .

–             عباس ، احسان  ، تاریخ الأدب الأندلسی عصر سیاده قرطبه  ، ۱۹۸۵ م ، ط : ۷ ، بیروت ـ لبنان ؛ دارالثقافه .

–             عتیق ، عبدالعزیز  ، الأدب العربی فی الأندلس ، ۱۹۷۶ م ، ط : ۲ ، بیروت : دارالنهضه العربیه .

–             عریس  ، محمد  ، موسوعه شعراء العصر الأندلسی ، ۲۰۰۵ م  ، ط : ۱ ، بیروت ـ لبنان : دارالیوسف .

–             عسلی ، بسام ، فن الحرب الاسلامی فی عهودالخلفاء الراشدین و الامویین  ، ۱۴۰۸ هـ /۱۹۸۸ م ،  دارالفکر .

–      عسقلانی ، احمدبن علی ابن حجر ، الإصابه فی تمییزالصحابه ، تحقیق : احمد عبدالموجود ، ۱۴۱۵ هـ /۱۹۹۵ م ، ط : ۱ ، بیروت ـ لبنان  .

–             عنان  ، محمد عبدالله  ، دوله الاسلام فی الأندلس ، ۱۴۱۷ هـ /۱۹۹۷ م، ط :، قاهره ، مکتبه الخانجی  .

–             فاخوری ، حنا  ، تاریخ الأدب العربی  ، ۱۳۸۳ ، ط : ۳ ، طهران  ، انتشارات توس .

–             فاخوری ، حنا  ، الجامع فی تاریخ الأدب العربی ، ۱۹۹۵م ، ط : ۲ ، بیروت: دارالجیل .

–             فاخوری ، حنا  ، الموجز فی الأدب العربی وتاریخه ، ۱۴۱۱ هـ /۱۹۹۱ م ، ط : ۲ ، بیروت : دارالجیل .

–             فروخ ، عمر ، تاریخ الأدب العربی ، بیتا ، دارالعلم .

–      فوّاز ، زینب بنت علی بن حسین ، معجم  أعلام النساء المسمی الدرّ المنثور فی طبقات ربّات الخُدور ، تحقیق : منی محمد زیاد الخراط ، ۱۴۲۱ هـ /۲۰۰۰ م ، ط : ۱ ، مکتبه التوبه .

–      قیروانی ، ابی علی الحسن بن رشیق ، العمده فی محاسن الشعر و آدابه و نقده ، ۱۴۱۶ هـ /۱۹۹۶ م ، ط : ۱ ، دارو مکتبه الهلال .

–             کالمت ، تاریخ اسپانیا ، ۱۳۶۸ ، ترجمه : امیرمعزی ( حسام الدوله )  ، چاپ : آشنا .

–             کتبی ، محمدبن شاکر ، فوات الوفیات ، تحقیق : احسان عباس ، بیتا ، بیروت : دارصادر .

–             کحاله ، عمررضا  ، أعلام النساء فی عالمی العرب والاسلام  ، ۱۳۷۸ هـ /۱۹۵۹ م ، ط : ۲ ، دمشق .

–             کولان ، ج . س  ، الأندلس  ، ۱۹۸۰ م ، ط : ۱ ، قاهره ـ بیروت : دارالکتاب .

–             لوکاس ، هنری ، تاریخ تمدن ازکهن­ترین روزگارتا سده ما ، بیتا ، ترجمه : عبدالحسین آذرنگ  ، چاپ ۴ .

–      لوبون ، گوستاو ، تمدن اسلام وغرب  ، ۱۳۳۴ ش ،  ترجمه : سیدمحمد تقی فخرداعی گیلانی  ، چاپ : ۴  ، بنگاه مطبوعاتی علی اکبر علمی .

–             مدرس ، محمد علی ، ریحانه الأدب ، بیتا ، چاپ : ۲

–             مراکشی ، عبدالواحد ، المعجب فی تلخیص أخبار المغرب ، بیتا ، دارالکتاب ـ دارلبیضاء .

–             مریدن ودیگران ، عزیزه ، موسوعه العربیه ، ۱۹۹۸ م ، ط : ۱ .

–      مقری، شیخ احمدبن محمد، نفح الطیب من غضن الأندلس الرّطیب، تحقیق: احسان عباس و محمد محیی الدین عبدالحمید. ۱۳۸۸هـ/۱۹۴۷م و۱۹۶۸ م، ط:۱، بیروت: دارصادر.

–             مصطفی ، قیصر ، حول الأدب الأندلسی ، بیروت ـ لبنان ، مؤسسه الأشرف .

–             مؤنس ، حسین  ، موسوعه تاریخ الأندلس تاریخ و فکر وحضاره و تراث  ، ۵۲۶ ش  ، مکتبه الثقافه الدینیه .

–             مؤلّف مجهول ، اخبارمجموعه فی فتح الأندلس ، ۱۸۶۷ م .

–             موشحات اندلسیه ، ۱۹۴۹ ، مکتبه صادر بیروت .

–             نفیسی ( ناظم الأطباء ) ، علی اکبر ، فرهنگ نفیسی ، ۱۳۴۳ ، انتشارات کتابفروشی خیام.

–      هواری ، صلاح الدین ، احلی قصائدالغزل مختارات من غزل العصر الأندلسی ، ۲۰۰۳ م ، ط : الأخیره ، دارالبحار ـ دارالتیسر .

–             هیکل ، احمد ، الأدب الأندلسی من الفتح الی سقوط الخلافه ، ۱۹۷۹ م ، دارالمعارف .

مقدمه

ستایش خداوندی را سزا است که سرانجام خلقت و پایان کارها به اوباز می­گردد. خدا را بر احسان بزرگش، و برهان آشکار، و فراوانی فضل و برآنچه بدان برما منت نهاده است می­ستائیم، ستایشی که حق او را اداء کند، و شکری را که سزاوار او باشد بجا آورد.به پاداش اخروی ما را نزدیک گرداندو موجب فراوان نیکی و احسان او گردد. از خدا یاری می­طلبیم، یاری خواستن کسی که به فضل او امیدوار، و به بخشش او آرزومند، و به دفع زیانش مطمئن و به قدرت او معترف است و به گفتار و کردار پروردگار اعتقاد دارد.

پس از ثنای پروردگار، انگیزه خودرا از انتخاب این موضوع اختصاراً بیان می­کنم. اندیشه تألیف این موضوع زمانی در فکرم شکل گرفت که احساس نمودم بررسی حرکت و جنبش ادبی زنان اندلس نیاز بیشتری به تحقیق و پژوهش دارد، در نتیجه در پاسخ به ندای درونی و ارضای حس کنجکاوی خویش لازم دیدم که نگاهی به ادبیات این خطه بیندازم، زیرابرخی از مطالب برایم مبهم ومجهول مانده بود بخاطر اینکه آنگونه که شایسته آن است مورد توجه محققان واقع نشده بود، اگرچه آثار برخی از این زنان شاعر در کتابهایی که به آثار منثور و منظوم زنان اختصاص دارد آمده است، اما شعر زنان اندلسی به شکل خاص و جامع جمع­آوری نشده بود. معرفی سی تن از زنان شاعر وادیبی که در اعصار مختلف اندلس می­زیسته­اند مرا به سوی این موضوع یعنی «سروده­های زنان شاعر اندلس» سوق دادو در درونم شوق و اشتیاقی برای تحقیقی بوجودآورد و نظرم را بر این موضوع متمرکز کرد که در این رهگذر اشعار و آثار پراکنده آنان در کتاب­های گوناگون، دریچه­ای بود که من از درون آن توانستم تا حدی سیماو سیرت آنان را مشاهده و بررسی کنم. شیوه تحقیق من متکی بر بررسی متون و کتابهای تاریخی بوده که در کتابخانه­های بزرگ ایران موجود بوده است.

قبل از پرداختن به موضوع «سروده­های زنان شاعر اندلس» لازم بود که نگاهی گذرا به تاریخچه این سرزمین داشته باشم، و اندلس رااز نظر جغرافیایی و تاریخی معرفی کنم. بنابراین تحقیق موردنظر از بخشها و گفتارهای زیر تشکیل شده است:

– بخش اول شامل شرایط جغرافیایی وتاریخی این سرزمین است.

– بخش دوم شامل شعر اندلسی، ویژگی­ها و تفاوت­های آن با شعر شرقی، فنون شعری از قبیل  (وصف، غزل فخر، مجون، حکمت، موشح و زجل) می­باشد.

-بخش سوم به پنج گفتار اختصاص دارد. در این بخش سعی شد تا جایگاه اجتماعی و فرهنگی زن در اندلس، زن و علوم گوناگون، نقش زن در ادبیات اندلس، زن و هنر و نقش زنان اندلس در سیاست را معرفی کنم.

– بخش چهارم که مهمترین بخش این تحقیق را دربر می­گیرد به «بررسی سروده­های زنان شاعر اندلس» اختصاص دارد. در این بخش سعی کردم تعداد سی تن از زنان شاعر را که آزاد و یا کنیز بوده­اند معرفی کنم و این شاعران را برحسب قرونی که در آن می­زیسته­اند، دسته­بندی نمایم.

لازم به ذکر است که سال ولادت برخی از شاعران مشخص نبوده و منابع تاریخی در مورد اینکه این شاعران در چه قرنی می­زیسته­اند مطلبی ذکر نکرده­اند، برای دسته­بندی این شاعران از شواهد و قرائنی استفاده شده تامشخص شود آنان در چه قرنی می­زیسته­اند، و سپس آنها را دسته­بندی نمودم. شماری از این شاعران در شعرشان به سن خود اشاره کرده­اند، و برخی دیگر را با توجه به اشاره­ای که به خلفاء و امراء و یا صاحبان خود داشته­اند سال آنها شناسایی شد.

این زنان در بسیاری از فنون شعری که نمونه­هایی از آن باقی است، شعر سروده­اند. و مانند مردان در اغراض مختلف چون غزل، مدح، رثاء، فخر، اعتذار، شکوه و موشح و… شرکت نموده­اند. و از این طریق احساسات خودرا نشان داده­اند و من این اغراض را در بخش نتیجه­گیری ذکر کردم.

در بررسی سروده­های زنان اندلس با استفاده از منابع موجود که اشعار این زنان را به شکل پراکنده آورده­اند ابتدا این اشعار را هرچه که بود جمع­آوری نمودم و در هر مورد معنی کلی ابیات را پیش ازآنها آورده‌ام.( از ترجمه برخی ابیات به علت غیراخلاقی بودن پرهیز کردم)، اگر اختلافی در روایت شعرها بوده در پاورقی به آن اشاره نمودم.درباره شاعرانی که شعر بیشتری داشته­اند و ویژگی­های خاصی در شعر ایشان دیده می­شد به بخشی از این ویژگی­ها در پایان اشعارشان اشاره کردم.

نکته­ای که درپایان سخنم ضروری می­دانم این است که در تهیه و نگارش این رساله علاوه بر محدود بودن، پراکنده بودن آثار این شاعران است که بازحمت زیادو در حد توان آنها را از لابه لای کتاب­ها استخراج نمودم.

امیدوارم آنچه را که بازحمت و تلاش زیاد تهیه کردم مورد توجه اساتید محترم و مورد استفاده دانشجویان و علاقه­مندان قرار گیرد.ودر این رهگذر پذیرای صمیمانه راهنمائیها و تذکرات اساتید محترم هستم. باشد که به سهم خود در راه شناساندن بخشی از فرهنگ پربار جهان اسلام وصاحبان آنها قدمی هرچند کوچک برداشته باشم.


بخش اول: موقعیت جغرافیایی و تاریخی سرزمین اندلس

گفتار اول:

۱-۱- واژه ی اندلس

عرب واژه‌ی «اسپانیا» را برای شبه جزیره ای که به این نام معروف است به کار نمی برد ،‌بلکه به تمام سرزمینی که اسپانیا و پرتغال کنونی را در بر می گرفت، اطلاق می کردند. (حمیری، ۱۹۳۷، ۱)

در مورد پیشینه ی واژه‌ی «اندلس» اقوال مختلفی وجود دارد. برخی می گویند: واژه‌ی اندلس از کلمه «انلوشیا» گرفته شده که اصل آن «فانلوشیا» بوده و به فندان ها نسبت داده شده است. (عسلی۲،۱۴۰۸/۲۳۹) بعضی دیگر می گویند واژه‌ی اندلس از نام  یکی از نوادگان حضرت نوح موسوم به «اندلس بن یافث بن نوح»‌ گرفته شده است. (ابن اثیر، ۱۴۱۴، ۳/۲۰۵)

هم چنین در برخی از روایتهای عربی آمده است که اسپانیا از نام یکی از پادشاهان روم موسوم به «اشبان بن طیطش» گرفته شده است. این پادشاه به یاری افریقاییان بر اندلس غلبه یافت و از آن پس آنجا را «اشبانیه»  خواندند. اما یهودیان اندلس معتقدند که این واژه (اشبانیه) از نام مردی بنام «اشبانس» که در این شهر به صلیب کشیده شد، گرفته شده است. (مقری،‌۱۹۶۸، ۱/۶۹؛ ابن  اثیر ، ۱۴۱۴، ۳/۲۰۵)

ابن خلدون معتقد است که عرب ها این ناحیه (اندلس) را «اندلوش» می‌‌نامند، (ابن خلدون، ۱۴۱۳، ۴/۱۴۰)

ولی قول صحیح آنست که واژه‌ی اندلس از واژه‌ی وندال گرفته شده است که از نژاد ژرمن یا اسلاو می باشند و در اوایل سده‌ی پنجم (م) ، پس از تجزیه امپراطوری روم غربی مدتی در شبه جزیره ایبریا زندگی می‌کرده اند. (بستانی، بیتا، ۴۷۱)

در مجموع می توان گفت: اعراب آن را اندلس[۱] و یونانیها آن را ایبریا[۲]  و رومیها آن را اسپانیا[۳] می نامیدند. (ابن جلجل،‌۱۳۴۹، ۱؛ کولان، ۱۹۸۰، ۱۷)

۲-۱ جغرافیای اندلس

اندلس، از نظر موقعیت جغرافیایی، در جنوب غربی اروپا واقع شده است، که امروزه از بزرگترین استان های اسپانیا به شمار می آید. اندلس در جنوب کشور اسپانیا با وسعت ۸۷۵۷۰ کیلومتر مربع قرار گرفته است. در سال ۱۸۳۳ میلادی از نظر تقسیمات کشوری به ۸ شهرستان: به نامهای ألمریا ( آلمریا- المریه) ، گرانادا ( غرناطه)، جیان ، مالاگا ( مالقه) ، قادس، کورذووا ( قرطبه) ، ولبه و إشبیلیه تقسیم شده و در گذشته پایتخت آن إشبیلیه بوده است ( حجی، ۱۹۹۷، ۳۵-۳۶؛ لوکاس، بیتا، ۱/۳۶۷)

برخی از جغرافیا نویسان مسلمان، اندلس را در ضلع غربی اقلیم[۴] چهارم دانسته اند و برخی دیگر آن را از اقلیم پنجم به شمار آورده اند. اما به گفته ی صاعد اندلسی « بیشتر اندلس دراقلیم پنجم و بخش جنوبی آن را در اقلیم چهارم قرار گرفته است». ( مقری ، ۱۹۶۸، ۱/۱۲۹؛ صاعد، ۱۹۱۲، ۶۳)

سواحل شمال و شمال غربی این کشور مجاور اقیانوس اطلس ( البحرالا خضر- البحر المحیط الرومی) نزدیک خلیج بسقایه است که شهر خیخون در آن واقع شده است. سواحل شرقی و جنوب شرقی این کشور مجاور دریای مدیترانه ( البحر الرومی البحر الشامی) است و سرزمین های « مرسیه» و « بلنسیه» در قسمت شرقی اندلس واقع شده اند که تا « طرطوشه» و از آنجا تا « اربونه» در قسمت شمال شرقی در کنار سرزمین فرنگ ادامه می یابد. ( اصطخری، ۱۳۶۸، ۴۰؛ حجی، ۱۴۱۸، ۳۶)

دراندلس سه رشته کوه در جهت شرقی- غربی میان دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس کشیده شده است که عبارتند از: رشته کوههای قرطبه ( سیرامورنا) و سیرانوادا ( شلیر)، جبال برانس. وهم چنین رشته کووهای جبل ریه و کوههای البرت ( جبال پیرنه) که در قسمت شمالی اندلس به « جلیقیه» که سرزمینی مسیحی نشین است، منتهی می گردد. ( مقری، ۱۹۶۸، ۱/۱۴۰-۱۴۳، ۱۴۷-۱۴۸)

مهم ترین رودهای این سرزمین عبارتند از: رود های دورو، تا خووگوادیانا که از رشته کوههای ایبریا در شمال شرقی شبه جزیره سرچشمه می گیرند و مستقیم به سوی سواحل غرب پرتغال جاری می شوند ولی رودخانه گوادیانا در نزدیکی مرز پرتغال به سمت جنوب جریان می یابد و به خلیج کادیز می ریزد. رودخانه ابرو که پر آبترین رود شبه جزیره ایبریا است، از رشته کوههای پیرنه سرچشمه می گیرد تقریباً مسیر مستقیمی را از شمال به جنوب طی می کند و به دریای مدیترانه می ریزد. رود وادی الکبیر از رشته کوههای مورنا در جنوب شرقی مزتا سرچشمه می گیرد و از جنوب به سمت جنوب غربی جریان دارد و به دریای مدیترانه می ریزد. ( کالمت، ۱۳۶۸، ۱۳؛اسلامی زاد ، ۱۳۷۵، ۳)

مهم ترین شاخه ی فرعی این رودخانه، نهر شنیل ( وادی سنجیل) است که  از کوه « شلیر» سرچشمه می گیرد و از « لوشه» و « غرناطه» می گذرد و این نواحی را سیراب می کند. (مقری، ۱۹۶۸، ۱/۱۴۷-۱۴۹، ۵/۸)

مهمترین رودخانه های شبه جزیره جبل الطارق در جنوب نیز , خوکار وسکورا نام دارند. ( اسلامی زاد، ۱۳۷۵، ۳)


۳-۱ نگرشی کوتاه به تاریخ اندلس

قبل از پرداختن به ماجرای  فتح اندلس لازم است درباره تاریخ این کشور پیش از لشگرکشی اعراب مختصری توضیح دهیم؛ زیرا که در تاریخ اقوام و ملل همیشه علل و وقایعی بوده که می توان ریشه ی آن  را در تاریخ قدیم آنها جستجو و کاوش کرد، تاریخ اسپانیا از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد آغاز می شود.

سکنه ی قدیم این کشور از قوم « سلت» بودند که از فرانسه وارد آنجا شدند. علاوه بر قوم « سلت» اقوام دیگری نیز در این سرزمین زندگی می کردند که اصل آنها درست بر ما معلوم نیست، اقوامی چون قوم ایبر و لیگور. بعد از این اقوام ( سلت، ایبر،لیگور) فینیقیهای بازرگان و دریا نورد کرانه ی باختری دریای مدیترانه در حدود هزار و دویست قبل از میلاد برای گسترش قلمرو خود وارد شبه جزیره ایبری شدند. سپس یونانیها این سرزمین را تصرف کردند. ( عبادی، ۱۹۰۳، ۲۳-۲۵) و در حدود هشتصد و پنجاه  قبل از میلاد کارتاژیها از «قرطاجنه» درسواحل تونس به راه افتادند و سواحل جنوبی و جنوب شرقی اسپانیا را تسخیر کردند. کارتاژیها پس از تصرف این کشور شهر «کارتاژ» را بنا نهادند. در حدود دویست قبل از میلاد جنگ سختی موسوم به « پونیک» میان کارتاژها و رومیان در گرفت که منجر به شکست کارتاژها شد؛ و رومیان بر کشور استیلا یافتند. رومیها تا قرن پنجم میلادی در اسپانیا حکومت کردند. امپراطوری روم در اواخر قرن چهارم میلادی به سبب بحرانهای اقتصادی و نظامی وهجوم قبایل بربر در شمال افریقا روی به ضعف نهاد. اما بعد از مدتی گروههایی از طوایف و اندال و ویزیگوت از کوههای پیرنه وارد اسپانیا شدند و به تهاجمات وسیعی دست زدند. پس از سالها جنگ و خونریزی، سرانجام واندالها بر مغرب و ویزیگوتها بر اسپانیا تسلط یافتند. ویزیگوتها حدود ۳ قرن بر اسپانیا حکومت کردند تا سرانجام در اوایل قرن هشتم میلادی حکومت آنان به دست مسلمانان بر چیره شد. ( دوزی، ۱۹۹۸، ۲۱۵؛ کالمت، ۱۳۶۸، ۲۰-۲۱)

۴-۱ فتح اندلس به دست مسلمین:

در زمانی که افریقیه به دست موسی بن نصیر والی ولیدبن عبد الملک خلیفه اموی اداره می شد سلطنت اسپانیا در دست رودریک بود که ویتیزا پادشاه سابق را کشته و خود تخت سلطنت را تصاحب نموده بود. در آن زمان روابط یولیانوس امپراطور روم نیز بارودریک[۵] سخت تیره بود و موسی بن نصیر که مردی هوشیار وصاحب تدبیر بود، وقتی از این جریان آگاه گردید آن را فرصتی مناسب دانست تا بر سرزمینهای مغرب بتازد و قلمرو حکومت خود را توسعه دهد. ( ابن جلجل، ۱۳۴۹، ۲-۳)

در همان حال که او دل بر این آرزو بسته بود نامه ای از کنت یولیان فرماندار شورشی سبته رسید که به دست خود آن سنگر عظیم را تسلیم می کرد و او را به فتح اسپانیا فرا می خواند. منابع تاریخی انگیزه ی نوشتن نامه یولیان به موسی و دعوت او را برای فتح اندلس چنین نقل می کنند:

هنگامیکه یولیان از رفتار زشت رو در یک در حق دخترش آگاه شد از پادشاه کینه به دل گرفت. بنابراین به سایر فراریان اسپانیا ملحق گردید و از موسی درخواست نمود که آن کشور را از چنگال ظالمانه پادشاه نجات بخشد. موسی که مدتها بود اندیشه حمله به این سرزمین را در سر می پروراند پیشنهاد یولیان را پذیرفت. زیرا به وضع اسپانیا آشنا بود و از آن همه ثروت که در آنجا بود خبر داشت موسی در ارزیابی خود اشتباه نمی کرد چون از سخنان یولیان و هم پیمانانش دریافت که اسپانیا در آتش کینه ونفاق و اختلاف می سوزد و بدین سبب در ورطه ی ضعف و سستی افتاده است ویولیان نیز سبته را با دیگر دژهای جنگی اش تسلیم او کرد و کشتیهای خود را برای حمل لشکر اسلام دراختیار او گذاشت و لشکر خود را نیز به او سپرد و او را در تمام مراحل راهنمایی کرد. موسی با اجازه ی ولیدبن عبدالملک، طریف بن مالک را برای بررسی اوضاع اسپانیا به سواحل جنوبی که رو به روی سبته بود وبعدها به نام فاتح آن، جزیره «طریف» نامگذاری شد ، فرستاد. گزارشهایی که توسط وی رسید مساعد و رضایتبخش بود. ( ابن خلدون، ۱۳۶۶، ۳/۱۶۷؛ عنان، ۱۹۹۷-۱/۴۰ ؛ بستانی، ۸،۱۹۸۸)

لذا در ماه رجب سال ۹۲ قمری- آوریل سال ۷۱۱ میلادی – موسی بن نصیر، سپاهی را به فرماندهی غلام خود طارق بن زیاد والی طنجه برای فتح اندلس روانه کرد. در مورد نام طارق نظرات مختلفی وجود دارد. برخی او را طارق بن زیاد اللیثی وبعضی او را طارق بن زیاد بن عبدالله و بعضی دیگر او را طارق بن عمرو نامیده اند. ( مقری، ۱۹۶۸، ۱/۲۱۷)

روایات اسلامی در باب اصل ونسب او نیز اختلاف دارند. بعضی می گویند: طارق ایرانی و از مردم همدان و از موالی موسی بن نصیر بوده است. بعضی هم می گویند که او از اسیران بربر است وبعضی دیگر می گویند از بربرها و یکی از قبایل نفزه است. ( ابن عذاری، ۱۹۳۰، ۱/۵)

به طوری که اشاره شد اندلس در این هنگام درگیر اختلافات داخلی بود و رودریک آخرین پادشاه ویزیگوت برای سرکوب شورشیان در ایالتهای شمالی به سر می برد. طارق به کمک یولیان که به روایتی مسلمانان را به فتح اندلس فراخوانده بود، از تنگه ای میان مراکش واسپانیا- که امروز به نام این سردار نامی جبل الطارق[۶] نامیده شده- گذشت و در مدتی کوتاه شهرهای استجه، مالقه، غرناطه، قرطبه، البیره و طلیطه را تصرف کرد و به طرف شمال رفت. او پس از عبور از قشتاله ولیون، کوههای آستوریاس ( اشتوریس) را نیز پشت سر نهاد تا به مرز خیخون (گیخون)، در ساحل بسکونیه (غسقونیه) رسید ودر مدت یک سال از جنوب تا شمال اندلس را به تصرف در آورد. ( مولف مجهول، ۱۸۶۷، ۱۷-۲۳؛ عنان، ۱۴۱۷، ۱/۵۱)  از سوی دیگر موسی بن نصیر در رمضان سال ۹۳ (هـ) مطابق- ژوئن سال ۷۱۲ (م) با سپاهی عظیم ازتنگه جبل طارق گذشت و به طرف شمال شبه جزیره ی ایبری حرکت کرد، وپس از فتح شذونه،[۷] « قرمونه» و «اشبیلیه» که از مهم ترین و بزرگترین شهرهای اندلس بود، راهی طلیطله[۸] شد. و در نزدیکی طلیطله با طارق که به استقبال او آمده بود دیدار کرد. ( حمیدی، ۱۴۱۰، ۶)

سپس دو سردار روانه شمال شرقی اندلس شدند. و شهرها و دژهای آن نواحی، از جمله ولایت آرگون ( ثغراعلی) و سرقسطه و طرکونه و برشلونه را تصرف کردند، در آنجا آن دو فاتح از یکدیگر جدا شدند. طارق راهی غرب شد تا به جنگ جلیقیه رود و سرزمینهای شمال غربی را فتح کند  و موسی بن نصیر رهسپار جبال پیرند ( جبال البرت یا البرتات یا الممرات) شد تا بقایای لشکر گوت را تا رومار سازد. ( عنان، ۱۴۱۷، ۱/۵۳)

همان گونه که ابن خلدون اشاره کرده است موسی می خواست از شمال اندلس وارد فرانسه شود و پس از فتح سراسر اروپا از راه « قسطنطنیه»[۹] به شام باز گردد. ( ابن خلدون، ۱۴۱۳، ۴/۱۴۱)

اما در این هنگام ( ۹۵ ق) ولیدبن عبدالملک به موسی بن نصیر نامه نوشت و او را از ورود به سرزمینهای ناشناخته منع کرد و موسی و طارق را به دمشق احضار کرد.

موسی بن نصیر قبل از بازگشت « اشبیلیه»[۱۰] را پایتخت اندلس نامید چون اشبیلیه به دریا نزدیک بود، و فرزندش عبدالعزیز را در آنجا گماشت و در ذیحجه ۹۵ (هـ) مطابق اوت ۷۱۵ (م) به همراه طارق بن زیاد عازم دمشق شد. ( مولف مجهول ، ۱۸۶۷، ۲۷؛ مونس، ۵۲۶، ۱/۲۴) در مورد ورود موسی بن نصیر به دمشق، برخی می گویند که موسی پیش از مرگ ولیدبن عبدالملک به دمشق رسید و خلیفه اکرامش کرد؛ و برخی دیگر می گویند موسی بن نصیر پس از مرگ ولیدو رسیدن برادرش سلیمان بن عبدالملک بر تخت خلافت وارد دمشق شد و سلیمان بر او خشم گرفت و به خواری اش افکند. ( ابن اثیر، ۱۴۱۴، ۴/۲۱۶؛ عنان ، ۱۴۱۷، ۱/۵۷)

عبدالعزیز فتوحات مسلمانان را در شمال ادامه داد و اوضاع آشفته ی اندلس را سامان بخشید.

اما طولی نکشید که در سال ۹۷ یا ۹۸ (ق) گویا به اشاره ی خلیفه سلیمان بن عبدالملک، که از قدرت ونفوذ او در این ولایت دوردست بیمناک شده بود، در مسجد إشبیلیه به قتل رسید.[۱۱] ( ابن قوطیه، ۱۳۷۸، ۳۶-۳۷)

اما سرانجام موسی بن نصیر[۱۲] درسن هشتاد سالگی در وادی القری در شمال حجاز- که زادگاهش بود- با قدرناشناسی خلیفه اموی در فقر و تنگدستی در سال ۹۹ (هـ)- مطابق ۷۱۷ (م) چشم از جهان فروبست. (عنان، ۱۴۱۷ ، ۱/۵۸)

بخش دوم

۱-۲ شعراندلسی

در جامعه­ی اندلس نیز چون دیگر جوامع بشری، شعر پا گرفت و نشأت یافت. در حقیقت از بدو ورود اعراب به اندلس شعر نیز از جمله فاتحان جزیره­ی ایبری بود و آن عامل چنان در رگ و پوست قوم عرب ریشه دوانده بود که شاعر به هر جا سفر می­نمود، کوله بار شعرش را نیز بر دوش خودحمل می­کرد، به طوریکه رسول اکرم (ص) می­فرماید: «لاتدع العرب الشعر حتی تدع الإبل حنینها» تا زمانی که شتر حنین و آوازش رارها نکند قوم عرب نیز «شعر» را رها نمی­کنند. (عتیق، ۱۹۷۶، ۱۶۳؛ ابن رشیق، ۱۴۱۶، ۱/۴۶)

بدین ترتیب شعر با مهاجرت اعراب به مغرب، به همراه آنها هجرت کرد. در واقع حضور اعراب در اندلس همراه با نفوذ زبان عربی در آنجا بود. اعراب دستاوردهای شعری خود را به همراه ویژگی­های دیگرشان به اندلس انتقال دادند. به طوریکه نور ادبیات مشرق زمین تمام اندلس را فرا گرفت و آنجا را روشن کرد. شعر وارد محیط جدیدی شد، محیطی آمیخته از دو فرهنگ شرقی و غربی که زمینه رشد وشکوفایی ادب را فراهم می‌نمود. اصالت و استحکام ساختار شعر شرقی با نبوغ و استعداد و روحیه شاد اندلسی درهم آمیخت و از ترکیب آن نتیجه مثبتی هم حاصل شد. شعر در همه جا و در بین همه­ی طبقات مردم ظاهر گردید. پادشاهان، وزیران، قضات، علما، فرماندهان و لشکریان، خواص و عوام، همگی شعر می­گفتند و شعر زمزمه می­کردند. به طوریکه با مشاهده­ی این وضع در اندلس، این باور در ذهن انسان خطور می­کرد که شعر در اندلس زبان زندگی، و زندگی نیز همان شعر و موسیقی است. (عتیق، ۱۹۷۶، ۱۶۷؛ بستانی، ۱۹۸۸، ۳/۳۷؛ فاخوری، ۱۹۹۵، ۱/۹۳۵)

مجالس ادبی، بهترین جایگاه ارائه­ی ادب و تبادل ذوق­ها ، سلیقه­ها و اندیشه­ها بود. این مجالس در ساختار عقلی، اجتماعی وروانی مردم اندلس بسیار موثر بود. از آنجایی که شعرا و مردم اندلس، شرق را محل اشاعه­ی نور، فرهنگ، علم ، ادب و تمدن می­دانستند و مردم آن مرزوبوم را الگوی مناسبی برای خودمی­دیدند، در نتیجه ساختار ادبی خود را باشرقی­ها مطابقت دادند و از آنها الهام گرفتند آنان در ساختن مدارس، کتابخانه­ها و مراکز علمی، تشویق شعرا و ادبا، جذب آواز خوانان و ساختن قصرها و شهرها با شرقی­ها رقابت داشتند حتی برای شهرهای خود، نام شهرهای شرقی را انتخاب می­کردند، به شعرای خوداز القاب شعرای شرقی استفاده می­نمودند. پادشاهان خود را نیز با القاب پادشاهاان عباسی ملقب می­ساختند. (عتیق، ۱۹۷۶، ۱۵۹ و۱۶۴؛ بستانی، ۱۹۸۸، ۳/۳۷-۳۸)

باپیدایش نسل جدید د راندلس به تدریج این انگیزه در میان آنها قوت گرفت که نباید در همه­ی زمینه­ها از افکار وعقاید گذشته وساختارها و روشهای آنها تقلید کرد. از آنجا که مردم اندلس عرب خالص نبودند و در بین آنها، بربرها، گوتها، رومیها، یهودیان و دیگر نژادها نیز وجود داشتند، طبعاً بدنبال تازگی و ایجاد تغییر در چهارچوب فکری بودند.این نسل تفکر و تعمق شرقی را دارا بود ولی اندیشه­ای غیر از اندیشه­ی عرب بدوی را در سر می­پروراند. بااین حال به سبب مشابهت همه جانبه در تقلید از  شعرای بنی عباس و نیاز آنها به فرهنگ و ادب شرقی، آنها را به سوی الهام از فرهنگ و ادب از مشرق سوق می­داد و این تأثیرپذیری از مشرق زمین به حدی بود که با خواندن اشعار اندلسی این احساس به انسان دست می­داد که گویا شعر شرقی می­خوانند. (رکابی، ۱۹۶۰، ۴۵؛ بستانی، ۱۹۸۸، ۳/۳۸)

بدین ترتیب می­بینیم که شعر در اندلس از قرن پنجم هجری/ یازدهم میلادی به طور چشمگیری افزایش می­یابد وچهره­های برجسته و جاویدانی چون ابن هانی (متنبی غرب)،ابن زیدون (بحتری غرب) الاعمی التطیطی (معری غرب) وحمده بنت زیاد(خنساء غرب) ظهور می­یابند. (فاخوری، ۱۹۹۵، ۱/۹۳۵)

۲-۲مراحل شعر اندلسی

شعر اندلسی مراحل مختلفی را در دوره­ی حکومت مسلمین در اندلسی طی کرده است. از این روی خلاصه­ای از مراحل شعر در دوره­های مختلف تسلط مسلمین ارائه می­گردد:

۱- دوره والیان: شعراندلسی در دوره والیان بازتابی از شعر شرقی بود. ورود مهاجران شرقی به این سرزمین واستفاده از فرهنگ و ادب آن، تأثیر بسزایی در شعرشان گذاشت. این مرحله، که مرحله­ی انتقال ادب شرق به غرب است، بدون کم و کاست؛ و تغییر در اغراض شعری همان اغراض و اسلوبی بود که در مشرق عربی رواج داشت؛ علت آن است که ادبای نخستین از کسانی بودند که در مشرق متولد شده، و در همانجا رشد یافته وهمراه فاتحان وارد شبه جزیره ایبری شده بودند. بعدها برای اندکی از آنان میسر نشد که با مردم آن کشور امتزاج نژادی پیدا کنند، و در واقع شعر در یان دوره-والیان- آهنگ ضعیفی از شعر مشرق زمین و از معانی واسلوب آن برخورداری یافته بودند. (فاخوری، ۱۹۹۵، ۱/۹۳۶) از جمله شاعرانی که در این دوره به شهرت رسیدند می­توان به «ابوالأجرب جعونه بن الصحه الکلابی (۱۳۸) و عبدالرحمن بن زیاد، بکرکنانی، حبیب بن ولید (ازنوادگان عبدالملک) معاویه بن صالح الخضرمی الحمصی» و «یحیی الغزّال»(از اولین مشاهیر شاعران جوان متبحّر اندلس) اشاره نمود.(رافعی، ۱۴۲۵، ۱۴۲۳/۱۷۳)

۲- دوره­ی بنی­امیه (در اندلس )

دوره­ی بنی امیه که به مرحله­ی تقلید مشهور است، باخلافت «عبدالرحمن الدخل» آغاز می­شود و تا شروع امارت ملوک الطوائف ادامه می­یابد.در این دروه یعنی «خلافت بنی امیه در اندلس» شعر به صورت گسترده انتشار یافت، چرا که حاکمانی چون «عبدالرحمن الداخل» خود نیز شاعر بودند و به شعر عنایتی خاص داشتند. در این دوره تعداد شاعران افزایش یافت و آن بر اثر حرکت علمی وادبی گسترده­ای بود که با تشویق دولت مردان و سران حکومتی براه افتاده بود. البته این حرکت بی شباهت به حرکت دوره­ی اول عهد عباسی در شرق نبود. (فاخوری، ۱۹۹۵، ۱/۹۳۷)

تقلید در این دوره، چنان بر آسمان ادب اندلس سایه افکنده بود که در امور هنری، شعر، نثر وحتی در القاب حاکمان و شاعران تأثیر نهاده بود. «ابن بسام» در رابطه با تقلید اهل اندلس می­گوید: «همانا اهل این آفاق و کرانه­ها (اندلس) از انجام هرکاری خودداری می­کنندجز پیروی از اهل مشرق زمین. نیز به اخبار آنها مراجعه می­کنندهم چنانکه اهل حدیث به قتاده رجوع می­کنند. حتی اگر کلاغی در آن سامان قارقار کندیا مگسی در دورترین نقطه شام یا عراق وزوز کند چون بتی، در برابر آن رکوع کرده و آن را به عنوان کتاب محکمی تلاوت می­کنند.» (عتیق، ۱۹۶۷، ۱۵۹)

هم چنین شوتی ضعیف در کتاب »الفن و مذاهبه» می­گوید: وقتی« صاحب بن عباد» کتاب «عقد الفرید» ابن عبدربه را دید که به شیوه­ی «عیون الأخبار» ابن قتیبه تألیف شده است، گفت: «هذه بضا عتنا ردت إلینا» (ضیف، الفن و مذاهبه، ۴۱۵)

همانطور که قبلاً ذکر شد، آنها ابن هانی را (متنبی غرب)، ابن زیدون را (بحتری) و امری خودرا با القاب «مأمون، متوکل، ناصر، منصور، معتمد، معتضد» خطاب می­کردند. (عتیق، ۱۹۷۶، ۱۶۰)

اکثر شاعران نامی و مشهور اندلسی، چون ابن زیدون، ابن هانی، ابن خفاجه، ابن دراج، ابن شهید اندلسی، ابن عبدربه و … به تقلید و معارضه با شاعران شرق می­پرداختند. مانند تکلف  و تصنع که از جمله نشانه­های تقلید شاعران اندلسی از شعرای عباسی بود. (ضیف، الفن و مذاهبه، ۴۲۳)

۳- دوره­ی امارت یا ملکوت الطوایفی: این مرحله با فروپاشی خلافت امویان و به قدرت رسیدن ملوک الطوایف آغاز می­شود. اکنون اندلس به امارتهای کوچکی تقسیم شده است وحاکمان برای کسب شهرت وبقای نام و در طلب علم و ادب و نزدیک نمودن شاعران به نظم شعر به ذکر افتخارات و مدایح خود به رقابت پرداخته­اند؛ حتی خودامرا نیز شعر می­سروده و اغلب نامه­های خودرا به شعر می­نوشته‌اند. در عصر ملوک الطوائف که به مدت دو نسل و تقریباً هفتاد سال به طول انجامید، انواع فنون ادبی از جمله شعر به حدوالایی از زیبایی، هنرنمایی و جذابیت رسید .(فاخوری، ۱۹۹۵، ۱/۹۳۷؛ فروخ، بیتا، ۴/۳۹۷)

۴- دوره­ی مرابطین:

اما جنبش برای آزادی درقرن پنجم هجری آغاز شد. از این تاریخ به بعد شاعران به تجسّم محیط خود و بیان افکار و گرایشهایشان پیرامون آثار تمدن اسلامی در اندلس پرداختند. از عوامل مهم این تطور تعلق خاطر شاعران به میهن جدید و زیبائیهای خیره کننده­ی آن است؛ ولی در حقیقت از قرن سوم هجری با برتری یافتن افرادی بزرگ از فرزندن اندلس در علم،ادب، موسیقی و شعر بر دربارهای بلاد عراق وشام آثار شرقی کم کم زدوده می‌شد، هر چند بطور کامل متلاشی نشد و ازبین نرفت.«ژان محمد عبدالجلیل»می‌گوید:«تا پیش از قرن ششم هجری شاعران اندلس نادرند و آثارشان نیر از نظر شکل و معنی با آثار شرقی تفاوت چندانی ندارد.(ترجانی زاده،۱۳۸۴ ،۱۹۶)» اما پس از آنکه مدتی از استقرار عرب در شبه جزیره ایبری گذشت وشاعران چیزهای متنوعی در اندلس دیدند که در دیگر نقاط آسیا ندیده بودند: هوای متغیر، مناظر زیبا، بارنهای پیاپی، جنگلهای انبوه، رودهای روان، دشتهای سرسبز و کوههای بلند، ذهن و خاطرشان را صاف و زلال نمود، وجدان و احساسشان را تعالی بخشید و بیانشان را شیرین­تر و مطبوع­تر ساخت. (فاخوری، ۱۳۸۳، ۵۷۱)

طبیعت زیبای اندلس، ازیک طرف و رفاه و تنعم در دربار ملوک، مجالس رقص، شراب و موسیقی از سوی دیگر دایره­ی شعر و عواطف را گسترش داد و شاعران به تهذیب شعر و تنوع در آثارشان پرداختند، بطوریکه الفاظ زیبا ودلکش، معانی نرم و ملایم، قوافی تازه و متنوع را خلق نمودند و به بحرهای سبک و کوتاه روی آوردندو حتی در اوزان عروضی تغییر و تحول ایجاد کردند چنانکه «موشحات» بارزترین نمونه­ی تجدید و نوگرایی در شعر اندلسی است. (ضیف الفن و مذاهبه، ۴۱۱؛ فاخوری، ۱۳۸۳، ۵۸۰)

برخی از محققان معتقدند که بعداز سقوط ملوک الطوائف در خلال عصر مرابطین نظم شعر در سطح وسیعی به انحطاط کشیده شده است. عمر فروخ این نظریه را رد می­کند و می­گوید: «شعری که بازارش از رونق افتاده بود شعرگدایی و تکسب بود. به عنوان نمونه کتاب «الذخیره فی محاسن اهل الجزیره» ابن بسام که محصول عصر مرابطین است بهترین دلیل کثرت شعر و شاعران آن زمان می­باشد. (فروخ، بیتا، ۵/۶۷-۶۸) و همچنین کتاب «قلائد العقیان» ابن خاقان از آثار نفیس این دوره است. (فاخوری، ۱۹۹۵، ۱/۹۳۸-۹۳۹)

۵- دوره موحدین و بنی‌احمر:

در دوره­ی موحدین شعر رمقی تازه گرفت، و بزرگانی چون «أبی بکر بن طفیل» و أبی‌الولید بن رشید» و «أبی العُلابن زهر»و… در این دوره ظاهر شدند. سرانجام با انحلال حکومت بنی احمر در اندلس، شعر نیز برای همیشه از آنجا رخت بربست (فاخوری، ۱۹۹۵، ۱/۹۳۹؛ جومیث، ۱۴۲۵، ۴۸-۴۹)

آن چه گفته شد مراحلی بود که شعر اندلسی آن را طی کرده است و مشاهده می­شود که تعدادشاعران پس از قرن پنجم هجری/(یازهم میلادی) گسترش می­یابد و شخصیت شاعر اندلسی در این دوره شکل می­گیرد.

۳-۲ ویژگی­های شعر اندلسی


[۱]  – Andalousia

[۲] – Iberie

[۳] – Hispania

۴-اقلیم: «بخشی از زمین است. مردم اندلس هر قریه کبیره جامعه را القلیم خوانند و آنگاه که اندلسی گوید من از مردم فلان اقلیم باشم مرا داوبلده یارستاقی ( روستا ) است. » ( دهخدا، بیتا، ۲/۳۱۲۷)

۱ در منابع اسلامی « لذریق » و « رذریق» نوشته شده  وی پس از خروج از آندلس در لوزیتانیا  پناه گرفت. آرامگاه وی در شهر « ویزو» در پرتغال کنونی است. ( صاعد، ۱۹،۱۹۱۲)

 ۱- ابن شکول گفته است: « مردم عامی آن را جبل فتح می شناسند که در مقابل جزیره الخضراء واقع شده است» ( مقری، ۱۹۶۸، ۱/۲۳۰- ۲۳۱)

۱- ابن اثیر آن را « مدینه السلیم» خوانده ولی شذونه یا شدونه شایع تر است. ( ابن اثیر، ۱۴۱۴، ۲۱۵)

۲- در منابع اسلامی « تولدو» ذکر شده است.

۳- این شهر را « کونستانتینوس» ( قسطنطنین، درگذشته ۳۳۷ م) بنا گذاشت. شبه جزیره ای که این شهر در آن ساخته شده از سوی شمال به شاخ زرین، از جنوب به دریای مرمره و از خاور به بوسفور محدود بود. (لوکاس، بیتا، ۱/۳۳۵)

 ۱- عربها اشبیلیه را از نام اصلی آن « هیسپالی» گرفته اند. اسپانیایی ها آنرا تحریف کرده « سویلیا» خواندند و در جغرافیای جدید نیز چنین است. ( عنان، ۱۴۱۷، ۱/۵۳)

۲- ایوب بن حبیب خواهر زاده موسی بن نصیر ضربه ای به او زد اما ضربه ی او کاری نبوده سپس ابن وعله تمیمی با ضربه ای وی را به قتل رسانید. ( ابن قتیبه، ۱۴۱۶، ۲/۷۹-۸۰)

۳- موسی بن نصیر در سال ۱۹ هـ به دنیا آمد و درسال ۸۶ هـ والی مغرب شد سپس در سال ۹۶ هـ به مشرق بازگشت. برخی ازمنابع اسلامی وفات او را در سال ۹۷ هـ می دانند. (مقری، ۱۹۶۸، ۲/۱۴۶- ۱۴۹؛ حجی، ۱۴۱۸، ۱۲۷)

120,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.