پایان نامه سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

 عنوان :

پایان نامه سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)

تعداد صفحات :۶۹

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

در این مقاله درباره سیری در زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س)، خلقت نورانی، مادر فاطمه (ع)، نخستین کانون اسلامی، ولادت فاطمه، آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه، کوثر، نامها ی زهرای اطهر (ع)، و صف جمال فاطمه (علیها السلام)، علی و و زهرا (علیهما السلام)، حجاب و پوشش فاطمه ( علیها السلام)، ما جرای سیاسی فدک»، سرای غم، بیت الاحزان و در ماتم زهرا …. بیان می شود.

آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه

یکی از اسراسر آفرینش اینست که هر فردی علاقه دارد دارای فرزندی باشد تا او را برحسب دلخواه تربیت کند و به یادگار بگذارد. انسان فرزندش را از بقایای وجود خودش محسوب می دارد و با فرا رسیدن مرگ، وجودش را خاتمه یافته نمی داند اما شخص بی فرزند، دوران زندگی و حیات خودش را کوتاه و با فرا رسیدن مرگ، خاتمه یافته می پندارد، شاید دستگاه آفرینش می خواهد بدین وسیله، نسل انسان را از انقراض و نابودی محفوظ بدارد.‌ آری پیغمبر (ص) و خدیجه نیز چنین آرزویی داشتند، خدیجه ای که برای ترویج خدا پرستی و نجات بشریت از هیچگونه فدا کاری دریغ نداشت، و برای پیشبرد هدف مقدس پیغمبر اکرم از مال و خویشان و دوستانش چشم پوشیده، و بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته های محمد گشت، حتماً علاقه داشت از محمد صلی الله علیه و آله فرزندی پیدا کند تا از دین اسلام حمایت نماید و در بسط و ترویج آن و به ثمر رساندن هدف عالی محمد صلی الله علیه واله کوشش کند. پیغمبر اکرم می دانست که مرگ برای بشر حتمی است، و در مدت محدود و کوتاه زندگی، نمی تواند هدف بزرگ خویش را کاملاً اجرا کند و جهان بشریت را از گرداب گمراهی نجات دهد. پیغمبر به خوبی می دانست که باید بعد از او افرادی در تعقیب هدفش جدیت و کوشش نمایند و طبعا دلش می خواست که آن افراد فداکار از نسل خودش بوجود آیند. محمد(ص) و خدیجه چنین آرزوئی داشتند اما متاسفانه پسرانی که قبلاً از آنان بوجود آمده بودند به نام عبدالله و قاسم نامیده شدند در کودکی وفات کردند. به همان مقدار که پیغمبر و خدیجه از آن مرگ ناگوار، اندوهگین شدند دشمنانشان شادمان و خوشنود گشتند و بدان وسیله، نسل محمد را منقرض شده پنداشتند.

گاهی آن حضرت را به عنوان ابتر یعنی بی فرزند می خواندند. هنگامی که عبدالله وفات کرد عاص بن وائل به جای آنکه محمد صلی الله علیه و آله را در مرگ فرزندش تسلیت گوید در مجامع عمومی آن حضرت را ابتر و بی فرزند می خواند و می گفت: بعد از آنکه محمد بمیرد اثری از وی باقی نخواهد ماند. با زخم زبان، دل پیغمبر و خدیجه را مجروح می نمود.

واژه های کلیدی: حضرت فاطمه(س)، حضرت پیامبر(ص)، حضرت خدیجه، حضرت علی(ع)، کوثر، بیت الاحزان

فهرست مطالب

مقدمه:  ۱
خلقت نورانی  ۷
«فاطمه مظهر اجلال خدا جل خدا»  ۸
خدیجه بانوی مستقل  ۱۱
بانوی فداکار  ۱۳
مادر فاطمه (ع)  ۱۳
نخستین کانون اسلامی  ۱۴
دستور آسمانی  ۱۴
دوران آبستنی  ۱۵
ولادت فاطمه (ع)  ۱۶
تاریخ تولد  ۱۷
آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه  ۱۷
کـوثـر  ۱۹
نامهای زهرای اطهر (ع)  ۲۰
وصف جمال فاطمه (علیها السلام)  ۲۱
فضایل بانوی دو سرا  ۲۲
اللیله فاطمه و القدر الله  ۲۲
شیر مادر  ۲۶
دوران شیرخوارگی و کودکی  ۲۷
مرگ مادر  ۲۹
علی و زهرا (علیهما السلام)  ۳۳
۱- زناشویی علی و زهرا (علیهما السلام):  ۳۳
زندگانی علی و زهرا } علیهما السلام {  ۴۱
جنگ و جهاد  ۴۳
(( شرکت حضرت زهرا علیها السلام در جنگ ))  ۴۳
حجاب و پوشش فاطمه ( علیها السلام)  ۴۳
«پرهیز از نامحرمان»  ۴۳
«در اوج عفت و حجاب»  ۴۴
خدا شناسی  فاطمه (ع)  ۴۴
«خدا گرایی فاطمه (ع )»  ۴۴
«وفات رحمت عالمیان»  ۴۴
«ماجرای سیاسی فدک»  ۴۷
سرای غم  ۵۲
«بیت الاحزان»  ۵۲
در ماتم زهرا (ع)  ۵۶
فهرست منابع  ۶۳

فهرست منابع

۱- کتاب مسند فاطمه (ع)، تالیف مهدی جعفری.

۲- کتاب نهج الحیاه، تالیف محمد دشتی.

۳- کتاب بانوی نمونه اسلام، تالیف ابراهیم امینی.

۴- کتاب بانوی اول، تالیف جواد نعیمی.

۵- کتاب سیده زنان عالم، تالیف شهید عبدالحسین دستغیب.

۶- کتاب زندگانی فاطمه زهرا (ع)(شعر)، تالیف سیدجعفر شهیدی.

مقدمه:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا»

منظومه محنت زهرا و آل او
دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

 

 

بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند
نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند

 

سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران که با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاک، چراغ شریعت را تا قیام قیامت بیافروخت. و سلام بر گرامی دخت پیامبر، محبوبه داور، همسر حیدر، فاطمه زهرا باد.

صدایی از آن دور دور، از آن دور دور، می آید، کم قوت است اما نافذ، تیز رو، به نشانه دل، دلهای گشاده بر صفا، دلهای اهل، اهل حق، اهل ولایت. این صدا، صدای بانوی بزرگ عالم است و گوش، گوش این خدمتگزاران دیانت. که مجموعه ای چنین لطیف را پس از بسیار رنج فراهم داشتن. چه رنجی؟ و چرا؟

کوشیدند ناجوانمردانی که معاصر آن بانو بودند (و یا پس از آن با همان ناجوانمردی، بلکه سخت تر و ریا کارانه تر) که این صدا را در گلو، و سپس در یادها و خاطره ها خاموش و بی اثر گردانند. گرچه بسیاری را توانستند، اما خداوند عزیز، آنچه را «نمونه آن بسیار» و «پرتوی از آن خرمن روشنی» بود، به عنایت بر ما نگاه داشت «همه شکر گزاریم.» و گویا که این صدا مستقیم هم آمده است که چنین صراحت دارد و چنین تأثیر می گذارد. خوبست که سابقه این امر را میان شیفتگان حق، یاد آوریم تا امید بخش دلها باشد. مردی زنده از «دیار طوس» می شنود صدای رسول خدا را، از ورای قرنها، از ورای کوهها و دره ها و حصارها، حتی از ورای حجاب های تاریخ ما و تاریخ همه حق دوستان که؛ تو گویی دو گوشم بر آوای اوست؛ دو گوش من. همین گوشها که در پی گوش دل به انتظار؛ حاضر نشسته است، و با هدایت فطری دل می تواند دریابد حق را، برگزیند حق را، فروگیرد از هر وارده ای؛ حق را که «شرع داخل» را «عقل درون» را «رسول باطن» را در کنار، و بلکه بر سر ناظر دارد. به همین لحاظ یقین می کند بر حق دریافته و گزیده اش، گوید: درست این سخن، گفت پیغمبر است، یعنی تردید ندارم، بر یقین کامل هستم، خود شنیده ام و خود دریافته ام و مستقیم از گوینده صادق آن، این من، و این گوش دل من «ما کذب الفواد مارای» می‌بیند رسول را در می یابد کلام او را، فرا می گیرد آن را، به گوش، به جان، به دل، و به عمق دل می سپارد. حجابهای حوادث، بدور، غبار سیاستها، بدور، القاآت بد نظران بدور.

این چه کلامی است که اگر طالب خود را بیدار و حاضر بیند، در هر زمان، در هر جا، خود را به او رساند؟ این کلام برهانی است، این کلام زنده است. چشم و شامه نیز همین توان دریافت را به لطف خدا دارند. اویس را در بیابان، صورت پیامبر، به دیده آمد که زخم خورده است، بی هیچ تامل که (حکایت از یقین او در رؤیت بود) سنگ برگرفت، و حواله پشیمانی خود کرد، تا شرط وفا و همدردی و همدلی را گزارده باشد.

پیامبر نیز بوقتی، در معبر که به سوی خدا می رفت، بوی اویس را شنید و فرمود: «اشم رائحه الرحمن من جانب الیمن» و بسیاری از مومنان مکتب ما، چنین؛ واقعه؛ را داشته اند که می گفتند: برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا و آنقدر مکتب ما از این وقایع دارد که یقین را پای، محکم تر می کند، و عنایت خدا را در هدایت از منع ها و حصارها و پرده ها و… فراتر و برتر، رسا و نافذ می نماید، تا حجت بر همه، بالغ باشد و آنچه دل را روشنگر است و راهنما، به اهل آن برسد که: هوالهادی……. فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم. تو دلیل می طلبی که واسطه باشد، از عالم حس تو را به مفهوم و با وساطتی دیگر به معنی و معقول برساند. از چنان وجودی براید، نقل آنچه فراتر از خیال و قیاس و گمان و وهم است.

این دفتر از حق سخن دارد و از آن خانه؛ آوایی را ابلاغ می کند که از نظر خدا در، منتهای رفعت؛ است (فی بیوت اذن الله ان ترفع) و آن خانه خانه وحی است و سخنان پنهان حق؛ پنهان از هر که اهل معرفت نیست؛ بر آن خانه وارد شده است. و اهل آن خانه، دانا ترند به آن معانی و معارف (اهل البیت ادری بما فی البیت) و در این دفتر، صدای آن وجود ثبت است که، عزیزترین اهل این خانه است. رسول خدا او را ام خود، اصل خود، مایه اساسی حرکت وجودی و رسالتی خود دانسته است (فاطمه ام ابیها.) و حدیث قدسی که خداوند، گوینده آن است (فاطمه) را اساس خلقت دانسته است و رمز همه رمزها. نه فقط اساس خلق عالم و آدم، که اساس آفرینش محمد (رسول الله) بود که حقیقت همه رسالتها است و بقول مسیح (ع) همه پیامبران، لباس نبوت را از او به عاریت گرفته و در برداشته اند.

اساس خلقت علی مرتضی بود که هم وارث همه لطافت های معنوی انبیای بزرگ بود (آدم و نوح و ابراهیم…) و هم واجد همه محاسن اوصیای بزرگ، و هم نمودار نفس پاک، رسول خاتم، و هم طلایه دار جمع امامان حق، و سرور راهنمایان اهل ایمان، وقاید غر المحجلین.

در آن حدیث قدسی فرمود خدای حکیم که: لو لا فاطمه لما خلقتکما.

 اگر این وجود که ناقل حقیقت رسول خدا، در وجودهایی چون حسن و حسین، و سایر عترت پاک او است، نبود. اگر این نشر رحمت از «انا ارسلناک رحمه للعالمین) در تقدیر قرار نمی گرفت. آن بهترین معرفت تنزیل (یعنی: محمد) و آن والاترین بیانگر تاویل (یعنی: علی) را هم نمی آفریدیم. که طرح خلقت فاطمه، عالم را، و عالمیان را، چنان تواند کرد که نمودار حکمت خداوندی باشد و (عقل بکمال) را وابدارد که گوید: فتبارک الله احسن الخالقین. اینک آن آوارا تا (گوش اهل دل) نزدیک می داریم. و به امید اینکه «اهل معنا» آن گاه که حضور دل دارند (مثل حال نماز. که لاصلوت الا بحضور القلب) این دفتر را بگشایند و این صدف را به عنایت حق باز کنند تا گوهرها به دست آورند و مرواریدهای غلطان برگردن (وجود) آویزند. تا مصداق باشند: (کونوا لنا زینا) را که اعتقاد و عملشان مکتب رازیور باشد. اما این صدا را اگر می بینید باغم توام است، از آن است که خاستگاه دنیایی آن، این اقتضا را داشته است. گاه از آن جاست که خود را در (شهر پیامبر) چنان بی کس می بینید که گوید: آیا در این دیار هیچ مسلمانی نیست که مدافع ما باشد؟

و گاه خود را بین در و دیوار، در فشار دست ستم می بیند، و گاه امام زمان خود را کت بسته و محکم پیش چشم می نگرد. و گاه صورت خود را کبود، و گوشواره اش را افشان بر خاک، احساس می کند. و بالاخره گاه از (بیت الا حزان) آوا به عالم در می‌دهد. همچون ابراهیم، بر فراز (مقام) که (اذن فی الناس…) و عاقبت از آن جا که بر ویرانه (بیت الا حزان) ناظر است و (آخرین کلامها) از او فرو می ریزند همچون کلام پر درد همسر او، که: هذه شقشقه هدرت.

این خاستگاه دنیایی سخن او است که غم آلوده است. و او (وجود معنایی) بود که پیش از نمایش خلقت در (نمود) قرار گرفت. او یک ظهور در (دنیا) داشت که اهل زمانه اش، قدر و والایش را حق شناسی نکردند، اما اثر وجودش، جان هر که را (اهل) بود، جان شد، و زندگی شد و شور شد و ولایت شد، که در دلها نوشته اند و به سطر و دفتر انعکاس یافته اند.

بسم الله الرحمن الرحیم (انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک و انحر، ان شانئک هو الابتر، صدق الله العلی العظیم.


خلقت نورانی

جهان از کتم عدم پای بر صحنه وجود ننهاده بود و زمان، لباس هستی بر قامتش دوخته نشده بود. نه عالمی حادث بود و نه مخلوقی موجود. تنها خدا بود و خدا بود. خدا قادر بود و منیع تمامی خیرات کمال مطلق بود و سرچشمه احسان، آن هم نه احسانی از روی نیاز همچون نیکی های مخلوقاتش. چون کمال مطلق بود.

می بایست اظهار قدرت خود کرده به آفریدن دست یا زد. پس دست به کار تصویرگری شد و هستی را ایجاد نمود، تا نوبت به خلقت انسان رسید. هدف از خلقت انسان که بازگشتن به آدمی است- کمال بود و کمال در عبادت و بندگی خداوند نهفته و عبادت آدمیان چیزی جز قرار گرفتن در سایه رحمت الهی. که نتیجه این عبادت، شناخت بهتر و کاملتر ذات حق بود. پس هدف خلقت جود بر بندگان بود، نه سود برای آفریدگار.

حضرت باری مشیّتش بر این تعلق گرفت تا بر روی زمین موجودی بر جای نهد که بایسته جانشینی او باشد. موجودی به نام انسان که نسبت به دیگر موجودات از ظرفیتهای ویژه ای برخوردار بود پس فرشتگانش را مخاطب ساخته و فرمود: من }مشیتم بر این قرار گرفته تا{ در زمین جانشین بر گمارم.

فرشتگان گفتند: پروردگارا: عزم بر این داری که کسانی بر گماری که فساد کنند و در زمین خونها بریزند؟ حال آنکه ما به تسیح و تقدیس تو دل مشغولیم. پروردگار فرمود: من میدانم آنچه را که شما نمی دانید. بدین منظور و همچنین برای اظهار نهایت قدرت خود و ایجاد شریفترین مخلوق در عبودیت و بندگی، در غامض علم خود، دو هزار سال پیش از آفرینش دیگر مخلوقات، خمسه طیبه را بیافرید.

غایی بر کون و مکان کیست؟
جان پنهان‌شده در جسم جهان‌دانی کیست؟

سبب خلقت پیدا و نهان کیست؟
دایره رفعت و شان دانی کیست؟

«فاطمه مظهر اجلال خدا جل خدا»

هر موجودی به نوبه خود مظهر اسمی از اسماء حسنای خداوند سبحان می باشد و مظهر اتم و اکمل آن وجود چهارده نو پاک (علیهم السلام) است، زیرا تکراری در نظام هستی وجود ندارد. با این وجود، چون مظاهر جزئی کثرت آنها آشکار و وحدت آنها نهان است جهات مشترکی را می توان یافت که آنان را همنام سازد، و هرچه هستی محدودتر باشد همتاها از فراوانی بیشتری برخوردارند اما هستی اگر وسیع شد و تا به مرز هستی محض رسید، آن گاه است که نه همانند خواهد داشت و نه همتایی برای آن وجود صرف می توان فرض نمود. در قلمرو امکان، مظهر آن اسم اعظم وجود مبارک پیامبر است که احدی در محدوده امکان همانند او نیست. پس از وجود پیامبر، معصومین پاک در این رتبه قرار دارند که در این میان فاطمه (علیها السلام) ریشه این درخت تناور است. آن درخت پاک، پیامبر خداست، که فرعش علی، ریشه اش فاطمه، میوه اش فرزندان فاطمه و برگها و غنچه هایش شیعیان فاطمه هستند که شاید سبب نامیدن حضرتش به ام ابیها از این جهت باشد، چرا که عنصر نبوت است و درخت نبوت به اوست که بارور می گردد و برگ می دهد و به ثمر می نشیند.

خواندش پدر ام ابیها که نور او
زین رو، زجمع اهل کسا نام فاطمه

فیض نخست و صادر اول زمصدر است
در گفته خدای تعالی مکرر است

او قطب دایره امکان و نقطه پرگار است، که چون از مقام خود پایین آید دیگر وجودها از او تکثیر شوند. او احمد دوم و احمد دورانش است. او جرثومه توحید در زمانش می باشد. او چراغدان نور خداوند و بوته زیتونی است که جهان سرشار از برکات اوست.

باری، چون خداوند در غامض علم خود، پیش از آفرینش هر موجودی از موجودات، نور مبارک او و دیگر اصحاب کسا (که درود بی شمار بر آنان باد) را بیافرید دست به کار آفرینش آدم ابوالبشر (علی نبینا و آله علیهم السلام) شد، چرا که این انوار در صلب آدم بودند که در قالب جسدی می گنجیدند. پس آدم و ذریه‌اش به یمن وجود این انوار، از کتم عدم، ردای وجود به بر نمودند.

خداوند آدم و حوا را چون بیافرید آن دو در بهشت بنای خود نمایی گذاشتند. آدم به حوا گفت:

خداوند آفریده ای را به نیکویی ما نیافریده است. در این هنگام خداوند جبرئیل را وحی نمود تا آدم و حوا را به فردوس اعلی برد. چون آن دو به فردوس اعلی در آمدند دیدگانشان متوجه بانویی شد که بر سکویی از سکوهای بهشت قرار گرفته، تاجی از نور نهاده است و دو گوشواره از نور بر گوش دارد و آن چنان زیبایی و درخشندگی دارد که از زیبایی او بهشت منور گردیده است. آدم، چون این رخ زیبا را نظاره نمود به جبرئیل گفت: ای دوست من، جبرئیل، این بانویی که از حسن منظرش بهشت مزین است، کیست؟ جبرئیل در پاسخ گفت: او فاطمه، گرامی دخت پیغمبر است، که از اولاد تو در آخر الزمان می باشد. حقیقت آن است که اینان رمز خلقتند: یا احمد: لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمه لما خلقتکما.

ای احمد: اگر تو نبودی آسمان و زمین نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمی آفریدم (یعنی شمایان رمز خلقتید). و فاطمه حوریه ای بود که چند صباحی لباس آدمیان در بر نمود:

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

که در این دامگه حادثه چون افتادم
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

فاطمه برای پدر و دیگر مردمان گلی بود که رایحه خوشش آفرین دلها بود و خدایش او را خیر کثیر خواند.

نور دل و دیده پیغمبر، زهراست
آن خیر کثیر را که از فرط کمال

ام الحسنین و کفو حیدر، زهراست
ایزد ستود و خواند کوثر، زهراست

پس جای شگفتی نیست که او بار غم ابتر بودن را از چهره پدرش، محمد (که درود و سلام خداوندی بر او و خاندان پاکش باد) بزداید، چرا که فرزندان پسر پیامبر چندی نمی پایید که رخت بر می بستند و این خود بهانه ای به دست دشمنان حضرتش داده بود تا نغمه ساز این سخن شوند که در پس محمد نامی از او نمی ماند.

مصطفی را وعده کرد الطاف حق
رونقت را روز روز افزون کنم
منبر و محراب سازم بهر تو

گربمیری تو نمیرد این سبق
نام تو بر زر و نقره بر زنم
در محبت قهر من شد قهر تو

خدیجه بانوی مستقل

60,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
برچسب ها : , , , , , , , , , , , ,
برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.