پایان نامه فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

 عنوان :

پایان نامه فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی

تعداد صفحات :۲۵۲

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده:

پایان نامه فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی که بر اساس دیوان سنایی چاپ چهارم به تصحیح مدرس رضوی تدوین شده است، از یک مقدمه و سه فصل تشکیل می شود. در بخش مقدمه درباره زندگی و آثار و اندیشه های سنایی با استفاده از اینترنت اشاره شده است. فصل اول درباره مفهوم تشبیه و تعریف انواع آن آورده شده. فصل دوم با ارائه تمامی تشبیهات غزلیات سنایی با توجه به ذکر یا عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه (تشبیه بلیغ، مجمل مرسل، مفصل مرسل و …) و انواع تشبیه را از نظر تعدد و طرفین (تشبیه تسویه، تشبیه جمع و…) و انواع تشبیه از نظر مرکب بودن و حسی بودن و عقلی بودن بررسی می‌کند و در همین فصل نتیجه گیری و نمودار ارائه می شود. در فصل سوم فرهنگ الفبایی مشبه و مشبه به های غزلیات سنایی مطرح می‌شود که در مقابل هر کدام نشانی آن ها در دیوان سنائی ذکر شده است.

اصطلاح تشبیه در علم بیان به معنی ماننده کردن چیزی است به چیزی، مشروط بر این که آن مانندگی مبتنی بر کذب یا حداقل دروغ نما باشد یعنی با اغراق همراه باشد. توضیح اینکه همین که می گوییم ماننده کردن (تشبیه مصدر باب تفعیل است که از برای تعدیه به کار می رود) معنایش این است که آن دو چیز به هم شبیه نیستند (و یا لااقل شباهتشان آشکار نیست) و این ما هستیم که این شباهت را ادعا و برقرار یا آشکار می کنیم. اما چون معمولاً به این نکته توجه نمی شود ا قید مبتنی بر کذب بودن را جهت مزید تاکید بر تعریف افزودیم.

بدین ترتیب جمله: سگ مانند شغال است، تشبیه نیست. زیرا هر چند همه ارکان تشبیه را داراست اما مبتنی بر صدق است نه کذب، به این معنی که در عالم واقع هم سگ و شغال از یک گونه اند. این است که این جمله مخیل نیست و از صور خیال محسوب نمی شود». (۱)

در این مصراع از سنایی «خواهی که بیاسایی مانند سنایی» هر چند با ساختار تشبیه مواجه هستیم ولی تشبیهی در مصراع وجود ندارد و کذب و دروغ نمایی به کار نرفته است. بلکه همانندی حقیقی مطرح شده است. پس مانندگی یا تشبیه «مانند کردن چیزی است یا کسی به چیزی دیگر، بر بنیاد پیوندی که پندار شاعرانه در میان آن دو می توان یافت.»

کلید واژه‌‌ها: تشبیه- دیوان سنایی (غزلیات)- شعر کلاسیک

فهرست مطالب

چکیده   ۱
آشنایی با زندگی و اندیشه های سنایی    ۲
فصل اول:
تعاریف و مفاهیم    ۶
فصل دوم:
بخش اول: انواع تشبیه از نظر ذکر و عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه    ۱۴
تشبیه بلیغ اضافی    ۱۴
تشبیه بلیغ غیر اضافی    ۴۶
تشبیه مجمل مرسل    ۶۸
تشبیه مفصل    ۹۶
بخش دوم: انواع تشبیه از نظر تعدد طرفین    ۱۲۳
تشبیه تسویه    ۱۲۳
تشبیه جمع    ۱۲۶
تشبیه مفروق    ۱۳۲
تشبیه ملفوف    ۱۴۹
بخش سوم: انواع تشبیه از نظر مرکب بودن طرفین   ۱۵۲
تشبیه تمثیل و مرکب    ۱۵۲
بخش چهارم: انواع تشبیه از نظر فهم وجه شبه    ۱۵۴
تشبیه تلمیح    ۱۵۴
تشبیه استخدام   ۱۵۷
تشبیه موقوف المعانی    ۱۶۰
بخش پنجم: انواع تشبیه از نظر حسی و عقلی بودن    ۱۶۱
تشبیه حسی و عقلی    ۱۶۱
تشبیه خیالی و وهمی    ۱۶۳
بخش ششم: انواع دیگر تشبیه    ۱۶۴
تشبیه تفضیل   ۱۶۴
تشبیه مشروط   ۱۶۷
تشبیه مضمر (نهان)   ۱۶۸
تشبیه معکوس یا مقلوب   ۱۶۸
ادات تشبیه   ۱۶۹
بخش هفتم: نتیجه گیری   ۱۷۲
نتیجه گیری   ۱۷۲
نمودار   ۱۷۳
ارجاعات   ۱۷۴
فصل سوم:
فرهنگ مشبه   ۱۷۷
فرهنگ مشبه به    ۲۱۰
منابع و ماخذ   ۲۴۴
چکیده انگلیسی   ۲۴۵

مآخذ

۱- اینترنت ، ویکی پدیا ، دانشنامه آزاد ،

۲- سنایی غزنوی ، مجدود ابن آدم ، دیوان سنایی غزنوی ، به سعی و اهتمام مدرس رضوی ، انتشارات سنایی ، ۱۳۸۵ ، چاپ ششم .

۳- شمیسا، سیروس، بیان و معانی، انتشارات فردوس، چاپ هشتم، ۱۳۸۳

۴- شمسیا ، سیروس ، بیان ، نشر میترا ، تهران ۱۳۸۶ ، ویرایش سوم .

۵- شمسیا ، سیروس ، فرهنگ تلمیحات ، نشر میترا ، چاپ نخست ، بهار ۱۳۸۶ .

۶- کزازی، میر جلال الدین، زیباشناسی سخن پارسی (بیان) ، نشر مرکز ، تهران ، چاپ هشتم .

۷- معین ، محمد ، فرهنگ فارسی ، چاپ سوم ، تهران ، ۱۳۸۴ .

۸- موسوی ، میر نعمت اله ، فرهنگ بدیعی ، انتشارات احرار ، ۱۳۸۰ .

زندگی:

حکیم سنائی در سال (۴۷۳ هجری قمری) در شهر غزنه (واقع در افغانستان امروزی) دیده به‌جهان گشود، و در سال (۵۴۵ هجری قمری) در همان شهر چشم از جهان فروبست. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقه‌الحقیقه نام او را “ابوالمجدودبن آدم السنائی” نوشته است. این حاکی از آن است که نام های دیگری که بر روی او نهاده اند غلط می‌باشد. دردیوان سنایی ابیاتی به چشم می‌خورد که در آن سنایی خود را “حسن” خوانده است. در این بیت سنایی می‌گوید:

حسن اندر حسن اندر حسنم

تو حسن خلق و حسن بنده حسن

بخاطر این بیت بعضی از محققان می‌گویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعد ها نام “مجدود” را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا نمود. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست. سنایی جند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می‌گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند. در سال ۵۱۸ ه.ق به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی می‌باشد. بعد از بازگشت به غزنین می‌گویند که خانه‌ای نداشت و یکی از بزرگان غزنین بنام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانه‌ای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد. و در این ایام مثنوی حدیقه‌الحقیقه را نوشت.

نصایح و اندرز‌های حکیم سنایی دلاویز و پر‌تنوّع، شعرش روان و پر‌شور و خوش بیان، و خود او، در زمرهٔ پایه‌گذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی به‌شمار‌آمده است (صفحهٔ ۴۲، حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.)

او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را بوضوح نشان داده است.

سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند.

 

مضامین عرفانی

بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دل‌نشین، زلال، و از جان برخاستهٔ حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد.

این سـخن تحــفه‌ایست ربــــانی

رمــــز اســـرارهای روحانی

خاطر ناقــــصم چو کامل شد

به سخن‌های بکر حامل شد

هر نفـــس شـــــاهدی دگر زاید

هر یک از یک شگرف ‌تر زاید

شاهدانی به چهره همچو هلال

در حجاب حروف زهره جمال

در مقامی که این سخن خوانند

عقل و جان سحر مطلقش دانند

خاکیان جان نثار او سازند

قدسیان خرقه‌ها در اندازند

«طریق التحقیق»

همین بذرهای اولیهٔ سخنان روحانی و عرفانی‌ست که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولوی و حافظ و جامی و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آن ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پر معنایی رسانیدند.

سنایی و مولانا:

معانی و الفاظ نو ظهور عرفانی در شعر و سخن سنائی در اشعار و اندیشه‌های دیگر استادان سخن فارسی همچون مولانا تأثیر گذارده و در مواردی بازتاب مستقیم داشته‌اند.

مولانای بلخی‌، عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را به منزلهٔ روح و چشم خود می‌دانست‌:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم

آثار سنایی:

قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از:

۱- حدیقه‌الحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقهالحقیقه در سال ۵۲۵ هجری قمری پایان یافته است.

۲- طریق‌التحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقه‌الحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ه.ق سه سال بعد از اتمام حدیقه‌الحقیقه، تمام شده است.

۳- سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت است و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.

۴- کارنامهٔ بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند.

۵- عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.

۶- عقل‌نامه: منظومه‌ای است که در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی سروده شده است.

۷- مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد می‌شود ( (دانشنامه آزاد ویکی پدیا) www.wikipedia.com).

 

فصل اول: تشبیه (Smile)

تعریف ها و مفاهیم

در کتاب معانی و بیان دکتر سیروس شمیسا درباره تشبیه چنین آمده است:

«اصطلاح تشبیه در علم بیان به معنی ماننده کردن چیزی است به چیزی، مشروط بر این که آن مانندگی مبتنی بر کذب یا حداقل دروغ نما باشد یعنی با اغراق همراه باشد. توضیح اینکه همین که می گوییم ماننده کردن (تشبیه مصدر باب تفعیل است که از برای تعدیه به کار می رود) معنایش این است که آن دو چیز به هم شبیه نیستند (و یا لااقل شباهتشان آشکار نیست) و این ما هستیم که این شباهت را ادعا و برقرار یا آشکار می کنیم. اما چون معمولاً به این نکته توجه نمی شود ا قید مبتنی بر کذب بودن را جهت مزید تاکید بر تعریف افزودیم.

بدین ترتیب جمله: سگ مانند شغال است، تشبیه نیست. زیرا هر چند همه ارکان تشبیه را داراست اما مبتنی بر صدق است نه کذب، به این معنی که در عالم واقع هم سگ و شغال از یک گونه اند. این است که این جمله مخیل نیست و از صور خیال محسوب نمی شود». (۱)

در این مصراع از سنایی «خواهی که بیاسایی مانند سنایی» هر چند با ساختار تشبیه مواجه هستیم ولی تشبیهی در مصراع وجود ندارد و کذب و دروغ نمایی به کار نرفته است. بلکه همانندی حقیقی مطرح شده است. پس مانندگی یا تشبیه «مانند کردن چیزی است یا کسی به چیزی دیگر، بر بنیاد پیوندی که پندار شاعرانه در میان آن دو می توان یافت.»

پس هر تشبیه چهار پایه یا رکن می تواند داشته باشد:

۱- مشبه: آنچه که مانند می شود.

۲- مشبه به: آنچه که به آن مانند می کنند.

۳- ادات تشبیه: واژه ای که تشبیه به کمک آن نشان داده می شود.

۴- وجه شبه: صفت مشترک و پیوندی بین مشبه و مشبه به وجود دارد.

برای مثال:

گـه خمیده چو قدّ عشّاقم              گه شکسته چو زلف جانانم

(ص۹۳۸- غ۲۳۷- ب ۶)

مشبه: م (من) (مفرد حسی)

مشبه به: قدّ عشّاق (مقید حسی)

وجه شبه: خمیدگی

ادات تشبیه: چو

مشبه: م (من) (مفرد حسی)

مشبه به: زلف جانان (مقید حسی)

وجه شبه: شکستگی

ادات تشبیه: چو

نمونه های دیگر از این گونه تشبیه بیت های زیر اند:

شد گرفتار سر زلف کمند آسای تو               روز دعوی کردن مردان کاری ای پسر

(ص۸۹۵-غ۱۶۵-ب۱۰)

مشبه: زلف (مفرد حسی)

مشبه به: کمند (مفرد حسی)

وجه شبه: به اسارت کشیدن (تخییلی- تحقیقی)

ادات تشبیه: آسا

جان آرامش همی بخشد جهانی را بلطف       گرچه کارش همچو گردون کشتن است و بستن است

(ص ۸۱۷-غ۴۵-ب۶)

مشبه: کار [او]

مشبه به: گردون

وجه شبه: کشتن و بستن

ادات تشبیه: همچو

در میان چهار رکن تشبیه، ادات تشبیه و وجه شبه را می توان حذف کرد ولی ذکر مشبه و مشبه به الزامی است. تشبیه تا زمانی دارای ساختار تشبیه است که این دو رکن در سخن آورده شود و برترین رکن در تشبیه، مشبه به می باشد که سخنور با دیدی هنری سخن خود را بر بال خیال می نشاند و به سخن ارزشی هنری و ادبی می بخشد.

غرض از تشبیه:

 تشبیه در حقیقت شاهراهی است که ما را به دنیای خیالی شاعر می رساند در تشبیه لفظ در معنی حقیقی خود به کار می رود و هدف گوینده توصیف است که با اغراق و بزرگ نمایی همراه است و هر گونه لفظ در معنی مجازی خود به کار نمی رود.

«غرض از تشبیه به طور کلی بیان حال مشبه و تقریر آن در ذهن مستمع است. یعنی روشن و مجسم ساختن وضعیت و موقعیت مشبه. پس تشبیه بیان مخیل حال مشبه است و این بیان حال همواره با اغراق همراه است. همین که می گوییم «قد او مانند سرو است» قد او را اولاً به صورت درخت سرو _که موزون بودن و مرتفع بودن آن چشمگیر است_ در ذهن نقاشی و مجسم می کنیم و ثانیاً مرتکب اغراق می شویم زیرا قد هیچ کس به بلندی سرو نیست. بنابراین وجه شباهت یعنی مورد یا موارد شباهت و ماده و مواد تصویری کردن مشبه و به اصطلاح مخیل ساختن کلام در مشبه به، به ودیعه نهاده و ذخیره شده است و از این رو به قول ادبا مشبه به باید همواره به لحاظ وجه شبه از مشبه اعرف و اجلی و اقوی باشد.» (۲)


انواع تشبیه:

تشبیه بلیغ: تشبیهی است که در آن ادات تشبیه و وجه شبه هر دو حذف می شود. (۳)

مثال:

تا دل من صید شد در دام عشق              باده شد جان من اندر جام عشق

آن بـلا کز عاشقی من دیده ام                 باز چون افتـاده ام در دام عشق

(ص۹۱۶- غ۲۰۰- ب ۱ و ۲)

مشبه: عشق              مشبه به: دام          وجه شبه: گرفتاری

مشبه: عشق              مشبه به: جام         وجه شبه: سرمستی

در این بیت با آرایه رد القافیه تشبیه بلیغ دام عشق در بیت دوم ذکر شده است.

تشبیه بلیغ ممکن است به صورت اضافه تشبیهی یا غیراضافه تشبیهی بیاید.

اضافه تشبیهی: 

از شحنه شهر نیست بیمم             در خانه هجر نیست کارم

(ص ۹۳۰- غ۲۲۴- ب۱۲)

مشبه: هجر                   مشبه به: خانه                      وجه شبه: عذاب آوری و ناراحتی

   

غیر اضافه تشبیهی:

نهد هر لحظه از هجران مرا بر جان و دل داغی            زند از غمزه هر ساعت مرا بر سینه زوبینی

(ص ۱۰۴۰- غ۴۰۰-ب۵)

مشبه: هجران            مشبه به: داغ                   وجه شبه: ناراحتی و درد

مشبه: غمزه              مشبه به: زوبین                وجه شبه: نفوذ و تاثیر گذاری

تشبیه مفصل: تشبیهی است که در آن وجه شبه ذکر شده باشد. (۴)

ترا دارم عزیز ای ماه چون گل      چرا بی قیمتم چون خار داری

(ص۱۰۲۸-غ۳۸۳- ب۸)

مشبه: ترا           مشبه به: گل               وجه شبه: عزیز داشتن        ادات تشبیه: چون

مشبه: م (من)     مشبه به: خار               وجه شبه: بی قیمتی           ادات تشبیه: چون

تشبیه مجمل: تشبیهی است که در آن وجه شبه ذکر نشده باشد. (۵)

مونس من ماه و پروینست هر شب تا بروز           زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروین تو

(ص ۱۰۰۰- غ ۳۳۶- ب۳)

مشبه: رخ – دندان         مشبه به: ماه – پروین تو          وجه شبه: زیبایی – سپیدی         ادات تشبیه: چون

تشبیه مرسل یا صریح: تشبیهی است که در آن ادات تشبیه ذکر شود. (۶)

در حجره مهجوران چون کلبه زنبوران         هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی

(ص۱۰۲۳- غ۳۷۶- ب۳)

مشبه: حجره مهجوران    مشبه به: کلبه زنبوران    وجه شبه: نیش کشیدن و نوش نهادن   ادات تشبیه: چون

تشبیه مؤکد، تشبیه با لکنایه یا محذوف الادات: تشبیهی است که ادات تشبیه ذکر نشود. (۷)

در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک       در باغ عشق دوست به نرخ گلست خار

(ص۸۸۱-غ۱۴۳-ب۶)

مشبه: عشق دوست          مشبه به: باغ    وجه شبه: طراوت و خوشی داشتن

 

تشبیه ملفوف: چند مشبه (حداقل دوتا) جداگانه ذکر شود و سپس مشبهٌ به های هر کدام گفته شود. پس این گونه تشبیه مبتنی بر صنعت لف و نشر است. (۸)

آن لب و دندان و آن شیرین زبان             انگبین است و می و شیر ای پسر

(ص ۸۹۶- غ۱۶۶-ب۶)

در مصراع اول سنایی سه مشبه: لب، دندان و شیرین زبان را آورده است، سپس در مصراع دوم سه مشبه به ذکر شده است که آرایه لف و نشر مشوش می باشد.

مشبه: لب              مشبه به: می                   وجه شبه: سرخی

مشبه: دندان           مشبه به: شیر                 وجه شبه: سفیدی

مشبه: شیرین زبان        مشبه به: انگبین           وجه شبه: شیرینی و خوشایندی

تشبیه مفروق: تشبیهی است که در آن چند مشبه و چند مشبه به داریم اما هر مشبه با مشبه به خود همراه است. (۹)

من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم          دیده حمّال کنم بار جفای تو کشم

(ص۹۳۳- غ۲۳۰- ب۱)

مشبه: وفای تو، دیده، جفای تو                       مشبه به: رخت، حمّال، بار

در این بیت سه مشبه وجود دارد که هر کدام به طور جداگانه به همراه مشابه به خود آمده است.

تشبیه جمع: تشبیهی است که برای یک مشبه چند مشبه به بیاورند. (۱۰)

پری و سرو و خورشیدی ولیکن             قدح گیر و کمربند و قباپوش

(ص۹۱۰-غ۱۸۸- ب۵)

مشبه: ی (تو)     مشبه به: پری (۱) و سرو (۲) و خورشید (۳)    وجه شبه: زیبایی (۱) و اعتدال قامت (۲) و درخشانی (۳)

تشبیه تسویه: تشبیهی است که برای چند مشبه یک مشبه به آورده شود. (۱۱)

از لباس کفر و ایمان هر دو بیرون آی زود               بردباری همچو ابراهیم ادهم وار زن

(ص ۹۷۲-غ۲۹۰-ب۵)

مشبه: ۱- کفر ۲- ایمان       مشبه به: لباس            وجه شبه: پوشانندگی

تشبیه مضمر (نهان): آن است که سخنور براستی در سخن خود تشبیهی آورده باشد اما ساخت تشبیه آشکارا در سخن به کار گرفته نشده باشد. (۱۲)

مرا لبان تو باید شکر چه سود کند                    به جای مهر تو مهر دگر چه سود کند

(ص ۸۶۱- غ۱۱۶- ب۱)

مشبه: لبان تو                 مشبه به: شکر               وجه شبه: شیرینی و خوشایندی

(علاوه بر تشبیه مضمر، تشبیه تفضیل نیز است).

تشبیه معکوس یا مقلوب: تشبیهی است که نخست مشبهی را به مشبهٌ بهی تشبیه کنند و سپس جای مشبه و مشبه به را عوض کنند. یعنی مشبه در حکم مشبه به و مشبه به را در حکم مشبه بگیرد. (۱۳)

چشمم همه دل گردد چون از تو یاد کنم                 دل چشم کنم یکسره چون روی تو بینم

(ص ۹۴۴- غ۲۴۸-ب۶)

مشبه : چشم            مشبه به: دل         وجه شبه: بصیرت و آگاهی

مشبه : دل            مشبه به: چشم         وجه شبه: بینش و آگاهی

تشبیه مشروط: تشبیهی است که در آن شباهت بین مشبه و مشبه به در گرو شرطی است که در آن ذکر می کنند. (۱۴)

مهر و ماهی گر بُدندی مهر و ماه            سرو قدّ و لاله رخسار ای پسر

(ص۸۹۲-غ۱۵۹-ب ۳)

مشبه‌: ی (تو)               مشبه به: مهر- ماه              وجه شبه: زیبایی

تشبیه تلمیحی: تشبیهی است که درک وجه شبه آن در گرو آشنایی با اسطوره و داستان است. (۱۵)

ور نخواهی تا چو فرعون لعین گردی تو خوار         پس چو ابراهیم پیغمبر قدم در نار زن

(ص۹۷۱-غ۲۸۹-ب۸)

مشبه تو               مشبه به: فرعون لعین                   وجه شبه: خوار و ذلیل

مشبه تو               مشبه به: ابراهیم پیغمبر               وجه شبه: قدم در نار زدن

این بیت به خوار و ذلیل شدن فرعون و افکنده شدن حضرت ابراهیم به درون آتش اشاره دارد.

تشبیه تفضیل: در این تشبیه مشبه را به چیزی تشبیه کنند و سپس از گفته خود عدول کرده، مشبه را بر مشبه به ترجیح دهند. (۱۶)

سرو را کی رخ چو ماه بود                ماه را کی لب چو قند بود

(ص۸۶۷-غ۱۲۳-ب۴)

مشبه: رخ      مشبه به: ماه       وجه شبه: زیبایی

مشبه: لب      مشبه به: قند       وجه شبه: شیرینی

برتری معشوق بر سرو و ماه با استفاده از تشبیه تفضیل مطرح شده.

تشبیه مرکب: در این تشبیه هیات متنزع از چند چیز است. با زبان امروز، تابلو و تصویری است ذهنی که چند چیز در به وجود آمدن آن توأمان نقش داشته باشند. (۱۷)

رویش ز لطافت چو برآرد عرق شرم            چون بر ورق لاله بود قطره ژاله

(ص۱۰۱۱- غ ۳۵۷- ب۳)

مشبه: برآمدن عرق شرم بر روی لطیف و زیبای یار       مشبه به: قرار گرفتن قطره ژاله بر ورق لاله

وجه شبه: قرار گرفتن چیزی درخشنده و زیبا و کوچک در میان شئ سرخ رنگ و لطیف.

تشبیه در تشبیه: گاهی مشبه با مشبه به خود اضافه تشبیهی یا استعاره است. (۱۸)

شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را                        ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را

(ص۷۹۴-غ۷- ب۶)

مشبه: شربت وصل       مشبه به: نوبهار تازه       وجه شبه: تازگی و خرمی    ادات تشبیه: ماند

شربت وصل اضافه تشبیهی است.

مشبه: ضربت هجر        مشبه به: ذوالفقار تیز       ادات تشبیه: ماند     وجه شبه: برندگی و نابودی

ضربت هجر اضافه تشبیهی است.

تشبیه خیالی: تشبیهی است که مشبه به آن امری غیر موجود و غیر واقعی است که مرکب از حداقل دو جزء است. اما تک تک اجزای آن حسی و موجودند. (۱۹)

مرا که فتنه و پروانه بلا کردند          هزار مشعله شمع با دلم انباز

(ص ۸۹۹- غ ۱۷۲- ب ۳)

مشبه: مرا (من) (مفرد حسی)       مشبه به: فتنه (۱) پروانه بلا (۲)       وجه شبه: شورانگیزی (۱) گرداگرد بلا و عذاب گشتن (۲)

پروانه و بلا به تنهایی حسی و موجودند ولی ترکیب پروانه بلا امری غیر موجود و غیر واقعی است.

تشبیه وهمی: تشبیهی است که مشبه به غیر موجود آن مرکب از دو جزء است. یکی از اجزاء آن وجود خارجی ندارد در اشعار سنایی چنین تشبیهی به کار نرفته است. (۲۰)

حسی بودن طرفین تشبیه: (مشبه و مشبه به): مراد از حسی اموری است که با یکی از حواس پنجگانه چشایی، بینایی، بساوایی، شنوایی و بویایی قابل درک باشد. (۲۱)

خاک پایت برم چو سرمه به کار          گرچه دادی به خرمن من

(ص ۹۷۵- غ ۲۹۶- ب ۷)

مشبه: خاک پای [تو] (مقید حسی)  مشبه به: سرمه (مفرد حسی)  وجه شبه: نرمی و سیاهی  ادات تشبیه: چو

عقلی بودن (مشبه و مشبه به): مراد از عقلی در اصطلاح علم بیان هر چیزی که با یکی از حواس حسی درک نشود. (۲۲)

ای رخ تو بهار و گلشن من          همچو جان است عشق در تن من

(ص۹۷۵- غ۲۹۶- ب۱)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)    مشبه به: جان (مفرد عقلی)      وجه شبه: روح بخشی       ادات تشبیه: همچو

مشبه عقلی، مشبه به حسی:

که گر گرداب عشق تو ز رغم آتش حسرت             چو حلقه چشم شد غرقه به زیر دام جان ای جان

(ص۹۶۳- غ۲۷۹- ب۲)

مشبه: حسرت- عشق تو (عقلی)     مشبه به: آتش- گرداب (حسی)     وجه شبه: سوزان بودن و سرگشتگی و حیرانی

مشبه حسی، مشبه به عقلی:

به چهره اصل ایمانی به زلفین مایه کفری               زجور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم

(ص۹۲۵- غ۲۱۶- ب۴)

مشبه: چهره (مفرد حسی)    مشبه به: اصل ایمان (مقید عقلی)    وجه شبه: نورانی و روشنی

مشبه: زلفین (مفرد حسی)    مشبه به: مایه کفر (مقید عقلی)    وجه شبه: تیرگی و سیاهی

مفرد بودن مشبه یا مشبه به: تصور و تصویر یک هیات و یک چیز است. (۲۳)

مردمان دوستی چنین نکنند              هر زمان اسب هجر زین نکنند

(ص۸۶۵- غ۱۲۰- ب۱)

 مشبه: هجر (مفرد عقلی)             مشبه به: اسب (مفرد حسی)

مقید بودن مشبه یا مشبه به: تصویر و تصور مفردی است که مقید به قید باشد مقصود از قید صفت یا مضاف الیه یا قید حالت می باشد. (۲۳)

ماه شب گمرهان، عارض زیبایی تست          سرو دل عاشقان، قامت رعنای تست

(ص۸۱۰- غ۳۴- ب۱)

مشبه: عارض زیبای تو (مقید)     مشبه به: ماه شب گمرهان (مقید)     وجه شبه: روشنی و زیبایی

مشبه: قامت رعنای تو (مقید)       مشبه به: سرو دل عاشقان (مقید)     وجه شبه: اعتدال

وجه شبه تحقیقی: مراد از وجه شبه تحقیقی آن است که مایه ها و زمینه شباهت موردنظر تا حدودی حقیقتاً در دو طرف تشبیه وجود داشته باشد. (۲۴)

همچو خورشید و ماه درتابد       حسن تو روز و شب ز روزن من

(ص۹۷۵- غ۲۹۶- ب۳)

 مشبه: حسن تو          مشبه به: خورشید- ماه          وجه شبه: روشنایی و تابیدن و زیبایی

(وجه شبه در ارتباط با مشبه و مشبه به تحقیقی است).

وجه شبه تخییلی: آن است که مورد شباهت در طرفین یا در یکی از آن ها خیالی و ادعایی باشد. یعنی اصلاً در عالم واقع چنان چیزی حقیقت نداشته باشد. (۲۵)

مرغزار وصال یافته ایم           چون سنایی درو گرازانیم

(ص۹۵۸- غ۲۷۱- ب۶)

مشبه: وصال       مشبه به: مرغزار      وجه شبه: سرسبزی و طراوت (تخییلی- تحقیقی)

خرمی و سرسبزی برای مرغزار (مشبه به) تحقیقی و برای وصال (مشبه) تخییلی است.

وجه شبه دوگانه یا صنعت استخدام: گاهی وجه شبه در ارتباط با مشبه یک معنی و در ارتباط با مشبه به معنی دیگری دارد و یک بار حسی و بار دیگر عقلی است. در این صورت کلام بسیار زیبا و هنری خواهد بود. (۲۶)

کار ما کرده است درهم چون زره               جوشن مشکین پر جوش شما

(ص۸۰۰- غ۱۶- ب۶)

مشبه: کار ما        مشبه به: زره           وجه شبه: درهم کردن           ادات تشبیه: چون

وجه شبه: درهم کردن در ارتباط با مشبه (کار ما) مفهوم عقلی و در ارتباط با (زره) مفهومی حسی دارد.

فصل دوم:

بخش اول: انواع تشبیه از نظر ذکر و عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه

الف) تشبیه بلیغ:

تشبیهی است که ادات تشبیه و وجه شبه در آن ذکر نشود. به سخنی دیگر، تشبیه بلیغ از سویی مجمل و از سویی موکد است. ممکن است تشبیه بلیغ به صورت اضافه تشبیهی بیاید. (۲۷)

شراب عشق روی خرّمت کرد         بسان نرگس تو مست ما را

(ص۷۹۰- غ۲- ب۳)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)    مشبه به: شراب (مفرد حسی)    وجه شبه: مست کردن (تخییلی تحقیقی)

در این بیت تشبیه در تشبیه و نیز تشبیه مفصل و مفروق وجود دارد.

بار نیامد دلم در شکن زلف تو             گرنه به گردن کشم بار بلای ترا

(ص ۷۹۱- غ۳- ب۶)

مشبه: بلا (مفرد عقلی)     مشبه به: بار (مفرد حسی)    وجه شبه سنگینی و سختی (هر دو تحقیقی)

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را                   باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را

(ص۷۹۱- غ۴- ب۱)

مشبه: شمشاد (مفرد حسی)      مشبه به: جوشن (مفرد حسی)    وجه شبه: سفت و سخت بودن (هر دو تحقیقی)

باز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را            در میان بحر حیرت لؤلؤ فریاد را

(ص۷۹۱- غ۴- ب۳)

مشبه: حیرت (مفرد حسی)     مشبه به: بحر (مفرد حسی)           وجه شبه: بزرگی (تخییلی- تحقیقی)

مشبه: فریاد (مفرد حسی)     مشبه به: لؤلؤ  (مفرد حسی)           وجه شبه: اوج و بلندی (تحقیقی- تخییلی)

(در این بیت تشبیه مفروق و مفصل مرسل نیز وجود دارد).

تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من         جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا

(ص ۷۹۱- غ۳- ب۵)

مشبه: جفا (مفرد حسی)   مشبه به: تیر (مفرد حسی)    وجه شبه : آسیب رسانیدن (هر دو تحقیقی)

در این بیت آرایه ی تصدیر و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

                   دام کن بر طرف بام از حلقهای زلف خویش

                            چونکه جان در جام کردی تنگ درکش جام را

(ص ۷۹۶- غ۱۰- ب۴ )

مشبه: زلف خویش (مقید حسی)      مشبه به: حلقها (مفرد حسی)       وجه شبه: اسارت و گرفتاری (هر دو تخییلی)

در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک

در باغ عشق دوست بنرخ گلست خار

 

(ص ۸۸۱- غ ۱۴۳- ب ۶)

مشبه: عشق دوست (مقید عقلی)       مشبه به: باغ (مفرد حسی)    وجه شبه: طراوت و خوشی  داشتن (هر دو تحقیقی)

چشمه خورشید را از ذرّه نشناسم همی            نیست گوئی ذرّه ای در دیده بینائی مرا

(ص۷۹۸- غ۱۳- ب۴)

مشبه: خورشید (مفرد حسی)       مشبه به: چشمه (مفرد حسی)       وجه شبه: زایندگی (هر دو تحقیقی)

اشهب صبح درگریزد از شرم                  چون بجنبد ز ابلق تو دوالا

(ص۷۹۹- غ۱۵- ب۵)

مشبه: صبح (مفرد حسی)       مشبه به: اشهب (مفرد حسی)      وجه شبه: روشنی و تیرگی (هر دو تحقیقی)

ما باز دگر باره برستیم ز غمها              در بادیه عشق نهادیم قدمها

(ص۸۰۱- غ۱۹- ب۱)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)    مشبه به: بادیه (مفرد حسی)        وجه شبه: سختی و طاقت فرسایی (هر دو تحقیقی)

بگریخت دلم ز تیر مژگانش           در دام سر دو زلفش آویخت

(ص۸۰۵- غ۲۴- ب۴)

مشبه: مژگان [او] (مقید حسی)    مشبه به: تیر (مفرد حسی)     وجه شبه: راستی از نظر شکل (هر دو تحقیقی).

مشبه: سر دو زلف [او] (مقید حسی)      مشبه به: دام (مفرد حسی)        وجه شبه: گرفتاری و اسارت (تخییلی- تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

بفروخت دل من آتش عشق            وانگاه بدین سرم فرو ریخت

(ص۸۰۵- غ۲۴- ب۶ )

ای فروزنده از رخانت جان              آتش عشق تا کی افروزی

(ص۱۰۳۲- غ۳۸۹- ب۲)

جانا نگوئی آخر ما را که تو کجائی              کز تو ببرد آتش عشق تو آب مائی

(ص ۱۰۱۶- غ ۳۶۶- ب۱)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)     مشبه به: آتش (مفرد حسی)            وجه شبه: گرمی و تاثیر گذاری (تخییلی- تحقیقی)

با وی مکنید آشنائی                      تا دفتر عشق بر نخوانیت؟

(ص۸۰۵- غ۲۴- ب۳)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)     مشبه به: دفتر (مفرد حسی)       وجه شبه: درک کردن (تخییلی- تحقیقی)

بی روی تو عقل من نه خوبست

در خاتم عقل من نگینی

(ص ۱۰۳۹- غ ۳۹۹- ب ۳)

مشبه: عقل من (مقید عقلی)

مشبه به: خاتم (مفرد حسی)

وجه شبه: ارزشمند بودن (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

میدان مهر او نه بکام سمند ماست         درع وفای او نه ببالای پست ماست

(ص۸۰۶- غ۲۶- ب۲)

مشبه: مهر او (مقید عقلی)         مشبه به: میدان (مفرد حسی)         وجه شبه: گستردگی (هر دو تحقیقی)

مشبه: وفای او (مقید عقلی)      مشبه به: درع (مفرد حسی)            وجه شبه: محافظت (تخییلی- تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

دیرگاه است تا چو من بلبل                 عاشق بوستان و گل بوده است

(ص ۸۰۷- غ ۲۹- ب۲)

مشبه: من (مفرد حسی)      مشبه به: بلبل (مفرد حسی)     وجه شبه: شیفتگی و عاشقی (تخییلی- تحقیقی)

                   باز عشقت جمله بازان را چو تیهو صید کرد

                        هست عالی همّت آن بازی که صید باز تست

(ص ۸۰۷- غ۲۸- ب۳)

مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی)   مشبه به: باز (مفرد حسی)      وجه شبه: قدرتمندی و تیز چنگالی (تخییلی- تحقیقی)

ماهرویا در جهان آوازه آواز تست                    کارهای عاشقان ناساخته از ساز تست

(ص ۸۰۷- غ ۲۸- ب۱)

مشبه: روی (مفرد حسی)         مشبه به: ماه (مفرد حسی)        وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی).

ماهرویا تا تو کردی رایت صحبت نگون         رایت صبرم نگونسار است گویی نیست هست

(ص ۸۲۳- غ۵۲- ب۵)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

حال تو ای ماه روی چیست که باری        دور ز روی تو حال بنده تباهست

(ص ۸۲۱- غ۴۹- ب۶)

سبب عاشقان نه نیکوئیست          آفت دلبران نه مه روئیست

(ص۸۲۳- غ۵۴- ب۱)

               ماهرویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست

                             وندر آن زنجیر چندان پیچ و تاب از قیر چیست

(ص ۸۲۵- غ۵۶- ب۱)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

آن دلی کز خلق عالم دارد امیدی بتو          چون زتو نومید گردد ماهرویا چون شود

(ص ۸۷۳- غ ۱۳۱- ب۱۰)

در ۵ بیت بالا تشبیه بلیغ ماه روی به کار رفته است.

زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد          زهی خوشخو زهی والا بنامیزد بنامیزد

(ص ۸۵۳- غ۱۰۳- ب۱)

مشبه: رخ (مفرد حسی)      مشبه به: مه (مفرد حسی)        وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی)

باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر             بر سر کویت خروشان ایستادیم ای پسر

(ص۸۹۳- غ ۱۶۲- ب ۱)

مشبه: بلای تو (مقید حسی)      مشبه به: دام (مفرد حسی)        وجه شبه: گرفتاری و اسارت (هر دو تحقیقی).

حلقه زلف تو در گوش ای پسر           عالمی افکنده در جوش ای پسر

(ص۸۹۳- غ ۱۶۱- ب ۱)

مشبه: زلف تو (مقید حسی)        مشبه به: حلقه (مفرد حسی)           وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی)

از هوس بر حلقه زلفین تو بستیم دل             تا زغم بر رخ ز دیده خون گشادیم ای پسر

(ص۸۹۳- غ ۱۶۲- ب ۵)

مشبه: زلفین تو (مقید حسی)      مشبه به: حلقه (مفرد حسی)            وجه شبه: انحنا (هر دو تحقیقی)

مرا که فتنه و پروانه بلا کردند                       هزار مشعله شمع با دلم انباز

(ص ۸۹۹- غ۱۷۲- ب۳)

مشبه: بلا (مفرد عقلی)    مشبه به: پروانه (مفرد حسی)          وجه شبه: گردیدن در همه جا (هر دو تحقیقی).

بر سر کوی غم او مرد را                      هر چه نشانست وبالست و بس

(ص۹۰۰- غ۱۷۵- ب۲)

مشبه: غم او (مقید عقلی)   مشبه به: کوی (مفرد حسی)   وجه شبه: فراوانی و ممتد بودن (تخییلی-تحقیقی)

بر بناگوش سیاه مشک رنگ              از غمش کافور حسرت بیختم

(ص۹۲۳- غ۲۱۳- ب۵)

مشبه: حسرت (مفرد عقلی)   مشبه به: کافور (مفرد حسی)    وجه شبه: سفیدی

ترکیب (کافور حسرت) استعاره از اشک می باشد. (تخییلی- تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.

هستی دریای حسن از پی او همچنان          نعل پی تست در تاج سر تست خس

(ص۹۰۲- غ۱۷۷- ب۹)

مشبه: حسن (مفرد عقلی)       مشبه به: دریا (مفرد حسی)         وجه شبه: غفلت و زیبایی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

در داستان عشق تو پیدا نشان عشق من              در کاروان عشق من عالم پر از بانگ جرس

(ص ۹۰۳- غ۱۷۸- ب۲)

مشبه: عشق تو (مقید عقلی)      مشبه به: داستان (مفرد حسی)        وجه شبه: آشکاری و آگاهی همگانی (هر دو تحقیقی)

مشبه: عشق من (مقید عقلی)    مشبه به: کاروان (مفرد حسی)        وجه شبه: شهرت و سر و صدا داشتن (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

لشگر شب رفت و صبح اندر رسید            خیز و مه رویا فراز آور نبید

(ص۸۷۷- غ۱۳۶- ب۱)

مشبه: شب (مفرد حسی)                 مشبه به: لشگر (مفرد حسی)       وجه شبه: انبوهی (هر دو تحقیقی)

مشبه: روی (مفرد حسی)                 مشبه به: مه (مفرد حسی)          وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

ماه روی تو چو برگ گل به باغ دلبری           شد شکفته بر نهال کامکاری ای پسر

(ص۸۹۶- غ۱۶۵- ب۱۲)

مشبه: دلبری (مفرد عقلی)             مشبه به: باغ (مفرد حسی)        وجه شبه: زیبایی و صفا (هر دو تحقیقی)

مشبه: کامکاری (مفرد حسی)       مشبه به: نهال (مفرد حسی)       وجه شبه: به ثمر نشستن (هر دو تحقیقی)

در این بیت ماه روی به برگ گل تشبیه شده، که تشبیه در تشبیه می‌باشد. و نیز در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.

یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو              یا راه مرا باز نما تو ببر دل

(ص۹۱۹- غ۲۰۵- ب۲)

گر ماه رخان تو برآید                از من ببرد دل و قرارم

(۹۲۹- غ۲۲۴- ب۸)

وصف تو شد است ماهرویا            از وهم برون و از گمانم

(ص۹۳۷- غ۲۳۵- ب۱۲)

باز بنما روی خود ای ماهروی         گر پی وصلت بود سودای تو

(ص۱۰۰۱- غ۳۳۸- ب۶)

از ماه رخی نوش لبی شوخ بلائی            هر روز همی بینم رنجی و عنائی

(ص۱۰۱۸- غ۳۶۸- ب۱)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

مشبه: لب (مفرد حسی)     مشبه به: نوش (مفرد حسی)    وجه شبه: شیرینی و حلاوت (هر دو تحقیقی)

در اشعار فوق تشبیه بلیغ ماه رو یا ماه رخ به کار رفته است که توضیح هر کدام در بیت آغازین آمده است.

کشتیش از اندهان و لنگرش از صابری         بادبانش رونهاده سوی باد آفت است

(ص۸۰۶- غ۲۷- ب۴)

مشبه: آفت (مفرد عقلی)     مشبه به: باد (مفرد حسی)      وجه شبه: آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه بلیغ غیر اضافی و مفروق نیز وجود دارد.

کافر گشتم بیک بارگی                 تا علم کفر بر ایمان تست

(ص۸۰۹- غ۳۲- ب۳)

مشبه: کفر (مفرد عقلی)     مشبه به: علم (مفرد حسی)        وجه شبه: آشکار شدن و نشان دار بودن (تخییلی- تحقیقی)

تا دل من صید شد در دام عشق

باده شد جان من اندر جام عشق

 

(ص ۹۱۶- غ ۲۰۰- ب ۱)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)

مشبه به: دام (مفرد حسی)

وجه شبه: گرفتاری (هر دو تحقیقی)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)

مشبه به: جام (مفرد حسی)

وجه شبه: سرمستی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام

باز چون افتاده‌ام در دام عشق

 

(ص ۹۱۶- غ ۲۰۰- ب ۲)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)

مشبه به: جام (مفرد حسی)

وجه شبه: سرمستی (هر دو تحقیقی)

ماه زنخدان تو آن کس که دید           بنده آن چاه زنخدان تست

(ص ۸۰۹- غ۳۲- ب۵)

مشبه: زنخدان تو (مقید حسی)           مشبه به: ماه (مفرد حسی)          وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)

مشبه: زنخدان تو (مقید حسی)           مشبه به: چاه (مفرد حسی)         وجه شبه: گودی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

دیده من همیشه ای دلبر            فتنه روی ماه پاره تست

(ص۸۱۰- غ۳۳- ب۲)

مشبه: روی (مفرد حسی)         مشبه به: ماه پاره تو (مقیدحسی)        وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)

وصل تو سیمرغ گشت بر سر کوه عدم         خاطر بی خاطران، مسکن و مأوای تست

(ص ۸۱۰- غ۳۴- ب۴)

مشبه: عدم (مفرد عقلی)   مشبه به: کوه (مفرد حسی)   وجه شبه: عظمت و ناپیدایی (هردو تحقیقی)

 در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

                این چنین صیدی که در دام تو آمد کس ندید

                                   گوی گردون بس که اکنون نوبت میدان تراست

(ص۸۱۳- غ۳۷- ب۱۱)

مشبه: گردون (مفرد حسی)   مشبه به: گوی (مفرد حسی)    وجه شبه: گردی و تحت تسلط بودن (هر دو تحقیقی).

هستی دریای حسن از پی او همچنان

نعل پی تست در تاج سر تست خس

 

(ص ۹۰۲- غ ۱۷۷- ب ۹)

مشبه: دریای حسن (مقید عقلی)   مشبه به: هستی (مفرد حسی)   وجه شبه: عظمت و گستردگی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

ابروی مقرونت ای دلبر کمان اندر کشید               ناوک مژگانت ای جانان دل و جانم بخست

(ص ۸۱۵- غ۴۲- ب۴)

مشبه: مژگان [تو] (مقید حسی)         مشبه به: ناوک (مفرد حسی) وجه شبه: راستی (هر دو تحقیقی)

    در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

           هر چه زان خورشید رو آید همه داد است و عدل

                                              جور ما زین گنبد فیروزه بی روزن است.

(ص۸۱۷- غ۴۵- ب۱۱)

مشبه: رو (مفرد حسی)      مشبه به: خورشید (مفرد حسی)     وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی)

سنایی در شش بیت زیر طرّه را به طرّار تشبیه کرده است:

مشبه: طرّه (مفرد حسی)        مشبه به: طرّار (مفرد حسی)         وجه شبه: دزدیدن (هر دو تحقیقی)

طرّه طرّار تو دلدزدد از مردم همی            شد یقین کان طرّه طرّارست گوئی نیست هست

(ص۸۲۳- غ۵۲- ب۴)

تا کی کنم از طرّه طرّار تو فریاد             تا کی کشم از غمزه غمّاز تو بیداد

(ص ۸۴۱- غ ۸۲- ب۱)

مشبه: غمزه (مفرد عقلی)

مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی)

وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

بگداخت مرا طرّه طرّارش از آنسان                پیشم بدو صد غمزه غمّاز نیابد

(ص ۸۴۲- غ۸۳- ب۳)

مشبه: غمزه (مفرد عقلی)

مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی)

وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

ماهی که زرخسارش فتنه است بچین اندر                   وز طرّه طرّارش رخنه است بدین اندر

(ص۸۹۰- غ۱۵۶- ب۱)

غمزه غماز او چون میرباید جان و دل        گر نشد جادو برخ بر طرّه طرّار او

(ص ۹۹۳- غ۳۲۶- ب۲)

مشبه: غمزه (مفرد عقلی)

مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی)

وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

توشه هر روزی مرا از گوشه انده نهد         گوشه شب پوش تو بر طرّه طرّار تو

(ص ۹۵۵- غ۳۲۹- ب۲)

نرگسین چشما بگرد نرگش تو تیر چیست            وان سیاهی اندرو پیوسته همچون قیر چیست

(ص ۸۲۴- غ۵۵- ب۱)

مشبه: چشم (مفرد حسی)     مشبه به: نرگسین (مفرد حسی)      وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

آنکیست که پیش تیر بالاش          چون نیزه همه تنش کمر نیست

(ص۸۲۸- غ۶۲- ب۵)

مشبه: بالای [او] (مقید حسی)        مشبه به: تیر (مفرد حسی)        وجه شبه: راست بودن (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

وان کیست کز آفتاب رویش              چون کان همه خاطرش گهر نیست

(ص ۸۲۸- غ۶۲- ب۶)

مشبه: روی [او] (مقید حسی)  مشبه به: آفتاب (مفرد حسی)  وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق و نیز تشبیه در تشبیه بکار رفته، شاعر آفتاب روی را به کان تشبیه کرده است.

                ای سنائی خواجگی با عشق جانان شرط نیست

                                         جان به تیر عشق خسته دل بکیوان شرط نیست

(ص ۸۲۹- غ۶۳- ب۱)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)      مشبه به: تیر (مفرد حسی)          وجه شبه: آسیب رساندن (هر دو تحقیقی).

تا پای تو از دایره عهد برون شد             در هستی خویشم بسر تو که سری نیست

(ص۸۳۱- غ۶۷- ب۳)

مشبه: عهد (مفرد عقلی)    مشبه به: دایره (مفرد حسی)   وجه شبه: محدودیت و در تنگنا بودن (هر دو تحقیقی)

سامری چون در سرای عافیت بگشاد لب       از برای فتنه را شاگردی آزر گرفت

(ص۸۳۵- غ ۷۳- ب۴)

مشبه: عافیت (مفرد عقلی)    مشبه به: سرای (مفرد حسی)    وجه شبه: محفوظ بودن (هر دو تحقیقی)

بوالعجب بازیست در هنگام مستی باز فقر                 کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت

(ص ۸۳۵- غ۷۳- ب۶)

مشبه: فقر (مفرد عقلی)      مشبه به: باز (مفرد حسی)    وجه شبه: تسلط و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)

آتش هجرت بخرمنگاه صبرم باز خورد              گفت از تو برنگردم تا نسوزم خرمنت

(ص ۸۳۶- غ۷۴- ب۴)

مشبه: هجر[تو] (مقید عقلی)  مشبه به: آتش (مفرد حسی)    وجه شبه: سوزاندن (هر دو تحقیقی)

مشبه: صبر [من] (مقید عقلی)    مشبه به: خرمنگاه (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (تخییلی- تحقیقی)

همچنین در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.

زدی اندر دل و جانم زعشقت آتش هجران      دمار از من برآوردی خدایم بر تو داور باد

(ص ۸۳۷- غ۷۶- ب۴)

مشبه: هجران (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزاندن (تخییلی- تحقیقی)

تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد          داغ حسرت عاشقان را سر بسر بر دل نهاد

(ص۸۳۹- غ۸۰- ب۱)

مشبه: حسرت (مفرد عقلی)    مشبه به: داغ (مفرد حسی)     وجه شبه: سوزناکی و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی).

هر چند که زهر عشق می نوشد       آن زهر بگونه شکر دارد

(ص۸۴۳- غ۸۶- ب۶)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)  مشبه به: زهر (مفرد حسی)     وجه شبه: تلخی و کشندگی (تخییلی- تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

گه دست بلا فراز دل گیرد       گه سنگ تعب بزیر سر دارد

(ص ۸۴۳- غ۸۶- ب۳)

مشبه: تعب (مفرد عقلی)        مشبه به: سنگ (مفرد حسی)       وجه شبه: سختی (هر دو تحقیقی)

آتش عشق سنائی تیز کن ای ساقیا       در دهیدش آب انگور نشاط انگیز را

(ص ۷۹۴- غ۷- ب ۱۱)

مشبه: عشق سنایی (مقید عقلی)    مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)

گرز آتش عشق تو چو شمع از ره تحقیق            سوزیم همی خوش تا هیچ نمانیم

(ص۹۵۷- غ۲۷۰- ب۹)

مشبه: عشق تو (مقید عقلی)       مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)

گر چند قدیمست خلاف گل و آتش       با آتش عشق است موافق گل ایشان

(ص۹۶۴- غ۲۸۰- ب۳)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)       مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)

بی آتش عشق تو که یابد           آب خضر و حیات جانی

(ص ۱۰۳۷- غ۳۹۷- ب۱۱)

مشبه: عشق تو (مقید عقلی)       مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)

آتش عشقت ببرده عالمی را آبروی           باد هجرانت نشانده کشوری را خاکسار

(ص۸۸۵- غ۱۵۰- ب۴)

مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی)       مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)

مشبه: هجران [تو] (مفرد عقلی)    مشبه به: باد (مفرد حسی)     وجه شبه: آزار رساندن (هر دو تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

جز آتش عشق آن صنم هیچ         در کوره جان ما مقر نیست

(ص۸۲۸- غ۶۲- ب۱۲)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)       مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).

مشبه: جان ما (مقید عقلی)     مشبه به: کوره (مفرد حسی)     وجه شبه: گرمی و حرارت (هر دو تحقیقی) در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

با آتش عشق سوزناکش                بنگر که همیشه سازگارم

(ص۹۲۹- غ۲۲۳- ب۷)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)       مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).

با آتش عشق تو که یابد              یکقطره ز آب زندگانی

(ص۱۰۳۸- غ ۳۹۸- ب۷)

مشبه: عشق تو (مقید عقلی)       مشبه به: آتش (مفرد حسی)      وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).                            زانکه چون سلطان عشق اندر دلی مأوی گرفت

                                           محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق را

(ص۷۹۵- غ۸- ب۳)

مشبه: عشق (مفرد عقلی)   مشبه به: سلطان (مفرد حسی)   وجه شبه: تسلط و اقتدار داشتن(تخییلی تحقیقی)

من درین میدان سواری کرده ام تا لاجرم          کرده ام دل همچو گوی اندر خم چوگان عشق

 (ص۹۱۷- غ۲۰۱- ب۶)

مشبه: عشق (مفرد حسی)        مشبه به: چوگان (مفرد حسی)       وجه شبه: ربودن (تخییلی تحقیقی)

در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

120,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله موسیقی شعر در غزلیّات سنایی
  • پایان نامه بررسی تطبیقی نگرش مولانا، عطار و سنایی در عالم تمثیل
  • برچسب ها : , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.