پایان نامه گفتگو در مجلد اول تاریخ بیهقی

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

 عنوان :

پایان نامه گفتگو در مجلد اول تاریخ بیهقی

تعداد صفحات :۱۶۸

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده :

      تاریخ بیهقی از شاهکارهای ادب فارسی به شمار می رود و در نوع خود بی نظیر می باشد. همچنان که شاهنامه فردوسی و مثنوی مولانا و گلستان و بوستان سعدی و دیگر آثار بزرگ پهنه ی ادبیات فارسی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. در کنار این آثار سترگ، تاریخ بیهقی، حوادث و واقعیات روی داده در عصر غزنوی را مانند آیینه ای روشن در برابر دیدگان خوانندگان قرار می دهد و از جایگاه والایی برخوردار است .

 تاریخ بیهقی از جمله متون کمیابی است که با استفاده از شگردهای ادبی، هم به تاریخی مستند و هم به متنی خلاق بدل شده است. یکی از این شگردها بهره گیری از گفتگو در این اثر است. ابوالفضل بیهقی به طور استادانه ای گفتگوهای میان شخصیتها را به رشته تحریر کشیده است. همچنین کلام فخیم وی در میان گفتگوها به جلوه گری می آغازد. در حقیقت، گفتگوهای تاریخ بیهقی از طرفی شخصیت گویندگان را بیان می کنند و از طرفی نحوه و نوع حوادث را برای خواننده ترسیم می نمایند و گاهی مواقع، عدم صدق پادشاه و کارگزاران حکومتی را نشان می دهند و زمانی از گفتگو به عنوان دام و تله، استفاده می کنند و گاهی اوقات از گفتگوها برای تملق و چاپلوسی بهره می گیرند.

      تاریخ بیهقی دارای نثری بی نظیر و فاخر است و الحق از شاهکارهای ادب فارسی به شمار می رود و علی الخصوص که با بررسی گفتگوها به نتایجی می رسیم که بر اهمیت توجه به گفتگوها می افزاید. گفتگوهای این کتاب معرف شخصیتها و مبیّن واقعیات تاریخی می باشد. ما می توانیم با خواندن این کتاب و عبرت گیری از داستان های آن الگویی برای زندگی دنیوی خود برداریم. کم رنگ بودن عرق وطن دوستی و حواله دادن همه حوادث به تقدیر از ضعفهای این کتاب به شمار می رود. نکته جالب توجه درباره شخصیتهایی مانند علی قریب و حاجب غازی این است که این اشخاص با وجود اینکه اطمینان دارند سلطان مسعود، آنان را خواهد کشت اما حاضر نمی شوند به او خیانت کنند. مثلا علی قریب در گفتگو با بونصر مشکان خاطرنشان می کند که قادر است سپاه و تجهیزات را برداشته و علیه مسعود وارد عمل شود. اما به احترام سلطان محمود این کار را نمی کنند یا حاجب غازی زمانی که از دست سپاهیان مسعود گریزان است و وارد سرزمین علی تگین شده است با وجودی که از خطر جسته است، دوباره به قلمرو حکومت مسعود بازمی گردد و به قول خودش نمی خواهد به ولی نعمتش پشت کند. نکته ی دیگری که به ذهن می رسد این است که هرگاه پادشاه نظر یکی از درباریان را در مورد انجام کاری جویا می شود، فرد مذکور در جواب دادن نهایت احتیاط را رعایت می کند تا مبادا برخلاف نظر پادشاه سخنی به زبان بیاورد. و نکته پایانی اینکه شخصیتها زمانی چنان در نزد درباریان به اوج خود می رسند که به نظر می رسد برای آنها هرگز حضیضی نخواهد بود. اما در کمال ناباوری چنان قربانی تضریب و نمّامی درباریان مغرض قرار می گیرند که از سماک به سمک نزول می کنند و دیگر اثری از آنها در کتاب باقی نمی ماند.

واژه های کلیدی: تاریخ بیهقی، گفتگوهای امیر مسعود، گفتگوهای حاجب بزرگ علی قریب، گفتگوهای بونصر مشکان

 فهرست مطالب

چکیده.
۱-فصل اول (کلیات)…
۱-۱-طرح مسئله :. ..
۲-۱-ضرورت و اهمیت موضوع :..
۳-۱-پیشینه تحقیق :.
۴-۱-اهداف تحقیق :.
۵-۱-سؤال اصلی تحقیق :..
۶-۱-روش تحقیق :.
۷-۱-مقدمه :
۲-فصل دوم  (شخصیتهای گفتگوها)…
۱-۲-شخصیت
۲-۲-شخصیت پردازی بر مبنای گفت و گو
۳-۲- شخصیت علی بن موسی الرضا (ع)
۴-۲-ابولفضل محمد بن حسین بیهقی… …
۵-۲-سلطان امیر مسعود غزنوی
۶-۲-خواجه احمد حسن میمندی وزیر…
۷-۲-امیر محمد غزنوی
۸-۲-حاجب بزرگ علی قریب…
۹-۲-خوارزمشاه آلتونتاش
۱۰-۲-بونصر مشکان
۱۱-۲-بو سهل زوزنی
۱۲-۲-حسنک وزیر
۱۳-۲-سپهسالار اریارق..
۱۴-۲-بوبکر حصیری
۱۵-۲-طاهر دبیر
۱۶-۲-بگتغدی
۱۷-۲-بلگاتگین
۱۸-۲-طاهر مستوفی
۱۹-۲-معتصم بالله…
۲۰-۲-عبدالله بن زبیر..
۲۱-۲-فضل بن سهل…
۲۲-۲-طاهر ذوالیمینین…
۳-فصل سوم( گفتگو در حوادث تاریخی قبل از بیهقی)..
۱-۳-گفتگوی امام رضا (ع) با طاهر ذوالیمینین
۲-۳-گفتگوی فضل سهل ذوالریاستین با حسین بن معصب
۳-۳-گفتگوی مأمون و فضل سهل.
۴-۳-گفتگوی نصر احمد سامانی با بلعمی و بوطیب مصعبی
۵-۳-گفتگوی هارون الرشید و فضل ربیع
۶-۳-گفتگوی فضل ربیع و عبدالله طاهر
۷-۳-گفتگوی حسن بن سهل و مأمون
۸-۳-گفتگوی احمد بن ابی دواد و غلامش سلامه.
۹-۳-گفتگوی احمد بن ابی دواد و حاجب نوبتی درگاه..
۱۰-۳-گفتگوی احمد بن ابی دواد و خلیفه معتصم…
۱۱-۳-گفتگوی احمد بن ابی دواد و افشین.
۱۲-۳-گفتگوی بودلف و احمد بن ابی دواد
۱۳-۳-گفتگوی احمد بن ابی دواد و خلیفه معتصم.
۱۴-۳-گفتگوی معتصم و افشین
۱۵-۳-گفتگوی احمد بن ابی دواد و خلیفه معتصم.
۱۶-۳-گفتگوی عبدالله بن زبیر و مادرش اسماء
۴-فصل چهارم  (گفتگوهای امیر مسعود)
۱-۴-گفتگوی امیر مسعود با اعیان و مقدّمان درگاه (پیرامون نامه حرّه ختلی)..
۲-۴-گفتگوی امیرمسعود و اعیان و مقدّمان درگاه(پیرامون نامه های واصله از غزنین) .
۳-۴-گفتگوی امیر مسعود و اعیان ری
۴-۴-گفتگوی امیر مسعود و خطیب شهر ری
۵-۴-گفتگوی امیر مسعود و حسن سلیمان…
۶-۴-گفتگوی امیر مسعود و رکابدار.
۷-۴-گفتگوی امیر مسعود با بوسهل زوزنی و دیگران..
۸-۴-گفتگوی امیر مسعود و قاضی صاعد.
۹-۴-گفتگوی امیر مسعود و منگیتیراک و حصیری..
۱۰-۴-گفتگوی امیر مسعود و خوارزمشاه آلتونتاش…
۱۱-۴-گفتگوی امیر مسعود و حاجب منگیتراک
۱۲-۴-گفتگوی امیر مسعود و عضدوالدوله…
۱۳-۴-گفتگوی امیر مسعود و پیرزن غزنه..
۱۴-۴-گفتگوی امیر مسعود و ابو احمدخلیل..
۱۵-۴-گفتگوی امیر مسعود و بوسعید سهل..
۱۶-۴-گفتگوی امیر مسعود با غلامان و مقدّمان محمودی.
۱۷-۴-گفتگوی امیر مسعود و خواجه عبدالغفار
۱۸-۴-گفتگوی امیر مسعود و عبیدالله..
۱۹-۴-گفتگوی امیر مسعود با بونصر و بوالحسن عقیلی.
۲۰-۴-گفتگوی امیر مسعود با بونصرمشکان و بوسهل زوزنی..
۲۱-۴-گفتگوی امیرمسعود و بیهقی…
۲۲-۴-گفتگوی امیر مسعود با رسول خلیفه.
۲۳-۴-گفتگوی امیر مسعود و اعیان درگاه (درباره سپهسالار غازی)
۲۴-۴-گفتگوی امیر مسعود و عبدوس
۵-فصل پنجم  (گفتگوهای خواجه احمد حسن میمندی)..
۱-۵-گفتگوی خواجه احمد حسن و بوسهل زوزنی.
۲-۵-گفتگوی خواجه احمد حسن و امیر مسعود (دعوت به وزارت).
۳-۵-گفتگوی خواجه احمد و بونصرمشکان (پیرامون مواضعه وزارت)
۴-۵-گفتگوی خواجه احمد و بونصرمشکان(درباره بوسهل زوزنی)…
۵-۵-گفتگوی خواجه احمد و امیر مسعود (مقرّر شدن خلعت پوشی)…
۶-۵-گفتگوی خواجه احمد و امیر مسعود (قبول وزارت از جانب میمندی)
۷-۵-گفتگوی خواجه احمد و بلگاتگین..
۸-۵-گفتگوی خواجه احمد با بوبکر حصیری و پسرش.
۹-۵-گفتگوی خواجه احمد و امیر مسعود (درباره بوبکر حصیری)
۱۰-۵-گفتگوی خواجه احمد و عبدوس(پیرامون دشمنی بوسهل با حسنک وزیر) ..
۱۱-۵-گفتگوی خواجه احمد و امیر مسعود (پیرامون مصادره اموال حسنک وزیر).
۱۲-۵-گفتگوی خواجه احمد و حسنک وزیر
۱۳-۵-گفتگوی خواجه احمد و امیر مسعود (پیرامون اریارق و غازی)..
۱۴-۵-گفتگوی خواجه احمد و امیر مسعود( پیرامون دلجویی از اریارق و غازی) .
۱۵-۵-گفتگوی خواجه احمد با سپهسالار اریارق و غازی
۱۶-۵-گفتگوی خواجه احمد و عبدوس(درباره حسنک وزیر)
۶- فصل ششم (گفتگوهای حاجب بزرگ علی قریب)
۱-۶-گفتگوی حاجب علی قریب و حاضران در مجلس.
۲-۶-گفتگوی علی قریب و بگتگین حاجب
۳-۶-گفتگوی علی قریب و بو نصرمشکان…
۴-۶-گفتگوی علی قریب و امیر مسعود(پیرامون خوشآمد گویی)
۵-۶-گفتگوی علی قریب و امیر مسعود(پیرامون امیرمحمد)…
۷- فصل هفتم (گفتگوهای بونصر مشکان)..
۱-۷-گفتگوی بونصر مشکان و امیر مسعود(پیرامون دیوان رسالت)
۲-۷-گفتگوی بونصر مشکان و امیر مسعود(پیرامون امور مملکتی).
۳-۷-گفتگوی بونصر مشکان و امیر مسعود(پیرامون حرکت مسعود به بلخ)
۴-۷-گفتگوی بونصر مشکان و امیر مسعود(پیرامون میمندی)…
۵-۷-گفتگوی بونصر مشکان و امیر مسعود(پیرامون پیغام خواجه احمد).
۶-۷-گفتگوی بونصرمشکان و بوسهل زوزنی..
۷-۷-گفتگوی بونصرمشکان و امیر مسعود(پیرامون مواضعه وزارت).
۸-۷-گفتگوی بونصرمشکان و بیهقی…
۹-۷-گفتگوی بو نصر مشکان و امیر مسعود(پیرامون اعتقاد و اموال حسنک وزیر)
۱۰-۷-گفتگوی بونصر مشکان و امیر مسعود(پیرامون عبیدالله و ابوالفتح حاتمی) …
۱۱-۷-گفتگوی بونصر مشکان و امیر مسعود(پیرامون رقابت با طاهر دبیر)
۸-فصل هشتم (گفتگوهای بوسهل زوزنی).
۱-۸-گفتگوی بوسهل زوزنی و امیر مسعود(پیرامون ملطّفه ها).
۲-۸-گفتگوی بوسهل زوزنی و امیر مسعود(پیرامون استقبال از رسول خلیفه) ..
۳-۸-گفتگوی بوسهل زوزنی و امیر مسعود(پیرامون خلعت پوشی میمندی) …
۴-۸-گفتگوی بوسهل زوزنی و امیر مسعود (پیرامون قرمطی بودن حسنک وزیر) ..
۵-۸-گفتگوی بوسهل زوزنی و پدر خواجه عبدالرزاق..
۶-۸-گفتگوی بوسهل زوزنی و امیر مسعود (پیرامون سعایت از بونصر مشکان ) ..
۹-فصل نهم (گفتگوهای سپهسالار غازی)
۱-۹-گفتگوی سپهسالار غازی و امیر مسعود(پیرامون اریارق)
۲-۹-گفتگوی غازی و امیر مسعود(پیرامون دستگیری اریارق)
۳-۹-گفتگوی غازی و کنیزک…
۴-۹-گفتگوی غازی و قوم خویش..
۵-۹-گفتگوی غازی و عبدوس (پیرامون ندامت غازی)
۶-۹-گفتگوی غازی و عبدوس (پیرامون دستگیری غازی)
۱۰-فصل دهم (گفتگوهای طاهر دبیر)
۱-۱۰-گفتگوی طاهر دبیر و امیر مسعود(پیرامون نامه حرّه ختلی)..
۲-۱۰-گفتگوی طاهردبیر و اعیان ری
۳-۱۰-گفتگوی طاهر دبیر و خطیب شهر ری
۴-۱۰-گفتگوی طاهر دبیر و امیر مسعود (پیرامون گرامیداشت مردم ری)
۵-۱۰-گفتگوی طاهر دبیر و امیر مسعود (پیرامون علی قریب)
۶-۱۰-گفتگوی طاهر دبیر و بیهقی
۱۱-فصل یازدهم( گفتگوهای متفرقه)…
۱-۱۱-گفتگوی امیر محمد با دانشمند نبیه و مظفر حاکم…
۲-۱۱-گفتگوی رسول آل بویه و اعیان شهر ری
۳-۱۱-گفتگوی قاضی صاعد و اهالی ری.
۴-۱۱-گفتگوی امیر محمود و نوشتگین
۵-۱۱-گفتگوی امیر محمود و خیلتاش.
۶-۱۱-گفتگوی بیهقی و نصر خلف
۷-۱۱-گفتگوی بیهقی با شاهدی در صحنه مجازات حصیری.
۸-۱۱-گفتگوی حصیری و چاکر خواجه احمد…
۹-۱۱-گفتگوی سبکتگین با خضر پیامبر در رویا
۱۰-۱۱-گفتگوی بگتغدی و علی دایه.
۱۱-۱۱-گفتگوی طاهر مستوفی و بوسعید سهل.
۱۲-۱۱-گفتگوی امیر محمد و عبدالرحمن قوّال.
۱۳-۱۱-گفتگوی رئیس شهر نیشابور با اعیان محلّتها و بازارها…
۱۲-نتیجه گیری:…
۱۳-منابع و مآخذ:

۱۳-منابع و مآخذ:

۱- قرآن کریم

۲- آشتیانی، عباس. (۱۳۸۸) . تاریخ ایران.  تهران : نگارستان کتاب.

۳-امید، مسعود. (۱۳۸۱) . مجموعه مقالاتی در باب گفتگو به استقبال مبحث گفتگوی تمدن ها، به سفارش موسسه تحقیقاتی سه علامّه تبریزی دانشگاه تبریز، یاس نبی.

۴-باسورث ، کلیفورد ادوارد . (۱۳۷۸) . تاریخ غزنویان ، مترجم: حسن انوشه . چ اول . تهران: امیر کبیر.

۵-بیهقی، ابوالفضل. (۱۳۶۸) . تاریخ بیهقی به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر. چ اول. تهران: سعدی.

۶———-.تاریخ بیهقی به تصحیح دکتر علی اکبر فیّاض. (۱۳۳۶). گام:  تهران.

۷-پورشبانان، علیرضا. (۱۳۸۹) . نمایش شخصیت ها و شخصّیتهای نمایش در تاریخ بیهقی . دوره اول شماره ۲٫ مازندران.

۸-تاجیکی.(۱۳۸۵). فرهنگ فارسی تاجیکی، زیر نظر محمدجان شکوری ، ولادیمیر کاپرانوف ، رحیم هاشم ، ناصرجان معصومی ، برگردان از خط سیریلیک و تصحیحات محسن شجاعی ، چ ا ، موسسه فرهنگ معاصر ج۲ .

۹-تهامی ، سیدغلامرضا . (۱۳۸۶) . فرهنگ اعلام تاریخ اسلام . چاپ ۲ . تهران : انتشار.

۱۰- خادمی، محمد صادق . (۱۳۸۵). شخصیت ها در تاریخ بیهقی . دوره بیستم ، شماره ۲ . تهران: رشد.

۱۱-دهخدا ، علی اکبر . (۱۳۷۷) . لغت نامه دهخدا ، زیر نظر دکتر محمد معین و دکتر جعفر شهیدی، چ ۱۲٫ از دوره جدید ، موسسه ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.

۱۲- ——(۱۳۲۵) . لغت نامه. چ اول. تهران.

۱۳-روان پور، نرگس . (۱۳۷۲) . گزینه تاریخ بیهقی . چ اول . تهران : رسانش.

۱۴-سعدی، مصلح بن عبدالله. (۱۳۸۳) .کلیات سعدی، بر اساس تصحیح شادروان محمدعلی فروغی . چ ۴ . تهران: دوستان

۱۵-سید رضی ، ابوالحسن محمد بن حسین. (۱۳۸۱). نهج البلاغه، ترجمه نبی الدین اولیایی. چ۶ . تهران: انتشارات زرین.

۱۶-فضل الله ، محمدحسین. (۱۳۸۰) . گفت و گو و تفاهم در قرآن (روشها ، الگوها و دستاوردهای گفتگو) . ترجمه حسین میردامادی ، تهران ، مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها . هرمس.

۱۷-مبیّن ، ابوالحسن . (۱۳۸۱) . سرگذشت سلطان مسعود غزنوی . چ اول . تهران: اهل قلم.

۱۸-مهدوی، سیروس. (۱۳۸۸) . رجال بیهقی. چ اول . تهران :رسانش

۱۹-میرصادقی ، جمال . (۱۳۸۵) . عناصر داستان . چ ۵ . تهران: سخن.

۲۰-والدمن ، مریلین . (۱۳۷۵) . زمانه ، زندگی و کارنامه بیهقی ، ترجمه منصوره اتحادیه . چ اول . تهران: تاریخ ایران.

۲۱-یاحقی، محمدجعفر . (۱۳۷۵) . دیبای خسروانی . چ ۲ . تهران: دیبا.

۲۲-یوسفی ، غلامحسین . (۱۳۸۷) . کاغذ زر . چ اول . تهران: سخن.

۱-۱-طرح مسئله :

   به نظر می رسد که گفتگوهای تاریخ بیهقی مانند هر کتاب دیگر کلید گشایش بسیاری از مشکلات و بیانگر مسائل بسیاری از اوضاع اجتماعی، درباری و نظامی، … باشد .

۲-۱-ضرورت و اهمیت موضوع :

   همانطور که می دانیم تاریخ بیهقی از شاهکارهای ادب فارسی به شمار می رود و در نوع خود بی نظیر می باشد. همچنان که شاهنامه فردوسی و مثنوی مولانا و گلستان و بوستان سعدی و دیگر آثار بزرگ پهنه ی ادبیات فارسی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. در کنار این آثار سترگ، تاریخ بیهقی، حوادث و واقعیات روی داده در عصر غزنوی را مانند آیینه ای روشن در برابر دیدگان خوانندگان قرار می دهد و از جایگاه والایی برخوردار است و بدین منظور برآن هستیم جزئی از تاریخ بیهقی که گفتگو باشد به انجام برسانیم.

     امید است تا علاقه مندان با مطالعه این پایان نامه، اهداف و نتایج حاصله از واقعیّات متقن این تاریخ را، در زندگی دنیوی نصب العین قرار داده و بهره کافی را برده باشند و راهگشایی باشد تا از علاقه مندان به پهنه ادبیات فارسی، شاهد پژوهشهای کامل تری در این خصوص باشیم.

۳-۱-پیشینه تحقیق :

   قطعاً درباره تاریخ بیهقی مرحوم فیاض و استاد خطیب رهبر ونیز دیگران در یادنامه بیهقی داد سخن داده اند. اینک درصدد هستیم تا جزئی را (که گفتگو باشد) مورد توجه قرار دهیم.

۴-۱-اهداف تحقیق :

    اهداف این تحقیق در یک یا دو مورد خلاصه نمی شود. از آن جایی که تاریخ بیهقی از بزرگترین سرمایه های زبان فارسی محسوب می شود و باید در مراقبت و حفاظت از آن بکوشیم و در شناسایی اش تلاش نماییم، یکی از هدفهای این تحقیق ارج نهادن به هنر بزرگ بیهقی و توجه به سرمایه ی سترگ اوست. ثانیاً دست یافتن به اهداف قهرمانان تاریخ ساز اثر کم نظیر وی است. ثالثاً گفتگوها وقتی مورد دقت نظر واقع می شوند بیانگر شخصیت  گویندگان نیز می توانند باشند.

     رابعاً در مواردی گفتگوها پرده از اغراض و اهداف گویندگان برداشته و چهره واقعی آنان را در برابر چشم خواننده آشکار می سازند، که چگونه در پس این گفتگوها و شنیده ها، توطئه ها بارور می شود یا ناکام می ماند .

۵-۱-سؤال اصلی تحقیق :

   مضمون گفتگوهای تاریخ بیهقی چیست و این گفتگوها چه اهدافی را دنبال می کنند ؟

۶-۱-روش تحقیق :

    زمانی که درانتخاب موضوع پایان نامه، موضوعات مختلفی پیش رو داشتم و به نتیجه ای نمی رسیدم، استاد فاضل و ادیب و راهنمای بنده جناب آقای دکتر امیر پور، گاه و بی گاه بنده را تحت ارشاد و راهنمایی قرار می دادند و عاقبت موضوع پیش رو را پیشنهاد کرد ند که در نوع خود جالب و متنوع بود و این، نقطه ی عطفی برای شروع کار شد. ابتدا با مراجعه به فرهنگهای مختلف فارسی و عربی و کتب مرتبط، تعریفی از گفتگو نوشته شد. سپس با انتخاب جلد اوّل تاریخ بیهقی دکتر خطیب رهبر ظرف مدت دو ماه گفتگو ها مشخص شد و از آن جایی که در رشته ادبیات فارسی شیوه گرد آوری اطلاعات کتابخانه ای بوده با مراجعه به کتابخانه های مرکزی و مقبره الشعراء و رشدیّه تبریز از منابع گوناگون در خصوص موضوع بهره جستم. در ادامه شیوه کار بر این منوال بود که گفتگوهای تاریخ بیهقی و سایر مطالب مرتبط را فیش برداری کرده و بعد فیشها را برای بررسی بیشتر به استاد راهنما جناب آقای دکتر امیر پور ارائه کردم و پس از کسب نکته نظرات ایشان به تدوین پرداخته و پاک نویسی نمودم. توضیح اینکه، چون شخصیت پایه و اساس شکل گیری گفتگو است، واجب دانستیم که برای بهتر شناساندن افراد گفتگوها، شخصیتهای حائز اهمیت را معرفی نماییم تا از اطناب در پایان نامه اجتناب گردد. لذا مطالب نوشته شده در فصول مختلف دسته بندی گردید. در تنظیم محتوای گفتگوها و شخصیتها حروف الفبایی مد نظر نبوده، بلکه رتبه و مقام شخصیتها و ترتیب توالی صفحات مبنا است. گفتگوها در سه بخش تنظیم گردید، ابتدا جهت روشن شدن بهتر گفتگو ها خلاصه ای از آنها ترتیب داده شد. سپس متن گفتگوها از تاریخ بیهقی روی کاغذ پیاده گردید و در ادامه کار با توجه به کهنگی زبان تاریخ بیهقی، این اثر همواره نیازمند شرح و توضیح است. در نتیجه برای دستیابی سریع و آسان و استفاده ی مفید از پایان نامه، لغات و اصطلاحات در بخش سوم هر گفتگو مندرج گردید. لازم است متذکر شویم رسم الخط گفتگوها بر اساس نسخه دکتر خلیل خطیب رهبر می باشد. با لطف و عنایت خداوند در موعد مقرر پایان نامه برای دفاع تکمیل گردید.

۷-۱-مقدمه :

     بی شک تاریخ بیهقی یکی از متون پر مغز و با محتوا و شیرین تاریخی به شمار می رود که نثر این کتاب از نظر ادبی، دارای اهمیت فوق العاده ای می باشد؛ به طوری که سالهاست که در کنار متونی مانند سیاست نامه ی خواجه نظام الملک و قابوس نامه ی عنصر المعالی کیکاووس، همواره در دانشگاه ها در مقاطع مختلف، تدریس می شود. بیهقی در مقام یک مورخ، هرگز اصول اخلاقی و انسانی را فراموش نمی کند و عیوب اخلاقی شخصیتهای تاریخ خود را بدون ترس و به دور از تعصب و رودر بایستی، بیان می کند. مثلاً از دهن بینی، عیّاشی و ظلم و ستم سلطان مسعود، سخن می گوید. از اشتباهات مسلم محاسباتی وی در راه دادن ترکمانان به مرزهای ایران و اتحاد با علی تگین در برانداختن برادرش – سلطان محمد – پرده بر می دارد یا بی باکانه از افرادی نظیر حاجب علی قریب و حسنک وزیر و آلتونتاش خوارزمشاه که مورد غضب سلطان مسعود قرار گرفته بودند، دفاع می کند. این موارد، خصوصیاتی هستند که نزد مورخان ایرانی به ندرت به چشم می خورد و به همین دلیل است که به جرأت می توان گفت، بیهقی حق بزرگی بر گردن ما دارد. از آن جایی که گفتگوهای اشخاص تاریخ بیهقی به عنوان تحقیقی مستقل، مورد توجه محققان ادبیات و دانشجویان قرار نگرفته است. به همین دلیل نگارنده این سطور بر آن شد که موضوع گفتگو در تاریخ بیهقی را به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد قراردهد. قبل از هر چیز لازم است که تعریفی از واژه گفتگو ذکر شود. لذا با مراجعه به منابع فارسی و عربی و دیگر کتب مرتبط، معنی و مفهوم گفتگو به شرح ذیل روشن شد:

الف ) – گفتگو ( اسم مصدر مرکّب) : مکالمت، مباحثه، مُجادله، گفت و شنود. ( لغت نامه )

ب) – گفتگو : قیل و قال، مباحثه، بحث، سخن، گپّ .( تاجیکی، ۱۳۸۵: فرهنگ فارسی تاجیکی) .

ج) – گفتگو : مکالمه، مُحادثه، تحدّ ُت، حوار، محاوَرَه، تَحاوُر، جَدَل، جِدال، مُجادله، مُحاجّه. (طبیبیان، ۱۳۸۶، فرهنگ فارسی – عربی فرزان )

   آقای میر صادقی در کتاب عناصر داستان درباره گفتگو چنین می نویسد : « گفتگو به معنای مکالمه و صحبت کردن با هم و مبادله ی افکار و عقاید است و در شعر، داستان، نمایشنامه و … به کار برده می شود. صحبتی را که میان دو شخص یا بیشتر رد و بدل می شود، یا آزادانه در ذهن شخصیت واحدی در اثری ادبی ( داستان، نمایشنامه، شعر ….) پیش می آید. صحبتی را که در میان شخصیتها یا به طور گسترده تر، در افکار شخصیت واحدی در هر کار ادبی صورت می گیرد گفت و گو می نامند.» (میر صادقی، ۱۳۷۵ : ۱۴۶۶ )

    در کتاب مجموعه مقالاتی در باب گفتگو چنین بیان شده : « دیالوگ در زبان یونانی عبارت از مکالمه بین افراد است. در زبان فرانسه، دیالوگ به معنی گفتگوی مستقیم بین دو یا چند مخاطب است. گفتگو خاص انسان است و فقط انسان می تواند نه تنها با دیگری ارتباط برقرار کند بلکه با او به سؤال و جواب بپردازد. برای انسان، زبان فقط وسیله ای برای ارتباط نیست بلکه انسانی به واسطه ی زبان به تفکّر و اندیشه دست می یابد و به کمک آن رفتار او شکل می گیرد. » ( امید، ۱۳۸۱ : ۵۷ )

     با مقایسه ی انسان با حیوانات دیگری می توان گفت که نطق و اندیشه اختصاص به انسان دارد و صرفاً انسان می تواند دست به انتخاب و تفکّر بزند. بدین لحاظ زبان در حیوانات صرفاً وسیله ای برای ارتباط است و آنها زبان همدیگر را بهتر می فهمند، امّا اینکه آیا انسان می تواند زبان حیوانات را درک کند و آیا آنرا بیاموزد ؟ به عقیده ی نگارنده درک زبان حیوانات نه تنها از عهده ی انسانهای معمولی خارج است بلکه دریافت زبان حیوانات از نوع فضیلت است نه علم اکتسابی که خداوند به هر کس که خواهد عطا می کند. چنانکه در تأیید همین مطلب در قرآن کریم در داستان حضرت سلیمان به وضوح بیان شده :

    « وَوَرِثَ سُلَیْمان ُ داوُودَ وَ قالَ یا ایّها النّاسُ عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ وَ اُوتینا مِنْ کُلِّ شَیءٍ اِنَّ هذا لَهُوَ الفَضْلُ المُبینُ : و سلیمان ( ع ) از حضرت داود ( ع) میراث یافت و گفت : ای مردم ما زبان پرندگان را تعلیم یافته ایم و از هر چیزی که به ما داده شده است. این همان فضل و بخشش آشکار است.» ( نمل: ۱۶)

     دو واژه ی حوار یا گفتگو و جَدَل یا مجادله در قرآن کریم نیز بیان شده است. قرآن    واژه ی حوار را در موضعی در سوره کهف بکار برده است : « وَ کان َ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِه وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَنَا اَکثَرُ مِنکَ مالاً وَ اَعَزُّ نَفَراً : و این مرد که دو باغ میوه بسیار داشت با رفیق خود در مقام گفتگو مفاخرت برآمد و گفت : من از تو به دارایی بیشتر و از حیث خدم و حشم نیز عزیز تر و توانمندترم.» (کهف : ۳۴)

   و در آِیه ۳۷ سوره ی کهف بدین صورت آمده است : «قال َ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَکَفَرتَ بِالذَّی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطفَهٍ ثُمَّ سَوَّیْکَ رَجُلاً : رفیق او در مقام گفتگو به او گفت : آیا به خدایی که نخست از خاک و بعد از نطفه تو را آفرید و آنگاه مردی کامل و آراسته خلقت ساخت کافر شدی ؟ »(کهف : ۳۷)

      به نقل از آیت الله محّمد حسین فضل الله مرجع تقلید شیعیان لبنان و نویسنده ی کتاب گفتگو و تفاهم در قرآن : « واژه ی جدل در قرآن کریم در بیست و هفت موضع بکار رفته است. در مسائل شخصی و کلی و مسائل دینی مربوط به عقیده و امور زندگی، یا مسائل اجتماعی مربوط به جامعه. کلمه ی حوار نسبت به کلمه ی جَدَل مفهوم وسیع تری دارد به لحاظ اینکه کلمه ی جدل متضّمن معنای نبرد و درگیری است. در حالی که کلمه ی حوار هم شامل معنای نبرد و هم غیر آن است. که مراد روشن ساختن اندیشه به روش پرسش و پاسخ است.» ( فضل الله ، ۱۳۸۵ : ۱۴ )

     مضمون گفتگو در نهج البلاغه از کلام مولای متقیان حضرت علی (ع) در حکمت ۳۷۷ چنین بیان شده است : « تَکَلَّمُوُا تَعرُفوا فَانَّ المَرءَ مَخبوءٌ تَحَتَ لِسانِهِ. سخن گویید تا شناخته آیید که مرد در زیر زبانش پنهان است.» ( نهج البلاغه: ۷۹۹ )

و استاد سخن شیخ اجل سعدی در همین رابطه به زبان شعر چنین سروده :

تا مرد سخن نگفته باشد             عیب و هنرش نهفته باشد(سعدی، ۱۳۸۳: ۳۵)

و در جای دیگر می گوید:

به نطق آدمی، بهتر است از دواب                     دواب از تو بِه، گر نگویی صواب

(همان:۳۳)

     حال اینکه معنای گفتگو روشن شد ( پرسش و پاسخ ) و مسلم گشت که گفتگو نیازمند طرفین گفتگو است. با ملاحضه ی این امر سعی نگارنده بر این بود که در بررسی گفتگو در جلد اول تاریخ بیهقی آنرا برگزیند که بین دو طرف گفتگو مشهود باشد. به عنوان مثال گفتگوی امیر مسعود با خواجه احمد میمندی دو طرف گفتگو مشهود است.

برای ختم سخن دست بر دعا داریم                               امیدوار قبول از مهیمن غفار

 

     ولی زمانی امیر مسعود با زیر دستان خود سخن می گوید یا پیغامی بر زبان دیگری گفته می شود اما پاسخی شنیده نمی شود. بنابراین، این مباحث در قالب گفتگو گنجانده نشده است. پایان نامه ی پیش رو در یازده فصل تنظیم گردیده،  که مشروح آن در مندرجات گنجانده شده است. در تنظیم محتوای شخصیتها و گفتگوها ترتیب حروف الفبایی مد نظر نبوده، بلکه براساس جایگاه و مقام اشخاص تنظیم گردیده است. با توجه به اینکه بیهقی در اثنای نوشتن تاریخ خود از وقایع تاریخی استفاده کرده تا اثرش بدان آراسته گردد و مایه عبرت و پندآموزی واقع شود به همین ترتیب فصلی بر گفتگوهای حوادث تاریخی قبل از بیهقی اختصاص یافت. از آنجایی که پایه و اساس بوجود آمدن گفتگو شخصیت می باشد و گفتگو نمایانگر چهره واقعی اشخاص است واجب دانستیم در فصلی معیّن با بیان کلیاتی از شخصیت، به معرفی شخصیت های گفتگوها بپردازیم و در پایان اینجانب عجز و ناتوانی خود را از مقاصد اصلی بیهقی اظهار نموده و از هیئت محترم داوران و خوانندگان ارجمند و بزرگوار استدعا دارد که اگر در نگارش پایان نامه پیش رو کاستی ها و کوتاهی ها را حس می کنند، که حتماً هم هست، به دیده اغماض در آن بنگرند و ما را از لطف و عنایت خود را بهره مند سازند. مقدمه را با بیتی از استاد سخن سعدی به پایان می رسانم.

برای ختم سخن دست بر دعا داریم                              امیدوار قبول از مهیمن غفار

(سعدی، ۱۳۸۳ : ۵۷۵)

 

۱-۲-شخصیت

    در ادبیات تعاریف فراوان مختلفی از شخصیت صورت گرفته است که اغلب آنها را در چارچوب کلی بر عناصر مشترکی تکیه دارند. شاید در یک تعریف ساده و جامع بتوان گفت:«اشخاص ساخته شده ای(مخلوقی)را که در داستان، نمایشنامه…ظاهر می شوند، شخصیت می نامند. شخصیت در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه می گوید و می کند، وجود داشته باشد.»(میرصادقی،۱۳۸۵: ۸۴)

۲-۲-شخصیت پردازی بر مبنای گفتگو

   گفتگو را بخش مهمی برای خلق شخصیت می توان بحساب آورد: « گفتگو همچون کنش و واکنش، زیر مجموعه ای از رفتار شخصیت های داستان است که هر فرد با توجه به ذهنیات و درونیات خود، اقدام به برقراری آن با سایر شخصیت ها می کند طی این فرایند شخصیت موضع خود را نسبت به دیگر شخصیت ها، حوادث و موضوعات مختلف مشخص می کند و ابعاد گوناگون شخصیتی خود را در گفتگوهای متفاوت منعکس می سازد. در تاریخ بیهقی نیز نویسنده با استفاده از این روش، یعنی برقراری گفتگو میان شخصیت ها، برخی وجوه شخصیتی طرفین گفتگو را برای مخاطب خود آشکار می کند. در واقع بیهقی با این شیوه، درونیات و رفتار متناسب با شخصیت مورد نظر خود را در قالب گفتگوها با بیانی نمایشی به مخاطب نشان می دهد و با این کاربرد بر واقعی بودن شخصیت های خود تأکید می کند. در بسیاری از گفتگوها مسعود با سایر شخصیت ها ی داستان، هم   در لحن سخن، یعنی پوسته ظاهری گفت و گو و هم در فحوای کلام و عمق گفتگوها می توان به برخی ویژگی های شخصیتی او پی برد؛ چنان که لحن او غالباً درشت و محکم، آمرانه و از جایگاه سلطانی است که به زیردستان به چشم فرمانبردارانی مطلق می نگرد. در فحوای کلامش نیز، اغلب مخالفت و ضدّیت با نظر دیگران وجود دارد که از خود سری و استبداد رأی همیشگی او حکایت می کند.

      در نمونه ای دیگر، گفتگویی که میان بوسهل ، حسنک و خواجه احمد در جلسه دیوان انجام می گیرد . هر کدام از شخصیتها با بیان جملات و حتی حالاتی که با آن کلمات را بیان می کنند، به نوعی شخصیت خود را به نمایش می گذارند؛ چنانکه خشم و کینه توزی بوسهل در لحن و فحوای کلامش به خوبی قابل مشاهده است و آرامش و خونسردی حسنک نیز در کلمات و نوع بیانش کاملاً به چشم می خورد .

      محافظه کاری و سیاست مداری خواجه احمد نیز در میان این دو، به روشنی از کلام او آشکار می شود . به طور خلاصه باید گفت برقراری گفتگو در میان شخصیتها در تاریخ بیهقی روشی است که علاوه بر پیشبرد بخشی از روایت، در پرداخت شخصیتها نیز مورد استفاده قرار گرفته است و شخصیتهای متن مانند شخصیتهای نمایشی، علاوه بر آنکه با اعمال و رفتارشان شناخته می شوند، ابعادی از شخصیت خود را در خلال گفتگوها برای مخاطبان به نمایش می گذارند.» ( پورشبانان، ۱۳۸۹ :۶۶- ۶۵ )

۳-۲- شخصیت علی بن موسی الرضا (ع)

       با توجه به شخصیت مقدس و معنوی و والای حضرت بر خلاف رعایت ترتیب الفبایی واجب شمردیم که معرفی حضرت در آغاز معرفی شخصیتها صورت گیرد. پس: « ابوالحسن علی بن موسی ملقب به رضا، ( مدینه یازده ذیقعده ۱۴۸ – مشهد پایانه ی سفر ۲۰۳ ق )، هشتمین امام شیعیان، امام رضا ( ع) پس از امام موسی کاظم ( ع) در سال ۱۸۳ به امامت رسیدند. منابع او را در زهد و پارسایی و دانش بی نظیر وصف کرده اند. بیهقی هنگام یاد از فضل بن سهل ذوالریاستین گفته است: پیش از پیروی، مأمون سوگند یاد کرده بود که پس از چیره شدن بر امین، ولیعهد از علویان کند، فضل به امام ( ع) پیشنهاد کرد و گفت که امام روزگار است و با برگزیدن او شورشهای شیعیان عراق ، حجاز و یمن فرو خواهد نشست. مأمون پوشیده کسی نزد طاهر ذوالیمنین فرستاد تا امام را از مدینه به خراسان آورد و با او بیعت کند . طاهر شاد شد که در دل مهر به علویان می ورزید. امام امّا به کراهت پذیرفت که فرجام کار را می دانستند. سرانجام به مَروَش آوردند و کار ولیعهدی آشکار شد.

      امام فضل و علی بن ابی سعید را که وزارت و دبیری مأمون داشتند به وزارت و دبیری خود برگزید و از این رو لقب ذوالریاستین و ذوالقلمین پدید آمد. ذوالیمینین نیز به واسطه بیعت  باامام  لقب طاهر شد . امام همواره مأمون را پند می داد و از خشم خدا بیم می داد. در همین دوران کوتاه ولایتعهدی است که امام با علما، فقها و متکلمان ادیان مناظره کرد . پاسخ امام به پرسش ها برپایه ی کلام حق بود. سرانجام مأمون که امام ( ع) را بر نمی تابید در اندیشه ی از میان بردن ایشان افتاد. گفته اند که با  زهرآگین ساختن انگور، امام رابه شهادت رسانیدند. حضرت را در محلی به نام سناباد به خاک سپردند که ازآن به بعد مشهد الرضا نام گرفت.» ( مهدوی، ۱۳۸۸، ج ۱: ۲۸۵ )

۴-۲-ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی

     بیهقی پرآوازه ترینِ نثر نویسان و مصنّف کتاب تاریخ بیهقی است که با دقت و شیوایی فوق العاده ای گفتگوها را چنان با امانت داری ، مجدداً در تاریخ خود احیاءکرده که گمان نمی رود که کلمه ای تحریف شده باشد این نکته  در لابه لای نوشته هایش با تعمق خاصی آشکار می شود . به همین علت نمی توان از معرفی چنین فردی و چنین اثری به آسانی رد شد. پس: « ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی در سال ۳۸۵ در حادث آباد بیهق ولادت یافته اوایل عمر را در نیشابور به تحصیل علم اشتغال داشته سپس به سمت دبیری وارد دیوان رسالت محمود غزنوی شده و شاگرد بونصر مشکان که در سراسر کتاب از وی به نیکی یاد شده، بعد از مرگ بونصر در اواخر سلطنت مسعود بوسهل زوزنی به ریاست دیوانی منصوب می شود. با همه ناسازگاریی که استاد جدید با او داشت بواسطه لطف و حمایت شاه از گزند رئیس جدید در امان می ماند. پس از مسعود اوضاع دگرگون شده و حوادثی برای بیهقی با بوسهل پیش آمده که از تفصیل آن اطلاع نداریم. بنا به روایت عوفی، بیهقی در زمان عبدالرشید رئیس دیوان رسالت شد و پس از چندی بسعایت مخالفان معزول و محبوس گردید.» ( بیهقی، ۱۳۳۶ ، مقدمه: ز )

       در ادامه چنین برداشت می شود که: « باکشته شدن عبدالرشید غزنوی و دگرگون شدن اوضاع، بیهقی از زندان رهایی یافت و با آنکه محمودیان باز بر کار شدند وی دیگر به پذیرفتن شغل و مقام درباری گردن ننهاد و گوشه گیری اختیار کرد.»(روان پور، ۱۳۷۲ : ۶ )

       آنچه روشن است اینکه:«واپسین سالهای عمر بیهقی که تا صَفر سال، ۴۷۰ پایید، همه در روزگار امیری ابراهیم بن مسعود گذشت و علی الاصول خبری از گور جایش بر جای مانده باشد، رحمت الله علیه.» (یاحقی،۱۳۷۵: ۱۱)

     بیهقی برای بازگو کردن سلطنت مسعود منابع معاصر را در توضیح وقایع ترجیح می داد:«۱-اسناد رسمی که توسط خود وی رونویسی شده بود. ۲- گزارشهای عینی خصوصاً مشاهدات خود وی بود.» (مریلین، ۱۳۷۵: ۹۰)

       مسلماً: « با در نظر گرفتن کهنگی هزار ساله کتاب و انتظاری که از یک مورخ در شرایط زمانی و مکانی وی می رود این امتیازات در تاریخ بیهقی شایان توجه است: ۱- درستی و امانت نویسنده و خالی بودن از تعصّب و غرض شخصی ۲- داشتن اطلّاعات درست و مستند ۳- درج تاریخ دقیق رویدادها ۴- ذکر انگیزه حوادث و پی آمدهای آنها.»
( روان پور، ۱۳۷۲ : ۹ )

      در پایان، خالی از لطف نیست که نگاهی هم به تألیفات بیهقی داشته باشیم. « ۱- مجموعه حکایات و اسناد به نام مقامات بونصر مشکان ۲- اثری دیگر درباره شرح وظایف دیوان خانه به نام زینه الکُتّاب ۳- تاریخ سلسله غزنویان تقریباً در ۳۰ جلد.» ( مریلین، ۱۳۷۵ : ۱۷۱ )

۵-۲-سلطان امیر مسعود غزنوی

     امیر مسعود شخص اول گفتگوهای بیهقی می باشد، که اکثر گفتگوها با وی صورت می گیرد. در این گفتگوها خصوصیات اخلاقی و سیاستگذاری، خوش گذرانی، انتقام، دهن بینی وی و موارد دیگری نیز روشن می گردد. سپس در ادامه: « امیر مسعود غزنوی پسر بزرگ و ولیعهد محمود غزنوی بود و همواره در جنگها همراه پدرش شرکت می کرد. در سال ۴۰۸ ه.ق سلطان محمود پس از فتح خوازم و آمدن به بلخ، امیر مسعود رانزدیک خود خواست و حکومت ولایت هرات را به او داد.» (مبینّ، ۱۳۸۱ : ۲۹ )

      بعد از اینکه محمود وفات می یابد مسعود پسر بزرگ وی در سپاهان بود و قصد حرکت به همدان و بغداد را داشت و دور از تخت سلطنت بود، که « بنا به تصمیم سران حکومتی از قبیل علی قریب و عضدالدوله یوسف و حسنک وزیر و بونصر شکان و بوالقاسم کثیر و بگتغدی و ابوالنجم ایاز و علی دایه، امیر محمد را از گوزگانان به غزنه آورده و به جای پدرش به پادشاهی رساندند.

      چون مسعود با فسخ عزیمت به بغداد و بازگشت از سپاهان به ری و از ری به نیشابور حرکت می کرد. علی قریب با دیگرسران حکوتی امیرمحمد رادرقلعه کوهتیز تگیناباد موقوف کرده ونامه ای به مسعود نوشته، اظهار بندگی کرده وبه تخت پادشاهی دعوت     می کنند.» (بیهقی،۱:۱۳۳۶)

    سرانجام: « امیرمسعود درسال ۴۲۱ ه.ق جلوس و۴۲۷درعمارت کوشک تاج گذاری کرد و۴۳۲ ه.ق محبوس گردید وحدود یک سال بعد توسط نگهبان قلعه به قتل می رسد. مسعود اگرچه شجاع و دلیر ومتهوّر بود، ولی سیاست وتدبیر و کارایی پدر را نداشت. وی ابتدا بزرگان باتجربه و باکفایت حکومت پدرش (معروف به پدریان)را از کار برکنار، محبوس و یا مقتول نمود. سپس گروهی از جوانان تازه کار وبی تجربه و متملّق اطراف خود (معروف به پسریان)را روی کار آورد که این امرموجب آشفتگی اوضاع دولت ونحوه اداره مملکت شد.» (مبیّن،۱۵:۱۳۸۱)

       اینگونه ازخلال حوادث تاریخ بیهقی برمی آید که: «مسعود پادشاهی با سواد ودرس خوانده ومعلم دیده بود.سلطان مسعود مردی است که گویی سوگند خورده دمی به یاد رعایای خود نباشد ودمی ازخوش گذرانی و باده گساری نمی آساید. مسعود امیری مستبد و خود سر بوده است و گاهی به صراحت به استبداد و خودرایی اقرار می کند، علاوه بر خود رأیی سخت به مشورت معتقد است . یکی از شگردهای وی این است که وقتی می خواهد دست به کاری بزرگ و ناپسند بزند، چون می داند کارش توجیه پذیر نیست، از شهر خارج می شود. زمانی که فرمان می دهد حسنک را بردار کنند، قصد شکار و نشاط سه روزه می کند و با ندیمان و خاصّگان و مطربان از شهر خارج می گردد و نیز صفات پسندیده ای از قبیل : شرم، حلم، رحمت و حق شناسی را داشت. مهم تر از همه، آن است که بیهقی در خطبه، مجلد دهم تاریخ خود به کنایه، همه نا گفته ها را درباره ولی نعمت خود گفته و پوشیده به بی لیاقتی او اشاره می کند.» ( خادمی، ۱۳۸۵ : ۲ )

۶-۲-خواجه احمد حسن میمندی وزیر

    خواجه احمد حسن از چهره های برجسته و تأثیر پذیر تاریخ بیهقی که بیشتر گفتگوهای مسعود با وی می باشد. سیاست و کاردانی اش در این تاریخ محرز است. در ادامه معرفی بیشتر را از کتاب کاغذ زر نقل می کنیم: « ابو القاسم احمد بن حسن میمندی، شمس الکفاه، وزیر معروف غزنویان، که این مقام را در سلطنت محمود و مسعود در دو نوبت به مدت چهارده سال عهده دار بود. با توجه به حسن تدبیر و هوشمندی و شخصیت میمندی و نیز کامیابی وی در مملکت داری باید او را از رجال و سیاست پیشگان مهم آن روزگار به شمار آورد. پدر احمد میمندی، حسن نام داشت و در دوره سبکتگین غزنوی، عامل بُست بود اما حاسدان او را به خیانت در اموال متهم کردند و به دستور سبکتگین کشته شد.»( یوسفی، ۱۳۸۷ : ۳۵ )

     محمود قبول داشت که میمندی: « مردی است سخت کار دیده و کافی و کار آزموده در کار مملکت، او را بی دردسر می دارد، اما در عین حال معتقد بود که در کودکی با وی بزرگ شده و احوال و عادات او را می داند، و حشمت ها از میان رفته و محمود به چشم سبک می نماید و به فرمانهای او اعتراض می کند، به علاوه ، دراز دست است و مال زیاد به سود خود می ستاند . محمود وی را معزول کرد و اموالش را مصادره کرد و سرانجام وی را به قلعه کالنجر در جنوب کشمیر فرستادند و به زندانش کردند. دشمنان برای کشتن او کوشیدند اما محمود دستور داده بود که به جان وی آسیبی نرسد. در همه حال، میمندی از کشته شدن جان بدر برد و در مدت شش سال – یعنی بقیه سلطنت محمود و دوران کوتاه سلطنت را در زندان بماند.» ( همان : ۴۲- ۴۱ )

      مسعود بعد از به تخت نشستن ، خواجه احمد را از زندان آزاد می کند و به وزیری فرا می خواند . اما خواجه از وزارت خود داری می کند ولی با پیغامهای مکرر مسعود و سپس با رد و بدل شدن مواضعه یی بین آنها وزارت را پذیرفت. به یقین: انتصاب میمندی به وزارت در دربار غزنه تاثیر عمیقی بر جا نهاد؛ زیرا وی مردی سیاست پیشه، مجرب و نامور بود. هوشمندی و احتیاط میمندی از همان روزهای نخستین وزارتش آشکار است؛ مثلاً وی همه هدیه ها و نثارها را که بزرگان به مناسبت منصب جدید به خانه او آوردند ، به نزد مسعود فرستاد ، اگر چه در آن وقت تهدیست بود.» ( همان : ۴۵ )

      بیهقی در جایی از خواجه احمد با عنوان گرگ پیر یاد می کند. میمندی با زیرکی و مقدماتی خاص وزارت را پذیرفت. مسعود به او قول همکاری داد. کم کم به فراخور اوضاع از کسانی که کدورتی به دل داشت، انتقام جویی کرد. میمندی در ۲۵ محرم سال ۴۲۴ به هرات درگذشت و به گزارش بیهقی: « خواجه احمد پس از حرکت رایت عالی [ حرکت مسعود به سوی نیشابور ] به یک هفته گذشت، پس از آنکه عمال بیازرد.» ( بیهقی، ۱۳۶۸ : ۵۰۱ )

۷-۲-امیر محمد غزنوی

120,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی: برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

جستجو پیشرفته

پیوندها

دسته‌ها

آخرین بروز رسانی

    جمعه, ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.