عنوان :
تعداد صفحات : ۱۰۸
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
از کارآمدترین روشهای تربیتی که در قرآن و سیره پیشوایان دینی آمده، روش عبرت است. عبرت، حالتى است که در اثر امورى خاص براى انسان پدید مىآید. طى این حالت انسان از امرى محسوس و ظاهرى به معرفتى باطنى و غیرمحسوس دست مىیابد. پیامد این معرفت تغییرى است که در سلوک و رفتار انسان بهوجود مىآید. نقش عمده را در ایجاد چنین حالتى خود فرد بهعهده دارد و از این لحاظ عبرت یک روش خودتربیتى محسوب مىشود. در عین حال، ممکن است دیگران نیز زمینه ایجاد چنین حالتى را در فرد فراهم کنند که در این صورت به نظر نگارنده یک روش دیگرتربیتى قلمداد مىشود. عمدهترین منبع عبرتآموزى، دنیا و تاریخ انسان است، و عمدهترین روش آن آشنایى با دنیا و سنتهاى حاکم بر زندگى بشر در طول تاریخ است. به فرموده امیرالمؤمنین(ع):
(وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَهَا فِی الدِّیَارِ الْخَاوِیَهِ، وَ الرُّبُوعِ الْخَالِیَهِ، لَتَجِدَنَّهَا مِنْ حُسْنِ تَذْکِیرِکَ، وَ بَلاَغِ مَوْعِظَتِکَ، بِمَحَلَّهِ الشَّفِیقِ عَلَیْکَ، وَ الشَّحِیحِ بِکَ!)(اگر انسان دنیا را از روی شهرهای ویران شده و خانه های درهم فرو ریخته بشناسد، خواهد دید که دنیا، تذکر دهنده ای دلسوز و واعظی گویاست و همچون دوستی مهربان است که در رسیدن اندوهی به انسان بخل می ورزد(. (سیدرضی ، ۱۳۸۰ ، نهج البلاغه,خطبه ۲۲۳ )
مقاله حاضر شامل ۵ فصل که عبرت، اصالت فرد، جامعه ، خطبه ها، عبرت آموزی نوین، عبرت آموزی را بیان می کند.
کلمات کلیدی: عبرت، عبرت آموزی ، عبرت در نهج البلاغه ، عبرت آموزی در نهج البلاغه
چکیده ۱
مقدمه ۲
فصل اول (عبرت)
عبرت چیست؟ ۵
آیا عبرت یک روش تربیتى است؟ ۶
آسیبشناسى روشى: ۲۳
نتیجه ۲۴
فصل دوم (فرد، جامعه و عبرت)
اصالت فرد یا جامعه ۲۷
۱- قوانین و سنن ۲۹
۲- روابط سیاسی ۳۰
۳- امر به معروف و نهی از منکر ۳۱
۴- آگاهی ۳۲
۵- گسترش معنویت ۳۳
۶- مسخ شدن ارزش ها ۳۵
۷- ایجاد بسترهای اقتصادی ۳۶
فصل سوم (خطبه ها)
خطبه ها ۳۸
امروز پرده ها را کنار مى زنم! ۳۸
مبارزه حقّ و باطل ۴۱
پیمان شکنى شما را پیش بینى مى کردم، ولى… ۴۳
۱ـ دید باطن! ۴۳
چشم و گوش خود را باز کنید: ۴۶
هدایت در پرتو خاندان وحى ۴۸
توجهى دیگر به مبدأ و معاد: ۵۲
نکته ۵۶
چگونه تاریخ تکرار مى شود؟ ۵۶
ناپایدارى دنیا ۵۸
حضور در دادگاه الهى: ۶۵
نکته ها: ۷۰
الف ـ خیل گواهان عمل ۷۰
۲ـ سه جمله پرمعنا ۷۲
اوصاف دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله): ۷۴
نکته: ۷۸
به گوینده بنگریم یا به سخنش؟! ۷۸
به قربانگاه هاى قرون پیشین بنگرید! ۸۰
فصل چهارم(عبرت آموزی نوین)
عدم عبرت از عوامل انحطاط و سقوط امتهای پیشین ۸۰
فصل پنجم(عبرت آموزی)
عبرت آموزی: ۹۴
عبرت در عرصه اعتقادات: ۹۵
نقش عبرت در خودسازی: ۹۶
۲ـ پی آمدهای کردار ۱۰۱
۳ـ کمالهای قابل کسب ۱۰۱
نقش عبرت در تربیت: ۱۰۲
شرط عبرت آموزی ۱۰۳
منابع ۱۰۴
۱٫ قرآن مجید
۲٫ سید رضی ،نهج البلاغه ،۱۳۸۰
۳٫ خوانسارى، جمالالدین محمد، شرح غررالحکم ودررالحکم، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، ج۳
۴٫ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فى غریب القرآن، تهران: مکتبه المرتضویه، ماده «عبر»
۵٫ ابنمنظور، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث العربى، ۱۴۰۸ق، جلد۹، ماده «عبر».
۶٫ راغب اصفهانى، مفردات، واژه «عبر»
۷٫ باقرى، خسرو، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، تهران: دفتر امور کمک آموزشى و کتابخانههاى وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۶۸
۸٫ کلینی، ثقه الاسلام ، اصول کافی ، جلد ۲ ، ص ۳۱۶
۹٫ بوستان سعدی، چاپ اوّل، نشر پیدایش، تهران، پاییز ۱۳۷۶
۱۰٫ مکارم شیرازی,ناصر ,تفسیر نمونه,تهران,دارالکتب الاسلامیه,۱۳۷۱,ج۱۰ ,ص۱۰۰
۱۱٫ علامه مجلسی ، ۱۳۷۹،بحارالانوار,ج۶۸ ,ص ۳۲۰
۱۲٫ محدث ، سید جلال الدین ، ۱۳۸۵ ، تهران ،شرح فارسی غرر و دررآمدی ج.۱
۱۳٫ دیوان پروین اعتصامی
۱۴٫ ر.ک.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه,روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی(۲),تهران:انتشارات سمت,۱۳۷۵,ج۲,ص۵۷۷-۶۲۵
۱۵٫ اینحاوی,عبدالرحمن ,۱۴۰۳ ق ، اصول التربیه الاسمیه و اسالیبها,بیروت:دارالفکر المعاصر,ص ۲۷۴
۱۶٫ ابن منظور,لسان العرب,بیروت:داراحیاالتراث العربی,۱۴۰۸ق,جلد۹,ص۱۸
۱۷٫ دیوان اشعار استاد شهریار
از کارآمدترین روشهاى تربیتى که در قرآن و سیره پیشوایان دینى آمده، روش عبرت است. عبرت حالتى است که در اثر برخورد با امورى ظاهرى و مشهود، براى انسان پدید مىآید و به معرفتى باطنى و غیر مشهود منتهى مىشود. ».(راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص۳۲۰) به این حالت، اگرچه روش نمىگویند ولى با توجه به عامل ایجادکننده آن، جنبه روشى پیدا مىکند. تشابه زندگى انسانها و اقوام و ملل مختلف با یکدیگر، حسابگرى و اندیشهورزى و نیز تأثیرپذیرى انسان، مبانى این روش را تشکیل مىدهند؛ یعنى در اثر تعامل این ویژگیها با یکدیگر، حالت عبرت پدید مىآید. دستیابى به بینش، بهرهمندى از تجارب دیگران، مصونیت نسبى از خطا و درنهایت استفاده بهینه از باقیمانده عمر، از پیامدهاى تربیتى و آثار عبرت است. از منابع عبرت، مىتوان به حوادث و تحولات تاریخى، سرگذشت اقوام و ملل، شگفتیهاى خلقت، حیات و مرگ تمدنها، عظمت و انحطاط دولتها، تجربیات اولیه خود انسان و در یک کلام، دنیا و سنتهاى حاکم بر آن اشاره کرد.
عبرت واژهاى است که در قلمرو تربیت کاربرد گستردهاى دارد. همه ادیان الهى و مکاتب تربیتى، پیروان خود را به درسآموزى از سرگذشت پیشینیان و مقایسه موقعیت خود با آنان دعوت مىکنند. اسلام نیز به طور گسترده مسلمانان را به سیر در آفاق و انفس، تؤام با تفکر و اندیشه در سرگذشت دیگران فراخوانده است. شکى نیست که این فراخوانى به دلیل تأثیر چشمگیرى است که بر عمل و رفتار انسان داشته است.قرآن کریم هفت بار کلمه «عبرت» و اعتبار را به کار برده و اهل بصیرت را بر ان ترغیب کرده است:«
فَاعْتَبِروُا یَا اُولِى الاَبْصَارِ»
پس عبرت بگیرید اى صاحبان چشم.(قران کریم,سوره حشر ,ایه ۲)
قرآن در جاى دیگر هدف از بیان داستانها و وقایع تاریخى را عبرتپذیرى مىداند:
« لَقَدْ کَان فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لاِوُلِى الالْبَاب»
درسرگذشت آنان درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود.(سوره یوسف ,ایه ۱۱۱)
حضرت على(ع) که خود قرآن ناطق است با اشاره به برنامه عبرتآموزى قرآن، چنین مىفرماید:
«تَدَبَّرُوا آیَاتِ الْقُرْآنِ وَ اعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ اَبْلَغُ الْعِبَرِ»
در آیههاى قرآن بیندیشید و به (وسیله) آن پندگیرید،زیراکه آیات قرآن رساترین عبرتهاست.(خوانساری,جمال الدین محمد,شرح غررالحکم ودررالحکم,تهران:دانشکاه تهران,۱۳۷۳ج۳,ص۲۸۴,شماره۴۴۹۳)
درباره عبرت چندین سوال مطرح است:۱-عبرت چیست ؟آیا عبرت روش تربیتى است؟ ۳-در صورت روش بودن، روش خودتربیتى است یا دیگرتربیتى؟ ۴- حوزه کاربرد آن کجاست؟ ۵-رابطه آن با مبنا، هدف و اصل تربیتى چگونه است؟ ۶-نقش آن در تربیت چیست؟ ۷-منابع و شیوههاى عبرتآموزى کدامند؟ … همه اینها سؤالاتى است که این پایان نامه بهنحوى درصدد پاسخگویى به آنهاست. نگارنده مدعى نیست که به این پرسشها پاسخى جامع و کافى داده است، بلکه آن را آغازى براى مباحث گستردهتر در این زمینه مىداند. گفتنى است که این پایان نامه، با تکیه بر منابع اسلامى بویژه قرآن و نهج البلاغه تدوین شده است.
امید است محققان و دانشپژوهان تعلیم و تربیت و تشنگان معارف الهى، با الهام از قرآن و دیگر منابع غنى اسلامى، بیشتر از پیش بر کشف این حقایق فائق آیند و جان تشنه خود را از سرچشمه زلال معرفت سیراب سازند.
عبرت بر وزن فِعْلَه از ریشه «عَبَر» است که به معانى مختلفى چون: تفسیر کردن، سنجیدن، عبور کردن، تعجب کردن و غیره آمده است. وجه این معانى، انتقال از حالى به حالى دیگر است، چنانکه راغب اصفهانى در «مفردات» مىگوید: «اَصْلُ العِبَرِ تَجَاوُزٌ مِنْ حَالٍ اِلَى حَالٍ» (اگذ نگوییم در تمام معانى، دستکم در بیشتر آنها نوعى جابجایى و انتقال قابل درک است).(راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص۳۲۰). در عبرت و اعتبار نیز همین معنى مشاهده مىشود، چرا که اهل لغت، این دو را به معناى پند و اندرز گرفتن(ابن منظور,لسان العرب,بیروت:داراحیاالتراث العربی,۱۴۰۸ق,جلد۹,ص۱۸, ماده «عبر»).ذکر کردهاند، و در پند و اندرز، انسان از نقل یک سخن و یا جریان تاریخى به معنایى ماوراى آن منتقل مىشود و در اثر آن، حالتى خاضعانه و خاشعانه در برابر حق، براى او پدید مىآید.
راغب، عبرت را چنین معنا مىکند:
«الاِعْتِبَارُ وَالعِبْرَهُ [هِىَ] الْحَالَهُ الّتِى یَتَوَصَّلُ بِهَا مِنْ مَعْرِفَهِ الْمُشَاهَدِ اِلَى مَا لَیْسَ بِمُشَاهَد»
عبرت حالتى است که در آن معرفت ظاهرى و محسوس، سبب درک معرفت باطنى و غیرمحسوس مىگردد و انسان از امور مشهود به امور نامشهود منتقل مىشود.( راغب اصفهانی,حسین بن محمد,المفردات فی غریب القران,تهران:مکتبه المرتضویه,ماده«عبر»,ص۳۲۰)
روشن است که هرگونه انتقال و عبور از ظاهر به باطن و از سطح به عمق را نمىتوان عبرت نامید، بلکه این انتقال و عبور داراى نکات و قیود خاصى است که در پى مىآید:
نکته اول اینکه بین ظاهر و باطن، نباید رابطهاى اعتبارى و قراردادى و یا التزامى وجود داشته باشد. مثلاً اگر از شنیدن صداى زنگ، شنونده به باطن آن یعنى وجود فردى در پشت در، پى برد و با دیدن یک علامت خاص، بیننده به یک پیام قراردادى منتقل شود، آن را عبرت نمىگویند، زیرا اوّلى دلالت التزامیه دارد و دوّمى، انتقال از طریق قرارداد قبلى صورت مىگیرد.
نکته دوم اینکه باطن و عمقى که فرد به آن منتقل مىشود، باید بار ارزشى و اخلاقى داشته باشد و این امر زمانى ممکن است که انسان زندگى خود را به نوعى با امور ظاهرىِ مشهود، مشابه و همانند ببیند و وقوع همان سرنوشت را براى آینده خویش محتمل بداند. به عبارت دیگر، انتقال از ظاهر، با یک سلسله اطلاعات خشک و یا مطالب علمى صِرف نمىتواند عبرت باشد، بلکه آنچه حاضر مىشود باید قابلیت تأثیرگذارى در رفتار اخلاقى و خودسازى فرد داشته باشد.
نکته سوم اینکه نقش تأمل و تفکر در این انتقال بسیار مهم است و شاید بتوان گفت، بدون این عنصر، تحقق این حالت امکانپذیر نیست، زیرا در این زمینه، انسان به مشاهده و یا شنیدن امور و پدیدهها مىپردازد و اگر به همین شنیدن اکتفا کند، چنین حالتى در او پدید نمىآید. اما اگر در شنیدهها و دیدههاى خود بیندیشد و سپس پدیدههاى مشابه را در زمان خود شناسایى کند، و آنگاه به موازنه و مقایسه آنها با یکدیگر بپردازد و در یک تجزیه و تحلیل عقلى، روابط بین آنها را کشف کند، به نتیجهاى مطلوب و منطقى دست مىیابد و این نتیجه همان حالتى است که مىتوان آن را عبرت نامید. در جریان عبرت، انسان تحت تأثیر امرى قرار مىگیرد و قلبش به آن متمایل و خاشع مىگردد و در نتیجه معرفت و شناخت جدیدى حاصل مىشود و به دنبال آن، سلوک و رفتارى متناسب با آن، در فرد بهوجود مىآید.
از آنچه گذشت معلوم مىشود عبرت به خودى خود یک روش نیست. بلکه حالتى است که در اثر برخورد با امورى به انسان دست مىدهد. خود این حالت یک پیامد بسیار شیرین تربیتى است. لکن با توجه به عامل ایجادکننده این حالت، مىتوان آن را روش نامید. حال در پاسخ به این سؤال که چه عاملى این حالت را در فرد به وجود مىآورد، باید گفت دو عامل:
۱- گاهى خودِ فرد با خواندن جریانات تاریخى یا دیدن طبیعت و آثار به جاى مانده از گذشتگان به این حالت مىرسد که در این صورت عبرت یک روش خودتربیتى مىشود که مىتوان آن را روش «عبرتگیرى» یا «عبرتپذیرى» نامید. چرا که خودِ فرد زمینه را براى تأثیرپذیرى فراهم کرده است.
۲- گاهى دیگران زمینهها و مقدماتِ بوجود آمدن چنان حالتى را براى فرد فراهم مىکنند. مثلاً مربى تربیتى با قصد عبرتآموزى، تربیتآموزان خود را به دیدن برج وباروها، کاخهاى سلطنتى، مقابر و زیارتگاهها ببرد که در این صورت یک روشِ دیگر تربیتى است و مىتوان آن را روش «عبرتدهى» یا «عبرتآموزى» نام نهاد. در این روش، کار مربى نشان دادن آیات و نشانههاست و این فراگیرنده است که باید از لابلاى پدیدهها که آیات الهى هستند، عبور کرده به اعماق آنها دست یابد، چرا که آیات، رموزى هستند که همواره به چیزى فراتر از ظاهر خود دلالت دارند. در این روش کشف این رمزها به عهده خودِ فراگیرنده است.
امیرالمؤمنین(ع) در تربیت فرزند خود از همین روش استفاده کرده و در نامهاى به امام حسن(ع) مىفرماید:
«… یا بُنَىَّ انّى قَد اَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ اِنْتِقالِهَا، وَ اَنْبَأتُکَ عَنِ الآخرهِ و ما أُعِدَّ لاِءَهْلِهَا فِیهَا، وَضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الاَمْثالُ، لِتَعْتَبِرَ بِها و تَحْذُوَ عَلَیها».
((پسرعزیزم! من تورا از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودى ودست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و براى تو از هر دو مثال زدم تا به آن پندپذیرى و براساس آن در زندگى گام بردارى.)) (نهج البلاغه صبحی صالح,نامه ۳۱)
در این عبارت، حضرت متذکر مىشوند که من اخبار را براى تو گفتم، علامات و نشانهها را بیان کردم و راه را نشان دادم و تو خود باید پند بگیرى و مسیر زندگى را براساس آن بپیمایى. بنابراین عبرتآموزى به معناى اخیر یک روش دیگر تربیتى است و اگر در مباحث آتى از آن با عنوان روش یاد مىشود، به همین لحاظ است.
براى پاسخ به این سؤال که اصولاً چه ویژگیهایى در زندگى انسان وجود دارد که باعث پدید آمدن حالت عبرتگیرى مىشود، باید گفت:
اولاً، تشابه و برخوردارى از وجوه مشترک امرى است که در تمامى اصناف موجودات این جهان به چشم مىخورد. انسان نیز به لحاظ فردى و اجتماعى از این قاعده مستثنى نیست. مثلاً انسان به لحاظ فردى، هم با گذشته خود و هم با افراد دیگر، شباهتها و مشترکاتى دارد. همانگونه که ملتها و جامعهها نیز با گذشته خود و با اقوام و ملتهاى دیگر شباهتها و مشترکات فراوانى دارند.
ثانیا، انسان موجودى حسابگر و اندیشهورز است و از این ویژگى براى رشد و تکامل خود استفاده مىکند. او همواره به مقایسه امور با یکدیگر مىپردازد. شباهتها و تفاوتها را مشخص کرده به تجزیه و تحلیل و تبیین آنها مىپردازد.
ثالثا، انسان موجودى تأثیرپذیر است. او همواره با محیط اطراف خود در تعامل است، حوادثى که در اطراف او اتفاق مىافتد، صحنههایى که از پیش چشم او مىگذرد، قضایا و جریانات تاریخى که به گوش او مىرسد و… همه و همه، وى را تحت تأثیر قرار مىدهد.
این سه ویژگى، مبناى عبرت را تشکیل مىدهند و عبرت در اثر تعامل این سه خصوصیت حاصل مىشود. توضیح اینکه وجود شباهتها و وجوه مشترک در زندگى انسان او را به کندوکاو و بررسى امور وادار مىکند. او زندگى کنونى خود را با گذشته خویش و نیز با افراد دیگر مقایسه مىکند، رفتارها و پیامدها را بررسى کرده به تجزیه و تحلیل و کشف روابط و علل آنها مىپردازد. در این بررسى به نقاط ضعف و قوت خویش در گذشته و حال پى مىبرد و آنگاه تحت تأثیر عوامل مثبت و منفى آن قرار مىگیرد. او در این تجزیه و تحلیل درونى، به یک جمعبندى و قاعده کلى دست مىیابد که عبارت است از اینکه: «اگر همان اسباب و علل در زندگى کنونى من باشد من هم به همان سرنوشت گرفتار مىشوم» ( حضرت علی (ع)) و این همان عبرت است. از این رو تصمیم مىگیرد تا از تجارب گذشته خود و نیز دیگران در جهت اصلاح و رشد آینده خود در جهات مختلف استفاده کند.
اصل مهمى که بر این روش حاکم است، اصل تعقل و تفکر است. چرا که بدون این اصل، شنیدن حوادث تاریخى و دیدن آثار گذشتگان، معنا و محتوایى بهدنبال ندارد، بلکه آثارِ بىروحى است که بىهدف از برابر چشم انسان مىگذرد، بدون آنکه معنایى را در ذهن پدید آورد.
اگر این احساس ظاهرى، با تأمل و اندیشه درونى همراه گردد، اعتبار و بینش را به دنبال خواهد داشت و مصداق این کلام على(ع) خواهد شد که:
«تَفَکُّرُکَ یُفِیدُکَ الاِْسْتِبصارَ وَ یَکْسِبُکَ الاِْعْتِبارَ»(فکر کردن به تو، بینایى و عبرت گرفتن مىبخشد.) ( خوانساری ، شرح غررالحکم دررالحم,ج۳,ص۳۱۶,کلام۴۵۷۴)
بنابراین، در سایه تفکر و اندیشه، محسوسات معنا پیدا مىکند و حالتى در انسان پدید مىآید که در آن از ظواهر عبور مىکند و به معانى بلند و کشف حقایق دست مىیابد و در واقع به نوعى بصیرت مىرسد. این بصیرت، ارزشها و ضدارزشها را برایش معلوم مىکند و راهنماى عمل و رفتار بیرونى او مىگردد.
قلمرو کاربرد این روش، همه دورانهاى زندگى انسان بجز کودکى است. چرا که درک عبرتها، نیازمند عقلى سلیم، چشمى بینا، دلى بیدار و در یک کلام قدرت شناختى بالاست.(باقری ,خسرو,نگاهی دوباره به تربیت اسلامی ,تهران,۱۳۶۸,ص ۱۵۴)و انسان هر چه از نظر سنى بالاتر مىرود، معمولاً دامنه شناخت او گستردهتر و از خصوصیات فوق بیشتر برخوردار مىگردد. از این رو، بهکارگیرى این روش در هر یک از مراحل رشد، قواعد و خصوصیاتى دارد که بهطور اختصار به آنها اشاره مىشود:
۱- در اواخر مرحله کودکى، رشد شناختى کودک ضعیف است. در مورد هر شیئى یا موقعیتى فکر او بیشتر به اجزاء متوجه است، اما نمىتواند این اجزاء را به صورت کل آن دریافت کند، از این رو براى عبرتدهى به کودک، هم باید تک تک اجزاء یک جریان عبرتآموز را به کودک نشان داد و هم باید رابطه اجزاء با یکدیگر و نیز حصول نتیجه را براى وى توضیح داد، مثلاً براى اینکه کودک از حادثهاى عبرت بگیرد و از ارتکاب کار خلافى که دیگرى انجام داده ـ و این حادثه ناخوشایند را براى او حاصل نموده است ـ دورى جوید، مىتوان، نتیجه نامطلوبى که از کار فرد خطاکار به دست مىآید در معرض دید وى قرار داد و سپس رابطه آن نتیجه نامطلوب را با کار خطا مشخص کرد و آنگاه نتیجهگیرى کرد که اگر تو هم چنین خطایى را انجام دهى، مثل آن فرد باید منتظر چنین پیامد نامطلوبى باشى.
۲- در هفت سال دوم و مرحله دبستانى، در رشد فکرى کودک تغییر و تحول چشمگیرى پیدا مىشود و منطق او به مسائل عینى گرایش پیدا مىکند. کودک در این مرحله به دستکارى علائم و نشانهها مىپردازد. ارتباط بین اجزاء را مىسنجد و از این طریق، وضعیت پدیدههاى گوناگون را تبیین و از آنها نتیجهگیرى مىکند. براى عبرتآموختن به چنین فردى باید اجزاء عینى یک جریان را در معرض دید وى قرار داد، به ارتباط بین اجزاء، اشاره مختصرى کرد و نتیجهگیرى رابه خود وى واگذار نمود. مثلاً در همان مثال قبل اگر کودک از کار خطا و نیز بهدنبال آن از نتیجه آن و ارتباط بین آن دو خبردار شود، خودش نتیجه مىگیرد که:اگر من هم چنین خطایى را انجام دهم. مثل او باید منتظر چنین پیامد نامطلوبى باشم.
۳- در مرحله نوجوانى که همزمان با بلوغ شرعى است، رشد شناختى و ادراکى نوجوان اوج مىگیرد و از واقعیات عینى و محسوس، به امور انتزاعى و ذهنى منتقل مىشود. نوجوان مىتواند به تهیه و تنظیم فرضیههاى ذهنى بپردازد. و هر مسألهاى را به صورت اصولى و منطقى آن بررسى کند. او مىتواند مسائل مجرد و انتزاعى را تجزیه و تحلیل نماید و به نتایجى منطقى دست یابد. چنین فردى، براى عبرت گرفتن از حوادث، کافى است که از پیشدرآمد فوق خبردار شود. آنگاه به تجزیه و تحلیل، کشف روابط و علل و در نهایت نتیجهگیرى آن بپردازد و آن را به عنوان تجربهاى در کنار تجارب زندگى خویش ثبت کند.(ر.ک.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه,روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی(۲),تهران:انتشارات سمت,۱۳۷۵,ج۲,ص۵۷۷-۶۲۵)
از این دوره به بعد، هر چه سن بالاتر رود و به مراحل سنى بالاترى برسد، بر تجارب او افزوده مىشود و همین تجارب،او را ورزیده و کارآزمودهتر مىکند. بهطورى که با دیدن یا شنیدن بسیارى از امور، به درک حقایق بسیارى در وراى آنها نائل مىگردد.
از آنچه گذشت، معلوم مىشود که گستره بهکارگیرى روش عبرت، در مراحل اولیه زندگى تربیتآموز، کمتر است. چرا که دایره درک کودک کمتر است، و هر چه بر سن کودک افزوده مىشود و کودک به مراحل بالاترى مىرسد، دامنه کاربرد این روش، گستردهتر مىگردد.
تأکید نسبتا فراوان قرآن و روایات بر سیر و سفر و خواندن سرگذشت اقوام و ملل و گرفتن عبرت از آنها، به دلیل آثار تربیتى فراوانى است که این مسأله بهدنبال دارد. در این بخش به پارهاى از این آثار اشاره مىشود.
۱- عبرت، کلید بصیرت:
یکى از مهمترین مقاصد تربیت آن است که انسان به درجهاى از درک و بصیرت برسد که بتواند از ظواهر امور بگذرد و به باطن آنها بنگرد. از محسوسات و مشهودات عبور کند و به معقولات برسد، و قدرتى فراگیر براى سنجش و اندازهگیرى، تجزیه و تحلیل، حل و فصل امور و انتخاب و تصمیمگیرى در ابعاد مختلف زندگى بهدست آورد. عبرت راهى است که مىتواند انسان را به این مقصد تربیتى برساند و شاید مهمترین اثر تربیتى عبرت، همین باشد. امیرالمؤمنین(ع) در کلام خود بر این اثر عبرت تصریح کرده چنین مىفرماید:
«مَنِ اعْتَبَرَ اَبْصَرَ وَ مَنْ اَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَن فَهِمَ عَلِمَ»
(کسى که عبرت آموزد، آگاهى یابد و کسى که آگاهى یابد، مىفهمد و آنکه بفهمد، دانشآموخته است).(سید رضی ، ۱۳۸۰، نهج البلاغه,حکمت ۲۰۸)
و در جاى دیگر مىفرمایند:
«رَحِمَ اللّهُ اُمْرَئً تَفَکَّر فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَر فَأبْصَرَ… »(خدا رحمت کند کسى را که بیندیشد و سپس پند پذیرد، و اندرز گیرد و سپس بینا گردد…) (سید رضی ، ۱۳۸۰، نهج البلاغه,حکمت ۲۰۸,خطبه۱۰۳)
نتیجه به دست آمده از این دو کلام این است که تفکر زمینهساز عبرت است و عبرت زمینه بصیرت را فراهم مىآورد. آن حضرت در سخنى دیگر انسان بصیر را چنین توصیف مىکند:
«اِنّمَا البَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفکَّرَ، وَ نَظَرَ فَأبْصَرَ، وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ…» (همانا بینا کسى است که (به درستى) بشنود و سپس (در آن) بیاندیشد، و (به درستى) بنگرد و بینا گردد و از عبرتها پند گیرد… .) (سید رضی ، ۱۳۸۰، نهج البلاغه,حکمت ۲۰۸،خطبه ۱۵۳)
یعنى زمانى انسان به بینش و بصیرت مىرسد که به شنیدن اکتفا نکند، بلکه در شنیدهها، اندیشه نماید و با دقت به امور بنگرد. نتیجه این اندیشه و دقت نظر همان عبرتى است که در تصمیمگیرىها و رفتار انسان موثر خواهد بود. به عبارت دیگر به نظر امام(ع)، مراحل ایجاد بینش عبارت است از: ۱-احساس ظاهرى (به کمک چشم وگوش) ۲- تفکر و تیزبینى (اندیشه) ۳- عبرتگیرى. بههرحال شیرینترین ثمره عبرتآموزى، بینش است که خود آثار مطلوب دیگرى را نیز به دنبال خواهد داشت.
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .