1,677 views
عنوان :
تعداد صفحات : ۱۴۱
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
تحقیق حاضر با هدف بررسی دو اختلال شخصیتی هیپوکندریا ( خودبیمارانگاری ) و پسیکاستنی ( ضعف روانی ) در زنان سرپرست خانواده و مقایسه آن با زنان غیرسرپرستخانواده ( تحت سرپرستی همسر ) انجام گرفت .
جامعه مورد نظر در این تحقیق زنان ۳۰ تا ۵۰ ساله ساکن شهر اراک بودند که از میان آنها تعداد۴۰ نفر زن سرپرست خانواده و ۴۰ زن غیرسرپرست خانواده به عنوان نمونه انتخاب شدند
با اجرای آزمون شخصیتی ( MMPI ) برروی افراد نمونه ، نمرههای مربوط به این دو اختلال بدست آمد . نمرههای حاصل از طریق روشهای آمار توصیفی و استنباطی ( آزمون t برای گروههای مستقل ) مورد ارزیابی قرار گرفتند و تجزیه و تحلیل دادهها نشاده دادند که : میزان اختلال خودبیمارانگاری و ضعف روانی زنان سرپرست خانواده بالاتر از میزان این دو اختلال در زنان غیر سرپرست خانواده است .
همانگونه که ذکر شد این تحقیق تنها دو اختلال خودبیمارانگاری و ضعف روانی را مورد ارزیابی قرار داده است و از آنجا که از نتایج محاسبات انجام شده و مقایسه میانگینهای بدست آمده برمیآید ، وجود انواع ترسها ، نگرانیها ، اضطرابهای مداوم ، انواع وسواسهای فکری و عملی رواج زیادی در این گروه دارد و تفاوت میانگین حاصل از نمرات ضعف روانی زنان سرپرست خانواده با زنان غیرسرپرست خود گواهی بر این مدعاست .
در مورد بیماری خودبیمارانگاری نیز همین شرایط وجود دارد . تظاهر به دردهای جسمی و بیماریهای متعدد، شاید وسیلهای باشد در جهت جلب توجه و حمایت اطرافیان که بطور ناخواسته از طرف این دسته از زنان استفاده میشود .
روح لطیف و حساس زن وقتی بیرحمانه مورد هجوم انواع بیمهریها ، فشارها ، کاستیها و تهدیدها قرار میگیرد زودتر میشکند و آسیب میبیند شاید توسل به نالهها و ابراز دردهای جسمی حربهای باشد برای تسکین این دردها و کاهش فشارهای درونی که از طریق جلب حمایت و محبت خانواده و اطرافیان صورت میگیرد . البته به دلیل مشکلات بیشماری که در زندگی این گروه از زنان وجود دارد از قبیل کمبود امکانات و رفاهیات ، تغذیه نامناسب و بیکیفیت ، رژیم غذایی فاقد مواد ضروری برای سلامت بدن ، فشار ناشی از کار ، فشارهای عصبی و موارد دیگری که ذکر آن رفت نمیتوان وجود بیماریهای جسمی و به تبع آن بیماریهای روحی را در آنان انکار کرد .
نکته دیگر در مقایسه میانگین زنان مطلقه و بیوه عضو گروه سرپرست خانواده این بود که نمرات دو اختلال مورد ارزیابی در بین زنان مطلقه بالاتر از زنان بیوه بود که شاید بتوان دلیل آن را در نحوه از دست دادن همسر و بار عاطفی و اجتماعی حاصل از آن دانست و اینکه تمایل زنان مطلقه به ازدواج مجدد بیش از دیگر زنان بود .
بطور کلی میتوان اینگونه استنباط کرد که چرخه زندگی وقتی از روال عادی و طبیعی خود خارج میشود خواه ناخواه عوارضی بدنبال خواهد داشت . وقتی پدر و مادر خانواده به هر دلیلی از زندگی خارج می شود عدم حضور فیزیکی و روحی او ضربه سختی برای زن و مادر خانواده خواهد بود . زیرا زن و مردی که با هم پیوند می بندند تا در کنار یکدیگر زندگی را با تمام آرزوها و امیدها و برنامههایشان ادامه دهند ، پس از آن بدون شک پیمودن این راه دشوار و طولانی به تنهایی برایشان به مراتب سختتر از زنان و مردانی خواهد بود که تنها و مجرد زندگی میکنند .
شاید در این رابطه پیوند روحی – عاطفی مهمتر و عوارض ناشی از گسستن آن شدیدتر از دیگر پیوندها باشد . بطوریکه وقتی این رشته با مرگ همسرمیگسلد ، زن مستأصل و درمانده ، بیپشتوانه و مغموم در دست زندگی رها میشود ، در این غربت و تنهایی و شکست عاطفی روح حساس و لطیفش چنان آزرده میگردد که دیگر جنبههای زندگیاش را تحت شعاع قرار داده و او را در معرض انواع آسیبها ، خطرات اجتماعی و بیماریهای گوناگون قرار میدهد . و این مقدمهای است برای آغاز یک تراژدی به نام « زن سرپرست خانواده » .
بدون شک برای مردانی هم که به هر دلیل همسر خود را از دست میدهند این عوارض و ناراحتیها و مشکلات وجود خواهد داشت که انکارناپذیر و قابل توجه هستند . که مسلماً پرداختن به این موضوع و تحقیق درباره آن نکتهها و مسایل جالب توجه و مهمی را آشکار خواهد کرد که در جای خود مهم و حیاتی هستند و همت بلند و گامهای استوار جوانان کوشا و پژوهنده را برای تحقیق و مطالعه به سوی خود فرا میخوانند .
واژه های کلیدی: اختلال شخصیتی ، هیپوکندریا ( خودبیمارانگاری )، پسیکاستنی ( ضعف روانی )،
چکیده تحقیق ۱
فصل اول :کلیات تحقیق ۳
مقدمه ۴
بیان مسئله ۵
اهداف تحقیق ۸
فرضیه های تحقیق ۹
تعریف واژهها ۱۰
محدودیتهای تحقیق ۱۲
فصل دوم :پیشینه تحقیق ۱۴
تعریف شخصیت ۱۵
تعریف علمی شخصیت ۱۸
عوامل بوجود آورنده شخصیت ۱۹
ویژگیهای شخصیتی ۲۳
رشد شخصیت ۲۵
سنخهای شخصیتی ۳۳
نظریههای شخصیت ۳۷
نظریههای روانکاوی ۳۸
نظریه تحلیلی یونگ ۴۴
نظریه روانشناسی فردی آدلر ۴۵
نظریه روانکاوی اجتماعی اریک فروم ۴۶
نظریههای سنخ شناسی شخصیت ۴۷
طبقهبندی کرچمر : ۴۸
طبقهبندی شلدون : ۴۹
نظریههای انسان گرایی ( بشردوستانه ) شخصیت ۵۰
نظریه سلسله مراتب نیازهای آبراهام مزلو ۵۱
نظریه پدیدار شناختی راجرز ۵۳
نظریه کاتل درباره شخصیت ۵۴
نظریه آیزنک درباره شخصیت ۵۶
نظریه های شناختی شخصیت ۵۶
نظریه جرج کلی ۵۷
نظریه یادگیری اجتماعی جولیان راتر ۵۸
نظریه انگیزشی هنری موری ۵۹
رویکردهای رفتاری در شخصیت ۶۲
سنجش شخصیت ۶۳
اختلالات شخصیت ۶۹
اختلالات شبه جسمی ۷۵
خودبیمارانگاری ( هیپوکندریا – HYPOCHONDRIA ) ۷۵
تاریخچه هیپوکندریا ۷۸
همهگیر شناسی هیپوکندریا ۷۹
سبب شناسی هیپوکندریا ۸۰
خودبیمارانگاری و نوع شخصیت ۸۴
خودبیمارانگاری و افسردگی ۸۶
مقیاس خودبیمارانگاری در MMPI ۸۸
درمان خود بیمارانگاری ۸۹
ضعف روانی ( پسیکاستنی – PSYCHATHENICS ) ۹۱
مقیاس ضعف روانی در MMPI ۹۱
اختلال وسواس فکری – عملی ۹۳
وسواسهای فکری ( OBSESSIONS ) ۹۴
وسواسهای عملی ( COMPULSIONS ) ۹۵
ویژگیهای توصیفی و اختلالهای روانی مربوط ۹۷
میزان شیوع اختلال وسواس فکری – عملی ۹۸
دوره یا سیر اختلال وسواسی فکری – عملی ۹۸
فصل سوم :روش تحقیق ۹۹
جامعه آماری ۱۰۰
نمونه آماری ۱۰۰
روش نمونهگیری ۱۰۰
روش تحقیق ۱۰۰
ابزار مورد استفاده در تحقیق ۱۰۱
مقیاسهای روایی آزمون MMPI ۱۰۲
مقیاسهای بالینی آزمون MMPI ۱۰۴
اعتبار و روایی آزمون MMPI ۱۰۵
روش آماری ۱۰۷
فصل چهارم :تجزیه و تحلیل دادهها ۱۰۸
تجزیه و تحلیل توصیفی دادهها ۱۱۲
تجزیه و تحلیل استنباطی دادهها ۱۱۴
فصل پنجم:بحث و نتیجهگیری ۱۱۸
بحث و نتیجهگیری ۱۲۰
پیشنهادات ۱۲۷
ضمایم ۱۳۱
منابع ۱۳۶
– ازخوش ، منوچهر/ ۱۳۷۹ / کاربرد آزمونهای روانی و تشخیص بالینی / چاپ اول / تهران / انتشارات روان .
– پاشا شریفی، حسن / ۱۳۸۲ / نظریه و کاربرد آزمونهای هوش و شخصیت / چاپ سوم / تهران / انتشارات سخن .
– پروین ، لارنس .ا/ ۱۳۷۳ / روانشناسی شخصیت – نظریه و تحقیق / ترجمه دکتر محمد جعفر جوادی و دکتر پروین کدیور / جلد ۱ و ۲ / تهران /انتشارات رسا .
– خورشیدی ، عباس ، سیدحمید رضا قریشی / ۱۳۸۱ / راهنمای تدوین رساله و پایان نامه تحصیلی ( از نظریه تا عمل ) / چاپ اول / تهران / انتشارات یسطرون .
– جواهری ، اشرف / ۱۳۸۱ / راز و رمز زندگی بهتر را تجربه کنیم / چاپ اول / انتشارات نجبا .
– کاپلان ، هارولد ، بنیامین سادوک / ۱۳۷۹ / خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی / ترجمه دکتر نصرت الله پور افکاری / جلد ۲ / چاپ اول / تهران / انتشارات شهر آب .
– کریمی ، یوسف / ۱۳۷۹ / روانشناسی شخصیت / چاپ ششم / تهران / انتشارات ویرایش.
– ماسن ، هنری پاول و دیگران / ۱۳۸۰ / ترجمه مهشید یاسایی / چاپ اول / ویرایش دوم / انتشارات کتاب ماد / تهران .
– مارنات ، گری گراث / ۱۳۷۳ / راهنمای سنجش روانی / ترجمه و ویرایش دکتر حسن پاشا شریفی / جلد ۱ / چاپ اول / تهران / انتشارات رشد .
– ولمن ، بنجامین / ۱۳۷۵ / اختلالات روان تنی / ترجمه دکتر بهمن نجاریان و محسن دهقانی و بهرام دباغ/ چاپ اول / تهران / انتشارات رشد .
– یانس ، هامایاک آوادیس / ۱۳۸۱ / متن تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM – IV-TR) / ترجمه دکتر محمدرضا نیکخو / چاپ اول / تهران / انتشارات سخن .
« از نشانههای قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید ، تا به ایشان آرامش یابید و میان شما ، دوستی و مهربانی نهاد ، در این عبرتهایی است برای مردمی که تفکر میکنند » . [۱]
از آغازین لحظه آفرینش انسان ، خداوند زن و مرد را با هم آفرید . عشق را در نهاد هر دو گذاشت تا در پرتو آن به سوی یکدیگر جذب شوند و از طریق ازدواج هستهی اولیه خانواده را شکل دهند .
نکاح عقدی است که براساس آن رابطه زوجیت بین زن و مرد برقرار شده و پس از آن طرفین دارای وظایف و حقوق جدیدی می شوند و هریک با توجه به تواناییها ، خصلتها و ویژگیهای جسمی ، روانی ، فطری و طبیعی خود عهدهدار بخشی از مسئولیت زندگی میگردند .با تولد فرزندان این پیوند محکمتر و این نظام اجتماعی کوچک کاملتر
میشود .
دستگاه با عظمت و بینظیر خلقت مرد را مظهر قدرت و نیرومندی و حمایتکننده زن ، و زن را کانون مهر و عطوفت ، سرچشمه عشق و محبت و مطلوب مرد آفریده است . هریک از زن و مرد کاملکننده وجود دیگری است . این امر تنها اختصاص به انسان ندارد . در همه انواع جانداران جنس نر به حکم غریزه به حمایت از جنس ماده برمیخیزد .
توجه داشتن به وضع فطری و طبیعی هر یک از زن و مرد با توجه به تساوی آنها در انسان بودن و تفاوتهای ذاتی شان در زن و مرد بودن ، شرایط و قوانینی را بوجود می آورد که در پرتو آن هریک از زن و مرد با بارور شدن استعدادهای درونیشان ، به سوی کمال ، تربیت و پرورش نسلها و پیشرفت جامعه گام برمیدارند .
زن و مرد دو ستارهاند در دو مدار مختلف که هرکدام باید در مدار و فلک خود حرکت نماید . شرط اصلی سعادت زن و مرد در حقیقت سعادت جامعه بشری گام نهادن این دو در مسیر خویش است .
آنچه در جامعه ناراحتی میآفریند جهتگیری و قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است ( جواهری ، اشرف ، ۱۳۸۱ ، ص ۲۹ )
در زندگی انسانها ، گاهی موقعیتهایی روی میدهد که جریان زندگی را از روند عادی و معمول خود منحرف میکند .
مرگ یک قانون مسلم طبیعی است که جزء جداییناپذیر زندگی انسان است . عاملی که پیوند زن و مرد را میگسلد و سرنوشت آن کس را که مانده است در مسیر دیگری رقم میزند .
مرگ قانون گریزناپذیر و لازم زندگی است ، اما جدایی و طلاق قانون تلخی است دستنوشته بشر ؛ در آن زمان که زن و مرد بدلایلی دیگر نتوانند به زندگی با هم ادامه دهند و هیچ چیز قادر نباشد پیوندهایشان را حفظ کند ، آن را به کار میبرند .
بدون شک زن و مردی که سالها یا ماهها با هم زندگی کردهاند ، مونس و رازدار هم بودهاند ، وقتی به دلیل مرگ یا طلاق از هم جدا میشوند و سرنوشت نامعلومی را برای خود و فرزندانشان تصور میکنند ، از نظر روحی و عاطفی آسیب میبینند و گاه این آسیبها جبرانناپذیر میشوند . وقتی یکی از دو ستون اصلی خانواده فرومی ریزد ، ستون دیگر هم از درون میشکند . زیرا فرزندان از این پس جز او پناه دیگری ندارند و او میماند و ادامه راه پرمشقت و دشوار زندگی و آینده مبهم که باید به تنهایی در مسیرش ره بپوید .
اینطور به نظر می رسد اینگونه آسیبها برای مردان کمتر باشد . به خصوص در جامعه ما وقتی مرد به هر دلیل همسرش را از دست میدهد در مدت زمان نه چندان درازی با ازدواج مجدد سررشته زندگی را دوباره به دست میگیرد و شاید توجه چندان زیادی هم به روحیه و احساسات جریحهدار شده فرزندان خود نکند و حضور نامادری را در زندگی آنها راحت بپذیرد .
جالب اینجاست اطرافیان و حتی خود جامعه به حمایت و تأیید مرد میپردازند و او را مستحق ازدواج مجدد میدانند زیرا بر این باورند که « مرد نمیتواند هم مرد بیرون باشد و هم زن خانه ! » در حالیکه ازدواج مجدد زن را نمیپسندند و آن را برای زن بخصوص اگر دارای فرزند هم باشد ناشایست و ناشی از بی وفایی میدانند .
متاسفانه این باور غلط را اکثریت افراد قبول دارند و انتظار دارند زن فداکاری کرده و در ادامه راه پرفراز و نشیب زندگی متحمل تمام سختیها و مرارتها و آسیبهای ناشی از این امر گردد و به تنهایی فرزندان خود را اداره کند . به یک معنا او برای فرزندان خود هم مادر باشد و هم پدر . این مسئله زمانی بغرنجتر می شود که مرد بعد از فوتش برای گذران زندگی خانواده خود منبع تأمین معاشی پیشبینی نکرده و زن ناگزیر باشد برای تأمین هزینه زندگی خانواده کارکند .
بیتردید زن با روحیه لطیف و حساس خود با برخورداری از انگیزه قوی وپر مهر مادری بعد از مرگ همسر یا جدایی ( در صورتیکه حضانت فرزندان بر عهده او باشد ) با نادیده گرفتن تمام آرزوها و خواستههای بجا و منطقی خود ، همه زندگی را پس از این وقف زندگی و تربیت و پرورش فرزندانش میکند و در این راه آسیبهای فراوان جسمی ، روحی ، روانی ، عاطفی ، اجتماعی و …. او را در امان نمیگذارند .
به نظر می رسد زنانی که سرپرست خانواده خود میشوند و با اشتغال در بیرون از خانه در تلاش برای تأمین هزینههای سنگین زندگی هستند با دغدغههای دایمی مشکلات اقتصادی بیشتر در معرض آسیبها و بیماریهای روحی و روانی قرار دارند . هراس دور شدن از فرزندان و آمدن ناپدری در زندگی آنها ، خاطره همسر ، وفای به عهد و پیمان مقدس زناشویی ، برداشتها و قضاوتهای مردم جامعه ، خیال ازدواج مجدد را از بعضی زنان میگیرد و آنها برای همیشه وجود خود را فدای زندگی فرزندانشان میکنند بدون اینکه به فردایی باندیشند که توان و قدرتی ندارند و تنها و محزون در گوشهای رها شوند .
متأسفانه جامعه ما نیز به این روند خو کرده و درصدد تغییر باورها و پندارهای غلط در این باره برنمی آید . برخی از زنان ما مظلومانه زیر فشار زندگی کمرخمیده میکنند بدون اینکه کسی به یاریشان بشتابد و قبول کند که آنان نیز انسانند و حقوق فردی و طبیعی خود را دارند .
این تحقیق در نظر دارد در مسیر شناخت آسیبهای احتمالی روحی – روانی و اختلالهای شخصیتی که ممکن است گریبانگیر این دسته از زنان گردد ، گام بردارد . محدودیتها و موانع موجود این اجازه را میدهند که تحقیق حاضر بتواند تنها به بررسی دو نوع آسیب روانی از انواع بیشمار آن بپردازد . شاید بتوان از طریق نتایج حاصله به گوشهای از مشکلات این دسته از زنان در جامعه اشاره کرد و راهکارهایی برای بهبود وضعیت ، درمان و پیشگیری آسیبها ، کاهش اثرات و عوارض ناشی از این نوع زندگی ارائه کرد . زیرا بدون تردید این روند و ادامه آن باعث ایجاد معضلات و خطرات جبرانناپذیری در جامعه میشود . همانگونه که اینک شاهدش هستیم .
این تحقیق قصد دارد میزان دو اختلال شخصیتی خودبیمارانگاری (هیپوکندریا )[۲] و ضعف روانی ( پسیکاستنی )[۳] را از طریق آزمون چند منظوره سنجش شخصیت مینه سوتا [۴] در میان زنان سرپرست خانواده ساکن در شهر اراک بسنجد و نتایج آن را با نتایج حاصل از آزمون زنانی که تحت سرپرستی همسران خود هستند مقایسه کند . اهداف مطالعاتی این تحقیق عبارتند از :
اهداف کلی : « مقایسه میزان دو اختلال شخصیتی خودبیمارانگاری و ضعف روانی زنان سرپرست خانواده با زنان غیرسرپرست خانواده ( تحت سرپرستی همسر )» .
اهداف جزئی : ۱- رابطه بین میزان خود بیمار انگاری در زنان سرپرست خانواده و زنانی که سرپرست خانواده نیستند .
۲- رابطه بین میزان ضعف روانی در زنان سرپرست خانواده و زنانی که سرپرست خانواده نیستند .
این تحقیق در نظر دارد دو اختلال شخصیتی خودبیمارانگاری و ضعف روانی را در بین زنان سرپرست خانواده ساکن شهر اراک با گروه زنان غیرسرپرست خانواده مورد بررسی قرار دهد ، لذا فرضیههای این تحقیق به شرح زیر می باشند :
۱- به نظر میرسد که میزان خودبیمارانگاری زنان سرپرست خانواده بالاتر از میزان خودبیمارانگاری زنان غیرسرپرست خانواده است .
۲- به نظر می رسد که ضعف روانی زنان سرپرست خانواده بالاتر از میزان ضعف روانی زنان غیرسرپرست خانواده است .
اختلال شخصیت – خودبیمارانگاری ( هیپوکندریا ) – ضعف روانی ( پسیکاستنی ) – زنان سرپرست خانواده – زنان غیرسرپرست خانواده .
اختلال شخصیت : چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM- IV )[5] اختلالات شخصیت را تجارب ذهنی پایدار و رفتاری تعریف میکند که خارج از معیارهای فرهنگی است . به گونهای انعطافپذیر هستند ، شروع آنها در نوجوانی یا جوانی است ، در طول زمان ثابت هستند و به ناخشنودی و اختلال میانجامند ( کاپلان و سادوک ، ۱۹۹۷ ، ص ۴۷۷ )
خودبیمارانگاری ( هیپوکندریا ) :در DSM- IV ، خود بیمارانگاری اشتغال ذهنی شخص با ترس از مواجهشدن ، یا باور ابتلا به یک بیماری جدی تعریف شده است . این ترس یا باور زمانی ظاهر میشود که شخص علایم یا اعمال بدنی راسوء تعبیر میکند ( همان منبع ، ص ۲۶۹ )
ضعف روانی ( پسیکاستنی ) : شامل وسواس فکری – عملی ، ترس ، احساس گناه و بلاتصمیم بودن ، ترسهای غیرمنطقی و تردیدهای افراطی است . بنابراین کاملاً شبیه اختلال وسواس فکری – عملی میباشد . با وجود این چند تفاوت عمده نیز وجود دارد . ضعف روانی بیشتر ترسها و اضطرابهای آشکار را که ممکن است فرد تجربه کند ، نشان میدهد . ( مارنات، گرای گراث ، ۱۹۹۴ ، ص ۴۲۹ )
خودبیمارانگاری : نمرهای که فرد در مقیاس Hs آزمون MMPI[6] بدست میآورد .
ضعف روانی : نمرهای که فرد در مقیاس Pt آزمون MMPI بدست میآورد .
خانوار : از افرادی تشکیل میشود که با هم در یک اقامتگاه زندگی میکنند ، با یکدیگر هم خرج هستند و معمولاً با هم غذا میخورند . لازم است اعضای یک خانوار حتماً با یکدیگر رابطه خویشاوندی نسبی داشته باشند . فردی که به تنهایی زندگی میکند نیز خانوار تلقی می شود .
سرپرست خانوار : عضوی از خانوار است که اعضای خانوار وی را به این عنوان معرفی میکنند . در مواردی که اعضای خانوار کسی را به عنوان سرپرست معرفی نکنند ، مسنترین فرد چنانچه مهجور نبوده یا معلولیت ذهنی نداشته باشد به عنوان سرپرست خانوار شناخته می شود . در خانوادههای یک نفره ، همان فرد سرپرست خانوار به شمار میآید .
خانواده بیسرپرست : به خانوادهای گفته می شود که سرپرست خود را به طور دایم یا موقت از دست داده و قادر به تأمین هزینه های زندگی خود نمیباشد .
نبود سرپرست : به خانوادهای گفته می شود که سرپرست خانواده به دلایل طلاق ، نکاح منقطع ، متارکه ، مفقودی ، فراری ، تبعیدی ، زندانی ، سربازی و … عملاً سرپرستی خانواده را به عهده نداشته باشد .
– فقدان سرپرست به دو صورت است : ۱- فوت سرپرست و ۲- نبود سرپرست ( طلاق ،نکاح منقطع ، متارکه ، مفقودی ، فراری ، تبعیدی ، زندانی ، سربازی و …. ) [۷]
زنان سرپرست خانواده : زنان سرپرست خانواده به آن گروه از زنان اطلاق می شود که به هر دلیلی اعم از فوت همسر ، طلاق ، ترک زندگی توسط مرد ، اسارت ، زندان ، تبعید و …. مسئولیت کلیه امور اقتصادی ، اجتماعی ، تربیتی و پرورشی فرزندان و اعضای خانواده را بر عهده دارند و ممکن است برای تأمین هزینه زندگی خود کار کنند و یا وجود منبع در آمدی مانع از شاغل بودن آنها شود .
زنان غیرسرپرست خانواده :زنان غیرسرپرست خانواده به آن گروه از زنان اطلاق میشود که ازدواج کرده وتحت سرپرستی و حمایت همسرانشان میباشند . این دسته از زنان در اداره امور زندگی با همسران خود مشارکت داشته و ممکن است شاغل یا خانهدار باشند .
از آنجا که در مسیر اجرای هر تحقیق و پژوهشی موانع و مشکلاتی وجود دارد ، این تحقیق دانشجویی نیز از این امر مستثنی نبوده و در مراحل اجرا و تدوین خود با عوامل محدودکنندهای روبهرو شده است
۱- به علت عدم دسترسی آسان به نمونههای تحقیق و مشکل در شناسایی و جمعآوری تعداد ۴۰ زن در جامعه عادی که سرپرست خانواده خود باشند ، به مرکز کمیته امداد مراجعه شد تا از زنان تحت پوشش این مرکز استفاده شود و چون این طبقه از افراد مشکلات خاص خودشان را دارا بودند لذا عواملی بطور ناخواسته وارد چرخه تحقیق گردید و روند آن را اندکی از مسیر اصلی خود منحرف ساخت .
فقر اقتصادی و فرهنگی ، کم سوادی و عدم شناخت و درک مسایل تحقیقی و علمی مانع بزرگی در راه دستیابی به هدف اصلی تحقیق بود . این عوامل پیش بینی نشده نتایج تحقیق را تحت تأثیر قرار داد بطوریکه نتوان نتایج بدست آمده را با قطعیت در مورد همه زنان تعمیم داد .
۲- امکان اجرای این تحقیق در بین زنان دارای سرپرست و بدون سرپرست کمیته امداد نیز وجود داشت که با عدم حمایت پژوهشی توسط این مرکز میسر نشد .
۳- محدودیت زمانی عامل مهمی در اجرای این تحقیق بود . از آنجا که زمان انجام و تحویل پایاننامههای دانشجویی محدود است ، محقق نتوانست با تخصیص وقت و کار بیشتر برروی نمونههای مورد آزمون در زمینه موضوع اصلی تحقیق به نتایج شفافتر و ملموستری که قابلیت تعمیم بیشتری هم داشته باشد ، دست یابد .
هر انسان در بعضی جنبهها :
– مثل سایر انسانها است .
– مثل بعضی از انسانها است .
– مثل هیچکس نیست .
( اقتباس از کتاب کلاکهن و موری )
هر انسان و رویدادی در نوع خود منحصر به فرد است . باوجود این ، بین بسیاری از انسانها و رویدادهای زندگی آنها ، آنقدر شباهت وجود دارد که بتوان نکات مشترکی را در نظر گرفت و درست همین الگوی رفتاری است که روانشناسان شخصیت در پی درک آنند . ( پروین / لارنس .اِ ،۱۹۹۴ ، ص ۵ )
صاحبنظران حوزه شخصیت و روانشناسی از کلمه شخصیت تعریفهای گوناگونی ارائه دادهاند . از نظر ریشهای ، کلمه شخصیت معادل کلمه personality انگلیسی یا personalite فرانسه است و در حقیقت از ریشه لاتین persona گرفته شده که به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر بر چهره میگذاشتند . این تعبیر تلویحاً اشاره بر این مطلب دارد که شخصیت هر کس ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمیز او از دیگران باشد .
در زبان عامه ، شخصیت در معانی دیگری به کار میرود ؛ مثلاً وقتی گفته میشود که کسی با شخصیت است ؛ یعنی اینکه او دارای ویژگیهایی است که میتواند افراد دیگر را تحت نفوذ خود قرار دهد یا متانت و وقار ویژهای دارد . همینطور نقطه مقابل آن بیشخصیت به معنی داشتن ویژگیهای منفی است که البته باز هم دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد ، اما در جهت منفی . همچنین کلمه شخصیت در عرف به عنوان چهره مشهور و صاحب صلاحیت درحوزههای مختلف به کار می رود ، همچون شخصیت سیاسی ، شخصیت علمی ، شخصیت هنری و …. اما در روانشناسی ، شخصیت به مفهومی متفاوت از آنچه ذکر شد ، تعریف میشود . مثلاً در روانشناسی همه کس دارای شخصیت است و بنابراین اصطلاح بی شخصیت وجود ندارد . بعضی تعریفهایی که از شخصیت شده است به قرار زیر است :
« شخصیت سازمان پویای جنبههای ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی ( شکل بدن و اعمال حیاتی بدن ) فرد آدمی است » . ( شلدون ، ۱۳۶۷ ، ص ۱۰۶ )
« شخصیت الگویی از رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی متقابل است . بنابراین شخصیت یک فرد مجموعه راههایی است که او نوعاً نسبت به دیگران واکنش یا با آنها تعامل میکند . » ( فرگوسن ، ۱۹۷۰ ،ص ۹۷ )
« شخصیت عبارت است از الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین میکنند » . ( اتکینسون و هیلگارد ، ۱۹۹۳ ، ص ۱۵۰ )
اگر وجوه تعریفهای فوق را مورد نظر قرار دهیم ، میبینیم که اولاً همه آنها به یک رشته از ویژگیها و خصوصیات جسمی و روانی اشاره دارند . ثانیاً در همه تعریفها به مسئله تمایز ، افتراق و مشخص کردن فرد از افراد دیگر بطور صریح یا به طور تلویحی اشاره شده است . بنابراین ، میتوانیم به تعریفی قابل قبول برسیم که به طور نسبی حاوی ویژگیهای مشترک تعریفهای ذکر شده باشد : « شخصیت عبارت است از مجموعه ویژگیهای جسمی ، روانی و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز میکند » . ( کریمی ، یوسف ، ۱۳۷۹ ،ص ۵- ۷ )
روانشناسی شخصیت برای یک فرد و تفاوتهای فردی اهمیت خاصی قایل است . اگر چه روانشناسان شخصیت وجود شباهتهایی بین افراد راقبول دارند ، توجه آنها بیشتر به تفاوتهای افراد از یکدیگر معطوف است .
در حال حاضر تعریف واحدی از شخصیت که مورد توافق همگان باشد ، وجود ندارد . بعضی از روانشناسان شخصیت ، جنبههای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی کنش انسان را مطالعه میکنند . گروهی دیگر به افراد و رفتار مشهود آنها توجه میکنند . بعضی دیگر شخصیت را با توجه به ویژگیهایی چون فرآیندهای ناهشیار تعریف میکنند که به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و باید از رفتار استنباط شوند .
سرانجام بعضی از روانشناسان ، شخصیت را تنها از طریق ارتباطهای متقابل افراد با یکدیگر و یا نقشهایی که در جامعه بازی میکنند تعریف کردهاند ، بنابراین دامنه تعاریف موجود و احتمالی شخصیت ، از فرایندهای درونی ارگانیسم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعامل افراد ، در نوسان است . ( پروین ، لارنس . /ا ، ۱۹۹۴ ، ص ۵ و ۶ )
در تعریف شخصیت باید چند نکته را در نظر گرفت . نخست ؛ هر شخصی یگانه و بیهمتاست زیرا هیچ دو فردی از نظر خلق ، علایق ، رفتار و دیگر ویژگیهای شخصیتی کاملاً مشابه نیستند. دوم ؛ افراد در همه موقعیتها به شیوههای یکسان رفتار نمیکنند . رفتار شخص ممکن است از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت باشد . سوم ؛ گرچه فرد یگانه و بیهمتاست و رفتارش در همه موقعیتها کاملاً یکسان نیست ، در رفتار آدمی وجه اشتراک قابل ملاحظهای وجود دارد . به عبارت دیگر ، هر چند در جزئیات رفتار آدمی تفاوتهایی دیده میشود ، بیشتر مردم الگوهای رفتاری نسبتاً ثابت دارند . توصیف سنخهای شخصیتی ممکن است به ماامکان دهد که افراد را به گونهای طبقهبندی کنیم که برخی از الگوهای مهم رفتاری آنان به دقت قابل توصیف باشد ( پاشا شریفی ، حسن ، ۱۳۸۲ ، ص۲۳۵ )
[۱] سوره رم آیه ۲۱ .
[۲] hypochondria
[۳] psychastenics
[۴] MMPI
[۵] Diagnostic and statistical Manual of Mental Disorders
[۶] Minnesota Multiphasic personality Inventory
[۷] دستورالعمل شناسایی و حمایت نیازمندان ، معاونت امور حمایت خانواده ؛ اداره کل هماهنگی و پذیرش و مددیاری کمیته امداد امام خمینی استان مرکزی ، شاخه اراک م ۲ .
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .