تحقیق بررسی تحولات سیاسی،اجتماعی، فرهنگی ساری از سقوط آل زیار تا ظهور مرعشیان

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

تحقیق بررسی تحولات سیاسی،اجتماعی، فرهنگی ساری از سقوط آل

زیار تا ظهور مرعشیان

تعداد صفحات :۱۴۳

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

مازندران یکی از مناطق مهم ایران در دوره ی سلجوقی و خوارزمشاهی بود که در تحولات سیاسی و فرهنگی این دوره نقش مهمی داشته است. مازندران شامل بخش وسیعی از مناطق جنوبی دریای مازندران بود که از غرب به قریه ی ملاط در غرب سخت سر (رامسر فعلی) مرز بین گیلان و مازندران منتهی می شد و از شرق نیز تا نواحی جرجان (گرگان) و استرآباد را دربر می گرفت .

ریشه واژه مازندران و تاریخ پیدایش و دگرگونی آن به درستی معلوم نیست. مازندران در دوران قدیم (باستان) به نام تپورستان یا تیپورستان معروف بود که با حمله اعراب مسلمان به طبرستان مشهور گردید و از زمان هجوم مغول به بعد نام مازندران جانشین نام باستانی طبرستان گردید که گاهی به معنای بخشی از طبرستان و گاه مترادف با آن به کار می رفت.

ساری یکی از شهرهای بزرگ و باستانی مازندران است که نام آن مانند تمام شهرهای قدیمی و باستانی ایران به صورت های گوناگون بیان شده است. بعضی گفته اند نام آن «فناکه» بوده و بعضی دیگر نام آن را «زادراکرته» ذکر کرده اند که البته همین نام را به استرآباد هم نسبت داده اند. برخی دیگر با توجه به سکه های موجود در دوره اشکانی عقیده دارند که شهر مذکور «سیرنیکس» نام داشته است.

در منابع و مآخذ اسلامی نام ساری، ساریه آمده است. گفته اند اسپهبد فرخان از خاندان دابویه طبرستان در اواخر قرن اول هجری به یکی از بزرگان درباری خود به نام «باو» فرمان داد تا شهر ساری را در ده (وهر) بنا کند و نام این شهر از ساریه فرزند فرخان گرفته شده است. اما شهر ساری مدتی بعد از بنا به دست یزیدبن مهلب سردار اموی ویران شد .

در زمان خلافت منصور عباسی، ساری و طبرستان توسط ابوالخطیب مرزوق السندی فتح شد. وی پس از مستقر شدن در ساری مسجد جامع ساری را به عنوان اولین مسجد جامع مازندران ساخت. پس از سقوط سلسله دابویه ساری به دست عمال خلفای عباسی اداره می شد اما بخش جنوبی ساری با مرکزیت پریم همچنان در دست اسپهبدان باوندی (کیوسیه) بود .

در روزگار طاهریان، طبرستان ضمیمه این حکومت شد و آنها حاکم ساری را برمی گزیدند. در همین زمان، مازیار شکست خورد و در ساری زندانی شد و بعد به نزد خلیفه در سامرا برده شد و در آنجا به سال ۲۲۴ هجری به قتل رسید.

با ظهور حکومت علویان در طبرستان، ساری به خاطر رقابت بین علویان و طاهریان آسیب بسیاری دید و در دوره ی علویان، سپاهیان دیلمی حسن بن زید پس از تصرف ساری دست به غارت و چپاول شهر زدند.

یعقوب لیث صفاری نیز برای براندازی علویان و تسخیر طبرستان به ساری حمله ور شد و ساری را به تصرف خود درآورد. اما بعد از چند ماه به خاطر شرایط بد منطقه، این چیرگی را از دست داد و علویان دوباره تسلط یافتند .

در سال ۲۸۷ ﻫ ق امیر اسماعیل سامانی در اندیشه حکومت بر گرگان و طبرستان افتاد و به ساری حمله کرد و به سال ۲۸۸ ﻫ ق به حکومت داعی صغیر و علویان پایان داد بدین ترتیب سامانیان توانستند موقتاً بر طبرستان و ساری مسلط شوند. در سال ۲۹۸ ﻫ ق روس ها از راه دریا به سواحل مازندران تاختند و شهر ساری را مورد تاخت و تاز قرار دادند و آن را به آتش کشیدند.

در سال ۴۲۱ ﻫ ق محمود غزنوی بر طبرستان تاخت و در پی آن، آل زیار و طبرستان خراجگذار وی شدند . در سال ۴۲۶ ﻫ ق، سلطان مسعود به طبرستان و گرگان یورش برد و تارویان پیش رفت. سلطان مسعود در ساری به چنان جنایاتی دست زد که بیهقی از بازگو کردن آن شرم داشت. در سال ۴۲۵ ﻫ ق ساری بر اثر جاری شدن سیل آسیب سخت دید تا جایی که ساکنین آن به نواحی کوهستانی پناه بردند.

به هنگام تصرف ساری به دست طغرل سلجوقی ، انوشیروان پسر منوچهر ، حاکم وقت آل زیار بود . در این دوره، مردم ساری که از ستیزه های سپاهیان طغرل به تنگ آمده بودند به شاهزادگان محلی باوندی دل بستند. از این رو، ساری به دست شهریار حسام الدوله باوندی ، حاکم بخش جنوبی ساری ( پریم ) آزاد شد و مرکز حکومت آنان از پریم به ساری انتقال یافت .و درگیری سلجوقیان با اسپهبد شهریار در ساری به شکست سلطان سنجر سلجوقی منجر شد و در پایان به صلح سلجوقیان با باوندیان انجامید.

باوندیان در این مرحله از حکومت مجدد خود به سلسله اسپهبدیه معروف شدند. نسل دوم شاهان باوندی توانست ۱۴ سال حکومت کند. باوندیان توانستند در دوره حکومتی شاه غازی علاوه بر طبرستان و گرگان تا حدود ری و دامغان و بسطام را هم جزو قلمرو خود سازد .

در دوره اسپهبد حسن علاءالدوله (۵۵۸-۶۷۸ ﻫ ق )، شهر ساری با یورش مؤید آی به که از غلامان سابق سلطان سنجر حاکم نیشابور ، مواجه شد. که شهر به شدت آسیب دید.

خوارزمشاهیان از زمانی که دست نشانده سلجوقیان بودند به طبرستان توجه خاصی داشتند. در جنگ های باوندیان اسپهبدیه، با خوارزمشاهیان، ساری صدمه های بسیاری دید .در سال ۵۸۸ﻫ ق، در دوره ی پادشاهی حسام الدوله اردشیر باوندی، سلطان تکش خوارزمشاه از طریق گرگان به مازندران لشکر کشید. بعد از رسیدن به ساری آن را تاراج کرد و قصرها و قلاع آن را به آتش کشید و اطرافش را به کلی ویران کرد. پس از کشته شدن اسپهبد رستم شاه غازی دوم شمس الملوک (۶۰۶ ﻫ ق) به دست ابوالرضا حسین مامطیری، این سلسله پس از ۱۴۰ سال منقرض شد. زن شاه غازی به طمع ازدواج با سلطان محمد خوارزمشاه به خوارزم رفت. سلطان او را نامزد یکی از امرای خود کرد و بدین سبب سلطان محمد خوارزمشاه مازندران را به سادگی تسخیر کرد.

سلطان محمد خوارزمشاه که درگیر هجوم مغولان شد نه تنها مازندران را سروسامان نداد بلکه با پناه گرفتن در مازندران سبب یورش مغولان به مازندران گردید و مغولان مازندران را خراب کردند . و به قول مرعشی ، ساری که تا این زمان دارالملوک بود ، اینک محل آمد و شد سپاه مغول گردید. تا اینکه در سال ۶۳۵ ﻫ ق، اردشیر، پسر شهریار کینخوار و خواهر زاده ی شمس الملوک رستم، آخرین پادشاه باوندی اسپهبدیه، توانست قیام کند و ممالک مازندران را به تصرف خود درآورد. سومین و آخرین شاخه باوندیان (کینخواریه) را تأسیس کند. اسپهبد ارشیر حسام الدوله (۶۳۵-۶۴۷ ﻫ ق )به خاطر این که ساری در معرض یورش مغولان بود مرکز حکومتی خود را به آمل منتقل کرد. سلسله باوندیان کینخواریه به سبب یورش پی درپی مغول به مازندران، قدرتی نداشتند و تحت سیطره و دست نشانده ی حاکمان مغول و ایلخانی بودند. این سلسله، با قتل فخرالدوله حسن بدست کیا افراسیاب چلاوی در سال ۷۵۰ ﻫ ق پایان یافت.

اوضاع مازندران با قتل فخرالدوله حسن چنان آشفته شد که هر شهری حاکم مستقلی برای خود داشت و به ادعای خویش حکومت می کرد. از یک سو ساری و پیرامون آن به دست کیا احمد جلال از خاندان کیاهای جلالی افتاد و از سویی دیگر کیا افراسیاب چلاوی آمل را در دست داشت و در ضمن ، میر قوام الدین مرعشی با پیروانش نیز مدعی رهبری مذهبی- سیاسی در سراسر مازندران بود. مرعشیان توانستند بعد از کنارزدن چلاویان در آمل ، به ساری لشکرکشی کنند و قلعه توجی در نزدیکی ساری را تصرف کنند و حکومت یکپارچه را در مازندران شکل دهند و بدین ترتیب حکومت سادات مرعشی در طبرستان شکل گرفت.

وضعیت فرهنگی و اجتماعی مازندران، به ویژه ساری به عنوان مرکز ایالت در این دوره با وجود تحولات سیاسی موجود در منطقه بین حکومت های محلی، حکومت های ترکان و ورود مغولان به مازندران دستخوش تغییر و تحولاتی شده است که مهم ترین آنها عبارتند از :

الف: نژاد و قومیت: تمام ساکنین سواحل جنوبی دریای مازندران از نسل و نژاد چهار طایفه مازد، تپوری، جیل یا گیل و کادوزی می باشند. مهجوری ، نژاد مردم ساری و اطراف آن را تپوری می داند.

ب: خط و زبان: زبان تبری (تپوری) مازندران از جمله زبان های کهن ایرانی بوده است. نجف زاده بارفروش زبان مردم طبرستان را به سه دسته شرقی ، مرکزی و غربی تقسیم کرده که زبان مردم ساری جزء دسته مرکزی به حساب می‌آید.

اما خط طبری تا سده ششم هجری و اندکی پس از آن در طبرستان در نوشتن کتاب ها از آن استفاده می شود به گونه ای که برخی از دانشوران و سرایندگان اهل طبرستان آثار خود را به زبان طبری می نوشتند مانند قابوس نامه عنصرالمعالی امیر زیاری، و یا مرزبان نامه مرزبان بن رستم و …. در این دوره و دوره های بعد ، تا حدود زیادی از رونق افتاد .

ت: مذهب: مردم ساری بر خلاف اکثر مناطق ایران که اهل تسنن بودند و سپس تشیع را برگزیدند ، از ابتدا با ارادت به خاندان امام علی (ع) به دین اسلام و به مذهب تشیع درآمدند. در ساری سابقه تسنن دیده نمی شود. اکثر حاکمان باوندی اسپهبدیه در ساری به مذهب تشیع گرایش داشتند.

ح: مشاهیر: آنچه که در مورد مشاهیر ساری می توان گفت این است که آنها نسبت به مشاهیر و دانشمندان دوره ی قبل از خود به غیر از اسپهبد مرزبان بن رستم شروین پریمی صاحب مرزبان نامه از  شهرت و اعتبار بیشتری برخوردار بودند . در این دوران ، ما دانشمندان بزرگی چون ابن شهرآشوب صاحب کتاب مناقب آل ابی طالب و ابو علی طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان که کتاب او حاوی تمام فنون قرآنی است را داریم.

ج: آثار و ابنیه: درباره ی آثار و ابنیه تاریخی در این دوران آگاهی چندانی وجود ندارد.‌آنچه موجود است مطالبی است که ابن اسفندیار در تاریخ خود به آن اشاره کرده و برخی از آن آثار را مثل قصر حسام الدوله اردشیر باوندی را به تفصیل شرح داده است از آثار موجود این دوره می توان به برج رسکت در دهکده پریم از توابع دودانگه ساری اشاره کرد.

واژگان کلیدی : طبرستان ـ مازندران ـ ساری ـ باوندیان ـ اسپهبدیه .

فهرست مطالب

فصل اول: کلیات
۱-۱بیان مسأله
۱-۲سؤال های پژوهش
۱-۳ فرضیه
۱-۴ تعریف واژگان
۱-۵ اهمیت تحقیق
۱-۶ محدودیت و مشکلات تحقیق
۱-۷ روش تحقیق
۱-۸ پیشینه تحقیق
۱-۹ قلمرو تحقیق
۱-۱۰ بررسی منابع
فصل دوم: جغرافیای تاریخی ساری
۲-۱- جغرافیای تاریخی مازندران
۲-۱-۱- وجه تسمیه طبرستان
۲-۱-۲- وجه تسمیه مازندران
۲-۲- جغرافیای طبیعی ساری
۲-۳- وجه تسمیه ساری
۲-۴- ساری از دیدگاه کتب پیشینیان
۲-۴-۱- ساری در دوران پیش از اسلام
۲-۴- ۲- ساری در دوره اسلامی
۲-۵- ساری از دیدگاه سیاحان و جهانگردان
فصل سوم: اوضاع سیاسی ساری از سقوط آل زیار تا دوره ی مرگ اسپهبد علی علاءالدوله
۳-۱- پیشینه تاریخی ساری
-۲- ساری در عهد سلجوقیان
۳-۳- پادشاهی اسپهبدان باوندی در ساری (نوبت دوم از سال ۴۶۶- ۶۰۶ ﻫ ق)
۳- ۳- ۱- اسپهبد شهریار چهارم حسام الدوله نخست باوند – ( ۴۶۶- ۵۰۳ ﻫ ق / ۱۰۷۳م – ۱۱۰۹م)
۳-۳-۱-۱- نبرد سلجوقیان در ساری (جنگ مذهبی آمل و ساری)
۳-۳-۱-۲- اسپهبد قارن سوم نجم الدوله باوند (۵۰۳- ۵۰۹ ﻫ ق)
۳-۳-۱-۳- اسپهبد رستم دوم فخرالملوک باوند (۵۰۹- ۵۱۱ ﻫ ق/ ۱۱۱۵م- ۱۱۱۷م)
۳-۳-۱-۴- اسپهبد علی علاءالدوله (یکم) باوند (۵۱۱- ۵۳۶ ﻫ ق)
۳-۳-۱-۵- بازگشت اسپهبد علاءالدوله علی باوندی به طبرستان
۳-۳-۱-۶- روابط سلطان محمود سلجوقی با اسپهبد علی علاءالدوله
۳-۳-۱-۷- روابط سلطان سنجر سلجوقی با اسپهبد علی علاءالدوله باوندی
۳-۳-۱-۸- مرگ اسپهبد علی علاءالدوله (۵۳۶ ﻫ ق)
۴ ـ ۱ ـ فصل چهارم ـ اوضاع سیاسی ساری از دوره اسپهبد رستم سوم شاه غازی نصیرالدوله باوند تا
ظهور مرعشیان
۴-۱-۱ ـ اسپهبد رستم سوم شاه غازی (یکم) نصیرالدویه (یکم) باوند (۵۳۶- ۵۵۸ ﻫ ق)
۴-۱ – ۲ – جدال شاه غازی با مرداویج (تاج الملوک)
۴-۱ـ ۳- جدال شاه غازی با اسماعیلیان
۴ ـ ۱ ـ ۴- جنگ شاه غازی با ترکمانان غز
۴ ـ ۱ – ۵ ـ جدال شاه غازی با کیکاووس و فخرالدوله (۵۵۳ ﻫ ق)
۴ ـ ۱ ـ ۶ ـ جدال شاه غازی با سلطان محمود سلجوقی
۴ ـ ۱ـ ۷ ـ مرگ شاه غازی (۵۵۸ ﻫ ق)
۴ ـ ۲ ـ اسپهبد حسن یکم شرف الملوک (یکم) علاءالدوله دوم (۵۵۸- ۵۶۸ ﻫ ق)
۴ ـ ۲ ـ ۱ ـ شورش مردم لاریجان علیه باحرب (۵۶۳ ﻫ ق)
۴ ـ ۲ ـ ۲ ـ پناه گرفتن سلطان شاه خوارزمی به طبرستان (۵۶۸ ﻫ ق )
۴ ـ ۲ -۳- آمدن مؤیدآی ابه به طبرستان (۵۶۸ ﻫ ق )
۴ ـ ۳ ـ اسپهبد اردشیر یکم حسام الدوله دوم باوند (۵۶۸- ۶۰۲ ﻫ ق)
۴ ـ ۳ ـ ۱ ـ جدال اسپهبد اردشیر حسام الدوله با مؤید آی ابه (۵۶۸ ﻫ ق)
۴ ـ ۳ ـ ۲- روابط اسپهبد اردشیر حسام الدوله با حکام خارج از طبرستان
۴ ـ ۴ ـ ساری در دوره ی خوارزمشاهیان، مغولان
۴-۴-۱- ساری در جنگ با خوارزمشاه و سقوط آن
۴-۴-۲- مرگ اسپهبد اردشیر حسام الدوله (۶۰۲ ﻫ ق)
۳۴-۴-۳- اسپهبد رستم چهارم شاه غازی دوم شمس الملوک (یکم) باوند (۶۰۲ ﻫ ق- ۶۰۶ ﻫ ق/۱۲۰۵م- ۱۲۰۹م)
۴-۴-۴- مغولان در مازندران و ساری
۴- ۵- ساری در دوران سلسله کینخواریه (باوندیان دوره ی سوم)
فصل پنجم : اوضاع اجتماعی و فرهنگی ساری
۵-۱- نژاد و قومیت
۵-۲- خط و زبان
۵-۳- مذهب
۵-۴- طبقات اجتماعی مردم طبرستان و ساری
۵-۵- مشاهیر ساری
۵-۵-۱- شیخ شهر آشوب
۵-۵-۲- ابن شهر آشوب
۵-۵-۳- شیخ احمد طبرسی
۵ ـ ۵ ـ ۴ ـ شیخ علی طبرسی
۵-۵-۵- سید ابوالفضل حسینی ساروی
۵-۵-۶- سید شرف الدین المنچب بن الحسین ساروی
۵-۵-۷- گرد بازو
۵-۵-۸- تاج الملوک
۵-۶- آثار و بناهای تاریخی
۵-۶-۱- مسجد زنگو
۵-۶-۲- خانقاه
۵-۶-۳- خانقاه و گنبد دلارام
۵-۶-۴- خانقاه و گنبد زاهده خاتون
۵-۶-۵- قصر حسام الدوله اردشیر باوندی
۵-۶-۶ ـ قصر اسپهبد حسام الدوله شهریار بن قارن
۵-۶-۷- گاو پوستی (مدرسه و دخمه اسپهبدان باوندی در ساری)
۵-۶-۸- قلعه توجی
۵-۶-۹- برج رسکت
نتیجه گیری
ضمایم
فهرست منابع و مآخذ

فهرست منابع

– آملی، اولیاء الله ، ۱۳۴۸، تاریخ رویان، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، انتشارات فرهنگ ایران.
۲- ابن اثیر،عزالدین علی بن اثیر ، ۱۳۵۱، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس هاشمی، به اهتمام سادات ناصری، تصحیح مهیار خلیلی، تهران، ۳۵ مجلد، چاپ دوم.انتشارات علمی و فرهنگی،
۳- ابن اسفندیار کاتب، بهاءالدین محمد بن حسین ،  ۱۳۶۶، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال، تهران، انتشارات پدیده خاور، ۲ جلد، چ دوم.
۴- ابن حوقل، ابوالقاسم ، ۱۳۴۵، صوره الارض، ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
۵- ابن خردادبه،ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله ، ۱۳۷۱، المسالک الممالک، ترجمه سعید خاکرند، تهران، نشر میراث ملل.
۶- ابن رسته، علی بن احمد ، ۱۳۶۵، اعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق دکتر حسین قره خانلو، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر.
۷- ابوالفدا، ۱۳۴۹، تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، نشر بنیاد فرهنگ ایران.
۸- اسلامی، حسین ، ۱۳۷۲، تاریخ دو هزار ساله ساری ، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائم شهر.
۹- اصطخری، ابواسحق ابراهیم بن محمد ، ۱۳۴۷، مسالک الممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، مجموعه انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.
۱۰- اعتمادالسلطنه، محمدحسین خان ، ۱۳۷۳، التدوین فی احوال جبال الشروین (تاریخ سوادکوه)، به تصحیح و پژوهش مصطفی احمدزاده، چاپ اول ، تهران، انتشارات فکر روز.
۱۱- ، ۱۳۷۶، تطبیق لغات جغرافیایی قدیم و جدید ایران، به تصحیح میر هاشم محدث، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر.
۱۲- ۱۳۶۷، مرآت البلدان، با تصحیحات و حواشی و فهارس و به کوشش دکتر عبدالحسین نوایی و میر هاشم محدث، جلد ۲  ، .تهران، نشر دانشگاه تهران.
۱۳- افندی اصفهانی، میرزا عبدالله ، ۱۴۰۱ه ق، ریاض العلما و حیا فی الفضلا، به اهتمام سید محمود مرعشی، جلد ۵،چاپ سوم ، قم.
۱۴- اقبال آشتیانی، عباس، ۱۳۷۶، تاریخ مفصل ایران، به کوشش محمد دبیر سیاقی، چاپ هشتم، تهران، انتشارات خیام.
۱۵- ۱۳۷۶، تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، جلد ۱ ، چاپ اول ، تهران، نشر نامک.
۱۶- الطهرانی، شیخ آقابزرگ ، ۱۹۷۲م، طبقات اعلام الشیعه، تحقیق علی نقی منزوی، ، جلد ۲ ،بیروت، دارالکتاب العربی.
۱۷- انوشه، حسن، و دیگران، ۱۳۶۹،فرهنگ زندگی نامه ها،  جلد۳ ، تهران، نشر فرهنگی رجا.
۱۸- بارتولد، واسیلی ولادیمیروویج ، ۱۳۵۸، تذکره جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمه جمزه سردادور، تهران، بی نا.
۱۹- باسورث، کلیفود ادموند ، ۱۳۷۹، تاریخ ایران کمبریج‌ (از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان)، گردآورنده جی آبویل، مترجم حسن انوشه، جلد ۵، چاپ سوم تهران، نشر امیر کبیر.
۲۰- برزگر، اردشیر، ۱۳۸۰، تاریخ تبرستان، تصحیح و پژوهش محمد شکری قومشی، جلد ۱،۲،۳ ، چاپ اول ، تهران، نشر رسانش.
۲۱- بلاذری، احمد بن یحیی، ۱۳۵۴، فتوح البلدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
۲۲- بوهلر، اکساندر، ۱۳۵۷،سفرنامه و جغرافیای گیلان و مازندران،  به کوشش محمد تقی پور و احمد جکتاهی لاهیجانی، چاپ چهارم ، گیل .
۲۳- بی نا، ۱۳۷۷، پیرامون مازندران، ساری، انتشارات استانداری مازندران.
۲۴- بی نا، ۱۳۴۰، حدود العالم من المشرق الی المغرب، به کوش دکتر منوچهر ستوده، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران.
۲۵- بیهقی، خواجه ابوالفضل محمدحسین ، ۱۳۶۷، تاریخ بیهقی، مقدمه و توضیحات و تعلیقات و فهارس منوچهر دانش پژوه، جلد۲، چاپ اول ، تهران، نشر هیرمند.
۲۶- پازکی نژاد،ابراهیم و دیگران، ۱۳۸۴، سالنامه آماری استان مازندران، بی جا، نشر سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان مازندران.
۲۷- پرگاری، صالح و ترکمنی آذر، پروین ، ۱۳۷۸،تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفاریان و علویان، چاپ اول ،  تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
۲۸- پیرنیا، حسن ، (مشیر الدوله)، ۱۳۸۵، تاریخ ایران باستان، چاپ سوم، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه.
۲۹- تبریزی، محمد بن خلف ـ متخلص به برهان ، ۱۳۸۰، فرهنگ فارسی برهان قاطع، چاپ اول ،           بی جا، انتشارات نیما.
۳۰- جوینی، عطاملک ، ۱۳۳۴، تاریخ جهان گشای جوینی، به سعی و اهتمام و تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، جلد ۲، تهران، مؤسسه مطبوعاتی نصر و کتابخانه صدر.

مقدمه:

شناخت و بررسی تاریخ بومی و محلی، از موضوعات مهم و قابل بحث درتاریخ می باشد. پژوهش های علمی در مورد تاریخ و تمدن محلی نقش به سزایی در شناخت تاریخ هر ملتی دارد. یکی از نقاط مهم و معروف ایران، سرزمین مازندران (طبرستان) است. مازندران (طبرستان) به عنوان یکی از ایالات شمالی فلات ایران همواره از جهات مختلف نقش مهمی در تاریخ و تمدن این مرز و بوم داشته است از جمله : جنگاوری، اقتصاد، مذهب، علم و دانش و …..

مازندران که قبل از هجوم مغولان به طبرستان معروف بود، از شرق به تمیشه و از غرب به روستای ملاط (سرحد بین گیلان و مازندران) محدود بوده و در آن شهرهای معروفی بوجود آمد که شهر ساری (سارویه) یکی از شهرهای مهم و تاریخی آن در طول تاریخ بوده است.

شهر ساری در قرن پنجم و ششم هجری مقر حکمرانی باوندیان اسپهبدیه، نقش مهمی را در جریان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایفا می کرد. شهر ساری و مهمتر از آن منطقه مازندران (طبرستان) به جهت قرار گرفتن در نقطه ثقل منطقه شمالی ایران همیشه مورد توجه دولتمردان و حکومت های مختلف به شمار می رفت و در بسیاری از زمان ها مقر حکومتی و دارالملک مازندران نیز بود.

لذا دانستن تاریخ و جغرافیای این شهر می تواند کمک مؤثری به شناخت بیشتر و درک عمیق تر از تاریخ و فرهنگ منطقه مازندران و به طور عام، تاریخ و تمدن سرزمین ایران داشته باشد. زیرا که تاریخ و فرهنگ ساری و مازندران جدا از تاریخ و فرهنگ ایران نمی باشد.

 فصل اول:

کلیات

 بیان مسأله:

مازندران (طبرستان) به عنوان یکی از ایالات شمالی ایران، همواره مورد توجه پادشاهان سلجوقی و خوارزمشاهی بوده و برای آنها اهمیت فراوانی داشته است، زیرا از این طریق می توانستند بر راه عبور خراسان به عراق اشراف داشته باشند و این عامل باعث شده بود که شهرهای طبرستان از جمله ساری- که در این مسیر بود- دارای اهمیت باشد. ساری به عنوان یکی از شهرهای قدیمی و تاریخی مازندران (طبرستان) در این دوران مقر حکومتی باوندیان اسپهبدیه بود و خود باوندیان هم به خاطر تنوع حوادث مهم سیاسی در آن ایام- که دوران فروپاشی سلجوقیان و ظهور خوارزمشاهیان بود- به صورت جزئی از جریان های مهم سیاسی درآمده بودند . بنابراین ، پژوهش در مورد وضعیت داخلی حکومت باوندیان اسپهبدیه ، چگونگی روابط آنها با حکومت های همجوارترک و درگیری های منطقه ای میان دولت ها و نیز بررسی اوضاع فرهنگی و اجتماعی ساری در این دوران می تواند باعث شناخت بیشتر و درک بهتری از تاریخ و فرهنگ تمدن مازندران شود . این نوشته بر آن است تا با مراجعه به منابع موجود و تحلیل و بررسی اطلاعات به دست آمده به پرسش های مطرح در باره این موضوع پاسخ گوید .

 سؤال های پژوهش:

سؤال های پژوهشی که در این تحقیق مورد ارزیابی قرار گرفته است عبارتنداز:

۱- روابط اسپهبدان باوندی با دولت های سلجوقی و خوارزمشاهی چگونه بود؟

۲- وضعیت ساری و مازندران در دوره مغول چگونه بود؟

۳- چرا در دوره کینخواریه- در زمان ملک حسام الدوله اردشیر باوندی- مرکزیت مازندران از ساری به آمل منتقل شد؟

۴- وضعیت اجتماعی و فرهنگی ساری در این دوران چگونه بود؟

فرضیه ها :

۱- اسپهبدان باوندی ، اغلب دست نشانده دولت های سلجوقی و خوارزمشاهی بودند . اما در مقاطعی به عنوان یک دولت مستقل عمل می کردند .

۲ ـ با پناه گرفتن سلطان محمد خوارزمشاه به مازندران، این منطقه مورد یورش مغولان قرار گرفت و ساری به دلیل آمد و شد مغولان به مخروبه ای تبدیل شد.

۳- چون ساری در معرض یورش مغولان بود ، مقر حکومتی مازندران ، به آمل انتقال یافت . .

۴- با توجه به تحولات سیاسی در مازندران دوره مورد بحث و اختلافات بین حکومت های محلی، وضعیت اجتماعی و فرهنگی مازندران این دوره نسبت به دوره قبل رشد نسبی داشته است.

 تعریف واژگان:

۱- طبرستان: تا قرن هفتم هجری قسمت هایی از مازندران و گیلان کنونی شامل دشت و کوه و دریا بود که از ناحیه دیلمان تا مرز تمیشه وسعت داشت و این قسمت را طبرستان می گفتند. ابن اسفندیار حدود طبرستان را از شرق به غرب از دینار جاری تا به ملاط (مرز بین گیلان و مازندران در غرب رامسر فعلی) دانسته است. ظاهراً از قرن هفتم هجری ، بعد از حمله مغولان کلمه مازندران جانشین طبرستان شد.

۲- مازندران: ابن اسفندیار مازندران را منسوب به ماز دانسته است، به سبب آن که ماز نام کوهی است که از گیلان شروع شده و به لار و قصران ختم می شود. قدمت تاریخی آن به زمان قبل از ورود آریایی ها و زمان مهاجرت اقوام تپور و آمارد به این منطقه بر می گردد. این منطقه قبل از حمله ی مغو لان به نام تپورستان و طبرستان معروف بود و بعد از این بیشتر به نام مازندران شهرت یافت.

۳- ساری: شهرستان ساری یکی از شهرستان های استان مازندران و مرکز آن می باشد. این شهرستان ۳۹۲۳ کیلومتر مربع وسعت دارد . این شهرستان در بسیاری از زمان ها مقر حکومتی طاهریان، باوندیان اسپهبدیه و مرعشیان و در دوره های بعد مرکز ایالت مازندران بوده است. در لغت به نقل از مؤلف کتاب پژوهشی در زمینه های نام های باستانی ماندران ، این واژه را به صورت          ( سری آریه ) و به معنی سروری کردن و آسایشگاه ( آسودن ـ گاه ) و محل استقرار و آرامش آریاها آورده است . در مآخذ و منابع اسلامی نام ساری به صورت ساریه آمده است . که فرخان اسپهبد طبرستان در اواخر قرن اول هجری ، به یکی از بزرگان درباری خود به نام « باو » فرمان داد که شهر ساری را در محل ده « وهر » بنا کند و او شهری را که « باو » ساخته بود ، به نام پسر خود سارویه نامید .

۴- باوندیان: نام سلسله ای از امیران محلی مازندران ، منسوب به باوندی شاپوراست که  احتمالاً از نوادگان قباد ، شاه ساسانی ، که میان سال های ۴۵- ۷۵۰ هـ . ق /۶۶۵- ۱۳۴۹م به نام اسپهبدان یا شاهان مازندران حکومت کرده اند . اینان در سه دوره ی حکومتی به نام کیوسیه ، اسپهبدیه یا ملوک جبال، کینخواریه- بر بخش هایی از مازندران و گیلان حکم رانده اند . .

۵- اسپهبدیه: شاخه دوم از دودمان باوندی بود که به غیر از طبرستان بر گیلان ، ری و قومس نیز فرمانروایی داشتند و غالباً دست نشانده سلاجقه و بعداً هم تبعیت خوارزمشاهیان را پذیرفتند. مؤسس این سلسله حسام الدوله شهریار بن قارن بود که در سال ۴۶۶ هجری امارت یافت و آخرین فرد این سلسله شمس الملوک رستم بود که در سال ۶۰۷ هجری کشته شد و متصرفات آن ضمیمه قلمرو سلطان محمد خوارزمشاه گردید و مرکز فرمانروایی این شاخه شهر ساری بود.

 اهمیت تحقیق:

ساری در بیشتر دوره های تاریخی ایران به عنوان یکی از شهرهای مهم مازندران و دارالملک آن، بوده است. از زمان پادشاهان ایرانی نژاد باوندی مقر حکومتی از ناحیه پریم (در جنوب ساری) به شهر ساری منتقل شد. این شهر به عنوان پایتخت حکومتی باوندیان اسپهبدیه نقش مهمی را در جریان های سیاسی منطقه طبرستان و حکومت های همجوار ایفا کرد. اهمیتی که طبرستان به خاطر قرارگرفتن در مسیر خراسان برای حکومت های سلجوقی و خوارزمشاهی داشت، ساری و دیگر شهرهای طبرستان را به عنوان نقاط تأثیر گذار درآورده بود، لذا پرداختن به تاریخ و جغرافیای تاریخی این شهر و شناخت تاریخ و فرهنگ آن می تواند در شناخت بیشتر و درک عمیق تر تاریخ و فرهنگ مازندران و به گونه عام ایران تأثیر داشته باشد.

محدودیت ها و مشکلات تحقیق :

در مورد منابع کتابخانه ای تواریخ محلی محدودیت های فراوانی وجود دارد و دسترسی به این اندک نیز بسیار دشوار است . این محدودیت و کمبود منابع در زمینه اوضاع اجتماعی و فرهنگی این دوره دیده می شود که باید نواقص موجود در تحقیقات و اطلاعات و داده ها را به این همه اضافه کرد . پراکندگی اطلاعات در کتاب های متعدد کار گردآوری موارد لازم را بسیار مشکل می نمود .

روش تحقیق:

در این پژوهش با استفاده از روش کتابخانه ای و استخراج مطالب از متون و منابع مربوط ، به مقایسه و تحلیل و توصیف داده ها پرداخته ام و در ضمن سعی کرده ام که به تحقیق میدانی نیز توجه نمایم .

در این پژوهش با رجوع به منابع و متون تاریخی به فیش برداری از آنها پرداخته ، سپس به تصفیه و پالایش و موضوع بندی و در پایان با تجزیه و تحلیل و جمع بندی مطالب ، شروع به نگارش متن کرده ام  .

پیشینه تحقیق:

پرداختن به تاریخ و جغرافیای تاریخی ساری به عنوان دارالملک مازندران در طی دوره های سلجوقی و خوارزمشاهی مهم است و می تواند در غنای تواریخ محلی ایران نقش به سزایی داشته باشد . دردوره های مختلف ، پژوهش های گوناگونی در مورد تاریخ و جغرافیای تاریخی مازندران و شهرهای آن انجام شده است که از جمله آن ها در دوره اخیر می توان به کتاب های تاریخ تبرستان اثر اردشیر برزگر ـ تاریخ مازندران اثر اسماعیل مهجوری ـ جغرافیای تاریخی و اقتصادی مازندران اثر عباس شایان اشاره کرد که از مطالب موجود در این کتاب ها می توان به اطلاعات مفیدی          در باره ی تاریخ و جغرافیای تاریخی ساری به دست آورد . اما در باره ی ، بررسی تحولات سیاسی اجتماعی و فرهنگی ساری از سقوط آل زیار تا مرعشیان ، تاکنون تحقیق جامعی صورت نگرفته است.

قلمروتحقیق :

تاریخ ساری جزئی از تاریخ مازندران است و جدا کردن تاریخ ساری و مازندران امری مشکل می نماید . پایان نامه حاضر از سقوط آل زیار در طبرستان آغاز می شود و به وقایع و حوادث مهم تا روی کارآمدن مرعشیان در ساری و طبرستان می پردازد . علاوه بر وقایع سیاسی به جغرافیای تاریخی ساری و شناخت اوضاع اجتماعی ، نژاد و قومیت ، مذهب ، مشاهیر و آثار و بناهای تاریخی نیز توجه شده است . در این پایان نامه تلاش شده علاوه بر ذکر تاریخ ساری ، به اوضاع مازندران و تا حدودی سرزمین های همجوار نیز توجه شود .

 بررسی منابع:

تاریخ طبرستان:این کتاب اثر بهاءالدین محمد بن حسین بن اسفندیار کاتب است. وی از مردم شهرآمل و نخستین نویسنده تاریخ طبرستان در دوره اسلامی است. و امروزه می توان او را «پدر تاریخ طبرستان» نامید.

ابن اسفندیار در نگارش کتاب خود از منابع گوناگونی بهره برده که متأسفانه شماری از آنها چون عقد سحر و قلائدالدور و باوند نامه نشانی به دست نیامده است. هر چند این کتاب در اوایل قرن هفتم نگاشته شده ، قدیمی ترین منبعی است که ما در باره ی طبرستان در اختیار داریم .

ابن اسفندیار این کتاب را بر اساس تاریخ یزدادی که با عربی نوشته شده بود تألیف کرده است. تاریخ طبرستان بر چهار قسمت تقسیم می شود:

قسم اول از ابتدای بنیاد طبرستان و در چهار باب است: باب اول در ترجمه سخن ابن المقفع – باب دوم در ابتدای بنیاد طبرستان و بنیاد عمارت شهرها از جمله ساری است- باب سوم در خصایص و عجایب طبرستان- باب چهارم در ذکر ملوک و اکابر و زهاد و کتاب و اطبا و اهل نجوم و حکما و شعرا است.

قسم دوم در ابتدای دولت آل وشمگیر و آل بویه و مدت استیلای ایشان بر طبرستان است.

قسم سوم در نقل ملک مازندران از آل وشمگیر که آخر ایشان انوشیروان بن منوچهر بن قابوس بود با سلاطین محمودی و سلجوقی .

قسم چهارم از ابتدای آل باوند دوم تا انقراض آنان می باشد. این قسم که مربوط به آل باوند اسپهبدیه است منبع اصلی در این پژوهش بوده است. ابن اسفندیار همچنین به بنیاد ساری و آثار و ابنیه که در دوره باوندی در ساری بوده است اشاره می کند. تاریخ طبرستان با درآمیختگی بخش های چهارگانه در سال ۱۳۲۰ به کوشش عباس اقبال در دو جلد به چاپ رسیده است.

 تاریخ رویان: این کتاب اثر مولانا اولیاء الله آملی- از مورخان قرن هفتم هجری- است که در شهر‌ آمل متولد شد. از سال تولد و مرگ وی اطلاعاتی نداریم. او در سال ۷۵۰ هجری پس از کشته شدن اسپهبد فخرالدوله آخرین اسپهبد و پادشاه باوندی در آمل به اغوای میر قوام الدین مرعشی به دست پسران کیا افراسیاب چلاوی افسرده و غمگین شده و از آمل به کجور و رویان رفت و نزد استندار شاه غازی فخرالدوله پادوسبانی پسر تاج الدوله زیار ماندگار شده و تاریخ رویان را به نام او نوشت.

اصلی ترین منبع مورد مراجعه اولیاء الله آملی تاریخ طبرستان است و لیکن نامی از ابن اسفندیار نمی آورد و علاوه بر آن از منابع مورد استفاده ابن اسفندیار نیز بهره برده است. مؤلف پس از مقدمه، مطالب کتاب را از ابتدای عمارت رویان آغاز می کند و با ذکر وقایع سال ۷۵۰ هجری به پایان می رساند. این منبع از این جهت که به چگونگی درگیری منطقه ای حاکمان باوندی اسپهبدیه ساری با حاکمان استندار رویان به ویژه شاه غازی رستم و همچنین ذکر ماجرای کیا افراسیاب و قتل فخرالدوله حسن پرداخته ، از منابع مهم و معتبر این پژوهش می باشد.

 تاریخ طبرستان و رویان و مازندران: تاریخ طبرستان، رویان و مازندران اثر سید ظهیرالدین بن سید نصیرالدین مرعشی است. سید ظهیرالدین نبیره پسری سید قوام الدین بنیانگذار حکومت مرعشیان و مادرش دختر اسپهبد ویشتاسب باوندی می باشد. وی در اوایل قرن نهم هجری قمری متولد شد و در اواخر همان قرن وفات یافت.

وی در دربار کارکیا میرزا علی لاریجانی این کتاب را تألیف کرد و قسمت های زیادی از مطالب تاریخ طبرستان ابن اسفندیار را اقتباس نمود و لیکن نامی از آن نبرده است. وی در نخستین اثر خود قبل از پرداختن به خروج سید قوام الدین مطالب ارزشمندی راجع به بنیاد شهر های مازندران از جمله ساری دارد و به ذکر وقایع ملوک طبرستان چون دابویان و پادوسبانان و ملوک باوندی در هر سه نوبت به ویژه دوران حکمرانی باوندیان اسپهبدیه در ساری ارائه می دهد.

این کتاب چندین بار چاپ گردید. چاپ اول آن را برنهارد دارن در سال ۱۸۵۰م در سن پطرزبورگ انجام داده و آن را به صورت بسیار علمی از روی چندین نسخه به چاپ رسانده است. چاپ های بعدی توسط عباس شایان و محمد حسین تسبیحی که هر کدام با چندین مقدمه با ارزش انجام گرفته است. در این اثر بسیاری از جملات و عبارات وجود دارد که در دو اثر چاپی ایران موجود نیست.

 حبیب السیر فی اخبار افراد بشر: این کتاب تألیف غیاث الدین بن همام الدین الحسینی معروف به خواند میر است. وی نوه دختری میرخواند است و در حقیقت حوادث تاریخی جلد ششم روضه الصفا را ادامه داد و به پایان رساند. این کتاب معروفترین کتاب تاریخ به زبان فارسی پس از روضه الصفا میر خواند است و به لحاظ جامعیت و تنوع مطالب تاریخی امتیاز خاصی بر دیگر آثار دارد. نوع کار در این اثر تاریخ عمومی است که از ابتدای تاریخ بشر آغاز شده و تا درگذشت شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۳۰ هجری ادامه می یابد. مؤلف کتاب را به نام خواجه حبیب الله وزیر دورمیش خان حاکم خراسان نوشته و نامیده است. تألیف این اثر در سال ۹۲۷ هجری آغاز و در سال ۹۳۰ هجری به پایان رسیده است.

این کتاب در چهار جلد می باشد که در جلد دوم مطالب مفیدی راجع به خاندان آل باوند دارد .. مؤلف در این بخش به اختصار به شرح حوادث هر یک از پادشاهان باوندی پرداخته است. این کتاب می تواند اطلاعات مفیدی راجع به وضعیت سیاسی مازندران در دوره مغول ارائه دهد.

 التدوین فی احوال جبال الشروین:این کتاب اثر اعتمادالسلطنه، نویسنده درباری ناصرالدین شاه قاجار است به همراه شاه قاجار و میرزا علی اکبر خان اتابک به ناحیه سوادکوه رفته و به مناسبت تعلق خاطر اتابک به سوادکوه تصمیم به تدوین تاریخ گرفته و نام این اثر را التدوین فی احوال الجبال الشروین خواند. نویسنده بر آن بود تاریخ سوادکوه را بنگارد اما به سبب پیوستگی تاریخ این منطقه با دیگر نقاط مازندران ناگزیر رویدادهای مازندران را آورده است.

این کتاب اطلاعاتی را راجع به ملوک باوندی در هر سه نوبت به ویژه حاکمان باوندی ساری و سلسله نسب آل باوند ارائه می دهد.این اثر نخست در سال ۱۳۱۲ به خط محمد تویسرکانی به صورت چاپ سنگی منتشر گردید و در سال ۱۳۷۳ با تصحیح مصطفی احمد زاده به چاپ رسیده رسید.

پژوهش های جدید:

تاریخ تبرستان: این کتاب اثر اردشیر برزگر است. این کتاب جزء نخستین کتاب هایی است که بر مبنای متون کلاسیک و پروژه های نوین نوشته شده است و اطلاعات ارزشمندی در مورد وجه تسمیه ساری و جغرافیای تایخی این شهر، تاریخ پادشاهی اسپهبدان باوندی در ساری و مشاهیر این شهر مانند ابو علی طبری ارائه می دهد و یکی از منابع مهم و ارزشمند در این پژوهش می باشد.

این کتاب در سه جلد تحت عنوان تاریخ تبرستان به تصحیح محمد شکری چاپ شد که مصحح برخی از بخش های نیمه تمام نوشته های مؤلف را تکمیل و چالش ها را برطرف کرد.

 تاریخ مازندران: این کتاب اثر اسماعیل مهجوری فرزند هدایت الله ساروی است که در سال ۱۲۷۳ شمسی در یک خانواده روحانی در شهر ساری متولد شد. وی از شخصیت های ممتاز فرهنگی بود که پس از دوران بازنشستگی با شور و شوق زیاد به نوشتن تاریخ مازندران از دورترین زمان تا دوره پهلوی اول مشغول شد.

کتاب تاریخ مازندران در دو جلد می باشد که جلد اول آن حاوی وقایع پیش از اسلام تا سال ۷۵۰ هجری است و می تواند اطلاعات مفیدی راجع به وضعیت سیاسی مازندران ارائه دهد. جلد اول کتاب به خاطر اینکه مؤلف دست به ریشه یابی و توضیح واژگان و مفاهیمی چون مازندران، دیو، طبرستان و پتشخوار و ساری زده است دارای اهمیت می باشد.

 سفرنامه مازندران و استرآباد:این کتاب اثر یاسنت لویی رابینو است. رابینو به مدت ۶ سال (۱۲۸۵- ۱۲۹۱ هجری) به عنوان کنسول انگلیس در رشت بود و در ظرف این مدت یک بار در بهار ۱۲۸۸ و بار دیگر در پاییز سال ۱۲۸۹ در سراسر مازندران و گرگان مسافرت کرد و در تمام خط سیر خود ضمن مشاهداتی دقیق به جمع آوری اطلاعات و تحقیق پرداخته و در مراجعت به اروپا این مشهودات و معلومات را به عنوان یک کتاب تکمیل نمود.

این کتاب گذشته از شرح سفر رابینو که اوضاع اجتماعی شهرهای سواحل جنوبی دریای خزر را در نیم قرن پیش روشن می سازد و فهرست جامعی نیز از دهات و کتیبه های ابنیه تاریخی مازندران را در بر دارد. برخی از این آثار تاریخی اکنون بر اثر گذشت زمان و حوادث دوران از میان رفته، ولی رابینو در کتاب خود نام آنها را از دستخوش نابودی نجات داده است.

این کتاب در یازده فصل نوشته شده است که البته دو ضمیمه به آن افزوده شده است. در فصل ششم مطالب مفیدی راجع به وجه تسمیه ساری و شرحی از تاریخ ساری، وضع شهر ساری، دروازه ها و محله های شهر و بناها و آثار موجود در ساری و راجع به بلوکات و توابع ساری ارائه می دهد.

 فصل دوم:

جغرافیای تاریخی ساری

 ۲-۱- جغرافیای تاریخی مازندران

استانی که امروزه با نام مازندران کرانه های جنوبی و جنوب شرقی دریای خزر را در بر گرفته است دارای پیشینه تاریخی بسیار کهنی است. در طول تاریخ و اعصار، نام های مختلف و گوناگونی داشته است.

در بررسی اسناد به جا مانده از تاریخ نویسان قدیم و متون باقی مانده از کتب دیگر مانند سنگ نوشته ها و کتیبه های دوران هخامنشی و بعد از آن، یشت ها در اوستا و مانند آن تا حدود زیادی مشخص گردیده است که مازندران امروزی در واقع بخشی از سرزمین بزرگتری به نام «پتشخوارگر» است[۱].

این نام جغرافیایی به گونه های بسیار در کتاب های تاریخ و جغرافیا دیده می شود، مانند بدشوارگر، بدشخواجر، فرجوارجر، فرشواذگر، پذشخوارگر، پتشخوارگر و گونه پهلوی آن به نام پتشخوارگر یا پذشخوارگر و نام اوستایی پذشخوارگریه است. در کتیبه های هخامنشی بیستون به گونه Patishuvarish  یا Patisnuwarish است[۲].

ابن اسفندیار در کتاب خود در سندی مربوط به دوره ساسانی معروف به نامه تنسر واژه پتشخوارگر را آورده است[۳]. همو در جای دیگر می گوید: «فرشواذگر را آذربیجان، وسر؟ و طبرستان و گیل و دیلم و ری و قومس و دامغان و گرگان می داند. معنی آن را «باش خوار» (سالم و تندرست باش) «ای عش سالماً و صالحاً» می داند و می نویسد: «بعضی از اهل طبرستان گویند که فوشواذجر را معنی آنست که فرش هامون را گویند و از کوهستان را گر(به معنی جر) دریا را  یعنی پادشاه کوه و دشت و دریا و این معنی محدوثست و متقدمان گفته اند به حکم آنکه جر به لغت قدیم کوهسان باشد که برو کشت توان کرد و درختان و بیشه باشد سوخرانیان را در قدیم لقب جرشاه بود یعنی ملک الجبال[۴].»

پروکوپیوس مورخ هم در موقع سخن گفتن از کیوس برادر مهتر خسروانوشیروان لقب وی را «پتشوارشاه» می نویسد و می گوید:‌ «وی پسر قباد بود و مادر وی همان زمینه دختر قباد بوده است[۵].»

میر ظهیر الدین مرعشی نیز در قرن نهم هجری محدوده فرشواذگر (پتشخوارگر) را در آذربایجان و گیلان و تبرستان و ری و قومس می داند. وی معتقد است «به لغت طبری (فرش) و هامون باشد و (واذ) کوهستان و (گر) دریا و فرش و اذگر یعنی صحرا و کوهستان و دریا[۶].»

محمد حسن خان اعتمادالسلطنه در التدوین، فرشواذگر را نام اصلی سوادکوه دانسته و می گوید: «سواتکوه به تای منقوط و یا سوادکوه به دال افت و یا سوادکوه به اضافه ی ها، چنان که به همه ی این املا آت به نظر رسیده است. علی جمیع التقادیر مخفف است از فرشواد و لفظ فرشواد قدیم ترین اسمی است که از تواریخ عقیقه ی آنها در جایی دیده و شنیده نمی شود[۷].»

مهجوری در مورد معنی پتشخوارگر می نویسد: «پتشخوارگر خود از سه واژه ترکیب شده است:

یعنی پتش= پیش، مقابل (در پهلوی : پتیش یا پتش و در اوستایی: پیپتیش و در پارسی باستان: پتس) + خوار (نام ناحیتی است) + گر که بی گمان به معنی کوه یا کوهستان است[۸].»

علی اکبردهخدا در لغت نامه خود به نقل از مؤلف مجمل التواریخ و القصص می گوید: «او (کسری نوشیروان) را به لقب فذشخوارگرشاه گفتندی به روزگار پدرش زیرا که او پادشاه طبرستان بود و فدشخوار نام کوه و دشت باشد و گر نام پشتها[۹].»

۲-۱-۱- وجه تسمیه طبرستان

نام سرزمین مازندران در مأخذ و منابع اسلامی طبرستان است که از کلمه طبر به اضافه ستان (پسوند مکان) ترکیب شده است. نام قدیم مازندران تاپورستان بوده و این نام را در سکه های اسپهبدان (اخلاف ساسانیان) با حروف پهلوی و همچنین در مسکوتات حکام عرب آن ناحیه که از جانب خلفای بغداد حکومت می کردند مشاهده می کنیم[۱۰].

ابن اسفندیار حدود طبرستان را از شرق به غرب از دینار جاری تا به ملاط دانسته است. طبرستان شامل دشت و کوه و ساحل دریا بود که از جانب دیلمان تا مرز تمیشه وسعت دارد[۱۱].

در مورد معنای کلمه طبر قبل از الحاق آن به پسوند (ستان) و همچنین درباره طبرستان به صورت اسم مرکب بین جغرافیا نویسان اسلامی و مستشرقین اختلاف نظر وجود دارد. بارتولد می گوید: «ایرانیان مازندران کنونی را به نام آنها تاپورستان خواندند. تاپورستان که بعدها اعراب تحریف طبرستان کردند در سکه های ودوره ساسانیان و اوایل فتح اسلام دیده می شود[۱۲].» در فرهنگ آنندراج ذیل ماده تبرستان آمده که تبر به معنی پشته و تپه  و کوه های کوچک است[۱۳]. لسترنج کلمه طبر را به زبان بومی کوه و طبرستان را به معنی ناحیه کوهستانی می داند[۱۴]. ملاشیخ علی گیلانی در این مورد می نویسد: «طبر سپید موله باشد که عوام بید معلق گویند استان اضافت مکانی است مثل خرماستان و گلستان[۱۵].» یاقوت حموی طبر را به معنی تبر (ابزار شکستن یا ابزار جنگی) می داند[۱۶].

منوچهر ستوده در مورد طبرستان می نویسد: «در میان مازندران دو قوم سرشناس تر از اقوام دیگر بودند یکی تپوریها (تپیرها) و دیگری ماردها (آماردها) که تپورها در کوههای شمال سمنان سکونت داشتند و آماردها که شهر آمل را مأخوذ از نام ایشان است، در حوالی شهر مزبور  سکنی داشته اند. این طایفه را اسکندر مقدونی شکست داد و بعد در زمان پادشاه پارتی اشک پنجم فرهاد اول در سال ۱۷۱ ق م آماردها را به ناحیه خوار در مشرق ورامین کوچ داد و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوران درآمد. ظاهراً کلمه طبرستان به این سرزمین اطلاق شد که در دست تپیرها (تاپوران) بود و طبرستان شکل نام گذاری اعراب است[۱۷].» ابوالفداء در تقویم البلدان در مورد وجه تسمیه طبرستان می گوید: «از آن روی طبرستان نامیدندش که (طبر) به زبان فارسی نام آلتی است که آن را تبر می گویند و آن سرزمین را بیشه ها انبوه باشد و سپاه در‌ آن پیش نرود جز آنکه با طبر (تبر) درختان پیش روی خود را قطع کنند و استان به فارسی ناحیه باشد. پس طبرستان به معنی تبر است[۱۸].»

اعتمادالسلطنه در مورد وجه تسمیه طبرستان می نویسد: «چون حربه و سلاح این مملکت به واسطه ی اشتمال بر جنگل همیشه تبر بوده و هست و غالباً مردم آن جا به این آلت مسلح می باشند و هیچ وقت بدون این حربه بیرون نمی آیند و لهذا آن مملکت به نام طبرستان مشهور شده است[۱۹].» اما حجازی کناری می نویسد: «تپورستان از سه جز: (تپه + اورود + ستان) ترکیب شده، بیانگر و نمایانگر مفهوم سرزمینی است که دارنده ی (تپه) و (رود) باشد[۲۰].» مرعشی هم معتقد است :« به زبان طبری ، طبر کوه را گویند . چون کوههای بزرگ آن ولایت بود بدان نام بازخواند و همه می گویند[۲۱]. ملگونوف هم در این مورد می گوید: «تپورها پیش از سرازیر شدن آریان ها به سوی فلات ایران در نواحی شمالی ایران از باکتریا (بلخ) تا آتروئن (آذربایجان) پراکنده بودند سپس در نواحی جنوبی دریای خزر در کنار آماردها سکونت اختیار کردند و در زمان اشکانیان (فرهاد اول- اشک پنجم) حدود سال ۱۷۶ ق م سرزمین مازندران امروز در اختیار این قوم قرار داد و آنان نام خود را بر آن نهادند و به تپورستان شهرت یافت[۲۲].»

اردشیر برزگر در کتاب تاریخ تبرستان در مورد تبری ها می گوید: «شگفت اینکه برخی از نویسندگان که اندکی خود را در فن آشنا و دانا می دانند تاپور را از واژه ترک جغتایی به معنی دسته و مردمانشان را ترک نژاد دانسته اند. نام تپور در دوره ی ساسانیان (۵۶/ ۲۵۴- ۲/۶۵۱ م) یعنی در دوره ی پیدایش زبان پهلوی به تپر و در دوره ی اسلامی به زبان تازی طبر بر گردانیده شده است. و این که مورخان اسلامی این نام را از طبری می دانند که این دسته همیشه برای تراش جنگل و بیشه و نبرد با جانوران با خود داشته اند از اندیشه و حقیقت تاریخ فرسنگها دور است. امروزه نیز این نژاد و دسته را به نام تبری (طبری) و سرزمینشان را تبرستان (طبرستان ) خوانده و می نامند که نام دیگری هم دارد :مازندران و مازندرانی ، که پایه ی درستی نداشته است[۲۳].»

ظاهراً در قرن هفتم هجری (۱۳ مسیحی) مقارن با حمله مغول نام طبرستان متروک شد و از آن به بعد مازندران عنوان عمومی این ایالت گردید. چیزی که هست برای مدت کوتاه (۱۲۵۰-۱۲۹۰م) به مناسبت سکه هایی که در ساری ضرب می کرده اند واژه طبرستان استفاده می شد[۲۴].

 ۲-۱-۲- وجه تسمیه مازندران

واژه مازندران، نیز بر اساس مدارک و شواهدی موجود قدمت دیرینه دارد و همانطوری که قبلاً اشاره شد، تقریباً مصادف با فتنه ی مغول، اسم طبرستان از استعمال افتاد و کلمه ی مازندران جای آن را گرفت[۲۵]. لسترنج معتقد است که یاقوت حموی اولین مورخی می باشد که اسم مازندران را ذکر کرده است. وی به نقل از یاقوت حموی می گوید : «نمی داند اسم مازندران از چه وقت استعمال شد. و با این که او در کتاب های قدیم اثری از این اسم نیافته استعمال آن در آن زمان معمول بوده است[۲۶].»

کهن ترین منبعی که واژه ی مازندران در آن اشاره شده شاهنامه ی فردوسی است. بسیاری از حادثه های افسانه ای شاهنامه ی در مازندران روی داده که مهم ترین و درازترین آنها، هفت خان رستم زال است[۲۷].

درباره ی معنای واژه مازندران اختلاف است. ابن اسفندیار در مورد علت نامیده شدن این ولایت به مازندران می نویسد: «این ولایت را موزاندرون گفتند به سبب آنکه موز نام کوهیست از حد گیلان کشیده تا به لار و قصران که موزکوه گویند. همچنین تا به جاجرم یعنی این ولایت درون کوه موزست[۲۸].»

مرعشی هم در مورد وجه تسمیه مازندران می نویسد: «مازیار پس از فتح مازندران دیواری در جهت حراست منطقه کشید و چند دروازه نصب و نگهبانانی گماشته تا کسی بی اذن او آمد و شد نتواند کردن و آن دیوار را ماز می خواندند و درون او را مازندرون می گفتند[۲۹].»

اعتمادالسلطنه اشتقاق اسم مازندران را از طایفه مارد یا مازد می داند و معتقد است که «مازندران یعنی مملکتی که طایفه ی مازد یا مارد اندران ساکن می باشند، مازد اندران یا مارد اندران در استعمال مازندران شده و این که گفته اند ماز به معنی ابریست و چون در مازندران ابر زیاد می شود آن را مازندران گفته اند[۳۰].»

صادق کیا در مورد ریشه واژه مازندران می نویسد: «گمان می شود که نام مازندران از سه جزء ساخته شده باشد. نخست «مز» maz به معنی «بزرگ» دوم «ایندره» indra نام یکی از پروردگان آریاییان که در دین مزدیسنی از دیوها شمرده شده است، سوم پسوند «آن» که در ساختن نام جای بسیار به کار رفته است. در ادبیات سنسکریت نیز manendra «ایندره ی بزرگ» نام کوهی یا رشته کوهی و همچنین نام جایی و manendra نام رودخانه است[۳۱].»

دارمستتر نام مازندران را مشتق از مازنه می داند که ترکیب پنداری مازنه- تره (-tara mazana) از آن پدید آمده است. به گمان او واژه مازنتر (= مازندر) از حیث ساختمان با دو نام جغرافیایی شوش و شوشتر یکسان است[۳۲]. استاد پورداوود و دارمستتر هم عقیده اند که در اوستا همه جا صفت مازینیه (Mazainyn) همراه با دروغ پرستان ورنه برای دیوان ستمگر به کار رفته است[۳۳].

یاقوت حموی در مورد طبرستان و مازندران می گوید: «طبرستان در بلاد معروف مازندران است و نمی دانم از چه تاریخ به نام مازندران نامیده شد. زیرا این نام را در کتب قدیم نیافتم و فقط از افواه مردم طبرستان کلمه مازندران شنیده ام و شک نیست که مفهوم هر دو لفظ یکی است[۳۴].»

لسترنج هم دو اسم یعنی طبرستان و مازندران مترادف می داند و معتقد است که اسم طبرستان بر تمام نواحی کوهستانی و اراضی پست ساحلی اطلاق می شد. کلمه مازندران بر منطقه اراضی پست ساحلی و سپس بر تمام نواحی کوهستانی و ساحلی اطلاق گردید[۳۵].

 

120,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

 

 

مطالب پیشنهادی:
  • تحقیق وضعیت داخلی حکومت باوندیان اسهبدیه و چگونگی روابط آنها با حکومت های همجوار ترک
  • برچسب ها : , , , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.