عنوان :
تعداد صفحات : ۱۱۹
نوع فایل : ورد و قابل ویرایش
تحقیق پنچ فصلی عرش و کرسی در آیات و روایات یک تحقیق بنیادی قرآنی است. که جهت تفکیک معنای لغوی و اصطلاحی دو واژهی عرش و کرسی و جهت ردّ عقاید سخیف و بیپایه واساس فرقههای ضّاله انتخاب شده است.
فصل اول، کلیّات تحقیق را که شامل تعریف وتبیین موضوع و فواید و اهداف و ضرورت و پیشینه و سؤالهای اصلی و فرعی و مشکلات و موانع تحقیق میباشد، در برگرفته است. پیشینهی عرش به قبل از خلقت آسمانها و زمین و در کل هر نوع مخلوق دیگری برمیگردد و کرسی علمی است که همگام با وجود ازلی ذات اقدس الهی وجود داشته است .
در فصل دوم این تحقیق به بررسی معنای کرسی در آیات ۲۵۵ سوره ی بقره و ۳۴ سوره ی صاد پرداخته شده که در ابتدا به معنای لغوی کرسی یعنی تخت و سریر و علم و دانش اشاره شده و سپس معنای کنایی آن را بیان کرده که منطقه و قلمرو حکومت یا علم و دانش میباشد و بعد از آن به تطبیق هر یک از این معانی با آیات مذکور پرداخته و برای دستیابی به معنای صحیح کرسی در آیه ۲۵۵ سوره بقره به تفسیر اجمالی آیه الکرسی اشارهای گذار شده که مفسرین برای کرسی در این آیه سه معنای منطقه و قلمرو حکومت، منطقهی نفوذ علم و موجودی وسیعتر از از آسمانها و زمین را بیان کردهاند که این تفاسیر سه گانه هیچ منافاتی با هم ندارند و در آیهی ۳۴ سورهی صاد با بررسی جملات ما قبل به این نتیجه رسیدیم که کرسی در معنای لغوی خود یعنی تخت به کار رفته است.
فصل سوم با عنوان کرسی در روایات به سه بخش تقسیم شده است. در بخش اول به بررسی معنای کرسی در روایات پرداخته شده که سه معنا برای آن وجود دارد: ۱-کرسی علمی معرفی شده که مختص ذات اقدس الهی است ۲- جرم بزرگ کیهانی که به تمام آسمانها و زمین احاطه دارد ۳- سلطنت و قدرت الهی .
در بخش دوم به جایگاه آیه الکرسیدر میان آیات دیگر به عنوان نقطهی اعلا و برتر قرآن شریف اشاره شده و همچنین به فضایل مادی و معنوی قرائت آیه الکرسی اشاره شده است و در بخش سوم به بررسی حقیقت کرسی پرداخته شده است.
فصل چهارم این تحقیق به بررسی معنای عرش در آیات قرآن کریم اختصاص یافته است. این فصل به دو بخش تقسیم شده که در ابتدای بخش اوّل به معانی مختلف عرش در لغت اشاره شده که عبارتند از: تخت پادشاه، نیرومندی، ستون یک چیز، کاخ و غیره. این واژه ۳۱ مرتبه در آیات قرآن کریم به کار رفته که در برخی از آیات در معنای لغوی خود و در برخی دیگر از آیات در معنای اصطلاحیاش یعنی قدرت و حکومت و سلطنت به کار رفته است . مفسران و محدثان و فلاسفه در مورد اینکه عرش کنایه از چه معنایی میباشد سه نظر متفاوت دارند که عبارتند از : ۱- علم بیپایان پروردگار ۲- مالکیت و حاکمیت خداوند ۳- هریک از صفات جمالیّه و جلالیّهی خداوند.
دربخش دوم فصل به برررسی معنای «اِستوی عَلَی الَعرش» و «عَرشُهُ عَلَی الماء»پرداخته شده که در مورد عبارت «اِستَوی عَلَی الَعرش» علماء به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اوّل علمایی هستند که از بحث پیرامون این آیات خودداری میکنند و دستهی دوّم علمای اهل بحث هستند که به سه گروه اهل مشبّهه، علماء هیأت و طبیعیدانها و علمایی که جملهی « اِستوی عَلَی العَرش» را کنایه از احاطه و استیلای خداوند بر تمام جهان دانستهاند، تقسیم شدهاند.
فصل پنجم نیز به سه بخش تقسیم شده که در بخش اوّل به بررسی معنای عرش در روایات پرداخته شده که در برخی از روایات عرش ظرفی برای تمام مخلوقات و در برخی دیگر عرش علمی معرفی شده که خداوند انبیاء و رسل و حجج خود را از آن آگاه نموده است و در بخش دوّم به حاملان عرش در آیات و روایات اشاره شده که در آیات هشت ملک به عنوان حاملان عرش و در روایات چهار نفر از پیشینیان و چهار نفر از آخرین به عنوان حاملان عرش معرّفی شدهاند و در بخش سوم به اوصاف حاملان عرش و عواملی که باعث به لرزه در آمدن عرش میشود، اشاره شده است و در آخر نتیجه و فهرست منابع ذکر شده است.
واژه های کلیدی: عرش، کرسی، آیات و روایات،
مقدمه۱
فصل اول: کلیات تحقیق
۱-۱ تعریف و تبیین موضوع ۴
۲-۱ ضرورت و اهمیت تحقیق ۶
۳-۱ اهداف و فواید تحقیق ۷
۴-۱ سوالات تحقیق ۸
۵-۱ فرضیهی تحقیق ۹
۶-۱ پیشینه تحقیق ۱۰
۷-۱کلید واژهها ۱۴
۸-۱ روش تحقیق ۱۶
۹-۱ ساختار تحقیق ۱۷
۱۰-۱ مشکلات و موانع و محدودیتهای تحقیق ۱۸
فصل دوم: کرسی در آیات
۱-۲ تفسیر اجمالی آیهالکرسی ۲۱
فصل سوم: کرسی در روایات
۱-۳ مفهوم کرسی در روایات ۳۵
۲-۳ جایگاه آیهالکرسی ۳۸
۳-۳ فضائل قرائت آیه الکرسی ۴۰
۱-۳-۳ فواید معنوی ۴۰
۲-۳-۳ فواید مادی ۴۲
۴-۳ حقیقت کرسی ۴۶
فصل چهارم: عرش در آیات
۱-۴ مفهوم عرش در آیات ۵۱
۲-۴ استیلا بر عرش ۶۰
۳-۴ استقرار عرش بر آب ۷۰
فصل پنجم: عرش در روایات
۱-۵ مفهوم عرش در روایات ۷۶
۲-۵ حاملان عرش در آیات و روایات ۸۷
۳-۵ اوصاف حاملان عرش ۹۸
۴-۵ عوامل لرزش عرش ۱۰۱
نتیجه ۱۰۳
پیشنهادات ۱۰۵
مقاله تحقیق ۱۰۶
فهرست منابع و مآخذ ۱۰۹
* قرآنکریم، طرح و تالیف واحد پژوهش بیتالقرآن امام علی. ترجمهی لغات قرآن به ترتیب آیات، قم.
۱٫ آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی- فارسی براساس فرهنگ عربی- انگلیسیهانسور، چاپ نقش جهان، نشر نی، تهران،۱۳۷۹
۲٫ آشتیانی، محسن، آیـه الکرسی طلسم عظیم القدر،چاپ نگین،نشر زهیر،قم،۱۳۸۶
۳٫ آیتالله زاده، سید مرتضی، آذرنوش آذرتاش، مجمع اللغات فرهنگ مصطلحات، چاپ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴
۴٫ انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تفسیر قرآن مجید، ج۱، نسخه محفوظ در کتابخانهی دانشگاه کمبریج، به تصحیح دکتر جلال متینی، بینا، بیجا، بیتا.
۵٫ ایازی، محمدعلی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی (ره)، جلد ۴، چاپ سوم، ناشر: چاپ و نشر عروج (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره))، تهران،۱۳۸۸
۶٫ باقیزاده گیلانی، رضا، هشتصد نکته درباره قرآن، چاپخانه گاهسحر، قم، ۱۳۷۹
۷٫ بانومجتهده امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، جلد ۹، چاپ: نشاط اصفهان، بیجا، بیتا.
۸٫ بندرریگی، محمد، فرهنگ بندرریگی، جلد ۱، ناشر: انتشارات علمی، چاپ مهارت، تهران، ۱۳۷۸
۹٫ بندرریگی، محمد، فرهنگ بندرریگی، جلد ۲، ناشر: انتشارات علمی، چاپ مهارت، تهران، ۱۳۷۸
۱۰٫ بندرریگی، محمد، المنجد عربی- فارسی، جلد۲، انتشارات ایران، چاپخانهی پیام، چاپ اول، ۱۳۵۷
۱۱٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۳، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۱۲٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۸، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۱۳٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۱۱، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۱۴٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۱۲، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۱۵٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۱۸، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۱۶٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۱۹، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۱۷٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۲۴، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۱۸٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۲۵، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۱۹٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۲۷، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۲۰٫ بهرامپور، ابوالفضل، تفسیر نسیم حیات، جلد ۲۹، چاپ: نگین قم، ناشر: آوای قرآن، نشر سبحان و نشر حر، قم، ۱۳۸۰
۲۱٫ بیستونی، محمد، تفسیر جوان (منتخب تفسیر نمونه)، ج۲۶، ناشر دار الکتب الاسلامیه، چاپ ایران مصور، تهران، ۱۳۷۹
۲۲٫ تحریری، محمدباقر، جلوههای لاهوتی (شرحی بر زیارت جامعه کبیره)، جلد سوم، ناشر دارالمعارف، قم، زمستان ۱۳۸۴٫
۲۳٫ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، جلد ۱۲، تحقیق و تنظیم: حجه الاسلام محمدحسین الهیزاده، ویرایش: حجه الاسلام سعید بندعلی، ناشر: مرکز نشر اسراء، چاپخانه: مرکز چاپ و انتشارات اسراء، بهمن ۱۳۸۶
۲۴٫ جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، جلد۲۷، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران ۱۳۷۸٫
۲۵٫ حجتی، محمدباقر، بیآزار شیرازی، عبدالکریم، تفسیر کاشف، جلد۷، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۶
۲۶٫ حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف (دایره المعارف جامع اسلامی)، جلد ۷، مؤسسه فرهنگی آرایه، چاپ امین، ۱۳۶۹
۲۷٫ حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف (دایره المعارف جامع اسلامی)، جلد ۸، مؤسسه فرهنگی آرایه، چاپ امین، ۱۳۶۹
۲۸٫ خاتمی، احمد، فرهنگنامه موضوعی قرآن کریم، جلد ۱، همکار علمی: الهه خانلو، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۶
۲۹٫ الخزاعی النیشابوری، مشهور به ابوالفتوح رازی، حسین بن علی بن محمد بن احمد، تفسیر روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، جلد ۳، به کوشش و تصحیح دکتر محمدجعفر یاحقی، دکتر محمدمهدی ناصح، ویراستار: حجه الاسلام محمدحسن خزاعی، بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد، ۱۳۸۱
۳۰٫ خسروانی، شاهزاده علیرضا میرزا، تفسیر خسروی، جلد۱، بینا، بیجا، بیتا.
۳۱٫ خسروانی شریعتی، سید محمود، اریالباف مقدم، حسین، ارشاد سرابی، اصغر و دیگران، گروه فرهنگ و ادب بنیاد پژوهشهای اسلامی، فرهنگنامهی قرآنی (فرهنگ برابرهای فارسی قرآن براساس ۱۴۲ نسخهی خطی کهن)، محفوظ در کتابخانهی مرکزی آستان قدس رضوی، ج۳، با نظارت: دکتر محمد جعفر یاحقی، بیجا، بیتا.
۳۲٫ رازی، امام فخر، تفسیر مفاتیح الغیب، ترجمه دکتر علی اصغر حلبی، جلد ۳، حروفچینی مسعود، لیتوگرافی و چاپ: دیبا، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۰
۳۳٫ راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد بن فضل، المفردات فی غریب القرآن (تفسیر ادبی و لغوی قرآن)، ترجمه و تحقیق: سیدغلامرضا خسروی حسینی، مصحح: بیوک چیت چیتان، چاپخانه حیدری، ناشر: انتشارات مرتصوی، زمستان ۱۳۸۳
۳۴٫ رضاخانی، محمدآقا، ریاضی، حشمتاله، سیر الاسرار فروغی از عرفان قرآن، ج اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیجا، زمستان ۱۳۷۷٫
۳۵٫ داورپناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، جلد۱۴، ناشر انتشارات کتابخانه صدر ناصر خسرو، حروفچینی: مفید، لیتوگرافی: آریا، چاپ مروی، پاییز ۱۳۷۸٫
۳۶٫ سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، چاپ اعتماد قم، ناشر: مؤسسه امام صادق، قم، تابستان، ۱۳۷۶
۳۷٫ سبحانی، جعفر، خدا و صفات جمال و جلال، تنظیمکننده: رضا استادی، چاپ و صحافی: چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، فروردین۱۳۶۲
۳۸٫ سجادی، سید احمد، با همکاری جمعی از محققان، فرهنگ نامه موضوعی صحیفه سجادیه، جلد ۲، پژوهش مرکز تحقیقات رایانهای حوزه علمیه اصفهان، ناشر: مؤسسه فرهنگی مطالعاتی الزهرا، لیتوگرافی و چاپخانه اعتماد، پاییز ۱۳۸۵
۳۹٫ سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، جلد۲، چاپخانه: آرین، انتشارات: کومش، تهران، زمستان ۱۳۷۹
۴۰٫ سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، جلد۳، چاپخانه: آرین، انتشارات: کومش، تهران، زمستان ۱۳۷۹
۴۱٫ شریعتی، محمدتقی، تفسیر نوین، جزء ۳۰ قرآن، بیتا، بیجا.
۴۲٫ شریتعمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه، جلد ۳، چاپ و صحافی مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، ۱۳۷۵
۴۳٫ شریتعمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه، جلد ۴، چاپ و صحافی مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، ۱۳۷۵
۴۴٫ شعرانی، حاج میرزا ابوالحسن، نثر طوبی یا دائره المعارف لغات قرآن مجید، جلد دوم، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۹۸ هـ.ق.
۴۵٫ صدوق، محمد بن علی بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، مترجم: ابراهیم محدث بندرریگی، ناشر: نشر اخلاق، چاپخانه حافظ، قم، ۱۳۷۸
۴۶٫ شیخ صدوق، محمدبن علیبنبابویه، ترجمه کتاب التوحید، ترجمه: استاد علیاکبر میرزایی، چاپ :امیران، صحافی: ذهنی، ناظر: چاپ علوی، تابستان ۱۳۸۹٫
۴۷٫ طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج۲، انتشارات سفارش شرکت سهامی انتشار، بیجا، بیتا.
۴۸٫ طاهریکنی، تفسیر ادبی قرآن مجید، جلد دوم، به کوشش مهدی اسلامی یزدی، ناشر: رواق اندیشه، لیتوگرافی چاپ و صحافی: شرکت چاپ و نشر لیلا، زمستان ۱۳۷۷
۴۹٫ طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۲، چاپخانهی دفتر انتشارات اسلامی، بیجا، بیتا.
۵۰٫ طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۸، چاپخانهی دفتر انتشارات اسلامی، بیجا، بیتا.
۵۱٫ طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۰، چاپخانهی دفتر انتشارات اسلامی، بیجا، بیتا.
۵۲٫ طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۷، چاپخانهی دفتر انتشارات اسلامی، بیجا، بیتا.
۵۳٫ طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۹، چاپخانهی دفتر انتشارات اسلامی، بیجا، بیتا.
۵۴٫ طباطبایینسب، سیدمحمدرضا، تفسیر نفیس، جلد۱، نشر نورالائمه، تهران، ۱۳۸۷
۵۵٫ طبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن، ترجمه و تفسیر مجمع البیان، ترجمه حجهالاسلام علی کرمی، جلد ۲، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، ۱۳۸۰
۵۶٫ طبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن، ترجمه و تفسیر مجمع البیان، ترجمه حجهالاسلام علی کرمی، جلد ۳، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، ۱۳۸۰
۵۷٫ طبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن، ترجمه و تفسیر مجمع البیان، ترجمه حجه الاسلام علی کرمی، جلد ۱۵، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، ۱۳۸۰
۵۸٫ طبرسی، شیخ ابوعلیالفضلبنالحسن، تفسیر بیان برگرفته از ترجمهی تفسیر مجمعالبیان، جلد ۳، گزینش و نگارش: دکتر محمد بیستونی، به اهتمام: عباس یاریپور، زیر نظر: واحد پژوهش و علوم قرآنی موسسه انتشارات فراهانی، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۲٫
۵۹٫ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، ترجمه: حبیب روحانی، علی عبدالحمیدی، ج۴، بنیاد پژوهشهای اسلامی مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، ۱۳۸۵
۶۰٫ طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، جلد ۳، انتشارات کتابفروشی اسلام، تهران، بیتا
۶۱٫ طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، جلد ۵، انتشارات کتابفروشی اسلام، تهران، بیتا
۶۲٫ عباچی، اباذر، چراغی، علی، فرهنگ جامع دانشآموز عربی- فارسی، ناشر: انتشارات استادی، چاپ: مهتاب نو، تهران، ۱۳۸۲٫
۶۳٫ عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، چاپخانه نمونه قم، پاییز ۱۳۸۰
۶۴٫ عدنان سالم، محمد، وهبی سلیمان، محمد، معجم کلمات القرآن العظیم، دار الفکر: مکتبه الاسد، دمشق-سوریه، دار الفکر معاصر، بیروت لبنان، ۱۹۹۸-۱۱۶۵
۶۵٫ علمی حسینی، سید مهدی علی، تفسیر عکرمه، ویراستار: تهمینه فتحالهی، صفحه آرا: فاطمه جبینی، لیتوگرافی چاپ و صحافی: اتحاد، پاییز ۱۳۸۰
۶۶٫ عماد زاده، حسین (ترجمه و تفسیر)، دائره المعارف قرآن کریم، کشف الکلمات، کشف المطالب و المبهمات، چاپخانه امین، تهران، ۱۳۶۱
۶۷٫ عمید، حسن، فرهنگ عمید فارسی به فارسی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۰
۶۸٫ غضنفری، علی، تفسیر النبی، انتشارات عصر غیبت، چاپ ظهور، قم، ۱۳۸۶
۶۹٫ فرید تنکابنی، مرتضی، رهنمای انسانیت (احادیث و ترجمه از کتاب نهجالفصاحه)، لیتوگرافی چاپ و صحافی: چاپخانه دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، زمستان ۱۳۷۴
۷۰٫ فلسفی، محمدتقی، آیه الکرسی پیام آسمانی توحید، نشریه ۵، هیأت نشر معارف اسلامی، تهران، ۱۳۵۱
۷۱٫ فیض کاشانی، ملامحمد حسن، با همکاری جمعی از فضلای دورهی عالی مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن، ترجمه تفسیر شریف صافی، جلد ۳، زیرنظر: استاد عبدالکریم عقیقی بخشایش، لیتوگرافی و چاپ: نوید اسلام، پاییز ۱۳۸۸
۷۲٫ فیض کاشانی، ملامحمد حسن، با همکاری جمعی از فضلای دورهی عالی مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن، ترجمه تفسیر شریف صافی، جلد ۶، زیرنظر: استاد عبدالکریم عقیقی بخشایش، لیتوگرافی و چاپ: نوید اسلام، پاییز ۱۳۸۸
۷۳٫ قرائتی، محسن، یوسف قرآن، ناشر مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، بهار ۱۳۸۱
۷۴٫ قرائتی، محسن، تفسیر نور، جلد۴، انتشارات در راه حق، قم، ۱۳۷۹
۷۵٫ قریشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، جلد ۳-۴ ، ناشر: دارالکتبالاسلامیه، چاپ: حیدری، تهران، بهار ۱۳۷۸ ﻫ.ش.
۷۶٫ قریشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، جلد ۷-۵، ناشر: دارالکتبالاسلامیه، چاپ: حیدری، تهران، بهار ۱۳۷۸ ﻫ.ش.
۷۷ .قریشی، سید علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج۹، ناشر مرکز چاپ و نشر بنیاد بعثت، چاپخانه اطلس، بیجا، ۱۳۷۸
۷۸٫ قریشی، سید علیاکبر، تفسیر ممتاز، جلد ۱، چاپخانه علمیه قم، دار الکتب الاسلامیه، ارومیه، ۱۳۶۱ هـ.ش
۷۹٫ قمی، ابوجعفر محمد بن بابویه، ترجمه اعتقادات صدوق به ضمیمه حواشی شیخ مفید، ترجمه: محمدعلی قلعهای کهنهای، انتشارات راه علم، تهران، ۱۳۸۶٫
۸۰٫ القمی، ابی الحسن علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، الناشر: ذوی القربی، المطبعه: سلیمان زاده، ۱۴۳۱ هـ.ق.
۸۱٫ قمی، عباس، فرهنگ واژگان قرآن کریم، ترجمه کتاب الدرتنظیم فی لغات القرآن العظیم، مترجم غلامحسین انصاری، ناشر شرکت چاپ و نشر بینالملل وابسته به انتشارات امیرکبیر، نوبت چاپ دوم، چاپ و صحافی چاپخانه سپهر، بهار ۱۳۸۵
۸۲٫ کاشانی، ملافتحاله، تفسیر کبیر منهجالصادقینی الزام المخالفین، جلد ۲، با مقدمه و پاورقی آقای میرزا ابوالحسن شعرانی، به تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ اسلامیه، تهران، ۱۳۳۰ هـ.ش.
۸۳٫ کاشانی، ملافتحاله، تفسیر کبیر منهجالصادقینی الزام المخالفین، جلد ۴، با مقدمه و پاورقی آقای میرزا ابوالحسن شعرانی، به تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ اسلامیه، تهران، ۱۳۳۰ هـ.ش.
۸۴٫ کرمی، علی، شرح واژههای قرآن در ترجمهی تفسیر مجمع البیان، ج۳۱، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، ۱۳۸۱
۸۵٫ کلانتری، الیاس، فرهنگ لغات قرآنی، ناشر انتشارات بیان، نوبت چاپ اول، بیجا، بیتا.
۸۶٫ کلینی رازی، ثقهالاسلام ابیجعفر محمدبن یعقوببن اسحاق، اصول کافی، جلد ۱، ترجمه و شرح: سید جواد مصطفوی، انتشار علمی اسلامیه، چاپخانه حیدری.
۸۷٫ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائره المعارف قرآن کریم، ج۱، ناشر: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) چاپخانه مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۶٫
۸۸٫ مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، جلد ۳، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران: سروش، حروفچینی و صفحهآرایی: تهران نویسا، ۱۳۷۴
۸۹٫ جمعی از محققین، کلیدهای قرآن، نشر، مفلحون، چاپ: چاپخانه سروش، مشهد ۱۳۸۴
۹۰٫ محمدی، محمد کاظم، المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغه، همراه با متن کامل نهجالبلاغه، محمد دشتی، بینا، بیجا، بیتا.
۹۱٫ محمدی ریشهری، محمد، بهترین راه شناخت خدا، جلد اول، ناشر انتشارات یاسر، تابستان ۱۳۶۱
۹۲٫ محمودی گلپایگانی، سیدمحمد، خداشناسی، جلد اول، چاپ سازمان چاپ مهر، زمستان ۱۳۶۲
۹۳٫ مغنیه، علامه محمد جواد، تفسیر کاشف، ترجمه موسی دانش، ج۱۴، تهیه دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان رضوی، ناشر مؤسسه بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۳
۹۴٫ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام امام امیرالمؤمنین، جلد اول، چاپخانه حیدری، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶
۹۵٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد ۱۹، چاپخانه مدرسه امیرالمؤمنین، ناشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴
۹۶٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد ۲۰، چاپخانه مدرسه امیرالمؤمنین، ناشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴
۹۷٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد ۲۴، چاپخانه مدرسه امیرالمؤمنین، ناشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴
۹۸٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد ۲، چاپخانه مدرسه امیرالمؤمنین، ناشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶
۹۹٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد ۶، چاپخانه مدرسه امیرالمؤمنین، ناشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶
۱۰۰٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد ۸، چاپخانه مدرسه امیرالمؤمنین، ناشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶
۱۰۱٫ الموسوی، سید محمد مهدی بن سید محمد جعفر، خلاصهالابرار مشتمل بر تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، انتشارات دانشور، چاپ حیدری، ۱۳۷۰
۱۰۲٫ میبدی، امام احمد، خلاصهی تفسیر ادبی و عرفانی قرآن به فارسی از کشف الاسرار، ده جلدی، اثر خواجه عبداله انصاری، جلد اول، نگارش حبیباله آموزگار، چاپخانه اقبال، ۱۳۶۰
۱۰۳٫ نجفی اصفهانی، محمدتقی ابن محمد باقر، خواص آیات و تمامی سورههای قرآن کریم، انتشارات کتابفروشی ادبیه ناصرخسرو، تهران، ۱۳۴۵
۱۰۴٫ نخعی، محمد جواد، تفسیرآسان، منتخب از تفاسیر معتبر،ج۲، اتنتشارات: کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۵۷
۱۰۵٫ هاشمینژاد، سید عبدالکریم، هستیبخش، ناشر انتشارات صبا، چاپخانه سیروس، ۱۳۶۱
عربی
۱۰۶٫ الازدی السایمی، الامام ابی عبدالرحمن محمد بن الحسین بن موسوی، حقائق التفسیر، الجزء الاول، المتوفی، تحقیق: سید عمران، منشورات محمد علی بیضون، نشر کتب السنه و الجمله دار الکتب العلمیه، بیروت- لبنان، سنه ۴۱۳ هـ.ق.
۱۰۷٫ الاندلسی، الاماما ابی حیّان، النهر الماء من البحر المحیط، تحقیق: الدکتور عمر الاَسَعد، المجلد الاول، دار الجِبِل، بیروت، بیتا.
۱۰۸٫ الالوسی البغدادی، ابی الفضل شهاب الدین اسید محمود، روح المعانی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، اداره الطباعه المنیریه، دار احیاء التراث العربی، بیروت- لبنان
۱۰۹٫ الجنابذی، الحاج سلطان محمد ملقب به سلطان علی شاه (طاب ثراه)، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، المجلد الاول، منشورات مؤسسه الاعلی للمطبوعات، بیروت- لبنان، بیتا.
۱۱۰٫ الراغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، المطبعه: شریعت قم، ۱۴۲۳ هـ.ق.
۱۱۱٫ الزمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، ج۱، الناشر نشر البلاغه، المطبعه القدس، قم، محمر الحرام ۱۴۱۵ هـ.ق.
۱۱۲٫ الشافعی، سلیمان بن العجیلی، الفتوحات الالهیه ینوضیح تفسیر الجلالین للدقائق الخفیّه، المتوفی سنه ۱۴۰۴ هـ.ق.
۱۱۳٫ شبر، علامه سید عبداله، ترجمه تفسیر شبر، ترجمه: سید حبیباله احمدپناهی، جلد اول، ویراستار: سید جلال احمد پناهی، انتشارات دانشگاه سمنان، حروفچینی، لیتوگرافی، چاپ و صحافی: مؤسسه انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۷۹
۱۱۴٫ الشیخ طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ج۱، مشتمل علی عجائب بدایع المکنوت و غرائب الآیات الباهرات، طبع بمطبعه مصطفی البالی الحلبی و اولاده بمصر، باشر طبعه: محمدامین عمران، شوال ۱۳۵۰ هـ.ق.
۱۱۵٫ العکبری، لا بی البقاء عبدا… بن الحسین، املاء مامّن به الرحمن من وجوه الاعراب و القراءات فی جمیع القرآن، الجزء الاول، دار احیاء التراث الغربی، بیروت- لبنان، بیتا.
۱۱۶٫ العجیلی الشافعی، سلیمان بن عمر، الفتوحات الهیه بتوضیح تفسیر الجلالین للدقائق الخفیه، المتوفی سنه ۱۲۰۴
۱۱۷٫ الغراء البغوی الشافعی، ابی محمد الحسین بن مسعود، تفسیر البغوی، اعداد و تحقیق: خالد عبدالرحمن العلک، مروان سوار، دار المعرفه: بیروت- لبنان، بیتا.
۱۱۸٫ القمی، ثقه المحدثین شیخ عباس، سفینهالبحار، المجلد السادس، الناشر: دار السوه للطباعه و النشر، المطبعه القرآن الکریم الکبری، تاریخ النشر ۱۴۲۲ هـ.ق.
۱۱۹٫ الخطیب، عبدالکریم، التفسیر القرآنی للقرآن، الکتاب الثانی، ملتزم الطبع و النشر: دار الفکر الغربی، جزءان الثلث و الرابع، بیجا، بیتا.
نمایه
۱۲۰٫ عنوان: بررسی مفهوم عرش در قرآن کریم، نشریه اعتدال ۲۱/۱۱/۸۷، منبع تبیان
چندی پیش معاندان دین و قرآن با به آتش کشیدن و لگدمال کردن آیات وحی در پی آن بودند که نور قرآن را در سینه تپندهی جهانیان خاموش و مانع انتشار سریع آن در بین عاشقان حق و حقیقت شوند؛ زهی خیال باطل و غافل از اینکه قرآن همچون موجی طوفنده و سیلی برق آسا از اقیانوس مواج ذکر الهی سربرمیآورد و با برخورد بر صفحهی فکر انسانهایی که هنوز به دنبال تفکّر و تدبر در آیات الهی و به دنبال کشف حق و حقیقت هستند راه خود را در عمق جان و قلب آنها باز میکند و مایه روشنی فکر و راه آنها خواهد بود.آنها بااین کارشان باعث شدند که دود این آتش به چشم خود آنها برود؛ مگر میشود نوری را که تمام جهان را فراگرفته با برپا کردن آتش و لگد مال کردن خاموش کرد. قرآن کریم همچون جزیرهی ناشناختهای است که هر کس با گذر از قلب خود به سوی این جزیره سفر کند با کندو کاو در این جزیره به گوهرهای ذی قیمتی دست پیدا میکندکه آیندهی او را بیمه و جان و دل او را سیراب میکند.
آیا در این جهان پهناور کسی وجود دارد که به این ددّان بیخرد بفهماند که قرآن کتابی روشنگر بر سر راه انسانهایی است که هنوز بارقهای از نور هدایت در وجودشان می درخشد و معجزهای جاوید برای اثبات نبوت پیامبر ختمی مرتبت، که خداوند خود حافظ و نگهبان آن است و آیا کسی را یارای مقابله با خداوند هست؟
در جای جای این کتاب مقدس گوهرهای زمردین بسیاری وجود دارد که با نورافشانی توجه هر بینندهای را به خود جلب میکنند که عرش و کرسی دو نمونه از این گوهرها میباشند که ما به دنبال دستیابی به سرنخی از هویت این دو هستیم.
کرسی از نظر ریشهی لغوی از «کرس» به معنای اصل و اساس میباشد همچنین در لغت به معنای چیزی است که سلاطین و بزرگان بر آن مینشینند و استعاره از هر امر خطیری است که شخص حائز آن باشد و دارای معانی دیگری از جمله تخت، صندلی، تخت پادشاهی و چیزی که به آن اعتماد میکنند یا به هر چیز مرکب نیز گفته میشودودر تعاریف عامه اسم چیزی است که بر آن مینشینند.
گاهی کرسی کنایه از علم میباشد چرا که معلم و استاد هنگام تدریس بر کرسی مینشینند و گاهی نیز کنایه از حکومت و فرمانروایی است زیرا کرسی تحت اختیار وزیر نفوذ و سیطرهی انسان است.
عرش نیز در لغت دارای معانی بسیاری از جمله سایبان، چادر و خیمه، کاخ، سقف، تخت پادشاهی و داربست و بناکردن و …میباشد. به مقام سلطنت نیز به خاطر رفعتش مجازاً عرش گفته میشود و عرش در معنای علم نیز آمده است.
در اصطلاح عرفانی، عرش محل استقرار اسماء مقید الهی است و به آسمان و به فلک الافلاک نیز عرش گفته میشود و نفس کلیه را که محیط بر اشیاء میباشد را بر وجه تفصیل عرش کریم، لوح قدر و لوح محفوظ و کتاب مبین مینامند.
در اصطلاح عرفانی عرش به چند قسم تقسیم میشود: ۱- عرش جسمانی که مراد از آن فلک اعلی است ۲- عرش عقلی که مراد از آن عقل اول است. دراصطلاح فلسفی مراد از عرش نفسی، نفس فلک اول است و به طور کلی در اصطلاح فلسفی سه عرش عنوان شده است؛ عرش عقلی که همان عقل اول است و عرش نفسی که همان نفس فلک اول است و نور روشنی بخش این دو از نور انوار مقدس مخفی نیست و عرش جسمانی که همان فلک اعلی است و بالاخره جسم محیط به عالم را که همان فلک الافلاک است را عرش و فلک ثوابت را کرسی مینامند.
کرسی در نزد عارفان موضع امر و نهی الهی است و مراد از کرسی در اصطلاح کلامی و فلسفی فلک کواکب است و مراد از عرش فلک الافلاک است و در اصطلاح نجومی کرسی الجوزاء عبارت است از سه کوکب که در صورت ارنب واقع شدهاند.و این دو واژه در آیات و روایات نیز دارای معانی متفاوتی هستند که در بخشهای بعدی به معانی آنها اشاره خواهد شد.
عرش و کرسی قریبالمعنی هستند. کرسی در دو آیه از آیات قرآن کریم به کار رفته که در یک آیه کرسی در معنای مقام فرمانروایی و تدبیر و ربوبیت خداوند است (وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ /۲۵۵ بقره) گسترش علم و رحمت الهی بر آسمان و زمین است.
و در آیهی دیگر کرسی در معنای لغوی خود یعنی تخت و سریر به کار رفته است. در تفاسیر مختلف برای کرسی معانی متفاوتی ذکر شده که عبارتند از: ۱- موجودی وسیعتر از آسمانها و زمین ۲- منطقهی نفوذ علم ۳- منطقه و قلمرو حکومت.
عرش نیز در ۳۲ آیه از آیات قرآن کریم ذکر شده که دارای معانی مختلفی میباشد هرچند ریشه مشترکی دارد. عرش همان مقام حکومت و مالکیت و تدبیر عالم هستی است زیرا حتّی در اطلاقات عمومی عرش به کنایه از تسلط یک زمامدار بر امور کشور خویش به کار رفته و در برخی از موارد عرش به معنای عالم ماوراء طبیعت است و کرسی به معنای مجموع عالم ماده اعم از زمین و آسمان میباشد.
جایی که سخن از حاملان عرش است ممکن است منظور از عرش، حکومت خداوند و تدبیر او در عالم هستی باشد و حاملان عرش اجراکنندگان حاکمیت و تدبیر او باشند و اگر عرش را به معنای مجموع عالم هستی یا عالم ماوراء طبیعت بدانیم حاملان آن فرشتگانی هستند که پایههای تدبیر این جهان به فرمان خداوند به دوش آنهاست و استیلای بر عرش، تمثیلی برای بیان احاطهی تدبیری و ولایت حقیقی حق تعالی بر مخلوقات میباشد که نه زمان و نه مکان دارد و عرش مقامی است که زمام تمام امور در آنجا جمع و حقیقتی از حقایق عینی است به همین خاطر در آیاتی، از آن با عظمت و مجد و کرامت یاد شده و به خداوند نسبت داده شده است و برای آن حاملینی معرفی شده و در واقع با استفاده از آیات و روایات میتوان گفت: عرش موجودی از عالم غیب است که مرکز دستورات عالم وجود میباشد و رشتهی تدبیر امور جهان به آن منتهی میگردد و به عبارت دیگر، مقامی است که سرنخ تمام حوادث و امور در آنجا جمع و متراکم است و استیلای بر آن علم به تفصیل جزئیات امور جهان و تدبیر کلیه جهان هستی است.
در برخی از آیات نیز عرش در معنای لغوی خود یعنی تخت و سریر به کار رفته و گواه این معنا آیات ۲۳، ۳۸ ، ۴۱ و ۴۲ سورهی نمل است. در روایات اسلامی برای کرسی معانی متفاوتی از جمله معنای علم، جرم بزرگ کیهانی و سلطه و قدرت و برای عرش نیز معنای علم و ملک ذکر شده است. چنان که در حدیثی از امام صادقu چنین آمده که: عرش صفات بسیار و مختلفی دارد که در هر جای قرآن به هر مناسبتی که به کار رفته صفت جداگانهای دارد. در جملهی «ربُّ العَرش العَظیم» منظور از عرش عظیم، ملک عظیم است و جملهی «الرحمن علی العرش استوی» به این معناست که خداوند به ملک خود احاطه دارد و این همان علم به کیفیت و چگونگی اشیاست و در حدیث دیگری از ایشان آمده که: عرش در وجهی مجموع خلق، و کرسی ظرف آن و در وجه دیگر، عرش علمی است که خداوند انبیاء و رسل و حجج خود را از آن آگاه نموده و کرسی، علمی است که خداوند هیچ یک از انبیاء و رسل و حجج خود را از آن آگاه ننموده و در برخی از روایات وسعت کرسی در برابر عرش همانند یک حلقهی آهن در یک دشت وسیع عنوان شده است.
عرش و کرسی از جمله الفاظی هستند که دارای دو بار معنایی لغوی و کنایی میباشند و همین موضوع باعث شده که امر برای برخی از افراد مشتبه شود و بدون درنظر گرفتن محتوای جمله و ارتباط آن با سایر جملهها، این دو لفظ را در معنایی غیر از معنای موردنظر به کار برند که این قبیل امور، باعث پایهریزی برخی از تفکّرات انحرافی و موجب تعدّد فرقههای ضالّه گشته به گونهای که برخی با استناد به معنای لغوی این دو واژه برای خداوند جسم قائل شده اند. بنابراین بررسی این دو واژه با توجه به آیات و روایات امری ضروری به نظر میرسد تا معنای موردنظر از این دو واژه در آیات کشف شود.
با توجه به این که برخی از معاندان دین وقرآن با ایجاد برخی از لطیفهها درصدد ضربه زدن به فرهنگ قرآنی ما هستند وگروهی از مسلمانان بی خبر نیز ناآگاهانه به این امر دامن می زنند لازم است که معنای برخی از واژههای غریب قرآنی برای این بیخبران بازگو شود تا از انتقال و نشر چنین لطیفههای بیمحتوایی که مقدّسات ما را به سخره میگیرند، جلوگیری شود و همچنین علاقهی شخصی به آیهالکرسی باعث شد که به تحقیق در رابطه با عرش و کرسی روی آورم و به بررسی آنها از منظر آیات و روایات بپردازم.
مطالعه و تحقیق در زمینهی عرش و کرسی میتواند در نشست های علمی طلّاب و دانشجویان که در این زمینه برگزار میشود، مثمرثمر واقع شود، علاوه بر آن برهانی محکم برای ردّ جسمانیت خداوند و دلیلی بر بطلان و انحلال بسیاری از فرقههای ضالّه میباشد.
هم چنین آشنایی با این دو وجود با عظمت، راهی به سوی شناخت عظمت و قدرت خداوند است و اینکه این جهان جای تفکّر و تدبّر است و ما برای تدبّر در آیات قرآن هیچ گاه با کمبود موضوع مواجه نمیشویم.
سؤالات اصلی
۱- ازکرسی در آیات قرآن کریم چه معنایی اراده شده است ؟
۲- مراد از کرسی در احادیث ائمه معصومین علیهمالسلام چیست؟
۳- در آیات قرآن کریم از عرش چه معنایی اراده شده است؟
۴- عرش در احادیث به چه معنایی آمده است؟
۵- مراد از استوای رحمان بر عرش چیست؟
سؤالات فرعی
۱- مراد از حاملان عرش در آیات قرآن کریم چه کسانی هستند؟
۲- حاملان عرش دارای چه صفاتی میباشند؟
۳- آیا میان عرش و کرسی رابطهای وجود دارد؟
۴- چه چیزهایی باعث به لرزه درآمدن عرش خداوند میباشند؟
مقام کرسی و نیز مقام عرش که مافوق آن است هر دو ناظر به علم فعلی و تدبیر الهیاند.
عرش و کرسی دو موجود غیبیاند که در روایات اسلامی برای معنای آنها اقوال متعددی ذکر شده است. یکی از معانی ذکر شده برای این دو واژه، علم است. عرش، علمی معرفی شده که خداوند انبیاء و رسل و حجج خود را از آن آگاه نموده ولی کرسی، علمی است که خداوند هیچ یک از انبیاء و رسل و حجج خود را از آگاه ننموده است. با توجه به این مطلب، پیشینهی عرش به قبل از خلقت آسمانها و زمین و جن و انس و در کل هر نوع مخلوق دیگری بر میگردد. چنان که در حدیثی از امام صادقu هنگامی که از ایشان در مورد عبارت (و عرشُهُ عَلَی الماء) سؤال شد چنین وارد شده که: پیش از آن که زمین یا آسمان یا جن و انس یا خورشید و ماهی باشد، خداوند دینش را و علمش را به آب عطا فرمود و چون خواست مخلوق را بیافریند، ایشان را در برابر خویش پراکنده ساخت و به آنها گفت: پروردگار شما کیست؟ نخستین کسی که سخن گفت: رسول خداe و ائمه اطهارu بودند که گفتند: تویی پروردگار ما و خداوند به ایشان علم و دین عطا کرد و به فرشتگان فرمود: اینها حاملان علم و دین من و امینان من در بین بندگان و مسئولانند.
با توجه به بخش دوم حدیث که کرسی را علمی معرفی کرده که خداوند هیچکس را از آن آگاه ننموده، میتوان به این مطلب پی برد که کرسی علمی است که به ذات اقدس الهی اختصاص یافته است. بنابراین، این علم همگام با وجود ذات اقدس خداوند وجود داشته است.
انسان، ذاتاً موجودی کنجکاو است که به آگاهی از آنچه در محیط پیرامونش میگذرد تمایل شدیدی دارد. این موجود کنجکاو اگر در صحنهی زندگی خود با امری رو به رو شود که برایش ناشناخته باشد به هر دری میزند تا آن مجهول برایش معلوم شود، چنان که اگر در میدان تکلّم با واژهای مواجه شود که شناخت صحیحی از آن ندارد میکوشد تا به هویت اصلی و واقعی آن واژه پی ببرد. از جملهی این واژگان، دو واژهی عرش و کرسی هستند که برخی به دنبال دستیابی به مفهوم درستی از این دو واژه بودهاند هرچند که برخی در این سیر تحقیقاتی به بیراهه رفتند.
در مورد مسألهی عرش و کرسی، از صحابهی رسول خدا شنیده نشده که بحثی کرده باشند؛ چرا که این طبقه از مسلمین تنها به ظاهر قرآن اکتفا نموده، همانطور که تابعین نیز این روش را برگزیده بودند. چنان که در مورد امام مالک گفته شده که: مردی از او در مورد استواء بر عرش و چگونگی آن سؤال نمود. او به قدری ناراحت شده که عرق بر پیشانیاش نشسته و بعد از کنترل خود به آن شخص گفته که: چطور گفتن معقول نیست و استواء خدا بر عرش مجهول نیست. ایمان به آن واجب و سؤال از آن بدعت است و من از این میترسم که تو مردی گمراه باشی. سپس دستور داده بود که آن مرد را از مجلسش بیرون کنند. همین طرز تفکر باعث شده بود که از علماء آن روز اسلام، یک کلمه در این باره به ارث باقی نماند و تنها کسانی که در این مورد سخن گفتهاند حضرت علیu و ائمه معصومینu هستند چنان که سلمان فارسی از حضرت علیu نقل میکند که ایشان در پاسخ جاثلیق که از ایشان در مورد عرش سؤال کرده بود، اینگونه فرمودند: ملائکه عرش خدا را حمل میکنند و عرش خدا آن طور که تو میپنداری مانند تخت نیست، بلکه چیزی محدود و مخلوق و مدبّر به تدبیر خداوند است. در زمان غیبت منجی عالم بشریت عجاللهتعالیفرجهالشریف نیز علماء اسلام، در ضمن کتب تفسیری و کتب احادیثیای که تألیف نمودهاند به مسألهی عرش و کرسی یا به صورت جامع و مفصل یا به صورت اجمالی پرداختهاند.
در روند این تحقیق از کتب تفسیری و احادیثی بسیاری استفاده شده که چند جلد از این کتاب ها بیش تر مورد استفاده قرار گرفته اندکه به معرفی آنها خواهیم پرداخت.
۱- تفسیر المیزان، تألیف علامه محمدحسین طباطبایی، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، چاپخانه دفتر انتشارات اسلامی.
۲- تفسیر نمونه، آیتالله ناصر مکارم شیرازی، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، چاپخانه سرور.
در تفاسیر ذکر شده ذیل آیهی ۲۵۵ سورهی بقره و آیهی ۵۴ سورهی اعراف به طور مفصل در مورد دو واژهی عرش و کرسی توضیح داده شده و در مورد مسائل جانبی عرش مثل حاملان عرش و صفات آنها هرچند به صورتگذرا بحثی به میان آمده است.
۳- آیهالکرسی پیام آسمانی توحید از آیه الله محمدتقی فلسفی که در این کتاب به معنای کرسی در روایات به طور منظم و دستهبندی شده پرداخته شده و سپس ذیل هریک از معناهای ذکر شده به روایاتی که در مورد آن معنا وجود دارد و همچنین به توضیح هریک از معانی اشاره شده، پرداخته است.
۴- اصول کافی، تألیف شیخ ابوجعفر محمد بن اسحاق کلینی رازی (ره)، ترجمه سید جواد مصطفوی، جلد اول.
۵- التوحید در بیان یگانگی خداوند، تألیف: محمد بن علی بن بابویه صدوق (ره)، ترجمه محمد علی سلطانی.
در کتب حدیثی ذکر شده به شناخت عرش خداوند و صفات آن و همچنین حاملان عرش و صفات آنها از منظر ائمه معصومینu پرداخته شده بود و در باب کرسی نیز به روایاتی که در این باره از ائمهی معصومu رسیده بود به طور مفصل اشاره شده و به بررسی معنای آن پرداخته شده بود.
در این تحقیق به هریک از مباحث عرش و کرسی، بخش جداگانهای اختصاص داده شده و در حدّ توان سعی شده که به هریک از مباحث آن به طور مفصل پرداخته شود.
با توجه به جستجو در سایت کاوش در دههی اخیر پایاننامهای با این عنوان تألیف نشده و با مراجعه به چند سایت دیگر از جمله اسلام پدیا و تبیان و ویکی پرسش، چند تحقیق پیرامون عرش و کرسی موجود بود که این دو واژه را از منظر آیات و روایات بررسی کرده و به مسائل جانبی آن یعنی حاملان عرش و صفات آنها یا فضیلت و جایگاه آیهالکرسی در میان آیات دیگر اشارهی چندانی نشده بود.
در این تحقیق علاوه بر پرداختن به معنای عرش و کرسی در آیات و روایات، به طور جداگانه به ذکر آیاتی که این دو واژه در آنها به کار رفته با تفسیر آنها هرچند به طور اجمالی پرداخته شده و در کنار آن به بررسی حاملان عرش و صفات آنها و اینکه حاملان عرش چه کسانی هستند و همچنین به بررسی جایگاه آیهالکرسی در میان آیات دیگر و فضائل مادی و معنوی قرائت آن پرداخته شده است.
اَلعْرش (مص) ج اَعْاش و عُرُش و عَرِشَه و عُرُش: تختههایی است که برای طوقهی چینیچاه به کار میرود که اول چاه را تا یک قامت سنگچینی کرده و سپس تا بالای چاه را تختهچینی میکنند ||سایبان|| چادر و خیمه، ||کبر، آلونک، آلاچیق|| کاخ، قصر ||ساختمان روی چله|| اورنگ، تخت پادشاهی [أَیُّکُمْ یَءتینی بِعَرْشِها: کدام یک از شما میآورد برای من اورنگ او (بلقیس را). ||ستون، پایه، مایه بر پایی یک چیز:
الکُرْسیِّ : تخت ||صندلی|| علم، دانش.
عَرش: تخت سلطنت (جَلَسَ علی العرش: بر تخت سلطنت جلوس کرد، خطابُ العرش: خطابه سلطنتی).
کرسی: صندلی
عروش: جمع عرش، هر جای سقفدار، سقف هر ساختمان، تخت، سریر
کرسی: صندلی، تخت، ملک، هرچیزی که بدان اعتماد کنند، مورد اعتماد، هرچیز مرکب
اَلْعرش: خانه چوبی ساختن. کپر درست کردن، عرش پادشاهی، رکن و اساس یک چیز، مایه قوام یک چیز، سقفخانه، سایبان، خیمه، کپر، کاخ، برآمدگی پشت پا، ساختمان روی دهانهی چاه
الکُرسِّی: تخت، صندلی، ج کَراسّی و کراسٍ. (کُرِسیُّ الْاُسقُفِ) مرکز اقامت اُسقف.
الکُرسیِّ،ایضاً: دانش
الکَراسیّ:دانشمندان
عرش: تخت، سریر،خیمه،سایبان،سقف،کاخ،رکن چیزی اعراش وعروش وعرشه جمع.
کرسی: سریر، تخت، چهارپایه که بر روی آن مینشینند. در فارسی به چهارپایهای که در زمستان زیر آن منقل آتش میگذارند و رویش لحاف میاندازند و در کنار آن مینشینند هم میگویند.
عرش : تخت سلطنت و مجازاً به لحاظ رفعت آن مقام سلطنت را گویند به قول راغب عرش در اصل سقف خانه میباشد که بر فراز خانه قرار دارد.
کرسی: تخت، سریر، کرسی خداوند به به آسمانها و زمین احاطه دارد ظاهر استعمال مجازی کرسی حکومت و سلطنت و تدبیر خداوند است برخی مفسرین آن را به علم خداوند تفسیر کردند از بعضی روایات استفاده میشود که آن موجودی خارجی و بزرگتر از عرش است. فزونی آن بر عرش مانند فزونی یک دشت وسیع است بر یک حلقه آهن.
این تحقیق، یک تحقیق بنیادی با موضوع قرآنی است که جمعآوری اطلاعاتش به صورت کتابخانهای صورت گرفته که اطلاعات آن با بررسی کتب تفسیرو حدیثی موجود در سطح شهر و کتابخانهی مرکزی آستان قدس رضوی به صورت فیشبرداری و یادداشت برداری جمعآوری شده است در روند این تحقیق ازCD جامع التفاسیر و وبلاگ شخصی ونمایه نیز استفاده شده است.
تحقیق حاضر از پنج فصل تشکیل شده است. فصل اول کلیات تحقیق را در برمیگیرد که شامل تعریف موضوع، ضرورت و اهمیت تحقیق، فواید و اهداف تحقیق، پیشینهی موضوع،سوالهای اصلی و فرعی تحقیق، فرضیه و روش تحقیق، ساختار تحقیق، تعریف مفاهیم و اصطلاحات کلیدی، مشکلات و موانع تحقیق است که هر کدام در جای خود بیان شده است.
در فصل دوم به بررسی معنای کرسی در آیات و تفسیر اجمالی آیهالکرسی پرداخته شده و در فصل سوم به معنای کرسی در روایات و جایگاه آیه الکرسی در میان دیگر آیات قرآن و فضائل معنوی و مادی قرائت آن اشاره شده است.
در فصل چهارم به بررسی معنای عرش در آیات مختلف پرداخته شده است و در فصل پنجم به بررسی معنای عرش در روایات، حاملان عرش و صفات آنها و چیزهایی که عرش را به لرزه در میآورند، پیشنهادات، نتیجه و خلاصه و فهرست منابع پرداخته شده است.
یکی از بارزترین مشکلاتی که درروند این تحقیق با آن مواجه شدم عدم دسترسی آسان به منابع مورد نیازم بود و اینکه به هر منبعی که مراجعه میکردم مطالب شبیه به هم و حالت کپیبرداری بود، البته با کمی جا به جایی و اضافه کردن یکسری توضیحات و دیگر اینکه به خاطر مشکلات مالی قادر به استفاده از منابع موجود در کتابخانههای بزرگ خارج از شهر و استان نبودم. در برخی از منابع مورد استفادهام به خاطر اینکه با نثر قدیم نگارش یافته بود با یکسری الفاظ ثقیل مواجه میشدم که استفاده از آن منبع رابرایم مشکل مینمود. برخی از منابع عربی نیز به خاطر اینکه ترجمهی آنها نیاز به صرف هزینههای بالا داشت مورد استفاده قرار نگرفت، تنها بخشی مورد استفاده قرار گرفت که یا شخصاً قادر به ترجمهی آنها بودم یا اینکه ترجمهی آنها در منابع فارسی آمده بود.
در قرآن کریم علاوه بر آسمان و زمین و آنچه بین آن دو وجود دارد از دو مو جود دیگر به نامهای عرش و کرسی نیزنام برده شده است. لفظ کرسی یک لفظ غیر عربی است که از لغات سریانی وعبری گرفته شده و اولین معنایی که بعد از شنیدن لفظ کرسی ممکن است به ذهن شنونده خطور کند، تختی است که بر آن مینشینند.
کرسی، از جمله الفاظی است که دارای دو بار معنایی لغوی وکنایی است که به هر یک از معانی به طور جداگانه پرداخته خواهد شد. لفظ کرسی از نظر ریشه لغوی از (کرس) بر وزن ارث گرفته شده که به معنای اصل و اساس میباشد وگاهی نیز به هر چیز به هم پیوسته وترکیب شده، گفته میشود. به همین خاطر به تختهای پایه کوتاه کرسی گفته میشود.کرسی در لغت دارای معانی متعددی از جمله: تخت پادشاهی، صندلی، علم ودانش و… میباشد.
کرسی در اصل، در لغت به معنای ترکٌب یعنی سوار شدن برخی از اشیاء بر بعضی دیگر میباشد و استفاده از آن به عنوان چیزی که سلاطین و بزرگان بر آن مینشینند، استعاره از هر امر خطیری است که شخص قابلیت آن را داشته باشد. چنان که گفته میشود: فلانی بر کرسی ریاست یا سلطنت یا علم مستقر گردید.از لفظ کرسی به عنوان هر پایه واساس وشالوده استواری که به آن اعتماد میشود نیز استفاده شده است.
لفظ کرسی، به معنای به هم وصل کردن اجزای ساختمان نیز به کار رفته و به تخت از آن جهت کرسی گفته شده که اجزای آن به دست نجار یا صنعت گر در هم فشرده وچسبیده میشود.ازآنجا که کرسی، تحت نفوذ وسیطره ی انسان است گاهی به صورت کنایه در معنای حکومت، قدرت، فرمانروایی بر منطقه وبه معنای علم نیز به کار میرود. لفظ کرسی در دو آیه از قرآن کریم به کار رفته که به شرح وتوضیح آنها میپردازیم.
اولین آیه ای که لفظ کرسی در آن به کار رفته آیه ۲۵۵ سوره بقره میباشد که باعث شهرت این آیه به آیهالکرسی شده است.
نکتهی قابل طرح در این جا این است که ممکن است برای برخی این سوال پیش بیاید که آیا آیه الکرسی همین یک آیه است یا سه آیه؟ جواب سوال بسیار روشن و واضح است، چرا که تعبیرآیه الکرسی دلالت بر یک آیه دارد واگر تا« هم فیها خالدون» منظور بود باید از تعبیر« آیات» استفاده میشد و دیگر اینکه آیه ای که در بر گیرنده ی لفظ کرسی است همین یک آیه است. این آیه در اخبار وروایات دارای اهمیت به سزایی است چرا که تدبر در معنای آیه الکرسی چگونگی حکومت وملکوت وتدبیر خداوند را در جهان به بهترین وجه روشن میکند. از اینرو پرداختن به تفسیر این آیه جهت پی بردن به معنای کرسی خالی از لطف نیست.
لفظ الله، جامع تمام صفات کمال وجمال خداونداست .
جمله ی«لااله الاهو»:قضیهای سلبی است که مضمون آن نفی شرک است؛ نه دو قضیه که یکی نفی الههی دروغین ودیگری اثبات خداوند باشد و همین جمله دلیل بر بطلان قول تمام مشرکانی است که بدون خداوند متعال، الاهی را اثبات کردند.
جملهی«الحَیُّ القَیُّوم»: حی بودن خداوند بیانگر حیات ازلی وابدی خداوند است که عین ذات او و منحصر ونامحدود برای اوست و دلیل بر بطلان قول بتپرستانی که به پرستش جماد وموات می پرداختند.قیّوم بودن خداوند نیز بیانگر تدبیرگری وحفاظت او از همه کائنات است واین مطلب خط بطلان بر عقیده فلاسفه ای است که بر این باورند که بیشتر چیزها به طبع محل حاصل میآید. در صورتی که خداوند فرموده: من قیّومم یعنی قایم به تولای افعال خود هستم یعنی این که خداوند قادر بر انجام هر کاری می باشد. برهانی که برای قیوم بودن خداوند میتوان ارائه داد بدین شرح است:
«قیّوم کسی است که به ذات خود متقوٌم باشد یعنی قوام دهنده همه چیزها به غیر از خودش در ماهیّت و وجودشان باشد. خداوند واجب الوجود واحد است یعنی ماهیّتش از اجزاء تشکیل نشده چرا که هر مرکّبی در تحقق خودش نیازمند تحقق یافتن هر یک از اجزاء خودش است و جزءآن، غیر خودش است. بنابراین هر مرکّبی، متقوٌم یا به عبارت دیگر قوام یافته به غیر خودش است. پس نتیجه ای که حاصل میشود این است که متقوٌم به غیر خودش، متقوٌم به ذات نیست، بنابراین قیّوم نیز نمی باشد و از آنجا که خداوند متقوٌم به ذات است پس قیّوم نیز میباشد. به عبارت ساده تر خداوند قیّوم است زیرا واجبالوجود واحد است.»[۱]
نکته ی شایان ذکر در این قسمت این است که ما دو قیٌم بیرونی و درونی داریم. خداوند که قیّم مطلق است وقیّومیّت او نسبت به انسانها تکوینی و تشریعی است برای انسانها دو قیّم بیرونی ودرونی قرار داده است. «قیّم درونی همان فطرت الهی است که هیچ گونه کژی ندارد؛ زیرا موجود کج، شایسته ی قیّومیّت دیگری نمیباشد چنان که برای روئیدن شاخه مستقیم باید آن را به چوبی مستقیم پیوند زد. بنابراین انسان از نظر ذوق و سلیقه وفهم میتواند کج سلیقه وبد ذوق و کند فهم باشد؛ ولی بد فطرت نیست و نخواهد شد. گواه این مطلب، آیات ۷ سوره سجده و۳۰ سوره روم میباشد.
قیّم بیرونی دین است که شرح همان فطرت می باشد و در سوره ی کهف آیات ۱و ۲ به قیومیت و مستقیم بودن دین خدا اشاره شده است».[۲]
جمله ی «لا تَأخُذُهُ سِنَهٌولا نَومٌ »: تفاوت میان سنه ونوم دراین است که «سِنَهٌ»به معنای غفلت وخواب سبک ودر واقع همان چرت میباشد، در حالی که «نوم» خواب تمام وسنگین است. خداوند سنه ونوم را از خود بر سبیل مدح نفی کرده، چرا که هر دوی اینها آفت و تغییر است و هیچ کدام از این دو بر ذات اقدس الهی روا نیست. هم چنین خواب، آسایش از رنج وبلا وهمان طور که در قرآن ذکر شده برادر مرگ است. در تأیید این امر به حدیثی از پیامبر اکرمe اشاره میکنیم:
جابر بن عبدالله انصاری روایت میکند: از رسول خداe در مورد اینکه آیا در بهشت خواب وجود دارد سوال شد، ایشان در جواب فرمودند: خیر، چرا که خواب برادر مرگ میباشد ودر بهشت مرگ وجود ندارد.
هم چنین ابو هریره از رسول خداe روایت میکند، قوم موسی به او گفتند : «آیا خدای تو میخوابد، ازاوسؤال کن؟ حضرت موسیu به خداوند عرضه داشت خدایا این قوم میپرسند: آیا خواب تورا فرا میگیرد؟ خداوند در جواب فرمود : برای تو معلوم میکنم وسپس حضرت موسی را سه شبانه روز بیدار نگاه داشت. پس از آن فرشتهای را با دو ظرف نزد او فرستاد وفرمود :این ظروف را امشب در دستانت نگه دار. حضرت موسی ظروف را در دست نگه داشت وتلاش میکرد که خوابش نبرد. ولی خواب بر او غلبه کرد وظرفها از دستش افتاد وشکست. جبرئیل نزد او آمد وفرمود : خداوند میفرماید: تودرخواب نمی توانی دو ظرف را نگه داری. بنابراین، اگر من بخوابم چه کسی آسمانها و زمین را نگه دارد؟
بنابراین جملهی «هیچ گاه خواب سبک وسنگین اورا فرا نمیگیرد» به این امر اشاره دارد که خداوند در تدبیر جهان هستی وخدایی خود آنی از مخلوقات غافل نیست وهمه را پیوسته در نظر دارد و علت این که اول خواب سبک رااز خود نفی کرده وسپس خواب سنگین را، این است که خواب ضررش بر قیومیت بیشتر از چرت است وهمین امر اقتضاء میکند که، اول خواب سبک نفی شود، سپس خواب عادی به این معنا که نه آن عامل ضعیف خدا را فرا میگیرد، تا مخالف قیومیت باشد و نه این عامل قوی وهمین جمله دلیل بر بطلان قول جهودانی است که میگویند : خداوند عالم را به شش روز خلق کرد سپس خسته شد به همین خاطر روز شنبه را استراحت کرد وبیاسود.
جملهی « لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْ ضِ»:هرآن چه در آسمانها وزمین وجود دارد از آن خداوند میباشد زیرا هر آن چه مالک ندارد یا مالکی ظاهری دارد ملک اوست وملک ومالک همه در ملک اویند وچطور کسی که مالک خود نیست میتواند مالک چیز دیگری باشد. از آن جا که خداوند، حی قیوم است وسستی وخواب اورا فرا نمیگیرد تمام آن چه که درآسمانها و زمین است معلول و وابسته به او و در تصرف اویند چرا که هستی و بقاء آنها در سایهی خداوند و نمودار علم وارادهی او میباشند.
جملهی « مَن ذَا الَّذِى یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ »: شفاعت تجلی بزرگترین و فراگیرترین رحمت الهی در اولیاء خدا به ویژه رسول اکرم واهل بیت علیهم السلام است.
شفاعت از ریشهی «شفع» به معنای «جفت» گرفته شده، شفاعت در محاورهی عرفی در این معنا به کار میرود که شخص آبرومندی ازبزرگی بخواهد که از کیفر مجرمی بگذرد یا بر پاداش خدمتگزاری بیفزاید.
معنای لغوی شفاعت که دخالت نیروی واسط و انضمام و تاثیر متقابل است با افزودن تعلقاتی تغییر پیدا میکند بدین صورت که معنای «شفعٌ له » به وی آبرو بخشید و «شفعٌ علیه » برای دشمنی با او با دیگری همکاری کرد ومعنای «شفعٌ عنده» برای تقرب به پیشگاهش شفیع شد، میباشد.
کسی که در ملکیت خود استقلال ندارد چگونه میتواند از دیگری دستگیری کند این امر ممکن نیست مگر به اذن خداوند،بنابراین شرط اساسی برای شفاعت کردن وشفاعت شدن، اذن الهی است.
برخی از اهل معنا گفته اند که: خداوند به وسیلهی این آیه دل بندگان خود را عاجلاً وآجلاً به طرف خود میکشاند. چنان که فرموده: ای بندهی من! اگربه دنیا رغبت داری نزد من است، از من بخواه و اگر امید کرامت آخرت را به شفاعت شفیعی داری، آن شفاعت نیز به فرمان من است؛ پس در آخرت تو را از من گریزی نیست. این قول خداوند خط بطلان بر روی سخنان آن دسته از افرادی است که مسالهی شفاعت شفیع را نفی کردهاند و مشرکانی که میگویند: بتها آنها را به خدا نزدیک میکنند.
جمله ی« یَعْلَمُ مَا بَینَْ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ »:«در تفسیر خواجه عبدالله انصاری، ذیل این جمله این گونه آمده که: هرچه در آسمان وزمین است، حرکت و سکون ایشان و اندیشهی خاطرشان خدا میداند. روش و جنبش از قدرت او در میآید و با حکم او میگردد پس او را خدایی شاید که نه وا ماند نه در ماند و نه فرو ماند، پوشیدهها را داند و رازها را پوشد.»[۳]
در مرجع ضمیر غایب در« أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُم» بین مفسرین دو نظر وجود دارد:
۱-«ایدیهم » یعنی آن چه از امور دنیا پیش روی آنهاست و «خلفهم» یعنی آ ن چه از امور آخرت پشت سر آنهاست.
۲- «مابین ایدیهم» آنچه از امور دنیا هنوز واقع نشده و«ماخلفهم» آنچه بر آنها از امور دنیا گذشته یعنی گذشته وآینده را میداند.با توجه به دو نظر موجود در مورد «ایدیهم وخلفهم »بهتر است که ما این جمله را به صورت مطلق تلقی کنیم به این صورت که این جمله، آنچه را برای بشر واقع شده و میشود را در بر میگیرد وتمام امور خلق نزد خالق مکشوف وظاهر است وعلم او بر تمام مراتب وخصوصیات انسان، آنچه راجع به دنیای اوست از گذشته وآینده وآنچه راجع به امور اخروی اوست از سعادت وشقاوت، احاطه دارد.
جمله ی« وَ لَا یُحِیطُونَ بِشىَْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ »: همان گونه که وجود بشر همانند تمام ممکنات،محدود وتحت اقتدار حق تعالی است، علم واحاطه ی او نیز محدود است وعلم نامحدود وغیر متناهی فقط مخصوص ذات اقدس الهی است که به هر کس به اندازه استعداد وبه اندازه ای که مشیتش اقتضاء کند، علم افاضه میشود. ضمیرموجود در « لَا یُحِیطُونَ »عام است وتمام بندگان، حتی فرشتگان وپیامبران را نیز در بر میگیرد وعلم در این جمله به معنای معلوم است، نظیر خلق به معنای مخلوق، که این علم به اندازه ی استعداد هر کس به اوداده میشود. البته با یک قید وآن خواست خداوند ومشیت اوست وهمین جمله میتواند بیانگر علت نفی شفاعت مطلق واثبات آن به اذن الهی باشد، چرا که شفیع نمیتواند شفاعت کند مگراینکه به خواست ومشیت مشفوع ومقام برتر وهم چنین به استعدادواستحقاق مورد شفاعت، آگاهی واحاطه ی کامل داشته باشد که هیچ کس چنین احاطهی علمی ای ندارد بنابر این هیچ کس قادر به شفاعت نیست مگر به اذن خداوند.»[۴]
جمله ی« وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ »: این جمله به این معناست که کرسی خداوند گنجایش آسمانها وزمین رادارد. فهمیدن این مطلب که آیا مقصود، گنجایش معنوی است یا مادی، مستلزم فهمیدن معنای کرسی است که آیا کرسی در معنای لغوی خود به کار رفته یامعنای کنایی، تا نوع گنجایشش شناخته شود.
اگر بخواهیم کرسی رادر معنای لغوی اش یعنی تخت وصندلی وغیره در نظر بگیریم معنای جمله این چنین میشود: تخت خداوند گنجایش آسمانها و زمین را دارد واین امر مستلزم آن است که خداوند رادارای جسم بدانیم؛ در صورتی که از جمله اوصافی که از ذات حق تعالی سلب میشود جسمیت ومادی بودن است. موجود یک بعدی را خط و دو بعدی را سطح وسه بعدی را که از نظر طول وعرض وعمق قابل قسمت است، جسم میگویند.
جسم هم زمان با تحققش خلایی را پر میکند که به آن مکان میگویند واین مطلب بیان گر آن است که هیچ جسمی خالی از مکان وبی نیاز از آن نیست و موجود دارای جرم و ابعاد به طور قطع، محدود است چرا که ابعاد مشخص کننده حدود ا و هستند. با توجه به توضیحهای فوق میتوان دو برهان برای رد جسمیت خداوند ارائه نمود :
۱-بنابر فرض، اگر برای خداوند جسم قائل شویم وجود او را همراه با مکانی تصور نموده ایم که در آن جای میگیرد و به آن نیازمند است که در این فرض آن چیز ی که خداوند به آن محتاج است باید قبل از خداوند یافت شود و این امری ناشدنی است زیرا اولاً همه چیز بدون استثنا هستی خود را از خداوند گرفته و در اصل وجود به آن نیازمندند ثانیاً نیاز با خدایی سازگار نیست.
۲-خداوند واجب الوجود است و یکی از لوازم واجب الوجودبسیط بودن است یعنی از اجزائی ترکیب نشده باشد. هر جسمی از اجزائی ترکیب شده که به آن اجزا نیازمند است و هر موجودی که از اجزا ترکیب شده دارای جرم و بعد است واین بیانگر ناقص بودن آن موجود است که در معرض حوادث و زوال و فناست وموجودی ممکن الوجود است که ذاتاً نسبتش به هستی ونیستی مساوی است و همچنین موجودی حادث است که سابقهی عدم و نیستی دارد و آفریننده ای آن را هستی بخشیده، در صورتی که چنین موجودی نمی تواند کمال مطلق و آفرییندهی هستی باشد. در حالی که خداوند متعال واجب الوجود و قدیم و نا متناهی و فنا ناپذیر است و جسم داشتن او برابر با مرکب و نیازمند دانستن اوست و واضح و مبرهن است که ذات خداوند از هرگونه نقص و نیاز مبراست.
با توجه به توضیحهای فوق در مییابیم که در جملهی« وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ » معنای لغوی کرسی مد نظر نمی باشد چرا که اگر معنای لغوی آن را در نظر بگیریم خداوند را دارای جسم و او را محدود به مکان کرده ایم.
اکنون به معنای کنایی کرسی میپردازیم تا بتوانیم به معنای درستی ازاین جمله دست پیدا کنیم.کرسی به معنای تختی است که روی آن مینشینند به همین خاطر تختی که برای اشراف و بزرگان ساخته میشود باید به گونه ای باشد که از جهت ماده و شکل و صورت متناسب با مقام کسی باشد که بر روی آن استقرار پیدا میکند.
همچنین لازم است کرسی چنین شخصیتی محیط و مشرف به جمعیت و بلندتر از جای دیگران باشد بنابراین کرسی خداوند نیز باید متناسب با عظمت سلطنت و حکومت او باشد. یعنی اولاً باید از جهت وسعت و ارتفاع به گونه ای باشد که به همهی آسمانها و زمین و تمام مخلوقها احاطه داشته باشد. ثانیاً:لازم است دارای رتبهی لاهوتی و خود نیز از عالم لاهوت و جبروت باشد تا خداوند متعال بر آن مستوی گردد. ثالثاً:مختص خداوند متعال باشد و چنین چیزی محقق نمی شود مگر اینکه به مناسبت جملههای قبل بگوییم که خداوند با علم خودش به همهی مخلوقها احاطه دارد و با علم محیط و قیومیت خود همهی موجودات و جهانیان را تحت حفظ و نظم و تدبیر و تقدیر خود قرار داده و ترتیب عوالم را آن طور که میخواهد اداره میکند.
«بنابراین مقصودازکرسی دراین آیه، مقام فرمانروایی و تدبیر و ربوبیت خداوند است که همتای علم فعلی اوست، زیرا علم الهی به خیر و صلاح و فلاح، عامل تدبیر جهانیان است.اسناد کرسی به خداوند تنها در این آیه آمده پس مقصود از جملهی « وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ » گسترش علم و رحمت الهی بر آسمانها و زمین است و مراد از علم،علم تدبیرو ربوبیت اوست.
در روایات و آرای دانشمندان امامیه نیز عرش و کرسی به علم الهی تفسیر شده اند هرچند عرش خدا محیط بر کرسی و وسیع تر از آن است. بنابر این عرش و کرسی به علم فعل و تدبیر الهی تفسیر شده و درجههای علم فعلی و مراتب تدبیرطولی است که مرتبهی برترعلم فعلی و مقام تدبیر را عرش میگویند.»۱«درتفسیرالمیزان ذیل جمله ی « وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ »اینگونه آمده که:علت اینکه تخت را کرسی خوانده انداین است که اجزای آن به دست نجار یا صنعتگر در هم فشرده و چسبیده شده و در بسیاری از موارد کرسی کنایه از ملک و سلطنت گرفته شده چنان که میگویند: فلانی از کرسی نشینان است یعنی فلانی منطقهی نفوذی و قدرت وسیعی دارد. با توجه به جملهی ما قبل یعنی« لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْ ضِ» این معنا فهمیده میشود که مراد از وسعت کرسی،احاطهی مقام سلطنت الهی است و مراد از کرسی مقام ربوبی است، مقامی که تمام موجودات آسمانها و زمین قائم به آن هستند زیرا مملوک و مدبر و معلوم آن مقام هستند.
بنابر این باید گفت :کرسی مرتبه ای از مراتب علم است که در این مقام تمام آنچه در آسمانها و زمین است،هم ذاتشان و هم آثارشان محفوظ است.»۲ با توجه به مطالب فوق به این نتیجه میرسیم که، کرسی در معنای کنایی خود یعنی علم به کار رفته و از آنجا که علم از کمالات معنوی است ظرفیت آن نیز جنبهی معنوی دارد بنابر این گنجایش کرسی نیز گنجایش معنوی است.
جملهی« وَ لَا یَُودُهُ حِفْظُهُمَا »:«مرجع ضمیر مفعولی در(یوده)هم میتواند لفظ کرسی باشد هم لفظ الله، ولیکن بهتراست ضمیر به خداوند باز گردد چرا که مرجع همهی ضمایر مفرد در جملههای ما قبل خداونداست ودراینصورت است که سیاق وحدت حفظ میشود علاوه بر این نگهداری آسمانها و زمین به دست خداوند انجام میشود و اسناد حفظ آسمانها و زمین به کرسی برای این است که کرسی مظهر حافظ بودن خداوند است. حفظ آسمانها و زمین تا فرا رسیدن امر خداوند و ظهور قیامت کبری بر عهدهی کرسی که مظهر حافظ بودن خداوند است میباشد و زمانی که زمین در قبضهی الهی قرار میگیرد و آسمانها و زمین در هم پیچیده میشوند رسالت کرسی به پایان میرسد، و حفظ آسمانها و زمین خداوند را خسته نمی کند زیرا خداوند با علم محقق و ارادهی نافذ خود سراسر گیتی را به صورت پیوسته و واحد نمودار ساخته و این سایه و صورتهای علمی هستی است؛ همانند صورتهای ذهنی انسان و در برابر قدرت برتر و احاطه علمی و عظمت خداوند نیرو و جاذبه ای وجود ندارد. »[۵]
جملهی« وَ هُوَ الْعَلىُِّ الْعَظِیم »:خداوند به اینکه نامی برای خود انتخاب کند نیازی نداشته ولی اسمهایی را اختیار کرده تا مخلوقات اورا به این اسمها بخوانند چرا که اگر خداوند به اسمش خوانده نشود، شناخته نمی شود ونخستین اسمی که برای خود اختیار کرد نام مبارک «العلی العظیم »بود چون او برتر از همهی اشیاست.
«هر بخشی از آیه الکرسی بیان لازم بخش پیش از خود است چنان که قیومیت مطلق (الْحَىُّ الْقَیُّومُ)لازمهی الوهیت مطلق (اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ) ومالکیت مطلق بر آسمانها وزمین (لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْ ضِ)لا زمهی قیومیت مطلق الهی است و(هُوَ الْعَلىُِّ الْعَظِیم) لازمهی همه بخشهای پیش ازخوداست. »[۶]
آیهی دیگری که در برگیرنده لفظ کرسی است آیهی ۳۴سوره صاد است (وما سلیمان را امتحان کردیم وکالبدی بر تخت وی افکندیم سپس انابه کرد )با توجه به آیات قبل در مییابیم که کرسی در این آیه در معنای لغوی خود یعنی تخت به کار رفته به همین خاطر احتیاج به توضیح وتفسیر ندارد. برای معنای کرسی در تفاسیر مختلف اقوال متعددی بیان شده که به ذکر آنها میپردازیم:
«۱ – موجودی وسیع تر از آسمانها وزمین. کرسی جسم عظیمی است که همه آسمانها وزمین رادربر میگیرد. از امیرالمومنینu نقل شده که : «الکرسیُ محیطٌ بالسَّماواتِ والاَرض وما بَینَهُما وما تَحتَ الثَّری » کرسی به زمین وآسمانها وآن چه بین آن دواست وآن چه در اعماق زمین قرار گرفته احاطه دارد. از برخی از روایات چنین استفاده میشود که، کرسی به مراتب از آسمانها وزمین وسیع تر است به گونه ای که مجموعه آنها در برابر کرسی هم چون حلقه ای در وسط یک بیابان است.
۲ – منطقهی نفوذ علم. برخی از مفسرین براین باورند که منظور از جملهی (وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ) این است که دانش وآگاهی خداوند یکتا آسمانها وزمین را فرا گرفته به گونه ای که هیچ چیز از قلمرو و نفوذ علم او بیرون نیست. در برخی از روایات به این معنا تکیه شده چنان که از حفص بن غیاث نقل شده که :از حضرت صادقu پرسیدم : منظور ازجمله ی (وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ)چیست ؟ ایشان در جواب فرمودند : منظور علم خداوند است. در فرهنگ عرب واسلام،واژه ی کرسی در مورد دانشمندان ودانشوران نیز به کار رفته است چرا که برپایی وپایداری دین ودنیا به وجود آنان بستگی دارد. برخی از مفسرین گفته اند که کرسی عبارت است از علم زیرا علم موضع عالم است. به همین خاطر برسبیل مجاز به نام مکان آن شی صفتی برای شی قرار داده شده وارآن جا که علم امری مورد اعتماد است وکرسی نیز چیزی است که بر آن اعتماد میشود از این رو عالمان را «کراسی»می نامند چرا که آنها نیز افرادی مورد اعتماد هستند.
۳ – منطقه وقلمرو حکومت. کرسی به معنای فرمانروایی واقتدار است بنا بر این معنای جملهی(وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ) چنین میشود که شکوه واقتدارخداوند کران تا کران آسمانها وزمین را فرا گرفته است.در برخی از مواقع کرسی به معنای ستون نیز به کار میرود چنان که میگویند(اِجعَل لِهذاالحائِطِ کرسیّاً) برای این دیوارستونی قرار بده. برخی از مفسرین بر این باورند که مرادازکرسی قدرت وسلطان وملک است از این رو گاهی میگویند:خداوندی تنها با قدرت وخلق وایجاد حاصل میشود. وعرب اصل هر چیزی را کرسی میخواند وگاهی ملک را کرسی مینامند چرا که پادشاه برتخت مینشیند واورا به اعتبار جایگاهش پادشاه مینامند.
با توجه به این نظر معنای آیه این گونه است که: (خداوند بر همهی آسمانها وزمین حکومت میکند و منطقهی نفوذ او همه جا را در بر گرفته است.) به این ترتیب کرسی خداوند مجموعه عالم ماده اعم از زمین وستارگان وکهکشا ن وسحابیهاست.
این تفسیرهای سه گانه هیچ منافاتی با هم ندارند زیرا جمله ی(وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ) هم میتواند به نفوذ حکومت مطلقه وقدرت پروردگار در آسمانها وزمین هم به نفوذ علمی او وهم به جهانی وسیع تر از این جهان که آسمانها وزمین رادر بر گرفته اشاره داشته باشد.
برخی از مفسرین بر این عقیده اند که کرسی همان عرش است. ازجمله ی این افراد حسن بصری است که گفته:کرسی همان عرش است زیراسریررابه عرش وکرسی هردووصف میکنند وهردوی آنها به گونه ای هستند که تمکن وجلوس بر آنها صحیح میباشد. برخی دیگر کرسی را چیزی غیر ازعرش دانستهاند وبرخی دیگر براین باورند که کرسی زیر عرش وبالای آسمان هفتم است وبرخی دیگر مانندسدی بر این عقیدهاند که کرسی زیر زمین است.
قولی که قفال اختیار کرده این است که مقصوداز جمله ی(وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ) تصویر عظمت وکبریایی خداوند است به این صورت که خداوند متعال برای شناساندن ذات وصفات خود به آفریدگان آنها را با چیزهایی که پادشاهان وبزرگان به آن عادت دارند مخاطب ساخته واز این جاست که کعبه را خانه ای برای خود قرار داده که مردمان به گرد آن میگردند چنان که گرد خانه پادشاهان خود طواف میکنند وهم این که مردم را به زیارت آن خانه امر فرموده چنان که مردم خانه پادشاهان خود را زیارت میکنند ودر مورد حجر الاسود فرموده: آن دست راست خداوند در زمین است آن گاه آن را موضعی برای بوسه زدن ساخته چنان که مردم دست پادشاهان خودرا میبوسند.»[۷]
با توجه به توضیحهای ذکر شده به این نتیجه میرسیم که کرسی دارای معانی لغوی وکنایی بسیاری است ودر جملههای مختلف دارای معانی متفاوت است به همین خاطر برای فهمیدن وپی بردن به معنای صحیح ومورد نظر از آن باید به جملههای ما قبل توجه ویژه ای شود چنان که در آیه ۳۴ سورهی مبارکه صاد با توجه به جملههای ما قبل پی بردیم که در این آیه معنای لغوی کرسی مورد نظر است.
[۱] امام فخر رازی، تلخیص از تفسیر کبیر مفاتیح الغیب، ترجمه دکتر علی اصغر حلبی، جلد ۶، ص ۲۷۴۴
[۲] آیه الله جوادی آملی، تلخیص از تفسیر تسنیم، ج ۱۲، ص ۱۴۷
[۳] خواجه عبدالله انصاری، اثرادبی وعرفانی قرآن مجید،حبیب الله آموزگار،ج۱،ص۱۰۷
[۴] بانو مجتهده امین، تلخیص از مخزن العرفان، جلد۲، ص ۳۹۳ و۳۹۴؛ سید محمود طالقانی، پرتویی از قرآن، ج ۲، ص۲۰۳ و۲۰۴
[۵] آیه الله جوادی عاملی، تلخیص از تفسیر تسنیم، ج ۱۲، ص۱۳۲؛ سید محمود طالقانی، پرتویی از قرآن، ج۲، ص۲۰۴
[۶] همان، ج ۱۲، ص ۱۶۰
[۷] تلخیص ،امام فخر رازی ، تفسیر کبیر مفاتیح الغیب ، ترجمه : دکتر علی اصغر حلبی ، ج۲ ، ص۲۷۵۹-۲۷۵۷
علامه طبرسی،ترجمه تفسیرمجمع البیان،ترجمه:حجهالاسلام علی
کرمی،ج۲،ص۱۶-۱۵٫سیدمحمدرضاطباطبایی،تفسیرنفیس،ج۱،ص۶۴۶-۶۴۵ ناصرمکارم شیرازی،تفسیرنمونه،ج۲،ص۳۲۲-۳۱۹
جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .
ارسال نظر