مقاله مولوی

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله مولوی

تعداد صفحات : ۳۷

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

 چکیده

در این مقاله درباره مولوی، انسانی شناسی در مکتب عرفانی مولوی، مراحل خلقت انسان، درباره سلوک مولانا و سیر تکاملی انسان از نظر مولانا توضیح می دهد.

در جستجوی انسان

مولانا، به انسان ثبوتی نمی نگرد، بلکه تحولی و تکاملی می نگرد. انسان موجودی ایستا نیست. او مرحله ی جمادی و نباتی و حیوانی را پشت سر گذارده تا به مرحله بشری رسیده است. با یک گام از این مرحله هم فراتر می رود و وارد عالم فرشتگان و سپس وارد عالم عدم می شود، همین انسان وقتی تعالی وجودی پیدا می کند غذای او نور می شود. او در این مرحله حکمت می خورد. انسان شناسی مولانا دووجهی است. وجهی از آن به انسان متعارف و واقعی اشاره دارد و وجهی از آن به انسان متعالی و کامل.

اصلی ترین گمشده انسان «خود انسان» است، یعنی اکسیر آدمیت و کیمیای انسانیت.

انسان شناسی عارف مولانا در مثنوی معنوی الهام گرفته از انسان شناسی قرآن کریم است.

مولوی نقش انسان در هستی را، به زیبایی به نمایش می گذارد. در نگاه عارف بلخ، انسان اگرچه از جنبه جسمانی، خود بخشی از جهان مادی به شمار می آید، گوهر گران انسانیت او و روح بلند خدادادیش، او را در جایگاهی به مراتب برتر از جهان طبیعت نشانده است. همنشینی جسم و جان در این موجود برتر، نکته بسیار ظریف و دقیقی است که مولوی با لطافت به تبیین آن پرداخته و خاستگاه، مرزها، میل ها، کشش ها و قوت و غذا و فربهی هر کدام را به نیکی بیان داشته است. دردناکترین صحنه ای که انسان در زندگی خود با آن روبرو می شود آنجاست که جسم و جان به جدال ستیزه برمی خیزند. سقوط انسان از جایگاه بلند خود و گرفتار آمدنش در دام هوس های شیطانی و در پی آن فراموش شدن «خود راستین آدمی» در همین صحنه رخ می دهد. بازگشت به خویشتن راستین و درآمدن به جایگاه کمال و سلوک در این پرخطر از جمله مواردی است که همواره آدمیان به آن توصیه شده اند

در اندیشه عرفانی مولوی انسان حامل امانت گرانقدری است که او را بر همه جهان هستی برتری داده، و به مقتضای همان امانت سنگین، به مقام ممتاز خلیفه اللهی در زمین رسیده است. در این نگاه نه تنها انسان طفیلی جهان هستی تلقی نشده، که اصل نهایی وجود و میوه شیرین شجره تنومند هستی قلمداد شده است. به این معنی که همه هستی با همه زیبائیها، عجائب و اسرار و رموزش بکار آمده است تا موجودی به نام انسان پا به عرصه وجود گذارد و با جان انسانی خود بر جهان اشراف یافته و به تدبیر آن همت گمارد و نقش بی نظیر خویش را بر زمین ایفا نماید.

واژه های کلیدی: مولوی، انسان کامل، خلقت انسان، انسان شناسی

فهرست مطالب

مقدمه۱
انسانی شناسی در مکتب عرفانی مولوی ۶
مراحل خلقت انسان۷
درباره سلوک مولانا۱۲
وضع انسانی و دریافت خود۱۴
در جستجوی انسان۱۴
نور ایمان۱۶
انسان کامل ۲۰
سیر تکاملی انسان ۲۳
وضع انسانی و دریافت خود۳۲
برداشت۳۴
منابع و ماخذ۳۵

منابع و مآخذ :

۱-  ابراهیمی – مهدی – نسیم وحی در مثنوی عشق – قم – کتاب طه

۲- آراسته – رضا- زایش دوباره آفرینش و عشق از نگاه مولانا – انتشارات عطائی

۳- چیتک – ویلیام سی – طریقه سوفیانه عشق – مترجم : مهدی سر رشته داری – تهران – میراندیش

۴- چیتک – ویلیام سی – راه عرفانی تعالیم معنوی مولوی – برگردان :شهاب الدین عباسی – تهران – نشر پیکان

۵-ریاضی – حشمت ا…- داستانها و پیامهای مثنوی – اهتمام حبیب ا… پاک گوهر – تهران – انتشارات حقیقت

۶-زمانی – کریم – میناگر عشق- شرح موضوعی مثنوی – – دفتر چهارم – ۱۵۰۸-۱۵۰۵ – تهران نشر نی

۷- شعبانی – معصومه- دلیل آفتاب- تهران – نشر ثالث

۸-صادق زاده – آذر – نور و آتش در مثنوی – مشهد – دفتر مشاوره ادبی پاژ

۹- عبداللهیان – اسدا…- روح و روان در مثنوی معنوی – انتشارات دهم

۱۰- عبدالحکیم – خلیفه – عرفان مولوی – مترجمان: احمد محمدی – واحد میرعلائی

۱۱-عرب- ابوالفتح – شرحی بر وصیت نامه مولانا جلال الدین بلخی – ناشر: نسل نو اندیش

۱۲- کلانتر- دکتر ابراهیم – گوهر گمشده – دفتر نشر معارف

۱۳- مسعودی فرد – دکتر جلیل – معرفت شناسی مثنوی مولوی – مشهد – آهنگ قلم

۱۴-نظر دوست – دکتر مجتبی – سودای حقیقت – تهران – نشر روزگار

۱۵- همائی – جلال الدین – مولوی نامه

۱۶-یثربی – سید یحیی – زبانه شمس و زبان مولوی – تهران – انتشارات امیر کبیر

مقدمه

جلال الدین محمد بن بهاء الدین محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی معروف به مولوی یا ملای روم ، که نسبت وی به ابوبکر صدیق خلیفه و پدرش از سوی مادر، دخترزاده سلطان علاء‌الدین محمد خوارزمشاه می باشد. حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولوی خداوندگار، رومی و ملای روم، در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هـ. ق در بلخ، در یکی شهرهای افغانستان، پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش بهاء الدین ولد (۵۴۳-۶۲۸ ه.ق) ملقب به سلطان العلماء ، یکی از بزرگان صوفیه و اعاظم عرفا بود که افلاکی خرقه او را به احمد غزالی نسبت می‌دهد و پدر مولانا مردی به حال و با ذوق کمال بوده است. کتاب مدّونی از مجالس و مواعظ او به نام «معارف بها ولد» به جا مانده که از نظر زیبایی و لطافت بیان، یکی از بهترین کتب نثر در زمینه عرفان به حساب می‌رود. این کتاب، مبانی خمیر مایه‌های فکری مولانا را تشکیل می داده است. بطوریکه در مناقب العارفین از قول همسر مولانا نقل شده است : «در خانه ی ما چراغ پایه‌یی بود که به طول قد آدمی ساخته بودند، همانا که حضرت مولانا از اول شب تا طلوع فجر، بر سر پای ایستاده، معارف حضرت بهاء ولد را مطالعه می کرد.

شیخ بهاء الدین ولد مانند دیگر عارفان، منافشات کلامی و فلسفی را اسباب وصول به حقایق نمی‌دانست و معتقد بود که برای حصول معرفت و کشف حقیقت، باید به مسلک طریقت پیوست.

سلطان العلماء در سال ۶۱۷ هـ.ق با اعضای خانواده و جمعی از دوستان و مریدان خود بلخ را به مقصد زیارت بیت الله الحرام ترک نمودند بهاء الدین و همراهان پس از زیارت خانه خدا، به دیار روم رسیدند و مورد استقبال قرار گرفتند.

چندی نگذشت که سلطان العلماء به تدریس و ارشاد مستعدان و طالبان پرداخت و همگان از سخنان گهربار و تاب دار او بهره کافی و وافی را بردند. سرانجام آن ستاره آسمان در سال ۶۲۸‌هـ.ق در قونیه در‌گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. بعدا مولانا به جای او نشست و زمام تربیت و هدایت مریدان را به عهده گرفت.

همه کــردند رو به فرزنــدش            کـــه تویـــی در جمــال مــاننــدش

شاه مازین پس، تو خواهی بود            از تو خواهیم جمله مایه و سود (ولد نامه)

مولانا در این زمان جوان ۲۵ ساله ای بود که در همه علوم و معارف متداول آن زمان از علوم و فنون عقلی و نقلی، سرمایه کافی را اندوخته بود. همچنان در فقاهت و اجتهاد دست بالا و توانائی داشت.

مولانا در آستانه چهل سالگی بود که در حوالی سال ۶۴۲ هـ.ق ، حادثه شگرفی رخ داد و بنیاد هستی مولانا را به کلی زیر و رو کرد.

ایام به آرامی می گذشت، قونیه در آرامش و سکوت کامل بود، مولانا بر مسند تعلیم و ارشاد و قوم مغول در تاراج.

ناگاه ترکی لاابالی و بی پروا او شهر آشوب از راه می رسد و دل و جان مولانا را یکسره به یغما می برد.

شمس پیوسته در سیر و سفر بود و خضروار گمشدگان بیابان و تشنگان لب دریا را هدایت می کرد و به سرعت ناپدید می شد. از این لحاظ به «شیخ پران» و «شمس پرنده» لقب یافته بود.

شمس در مقالات خود آورده است که : او را با عوام الناس کاری نبوده و مستقیما به راهنمایی پیران کامل می پرداخته و آنهارا به کمال می رسانده است.»

انسان شناسی در مکتب عرفانی مولوی

انسان شناسی، عارف و سالک الهی مولانا جلال الدین بلخی در مثنوی معنوی الهام گرفته از انسان شناسی قرآن کریم است که در قالب اشعاری دل انگیز و ژرف تجلی یافته. او با صراحت در بیت مثنوی آورده و دو ثلث آیات قرآنی که قابل استخراج از ابیات مثنوی است، دلیل محکمی بر این ادعاست. به حق باید اعتراف کرد که مولوی با بهره گیری از آیات بلند قرآن و روایات معصومان (ع) و با نبوغ علمی و عرفانی خود در موضوع انسان شناسی دادِ سخن داده و آنگونه که در خور شأن والای او بوده، پرده از مرموزترین موجود هستی برداشته و آدمیان فراموش شده و گرفتار آمده را در دام هوسهای شیطانی را به گوهر راستینشان رهنمون شده است.

مولوی پیش از هر چیز روزنه ای به سوی جهان بر دیدگان آدمی می گشاید که در این
چشم انداز تصویری بس خردمندانه، موزون از هستی در اختیار انسان قرار می گیرد. در این نگاه، جهان با همه عظمت، تکثر و تنوعش نظامی یگانه و پویاست که به منظور به بار نشاندن اهدافی معین، مسیر خود را از نقطه ای (مبدأ) آغاز می کند و در نقطه ی دیگر (معاد) به پایان می رساند. مولوی نقش انسان در هستی را، به زیبائی به نمایش می گذارد. در نگاه عارف بلخ، انسان اگرچه از جنبه جسمانی، خود بخشی از جهان مادی به شمار می آید، گوهر گران انسانیت او و روح بلند خدادادش، او را به جایگاهی به مراتب برتر از جهان طبیعت نشانده است. همنشینی جسم و جان در این موجود برتر، نکته بسیار دقیق و ظریفی است است که مولوی با لطافت به تبیین آن پرداخته است. از نگاه مولوی دردناک ترین صحنه ای که انسان در زندگی خود با آن روبرو می شود، آنجاست که جسم و جان به جدال و ستیزه  برمی خیزند. سقوط انسان از جایگاه بلند خود و گرفتار آمدنش در دام هوسهای شیطانی و در پی آن فراموش شدن «خود راستین آدمی» در همین صحنه رخ می دهد. مولوی این نزاع را با ظرافت به تصویر می کشد و با تمثیل نزاع مجنون و ناقه، تصویری به یاد ماندنی می آفریند و آدمی را بر مصیبت بزرگی که با آن دست به گریبان است، واقف می سازد.

بازگشت به خویشتن راستین و در آمدن به جاده کمال، و سلوک در این راه از جمله اموری است که همواره آدمیان به آن توصیه شده اند.

در چشم خدابین مولوی انسان کامل، ولی حق و آینه تجلی خداوند مهربان بر روی زمین است و جهان در هیچ عصری از حضور و هدایت انسان کامل بی نصیب نمی گردد، بر سالک طریق حق فرضی است که در راه شناخت انسان کامل در هر دوره و عصر تلاش نماید و خود را از فیض وجود و نَفَس ربّانی او بهره مند سازد.

گوهر گمشده ـ درنگی در دیدگاه عرفانی مولوی درباره انسان و عشق ـ ص ۲۴ و ۲۳ و ۲۱

مراحل خلقت انسان

۱٫ بحث خلقت انسان و سیر تکاملی او در مثنوی به یکدیگر پیوند خورده و مفاهیم اصلی آن ریشه در قرآن دارد. در همه مراحل خلقت انسان مولوی نگاهی به اراده و مشیت الهی به عنوان منشأ وجود آدمی دارد و همه این تصورات را نوعی سیر تکاملی او می داند.

خلقت انسانی از نطفه شروع می شود، یعنی تکامل او با شکل گیری نطفه آغاز می شود، و حیات نباتی او که قوه نامیه انسانی است ادامه می یابد. سپس حرکت او به سمت نشئه
حیوانی شروع می شود و دارای روح حیوانی می گردد و جنین عاری از درک و فهم، دارای قوه ادراکی می شود: نتیجه آن نیز رسیدن جماد به مرتبه عقل انسانی است. سیر این تحولات که در جنین شکل می گیرد، از نظر مولوی معراج جنینی نام دارد.

در صف معراجیان گر بیستی                                 چون براقت برکشانــد نیستی

نه چو معراج زمینی تا قمــر                                 بلکه چون معراج کلکی تا شکر

نه چو معراج بخاری در سما                                  بل چـــو معـــراج تــا نهــی

          (م ۴/۳ ـ ۵۵۱)

کاربرد واژه معراج برای این تطورات نشان دهنده نگاه عرفان او به مسئله خلقت است. مراحل خلقت انسان از نطفه و سیر تکامل او در آیات متعددی از قرآن کریم آمده است. در این سیر تطور از عدم به وجود، مجدداً حرکت دورانی به سوی عدم دیگر می رود که نتیجه تکامل انسانی است. عدم اول که از خلقت از آن آغاز شده است، با عدم ثانی که انسان در مرحله آخر به آن می رسد، فرق دارد اگر انسان بتواند با خدا آگاهی در این حرکت دورانی به همان منزل اولی برسد به سیر تکاملی دست یافته است و این مفهوم آیه شریفه انا لله و انا الیه راجعون.

از جمادی مُردم و نامی شــدم                              وز نمـا مردم به حیــوان ســـر زدم

مُردم از حیـوانی و آدم شــدم                               پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

حملـه دیگر بمیـــرم از بشــر                               تا بـــرآرم از ملائــک بـال و پــــر

وز ملک هم بایـدم جستن ز جو                              کـــل شـیء هــالـک الا وجهــــه

بار دیگـر از ملک قربان شـــدم                              آنچـــه انــدر وهم نایـــد آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون                           گویـــدم انــا الیــــه راجعــــون

طی این مراحل، مایه و موجب کمال انسان است. بنابراین هر مرحله و ورود به مرحله بعد، نباید برای انسان ترسناک باشد. گرچه انسان به حسب طبع اولی در همان مرحله ای که قرار دارد، انس می گیرد و مایل به حرکت به مرحله بعدی نیست.

نگاه مولوی به بحث خلقت انسان، نگاهی عارفانه است که از آیات قرآنی مأخوذ است و مولوی با توجه به خلقت انسان، سیر تکاملی او را ترسیم می کند و جهل انسان را نسبت به ورود به مرحله بعد مانع تکامل می داند.

35,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

مطالب پیشنهادی:
  • پایان نامه زندگی حضرت مولانا
  • مقاله زندگینامه مولانا
  • مقاله بررسی فرایند زندگی و قلمرو فکری مولوی
  • مقاله مولانا
  • مقاله مقایسه داستان پیرچنگی مولوی با داستان پیررباب نواز عطّار از مثنوی مصیبت نامه
  • برچسب ها : , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.