مقاله نقش عشق در آثار سهراب سپهری

تحقیق و پروژه و پایان نامه و مقاله دانشجویی

عنوان :

مقاله نقش عشق در آثار سهراب سپهری

تعداد صفحات : ۱۷

نوع فایل : ورد و قابل ویرایش

چکیده

مقاله حاضر به بررسی نقش عشق در آثار سهراب سپهری می پردازد.سپهری مانند بسیاری از یزرگان اب و هنر پس از مرگ بیشترین مخاطبان خود را یافته است . سهراب سپهری از آن افراد بود و قابلیت آن را داشت که به تدریج و به آرامی جایگاه خود را بیابد . زیراراههای هنر را کشف کرده بود و آنها راپیش رو داشت . هنری که سپهری در جستجوی رسیدن به آن بود و فضایی را که اوبا عناصر طبیعت و اندیشه های ماوراء طبیعی پر می کرد حاصل نوعی گرایش عرفانی است  . او روند تحول اندیشه اش را جستجو و مطالعه ی موشکافانه در چهره آدمها و مناظر طبیعت تا اجسام کسب کرده بود .

در هنر همه چیز بر پایه عشق و احساس و خلاقیت استوار است و واقعیت و آنچه که باید سروده شود با توجه به زیبایی و زیبایی شناسی نقل شده اند . هنر دوستی و حسن زیبا پرستی از آغاز افرینش با آدمی همراه بوده است . کشش همه هنرها و از جمله شعر به سوی عشق و زیبا پرستی است . بهترین شعر آن است که اندیشه نو و هدف داشته باشد دکتر پوران شجیعی در کتاب صور معانی شعر فارسی در مکتب درون نگری می گوید : ((نخستین عامل قریحه و ذوق و عواطف ، احساس گوینده است)) بدین طریق که ، شاعر به یکی از جلوه های حیات با جهان طبیعت مجذوب می شود .

روح و احساس و ذهن وی مسخر آن جلوه می گردد تا آنجا که جز او چیزی در ذهن وی باقی نمی ماند در آن حال شاعر ناخود آگاه بدان جلوه رنگی خاص فروغی جاودانی می بخشد و در آن عالمی دور از جریان عادی زندگی قرار دهد. عالمی که در جهان آرزوی او وجود دارد . نه آنچنان که در دنیای خارج هست . این هیجان و انقلاب درونی محرک وی می شود می خواهد این کیفیت نفسانی را در هر قالبی که هست بریزد ، قالبی که نمودار واقعی هیجان و مبین حال و کیفین نفسانی وی باشد . این جاست که شاعر به دنبال کلمه و لفظ می رود .

دانستن شکل هنری تفکر و محتوی ، مضمون و نو آوری ، فرهنگ و سنت در شعر سپهری وقتی امکان پذیر است که به مطالعه شعر پرداخته شود  و به سازمان گسترده شعر توجه کامل شود . عنصر اصلی و نقطه حیاتی شعر سپهری عرفان است و تفکر و احساس او بر حول این محور می چرخد .

عشق نیاز درونی سپهری است و او را وادار می سازدتا با بیرون از خویش از طریق شناخت و عرفان رابطه ایجاد کند . اما شناخت عشق آسان نیست ، به خصوص که طریق عشق دشوار و شرح آن سخت است.

دست از دامان شب برداشتم

تا بیاویزم به گیسوی سحر

 خویش را از ساحل افکندم به آب

لیک از ژرفای دریا بی خبر

 که این شعر شباهت به شرح عشق در نزد مولوی دارد..

در نگنجد عشق در گفت و شنید

عشق دریائیست قعرش ناپدید

 سپهری به همه چیز با نگاهی تازه می نگرد حتی به عشق و محبت از آنجا که امروزه همه چیز در حجاب فرو رفته است . باید همه چیز را دوباره شناخت و این شناخت باید با نگاهی محبت آمیز و تؤام با عشق باشد و وقتی اینگونه شد همه چیز تر و تازه است .    ‌‌     

روی پای تر باران به بلندی محبت بردیم .

واژه های کلیدی: عشق، سهراب سپهری، صدای پای آب

فهرست مطالب

مقدمه:    ۳
تعریف لغوی عشق:    ۳
تعریف عرفانی عشق (در اصطلاح عرفان و تصوف):    ۴
نقش عشق در زبان شعر و اندیشه شاعر:    ۴
عشق در شعر سهراب سپهری    ۵
صدای پای آب    ۱۰
مسافر    ۱۸
دچار یعنی    ۲۱
عاشق    ۲۱
حجم سبز    ۲۶
ما هیچ ، ما نگاه    ۲۸
منابع و ماخذ :    ۳۰

منابع و ماخذ :

 ۱- نیلوفر خاموش    نویسنده : صالح حسینی

 ۲- نگاهی به سپهری   نویسنده : دکتر سیروس شمیسا

 ۳- صور معانی شعر فارسی در مکتب درون نگری   نویسنده : دکتر پوران شجیعی

 ۴- باغ تنهایی    به کوشش حمید سیاهپوش

 ۵- مدیریت عشق و عاطفه    نویسنده : دکتر رابرت کوپر         ترجمه علیرضا عزیزی

مقدمه:

وقتی که منصور حلاج را روانه چوبه دار می ساختند در راه درویشی از وی گفت که عشق چیست؟ گقت: امروز بینی و پس فردا بینی ، امروزم بکشند و دوم جسم بسوزانند و سوم خاکستر جسم بر باد دهند ، در راه که می رفت با بند گران می خرامید و نعره زنان می گفت : حق ، حق . حق تا به زیر دار بردند ، بوسه بر دار زد و گفت: معراج مردان عشق است.

 تعریف لغوی عشق:

 ۱-به حد افراط دوست داشتن

۲-دوستی مفرط ، محبت تام درگذشتن از حد دوستی ،گویند که آن مأخوذ از عشق است و آن نباتی است که آن را لبلاب گویند . چون بر درختی پیچید ، آن را خشک کند . همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود ، صاحبش را خشک و زرد کند .

۳-اسم است از مصدر ((عشق و عشق)) و آن به معنی افراط است در حب از روی عفاف یا فسق و از جهت روانشناسی : یکی از عواطف است که مرکب می باشد از تمایلات جسمانی و حس جمال ، حس اجتماعی ، تعجب ، عزت نفس و غیره .

 تعریف عرفانی عشق (در اصطلاح عرفان و تصوف):

۱-عشق به معبود حقیقی ، اساس و بنیاد هستی بر عشق نهاده شده و جنب و جوشی که سراسر وجود را فرا گرفته به همین مناسبت است پس کمال واقعی را در عشق باید جستجو کرد .

۲-عشق آخرین پایه محبت است و فرط محبت را عشق می نامند و می گویند : عشق آتشی است که در دل آدمی افروخته می شود و بر اثر افروختگی آن ، آنچه جز دوست است ، سوخته گردد . همجنین گفته اند: که عشق دریایی است پر از درد و رنج ، دیگر گوید : عشق سوزش و کشته شدن است .

  نقش عشق در زبان شعر و اندیشه شاعر:

 شعر مهم ترین نمونه و بارز ترین عنصر از عناصر فرهنگی و ادبی ایران بوده و دیر زمانی است که شاعران در مرکزیت جایگاه فرهنگ ایران قرار داشته اند .

شورانگیزی شعرو دلبستگی شاعران به این مقوله از هنر طبایع و ذوق های مختلفی را برانگیخته تا شعر را یکی از مشغله های اندیشه خود سازند . عشق یکی ار مایه های اصلی و مهم شکل گیری و قوام دهنده شعر است که می توان گفت در ذات هر انسانی نهفته است و چه بسا از طبع هر ذوق حساس نیز بر می خیزد . عشق آن موهبت الهی است که فقط به انسان هدیه گشته است .

                                                                                «مولوی»

 عشق در شعر سهراب سپهری

 سپهری مانند بسیاری از یزرگان اب و هنر پس از مرگ بیشترین مخاطبان خود را یافته است . سهراب سپهری از آن افراد بود و قابلیت آن را داشت که به تدریج و به آرامی جایگاه خود را بیابد . زیراراههای هنر را کشف کرده بود و آنها راپیش رو داشت . هنری که سپهری در جستجوی رسیدن به آن بود و فضایی را که اوبا عناصر طبیعت و اندیشه های ماوراء طبیعی پر می کرد حاصل نوعی گرایش عرفانی است  . او روند تحول اندیشه اش را جستجو و مطالعه ی موشکافانه در چهره آدمها و مناظر طبیعت تا اجسام کسب کرده بود .

در هنر همه چیز بر پایه عشق و احساس و خلاقیت استوار است و واقعیت و آنچه که باید سروده شود با توجه به زیبایی و زیبایی شناسی نقل شده اند . هنر دوستی و حسن زیبا پرستی از آغاز افرینش با آدمی همراه بوده است . کشش همه هنرها و از جمله شعر به سوی عشق و زیبا پرستی است . بهترین شعر آن است که اندیشه نو و هدف داشته باشد دکتر پوران شجیعی در کتاب صور معانی شعر فارسی در مکتب درون نگری می گوید : ((نخستین عامل قریحه و ذوق و عواطف ، احساس گوینده است)) بدین طریق که ، شاعر به یکی از جلوه های حیات با جهان طبیعت مجذوب می شود .

روح و احساس و ذهن وی مسخر آن جلوه می گردد تا آنجا که جز او چیزی در ذهن وی باقی نمی ماند در آن حال شاعر ناخود آگاه بدان جلوه رنگی خاص فروغی جاودانی می بخشد و در آن عالمی دور از جریان عادی زندگی قرار دهد. عالمی که در جهان آرزوی او وجود دارد . نه آنچنان که در دنیای خارج هست . این هیجان و انقلاب درونی محرک وی می شود می خواهد این کیفیت نفسانی را در هر قالبی که هست بریزد ، قالبی که نمودار واقعی هیجان و مبین حال و کیفین نفسانی وی باشد . این جاست که شاعر به دنبال کلمه و لفظ می رود .

دانستن شکل هنری تفکر و محتوی ، مضمون و نو آوری ، فرهنگ و سنت در شعر سپهری وقتی امکان پذیر است که به مطالعه شعر پرداخته شود  و به سازمان گسترده شعر توجه کامل شود . عنصر اصلی و نقطه حیاتی شعر سپهری عرفان است و تفکر و احساس او بر حول این محور می چرخد .

عشق نیاز درونی سپهری است و او را وادار می سازدتا با بیرون از خویش از طریق شناخت و عرفان رابطه ایجاد کند . اما شناخت عشق آسان نیست ، به خصوص که طریق عشق دشوار و شرح آن سخت است.

دست از دامان شب برداشتم

تا بیاویزم به گیسوی سحر

 خویش را از ساحل افکندم به آب

لیک از ژرفای دریا بی خبر

 که این شعر شباهت به شرح عشق در نزد مولوی دارد..

در نگنجد عشق در گفت و شنید

عشق دریائیست قعرش ناپدید

 سپهری به همه چیز با نگاهی تازه می نگرد حتی به عشق و محبت از آنجا که امروزه همه چیز در حجاب فرو رفته است . باید همه چیز را دوباره شناخت و این شناخت باید با نگاهی محبت آمیز و تؤام با عشق باشد و وقتی اینگونه شد همه چیز تر و تازه است .    ‌‌     

روی پای تر باران به بلندی محبت بردیم .

 عشق در جهان بینی سپهری یعنی گرفتار و مبتلاشدن ، در مراحل سیر و سلوک عرفا ، عشق یکی از مراحل است که بعد از طلب قرار گرفته است یعنی ابتدا در ما ( عاشق ) طلب ، نسبت به چیزی حاصل می شود و سپس دچار آن می شویم و آن را با تمام وجود می پرستیم .

چرا گرفته دلت

مثل آنکه تنهایی

چقدر هم تنها

خیال می کنم

دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی

 دچار یعنی

عاشق .

 در ادامه جهان بینی سهراب سپهری که عشق و عرفان زیر بنا و شالوده آن است باید گفت تفکری که سپهری دارد سعی می کند با عشق و محبت همه چیز را با هم آشتی دهد . و در طبیعت یک هماهنگی و تعادل بوجود آورد و آنچه را که نیست بوجود آورد . و در این قرن ماشینی و نفرین شده از عشقی صحبت می کند که نشان از سرسبزی و صمیمیت داشته باشد .

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن مروید .

 از مترادفات عشق که در شعر سپهری وجود دارد ، تنهایی است که در چنین مواقعی آرزو می کند .

کاش تنهایی به وسیله ای تازه شود .

در زندگی هنری هر شاعر فراز و نشیب هایی وجود دارد که این حاکی از روح مواج و متلون و زندگی و اندیشه نا آرام او می باشد و تا بخواهد نشان دهد که اندیشه هایی در سر دارد مدتها طول کشید .

در کتاب مرگ رنگ ، تمام اشعار را سایه ای از وحشت ، تنهایی ، صبر و اضطراب پر کرده است .

نفس آدم ها

سرسبز افسرده است

روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا

هر نشاطی مرده است .

 مرگ رنگ(۱۳۳۰) و زندگی خواب ها (۱۳۳۲) ، سهراب سپهری را در جرگه جویندگان شعر نوی نیمایی جای می دهد . سپهری با آوار آفتاب پایه مکتب تصویر سازمان را می گذارد و بالاخره با صدای پای آب (۱۳۳۴) و حجم سبز (۱۳۴۶) مکتب عرفان گرایان را بوجود می آورد .

با این وجود بارقه های طلب در وجود سپهری موج می زند و با هر زبان به هر دری می زند تا دیدگانش به چیزهایی روشن شود .

15,000 ریال – خرید

جهت دریافت و خرید متن کامل مقاله و تحقیق و پایان نامه مربوطه بر روی گزینه خرید انتهای هر تحقیق و پروژه کلیک نمائید و پس از وارد نمودن مشخصات خود به درگاه بانک متصل شده که از طریق کلیه کارت های عضو شتاب قادر به پرداخت می باشید و بلافاصله بعد از پرداخت آنلاین به صورت خودکار  لینک دنلود مقاله و پایان نامه مربوطه فعال گردیده که قادر به دنلود فایل کامل آن می باشد .

 

مطالب پیشنهادی:
  • مقاله سهراب سپهری
  • مقاله نگاهی به آثار نقاشی سهراب سپهری
  • مقاله عشق در ادبیات
  • مقاله زندگی نامه سهراب سپهری
  • تحقیق بررسی عشق در جامعه امروزی
  • برچسب ها : , , , , , , , ,
    برای ثبت نظر خود کلیک کنید ...

    به راهنمایی نیاز دارید؟ کلیک کنید

    جستجو پیشرفته

    پیوندها

    دسته‌ها

    آخرین بروز رسانی

      دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳
    اولین پایگاه اینترنتی اشتراک و فروش فایلهای دیجیتال ایران
    wpdesign Group طراحی و پشتیبانی سایت توسط digitaliran.ir صورت گرفته است
    تمامی حقوق برایbankmaghaleh.irمحفوظ می باشد.